سلام به همه
دوباره يكتا اومد با يك مشكل تازه
از عنوان تاپيك تا حدي مشخصه كه داستان چيه...ما 3 فرزند هستيم كه من و برادرم ازدواج كرديم و برادر كوچكترم كه محصله و با بابا و مامان زندگي ميكنه...خانواده عاطفي هستيم بخصوص پدرم كه خوب مثل همه بچه هاي ديگه وقتي ازدواج كرديم يك كم درگير مسائي زندگي خودمون شديم و اين باعث اعتراض بابا و مامانم شده.
قبلا هم توي يكي از تاپيك هام آقاي SCI اشاره كردن كه مشكل اون تاپيك من يك مقداريش به خاطر توقعات بيش از اندازه خانوادم هستش....
ممكنه تو طول هفته من وقت نكنم بهشون سر بزنم اما تماس تلفني رو روزي 3 بار دارم و 5شنبه ها حتما شب اونجا هستم اما پدرم توقع دارن ما روزهاي جمعه هم اونجا باشيم و عين اين جمله رو ميگه " بايد به شوهرت بگي من روزهاي جمعه بايد خونه بابام باشم"!!!
همسر من اصلا مخالفتي نداره چون اين وابستگي خانوادمو خيلي خيلي خوب درك ميكنه اما من خودم دوست ندارم يك روز تعطيل كه بايد به كارهاي خونم برسم برم جايي
يا الان كه شوهرم ماموريته شنبه ميره 5 شنبه بر ميگرده ...و من تمام طول هفته رو خونه مامانم اينها هستم و 5 شنبه ميرم خونه خودمون تا شنبه كه دوباره همسرم بره ...
خانوادم ميگن شما يايد 5 شنبه جمعه هم بياييد اينجا
آخه مگه ميشه ؟ببخشيد ولي زن و شوهري كه 1 هفته همو نديدن خونشون رو به هر جاي ديگه ترجيح ميدن و ميخواهن راحت باشن اما متاسفانه اينو پدر و مادر من نميخواهن متوجه باشن
برادرم كه هميشه با خانواده خانمشه و كمتر از من مياد خونه بابا اينا ... جور اونم من بايد بكشم
به خدا گيج شدم ..ديشب سر اين قضيه با مامانم بحثم شد كه شما منو درك نميكنيد
گاهي ميگم شايد واقعا من دارم كم ميزارم..
اونها ميگن دختر و دامادهاي مردم هرروز خونه پدر زن و مادر زن هستن چرا شما ما رو دوست نداريد و نمياييد ؟؟؟؟!!!!
به خدا همين كه توي طول هفته هم خونه مامان اينها ميمونم فقط به خاطر اونهاست وگرنه خونه خودمون خيلييييييي راحتترم
خواهش ميكنم تمنا ميكنم بگيد من چه جوري بايد رفتار كنم؟
شما با همسراتون هرروز خونه مامان بابا هاتون هستيد؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)