نوشته شده در بیست و یکم اردیبهشت
نوشته اصلی توسط .....
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
نوشته شده در بیست و یکم اردیبهشت
نوشته اصلی توسط .....
بالهای صداقت (دوشنبه 21 آذر 90)
تشکرشده 6,300 در 1,292 پست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
داری رشد می کنی ، بهت تبریک می گم .
داری آزاد میشی ، بهت تبریک می گم .
داری لذت رها بودن رو تجربه می کنی ، بهت تبریک می گم .
قدرت گذشت پیدا کردی ، بهت تبریک می گم .
داری از هر چی که بوی وابستگی میده فاصله می گیری ، تبریک می گم .
داری دل می کنی از تمام چیزهایی که نمی تونی روی بودنشون سرمایه گذاری کنی ، تبریک می گم .
داری به اوج میری و کنده میشی از تعلقات زمینی تبریک می گم .
دستت داره به آسمون میرسه ، تبریک می گم .
دلت داره به بزرگی دریا میشه ، تبریک می گم .
از بندهای محکم زندان رها شدن
از سردی هوای زمستان رها شدن
در باور نسیم نشستن بدون رنج
از زخمههای محکم طوفان رها شدن
آدم شدن به شیوهی آنها که رستهاند
از حیلههای ممتد انسان رها شدن
باید سپرد ؛ چارهی آن سرسپردگیست
باید نوشت : چارهی درمان ، رها شدن
چقدر سخته پا روی دل گذاشتن
چقدر سخته بریدن از همه چیز و همه کس
و امروز تو چقدر قدرتمند شدی
می دونم محکمی چون دارم می بینم که همزمان با دل کندن غم و فشار رو تحمل می کنی
پس احساسی نیست و تو محکم تر از هر زمان دیگری داری تصمیم می گیری
چرا که تصمیم به گذشتن و دل کندن غم هایی داره
و تو امروز غم رو هم تجربه می کنی و خوشحال نیستی اما
استوار ایستاده ای و تصمیمت رو گرفتی .
خوشا آن روز که رها شویم از تمامی تعلقاتمان ، از هر چه که ما رو در بند و اسیر خود کرده .
امروز چقدر بزرگ و با ارزش شده ای .
آری حس شیرینی است رها شدن و من صمیمانه به تو تبریک می گویم .
تولد دوباره ات را تبریک می گویم .
baran.68 (شنبه 22 خرداد 89)
تشکرشده 6,300 در 1,292 پست
«« برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت »»
اکنون که گذشتی و رها شدی
می دانم به بهترین ها خواهی رسید
امیدوارم قدردان خداوند باشی و از لحظات بیشتر از پیش بهره ببری
baran.68 (شنبه 22 خرداد 89)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
سلام به baran.68
سلام به تو که همچون باران پاکی و بی غل و غش
سلام به دل ساده و بی رنگت
سلام به تو که با سن کم ...آگاهی و در تلاش برای افزودن بر دانسته هایت
یادم هست در تاپیک اگر بال داشتم...
صدایت کردم برای شنیدن پاسخ و تو چه معصومانه بر من باریدی
مدتی پیش در تردید بودم
تردید در بازگشتن به زندگی
در تردید زندگی دوباره با علی
چرا که از علی گذشتم..... و وقتی رها شدم بازگشت به زندگی برایم دشوار بود
و تو چه زیبا به من تقدیم کردی
تبریک به بالهای صداقت عزیزم
اوج خوشحالی ات را شنیدم ...دیدم...لمس کردم ... و از ته دل اشک ریختم... اشک شوق به خاطر این همه علاقه و همدردی...
باران عزیزم
خواهر خوبم
افقهای روشن و طلایی در زندگی ات ببینی ... که من مطمئن هستم خدا بنده ای را که قدم خیر برای دیگری بر میدارد تنها نمی گذارد
تقدیم با همه ی احساسم
چیست این باران که دلخواه من است ؟
زیر چتر او روانم روشن است .
چشم دل وا می کنم
قصه یک قطره باران را تماشا می کنم :
در فضا،
همچو من در چاه تنهائی رها،
می زند در موج حیرت دست و پا،
خود نمی داند که می افتد کجا !
