به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 57 123456789101121314151 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 561
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-20
    نوشته ها
    614
    امتیاز
    10,182
    سطح
    67
    Points: 10,182, Level: 67
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 268
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,396

    تشکرشده 2,459 در 516 پست

    Rep Power
    76
    Array

    خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    من دلم می خواست که تمام خاطرات عاشقانه ی زن و شوهرها یه جا باشند اما از مدیریت پیام دادند که باید یه تاپیک جدید باز بشه چون اون یکی خیلی طولانی شده. پس از این به بعد، خاطرات عشقولانه تون را توی این تاپیک بنویسین.
    امیدوارم این تاپیک از اون یکی زودتر پر بشه و خیلی زود باز تماس بگیرن و بگن که این هم پر شده یکی دیگه باز کن.


    لینک نسخه اول تاپیک

  2. 48 کاربر از پست مفید tesoke تشکرکرده اند .

    at6372 (چهارشنبه 27 مرداد 95), tesoke (یکشنبه 10 دی 91), آبی آسمونی (پنجشنبه 20 خرداد 95), دل آرا (چهارشنبه 29 مهر 94)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    148
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    سلام
    دیروز توخونه سر گرم کارای خودم بودم که همسرم مطابق معمول اومد خونه دیدم که چیزی دستش گقتم چیه گفت خصوصیه منم از لحنش فهمیدم داره شوخی میکنه بسته رو باز کردم دیدم یه ست کاپشن شلوار خیلی شیک برام خریده خیلیی خوسحال شدم و بوس بارونش کردم
    از این بیشتر خوشحال شدم که بعد از مدتها که حقوقشوگرفت قبل از همه چیز به فکرمن بود و با وجود خیلی چیزای واجب تر من براش مهمترین بودم
    خوشحالم که اولین خاطره رو من نوشتم
    آقای تسوکه بابت تاپیکتون خیلی ممنونم
    اینجا پز از شادیه.............
    وآدم کلی دلش باز میشه
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  4. 48 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    anahid (پنجشنبه 10 مرداد 92), ario86 (جمعه 30 مرداد 94), eghlima (شنبه 02 دی 91), Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), szd (پنجشنبه 22 آبان 93), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 فروردین 91 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1390-7-27
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    1,526
    سطح
    22
    Points: 1,526, Level: 22
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    559

    تشکرشده 582 در 62 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    خيلي از دستت دلخورم ولي مي نويسم كه به خودم يادآوري كنم:
    پريشب رفته بوديم روضه عمه شوشو.تو راه من چيزي گفتم و اون عصباني شد من با تعجب بهش گفتم من با لبخند و اروم بات حرف مي زنم تو چرا زود جوش مياري....اصلا نياز ي به عصبانيت نبود!!!
    خلاصه ما رفتيم نشستيم تو مجلس..وسطاي جلسه به گوشيم زنگ زد گفت بيا بيرون يه لحظه.منم با تعجب رفتم دم در گفتم چيه چي شده؟نگرانم كردي.و اونم گفت هيچي فقط مي خواستم بگم حق با توه.من تند رفتم ببخشيد.منم خنديدم و گفتم حتما بايد ببوسمت...خنده دار بود اون مي گفت نه زشته منم پريدم بوسيدمش

    چقدر حلال زاده است. همين الان بهم زنگ زد...
    ديشب من وشوشو مثل هميشه سر چيزاي فوق العاده بيخود بحثمون شد...منم نشستم كلي گريه كردم ولي شوشو محلم نداد .اين باعث شد خيلي گريه كنم خيلي و بهش گفتم تو دروغ مي گي منو دوست داري سنگدل!!
    همين الان بهم زنگ زد و گفت اومدم واست يه گردنبند كه دوست داشتي بگيرم.اشكام سرازير شد...

  6. 36 کاربر از پست مفید فرشته سفيد تشکرکرده اند .

    Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), rayehe (سه شنبه 15 مهر 93), szd (پنجشنبه 22 آبان 93), فرشته سفيد (پنجشنبه 23 آذر 91), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    دو روز پیش حوصله نداشتم خونه رو تمیز کنم به خاطر همین دست به خونه نزدم
    شوهرم که اومد خونه بدون اینکه چیزی بگه شروع کرد به تمیز کردن خونه و همه جا رو مثل دسته گل کرد واقعا در تعجب بودم که یهو اومد و منو بوسید و گفت عزیزم از اینکه امروز خونه تمیز نبود ناراحت نشدم چون فهمیدم اگه حوصله داشتی مثل همیشه مرتبش می کردی
    نمی دونید با این حرکتش چقدر نیرو گرفتم مخصوصا اینکه اینقدر خوب درکم کرده بود

  8. 47 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (پنجشنبه 22 بهمن 94), Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), szd (پنجشنبه 22 آبان 93), چشمک (دوشنبه 11 دی 91), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92), دخترخوب (یکشنبه 08 شهریور 94)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    دیروز همسرم از صبح تا عصر دستش به ماشین بند بود یا براش چای می بردم ، یا آب پرتقال ، یا آجیل مغز می کردم بهش می دادم اما دیگه خیلی طولانی شد و اون دست از سر ماشین ور نمی داشت. من هم دیگه کم کم غر هام شروع شد که خسته شدم . حوصله ام سر رفت . شب شد . دیگه آخرش عصبی شده بودم .

