با سلام...
قضیه برمیگرده به همون قضیه استادم که حدود دو ماه پیش هم راجبش یه تاپیک زده بودم و دوستان هم راهنمایی کردن...
تو این مدت واقعا تمام تلاشمو کردم که بیخیالش شم و فراموش کنم ماجرا رو...اما نه تنها موفق نشدم بلکه این علاقه خیلی شدیدتر هم شده... الانم دیگه جدی جدی کارد به استخون رسیده!! کاملا سردرگمم، حس میکنم باید یه کاری بکنم، میترسم اگه هیچ کاری نکنم بعدا پشیمون شم ک راحت از دستشون دادم!
ایشون در کل شخصیت جدّیی دارن...حتی چند وقت پیش یکی از دخترا شمارشو تو کاغذ گذاشته بود لای دفترش، استاد هم دید و کلّی بهم ریخت و دعوا و اینا...درحالیکه اگه واکنش استاد نبود هیشکی خبردار نمیشد که اون دخترخانوم همچین کاری کرده و اگه اهل سواستفاده هم بود شرایطش کاملا مهیا بود و هس!( با رفتار بعضیا تو اموزشگاه!)
با ایشون چندین بار حرف زدم ( درمورد درسا و مسایل این چنینی)، وقتایی که کسی باهام بود خیلی جدی و سریع صحبت میکردن و میرفتن ولی 2-3 باری که اتفاقی تنها بودیم موقع حرف زدن، برعکس همیشه لبخند و تحویل گرفتن و...! البته نمیخام اینا رو علاقه تعبیر کنم فقط خواستم با جزییات بگم!
الانم وضعم قابل وصف نیس! کار و زندگیم شده آهنگ گوش کردن و بعضی وقتا گریه و اینجور چیزا !
دیدم دارم بجای بدی میرسم خواستم این هفته بعد از کلاس یه صحبتی باهاشون بکنم، نه که همیجور ابراز علاقه کنما نه ، فقط جوری رفتار کنم که اقلا یه کم متوجه بشن! اما میترسم نتیجه بدتری بده...
موندم الان دقیقا چه کنم؟؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)