در زمین،
همزبانانی ظریف و نازنین،
می دهند از مهربانی جا به هم،
تا بپیوندند چون دریا به هم !
قطره ها چشم انتظاران هم اند،
چون به هم پیوست جان ها، بی غم اند .
هر حبابی، دیدهای در جستجوست،
چون رسد هر قطره، گوید: - « دوست! دوست ... !»
می کنند از عشق هم قالب تهی
ای خوشا با مهر ورزان همرهی !
با تب تنهائی جانکاه خویش،
زیر باران می سپارم راه خویش.
سیل غم در سینه غوغا می کند،
قطره دل میل دریا می کند،
قطره تنها کجا، دریا کجا،
دور ماندم از رفیقان تا کجا!
همدلی کو ؟ تا شوم همراه او،
سر نهم هر جاکه خاطرخواه او !
شاید از این تیرگی ها بگذریم .
ره به سوی روشنائی ها بریم .
می روم، شاید کسی پیدا شود،
بی تو، کی این قطره دل، دریا شود؟
بالهای صداقت (دوشنبه 21 آذر 90)
تشکرشده 3,465 در 1,036 پست
خواهر خوبم ،بالهای صداقت
از ته قلبم برات خوشحالم و خدا را شاکر
عزیز دلم نمیدونم این خوشحالی منو میتونی درک کنی یا نه؟
اتفاقات خوب زیادی تو این مدت تو تالار دیدم اما بدون شک از خاطرات خوب و به یادماندنی من توی این تالار سرو سامان گرفتن زندگی تو بالهای صداقت گلم و خانم دکتر سارای عزیزه هست که منو شگفت زده میکنه و امیدوارم اتفاق خوب سوم خبر بازگشت سفر کرده فرشته عزیز باشه (انشاء الله)
بالهای صداقت گلم
تو الان معنی این حدیث زیبا رو خوب خوب متوجه شدی ؛ خوشا به حالت
خودت کاری کن
امام صادق (عليه السلام):
اِحْمَلْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ، فَإنْ لَمْ تَفْعَلْ لَم یَحْمِلْكَ غَیْرُكَ.
خودت به تنهایی خویشتن را پیش ببر، که اگر چنین نکنی دیگری تو را پیش نخواهد برد.
شرح اصول کافی، ج10، ص 206
m.mouod (یکشنبه 13 تیر 89)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
سلام به خواهر خوبم
m.mouod
می نویسم خواهر چرا که اولین کسی که مرا خواهر خطاب کرد خودت بودی
و اونقدر این واژه بر دلم نشست که گویی سالیان دراز خواهری داشته و اکنون پیدایش کرده ام
و حالا مثل خودت با تو می گویم
چطوری خواهر....
نمی دانم که چه موقع از تالار رفتی ...
چرا که می امدم و نبودی تا با خواهرت همدردی کنی
ولی اکنون که آمدی و در شادی من شریک شدی
خوشحالم
بالهای صداقت (یکشنبه 13 تیر 89)
تشکرشده 3,465 در 1,036 پست
ممنون خواهر عزیزم
دوست دارم باور کنی که الان به زور جلوی اشکم رو گرفتم(چون اداره هستم مثلا)
زهرا ، خواهریه که برای خواهر عزیزش هیـــــــچ کاری نکرده جز نذر و نیاز و دعا به درگاه خدا
خواهر جان حالا میشه یه زحمتی بهت بدم ؟
میدونم که قبول میکنی چون میشناسمت
برامون بگو چی شد که به اینجا رسیدی؟
تجربیات رو برای من و امثال من بگو عزیزم ؛ مثبت و منفی همه رو بگو که تشنه شنیدنیم
بگو چطور توکل کردی ؟ چطور تونستی بگذری تا به دست بیاری ؟
هرچه میخواهد دل تنگت بگو عزیز خواهر
منتظریم........
m.mouod (یکشنبه 13 تیر 89)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
زهرا جان کاش می تونستم احساسم را برایت بنویسم
چقدر از اینکه در شادی من شریکید خوشحالم
از خدا می خواهم من هم روزی در شادی های تک تک شما شریک باشم
...
می گن خواهر جور خواهرش رو میکشه یه طومار باید بگم چی شد و چه جوری شد به کجا رسیدم و الان کجام
...