    البته چون خونه ما آپارتمانی هست رفته بودیم خونه پدرمینا تا توی حیاط اونها کارش را انجام بده .

    خلاصه وقتی برگشتیم من هم از فرصت سوء استفاده کردم و گفتم شما ظرف ها رابشویید تا من کارهای دیگه را بکنم .

    وقتی کارهامون تمام شد و نشستیم کنار هم جلوی تلوزیون دستاش را به من نشون داد و گفت ببین دست هام همه زخم بود و ظرف ها راشستم .

    من هم خیلی ناراحت شدم و گفتم آخی الهی بمیرم خوب به من می گفتی تا خودم ظر ف ها را بشورم اون هم گفت نمی خواستم قبلش بهت بگم .

  10. 44 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (پنجشنبه 22 بهمن 94), Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92), بی نهایت (پنجشنبه 23 آذر 91)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    وقتی میبنم شوهرم هر روز بهم زنگ میزنه و حالمو میپرسه،
    کاپشنمو که حسابی کثیف شده بودو میشوره در حالی که انگشتش بریده بود و بهش چسب زخم زده بود که خون نده،و چقدر تلاش میکرد که حتما تا فردا صبح خشک شه که من بپوشمش(چون حتما باید سر کار تیره بپوشیم)،
    واسه اینکه من یه ذره میوه و غذا بخورم نازمو میکشه و تا توی تخت با قاشق و چنگال دنبالم میکنه، خدارو هزار بار شکر میکنم.
    [align=center]خدايا آن گونه زنده ام بدار كه نشكند دلي از زنده بودنم
    و آن گونه بميران كه كسي به وجد نيايد از نبودنم...
    [/align]

  12. 37 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (پنجشنبه 22 بهمن 94), Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), szd (پنجشنبه 22 آبان 93), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92), مریم85 (جمعه 30 فروردین 92), آفتاب همدرد (پنجشنبه 23 آذر 91)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    56
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    هفته پیش وقتی که برای اولین بار ازهمسرم جدامیشدم جهت مسافرت تا آخرین دقایق ازم می پرسید که یه موقع پشیمون نشدم؟ وقتی که منو برای بدرقه برده بود کاملا بغضش رو حس می کردم.برام دست تکون میداد،چشمک میزد...خلاصه هرکاری میکرد تا اون بغضش رو نبینم.امادیگه طول سفر اصلا برام دلتنگی نکرد!(الان میگه می خواسته بهم کامل خوش بگذره وبا دلتنگی هاش دلتنگم نکنه"موقع برگشتن هم نیومددنبالم.من ساعت کاری اداری رسیدم ومستقیم رفتم خونه.وقتی رسیدم ودربه روم بازشد، دیدم باشتاب اومد جلو در(مرخصی گرفته بود)وبلند بلند گفت:"ســــــــــــــــــــ لام" بعدبغلم کردو رفتیم تو.باورم نمیشد!انگار نه انگار که تو این خونه به مدت یک هفته هیچ زنی نبوده! تمیزومرتب! ناهاردرست کرده بود ومیزرو چیده بود. طوری که انگارمهمون داشته باشیم.هنوزم که 3 روز از اومدنم میگذره اظهار دلتنگی می کنه ومیگه که انگار چندساله ندیده وهرچی نگام می کنه سیرنمیشه! دیشب می گفت "مگه میشه زوجی شبیه ما توی دنیا باشه؟مگه میشه زوج دیگه ای وجود داشته باشه که بعد اینهمه سال بازم اینهمه عاشقانه همدیگه رو دوست داشته باشند؟" می گفت حس می کنه تازه چندروزه که ازدواج کرده وهمه اش خدارو شکر می کرد.
    منم به خاطر وجودش خدارو هزاران بار شکر می کنم وآرزو دارم شبیه ما زوجهای کثیری باشند.

