به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 فروردین 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1395-11-11
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دلخوری مادرزن و داماد

    سلام.من۲۶سالمه و همسرم ۳۱سال.چندماهه مستقل شدیم.من و همسرم با علاقه برخلاف نظر پدرمادرم ک باکلی اصرارموافقت کردن ازدواج کردیم و هم رو خیلی دوست داریم.چندروزپیش برای جشن عروسی فامیلم رفتیم خونه خودمون تویه شهردیگه.وسط مجلس بودیم که متوجه شدیم کت شوهرم نیست.شوهرم ک قبلش کلی شوخی و خنده داشت بااطرافیان وقتی گفت کت نیس کجاس توچهره اش حالت خشم نمایان شد منم شاید درست جوابشو ندادم گفتم پیدامیشه حالا ولش کن همه نگاه دارن میکنن.واین حرفم باعث رنجشش شد و جدی تربیان کرد ک کت گم شده .بعد من یکهو کت را دیدم و رفتم سمتش باناراحتی ک سرخوردم و افتادم زمین و همسرم اومد دستمو گرفت بلندم کرد.و باهم ب بیرون از تالار رفتیم .ودراین بین جرو بحث کردیم.همسرم گفت چرابخودم نگفتی کت و می اوردم .افتادی روزمین.منم گفتم بادعواک ابرومو جلو همه بردی بخاطر یک کت .مگه چقدتوش پول بودک اینجورابرو ریزی کردی همه فامیلا داشتن نگاهت میکردن و الان حرف و حدیث پیش میاد.بعد مادرم هم عصبانی اومد بیرون بخاطر اینکه شوهرم عصبی شد جلو جمع بخاطر کت.شب رفتیم خونه پدرم شوهرم رفت تواتاق بدون هیچ حرفی و فرداش هم ناهارنخورد و وقت خداحافظی بااخم از پله ها اومد پایین اما باهمه دست داد و خداحافظی کرد .ناگفته نماند مادرم هم چون دلخوربود از عصبانیت دیشب همسرم روشو موقع دست دادن برگردوند و بااکراه خداحافظی کرد.برگشتیم خونه خودمون منو شوهرم حرف زدیم ومشکلمون حل شد اما الان همسرم و مادرم ازهم ناراحت هستن و هردوشون معتقدن ک طرف مقابل بی احترامی کرده بهس.نمیدونم چطور رابطه شونو مثل قبل کنم .هردوحق دارن.مادرم بخاطر اینکه جلو فامیلا بخاطر عصبانیت همسرم ضایع شد.همسرمم بخاطر اینکه میگه اگراون زمان گفتم کتم کوجای اینکه میگفتی باهم میگردیم پیدامیشه عصبی نمیشدم اما توگفتی ولش کن.و چون مادرم بی محلی کرد میگه من مهمان خونتون بودم نباید روشو برمیگردوندو با اکراه خداحافظی میکرد.بنظرتون چکارکنم ک دلخوری ها از بین بره

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام
    همسر شما بخاطر کت ناراحت شدن و مادرتون بخاطر اینکه ایشون جلوی جمع عصبی شدن؟ همین یک مورد بوده یا باز هم داشتین از این دست موارد؟
    به نظر من مسئله خاصی نیس الان یکم که بگذره علی الخصوص چون در شهرهای جداگانه هستین و زیاد هم رو نمیبینین حل میشه.ولی نذار ریشه دار بشه این چیزای کوچیک.دنبال مقصرم نگرد تموم شده.
    از این به بعدم سعی کن روابط رو بهتر مدیریت کنی
    یکم دنبال مهارت های گفت و گو باش،این موارد راحت حل میشه.در کنارش سعی کن همسرت رو بیشتر بشناسی تا بدونی کجا چجوری رفتار کنی...