تجربیاتم ... مثبت و منفی...
اول یه تشویق جانانه واسه صبا خانوم گل
نوشته اصلی توسط صبا_2009
اگر اجازه بدهی یه جمع و جورش کنم بیام از همه ی آموخته هایم بگویم
بالهای صداقت (دوشنبه 21 آذر 90)
تشکرشده 6,300 در 1,292 پست
سلام به صمیمیت کلامت
سلام به بالهای پر از صداقت و مهربانیت
سلام به تو که از جنس آسمانی
سلام به تو که به اوج رسیدی
سلام به تو که امروز آشیانه ای دیگر در آسمان بنا نهادی
دوست دارم بروم سر به سرم نگذارید
گریه ام را به حساب سفرم نگذارید
دوست دارم كه به پابوسى باران بروم
آسمان گفته كه پا روى پرم نگذارید
این قدر آینه ها را به رخ من نكشید
این قدر داغ جنون بر جگرم نگذارید
آخرین حرف من این است، زمینى نشوید
فقط از حال زمین بى خبرم نگذارید
عزیزم ممنون از محبتت . آره واقعا خوشحال بودم و هستم . خدایا شکرت
چقدر این عکس صمیمی و پاک است و چقدر موطلایی را در ذهن من تداعی می کند. روی ماهش رو ببوس
میدانم که چه لذتی برایت داشت وقتی که گذشتی و رهاشدی آنگاه به دست آوردی
خوشحالم از صمیم قلبم برایت خوشحالم
امیدوارم در کنار یکدیگر به بهترین ها برسید
ممنونم از دعای خوبی که برام کردی
انشاالله انشالله انشاللهنوشته اصلی توسط بالهای صداقت
امیدوارم همیشه شاهد خبرهای خوب و خوشحال کننده باشیم و با هم شادی کنیم
baran.68 (یکشنبه 13 تیر 89)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
سلام به سارا بانو
سلام به دوست خوبم سارا خانوم ...دکتر دهکده همدردی
دوست خوبم
یادم میاد اون موقع که تازه عضو شده بودم دستگیرم شده بود که از عزیزی دور افتاده ای
همیشه و در همه جا یادت در ذهنم جاری بود
به هر جا که می رسیدم ناخودآگاه از ته دل برایت دعا می کردم ...دعا می کردم خدای مهربون مشکلت رو حل کنه
وقتی مشکلت حل شد با تمام وجودم برات خوشحال شدم
خیلی خیلی زیاد
...
یادت هست ازت پرسیدم چگونه دوباره به دلبندت رسیدی و تو گفتی فقط اینکه " از همه چیز گذشتم"
و من امروز که علی را در کنارم دارم ...معنی حرفت را فهمیده ام
باید از همه دلبستگی ها و تعلقات گذشت تا به نهایت رسید ...
و چقدر این گذشتن و رها کردن دلنشین و دوست داشتنی هست
حال و هوای اون روزهایم برایم زیباترین حالت هست
نزدیکی ام به خدا و فاطمه زهرا(س) برایم بسیار معنوی بود
یادم هست اون شب آخر تا صبح سرسجاده ی نمازم نشسته بودم و با خدای خودم راز و نیاز می کردم و اشک می ریختم ... گویی در این عالم نبودم
از علی گذشتم
با تمام وجودم از علی دل کندم و رهایش کردم
او را به خدای بزرگ سپردم و برایش آرزوی سعادت و خوبی رو کردم
از خدا خواستم منو به خاطر همه ی اشتباهاتم ببخشه
و با تمام وجودم از خدا خواستم که هم منو خوشبخت کنه و هم علی رو خوشبخت کنه
.
.
و چقدر زیبا بود
وقتی گذشتم خدا علی را به سویم باز گردوند
و من بدون هیچ گونه تعلق خاطری وقتی علی بازگشت...به سوی خدا شتافتم و ازش خواستم که کمکم کنه
چرا که در دلم دیگه عشق علی نبود...عشق خدا بود و نمی خواستم بدون عشق زندگی کنم
و یادم هست که توی دفتر خاطراتم اون روز نوشته بودم
زندگی را بدون عشق در کنار هیچکس نمی خواهم
بالهای صداقت (پنجشنبه 17 تیر 89)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)