  14. 61 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (پنجشنبه 22 بهمن 94), mah naz (یکشنبه 06 مرداد 92), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), mina-mina (پنجشنبه 15 آبان 93), Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), szd (پنجشنبه 22 آبان 93), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92), مریم85 (جمعه 30 فروردین 92), آوین68 (جمعه 31 مرداد 93), داملا (دوشنبه 11 دی 91), دخترخوب (یکشنبه 08 شهریور 94), سنجاقک ابی (سه شنبه 16 دی 93)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1390-10-14
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    950
    سطح
    16
    Points: 950, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 49 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    یه بار قهر بودیم
    آبگرم کنمون خراب بود یعنی یه خورده که روشن می شد بعد خاموش می شد باید خنک می شد تا دورباره روشن می کردیم.
    خلاصه رفت حموم و آبگرم کن خاموش شد و و من اصلاً هیچی به فکرم نرسید نگو با آب یخ دوش گرفته زود دوید طرف حوله ( از حرصم حوله رو هم براش نذاشته بودم )
    فردای اون روز نوبت من شد گفت نرو ها منم یه خورده خودم و گرفتم آبگمکن رو یه خورده انگولک کردم و نق زدم که تو بلد نیستی این فلکه اش رو باید می چرخوندی و رفتم حموم
    چی شد؟ خاموش شد
    حالا ببینین خوبی شوهری منو
    دیدم زود تو دو تا قابلمه رو گاز آب گرم کرد و آورد توی تشت ریخت تا من با آب یخ دوش نگیرم بیام بیرون. آدم وقتی در مقابل غرورش خوبی می بینه خودش پیش خودش خراب و خورد می شه!
    دوست جونا اینطور نیست.
    همه ما نکات خوب تو زندگیمون زیاد هست. منتهی می گیم چرا باید این نکات منفی باشن تو زندگیمون رو این منفی ها زیاد تمرکز می کنیم.

  16. 42 کاربر از پست مفید حق طلب تشکرکرده اند .

    hamdardiuser (پنجشنبه 22 بهمن 94), mah naz (یکشنبه 06 مرداد 92), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), szd (پنجشنبه 22 آبان 93), گندم.م (شنبه 16 آبان 94), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92), مریم85 (جمعه 30 فروردین 92), حق طلب (شنبه 25 آذر 91)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 اردیبهشت 92 [ 17:11]
    تاریخ عضویت
    1390-7-17
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    1,939
    سطح
    26
    Points: 1,939, Level: 26
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    472

    تشکرشده 475 در 135 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    واي بچه ها ميدونين چي شده؟؟؟!!!
    ديروز من تو تالار داشتم عكس مرغ عشق هاي آقا كيوانو ميديدم تو دلم گفتم مرغ عشقم خوشگله ها كاش يكيشو بگيريم.... بعدشم ديگه تا شب اصلا يادم نبود
    شب كه آقاي همسر اومدن خونه مرغ عشق واسم خريده بود...... باورتون ميشه؟! ما حتي يكبار هم با هم در مورد نگهداري پرنده صحبت نكرده بوديم و همسرم تا به حال از زبون من نشنيده بود كه من فلان پرنده رو دوست دارم يا ندارم...
    بهش چي ميگن بچه ها؟! تله پاتي؟قانون جاذبه؟چي؟
    چرا در مورد خونه و ماشين اينجوري نميشه؟!

  18. 45 کاربر از پست مفید yekta_b تشکرکرده اند .

    Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92), مریم85 (جمعه 30 فروردین 92), yekta_b (پنجشنبه 23 آذر 91)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)

    من هم یک خاطره از یکی از اشناهامون می گم (البته فکر نکنید خاطره های خوب خودم ته کشیده ها)

    یک روز وقتی خیلی کوچیک بودم رفتیم خونه اون اشنامون . شب که شد همسر اشنامون رفت تو اتاق خودش خوابید و به خانمش یواشکی (اشنای ما) گفت تا هر وقت خواستی با خانوادت بیدار باشین و صحبت کنید. من میرم می خوابم. خیلی رعایت خانمش رو میکرد که با خانوادش خوش باشه.

    و بعد هم اون اقا همیشه نه تنها لباسهای خودش بلکه تمام لباسهای خانمش و کودکشون رو از اول ازدواجشون تا وقتی شهید شد خودش می شست و با دقت اتو می کشید. یادش به خیر و رو حش شاد.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  20. 38 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    at6372 (چهارشنبه 27 مرداد 95), deljoo_deltang (پنجشنبه 23 آذر 91), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), Mr.Anderson (پنجشنبه 29 اسفند 92), szd (پنجشنبه 22 آبان 93), گیسو کمند (چهارشنبه 29 بهمن 93), مارتا63 (پنجشنبه 09 آبان 92), مریم85 (جمعه 30 فروردین 92), الهه ی ناز (یکشنبه 21 شهریور 95), سنجاقک ابی (سه شنبه 16 دی 93)


 
صفحه 1 از 57 123456789101121314151 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.