سلام به همه دوستان خوبم
توی تاپیک قبلیم در مورد مشکلم صحبت کردم و با کمکهای شما تونستم تا حدودی با مسئله کنار بیام.
از احساساتم نسبت به شوهرم خسته شدم ،حاضرم هر کاری که بخواد براش انجام بدم ولی دیگه به این فکر نکنم که آیا اون هنوز دوستم داره با نه ! از خودم بدم میاد .از یک طرف می خوام که دوستم داشته باشه از طرف دیگه از عشق و علاقه و اینجور حرفا حالم بهم می خوره.نمی دونم چطور باید با این احساسات متناقضم کنار بیام ،فکر می کنم کم کم دارم دوباره به مشکل بر می خورم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)