  3. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 12 بهمن 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 فروردین 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1395-11-11
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکبار دیگه هم چندماه پیش بخاطر گوشی همسرم.گم شده بود و میگفت که بمن سپرده گوشی رو.جلو خانواده خودش عصبی شد و داد و بیداد راه انداخت.بعد گوشی رو ماشین پیداشد .فک میکنم مشکل اصلی زود عصبانی شدن همسرمه.نمیدونم باید چجور کمکش کنم.بعد از عصبانیت ک اوضاع خوب میشه باهم حرف میزنیم .واقعا فرد ارومی و مهربونی میشه .خیلی زیاد.میگم ک ازحرفاش و توهیناش ناراحت شدم خودش متوجه میشه ک حرفاش واقعا زشت بوده وبخاطر اینکه غررورش ازبین نره میگه من این حرف و نزدم.خودش رو هرگز مقصر نمیدونه .من ادم اروم و صبوری ام اکثرمواقع.و اگر کاراشتباهی کنم عذرخواهی نیکنم و جبران میکنم .اما همسرم سر موارد بیخودی جزیی عصبی میشه و فحش میده.مثلا گوشیش ک گم شده بود جلو مادرش بمن کلی توهین کرد ک اره بدبخت شدم چراازدواج کردم باهاش و ازینجورحرفا.اما همه میدونن خودمم میدونم ک خیلی زیاد منو دوست داره .بعد ازدعوا کلی عذرخواهی کرد ک ببخش اذیتت کردم و باید برم پیش مشاور من مشکل روانی دارم .مادرش هم میدونست ک شوهرم مقصره کلی منو بوسید و ازم بنده خدا عذرخواهی کرد بخاطر رفتار پسرش.بازم میگم شوهرم خیلی مهربونه و زمانایی ک مهربونه هیچ مشکلی نداریم و خوشبخت ترینم ازهمه لحاظ هوامو داره.اما وقتی عصبی میشه بااینکه من بیشترمواقع سکوت میکنم اما مراعات نمیکنه و جلو همه شروع میکنه ک اره من بدشانسم و نباید ازدواج میکردیم و اخرکارما طلاقه و ازینجورحرفا.

    - - - Updated - - -

    یادم رفت تشکر کنم ک به نوشته هام پاسخ دادی دنیای عزیز

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 فروردین 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1395-11-11
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امروز مادرم بعد ازچندوقت راجع ب اون اتفاق ک براتون گفتم باهام حرف زد .خیلی ناراحت بود.گفت شوهرت خالی بنده و بخاطر این عصبی بوده ک تو افتادی شاید کسی پاهاتو دیده باشه.نه بخاطر تو.گفت همسرم وقتی از پله ها داشت می اومد پایین برا خداحافظی با حالت اخم اومده و بی احترامی کرده درصورتی ک مابهش هیچی نگفتیم .مابزرگتربودیم و ازش دلخوربودیم بااین حال بهش چیزی نگفتیم امااون بهمون بی احترامی کرده .گفت ک پدرم میخواسته زنگ بزنه بخاطر این اتفاق به پدرهمسرم و بگه چه پسر بی تربیتی تحویل جامعه دادید .دلم گرفته .گفت همسرم برام ارزش قایل نیس ک جلو جمع عصبی شده برا یه کت .
    اماهمسرم دوسم داره .بین خودمون مشکل خاصی نداریم بهم محبت میکنه چیزی کم نمیذاره بهم توجه داره.کلا حس میکنم بخاطر اختلاف فرهنگی که خانواده ها دارن پدرو مادرم خوششون نمیاد ازهمسرم یعنی مطمعنم.همسرم اهل شوخی و بگو بخنده بااینکه زودعصبی میشه و خودش هم اینو میدونه که زودازکوره درمیره اما خودشو سعی میکنه کنترل کنه تاحدممکن .دارم تلاششو میبینم و سعی میکنم کمکش کنم تا عذاب وجدان نگیره بخاطر عصبانیت هاش.نمیدونم بایدچکارکنم .عید نزدیکه وباید بریم عیددیدنی و مطمعنم که چون خانوادم و همسرم بینشون کدورت پیش اومده بریم خونه خانوادم بازبحثی پیش میاد و حرمت ها بیشترازین شکسته میشه .بنظرتون چکارکنم تا خوب بشه این رابطه .خیلی ناراحتم

    - - - Updated - - -

    قراره تو عید جشن عروسی بگیریم توشهرهمسرم.همسرم با پدرم صحبت کرد ک هماهنگ بشن برااومدن ب عروسی.پدرم گفت مانمیایم .پدرم مغروره.همسرمم مغروره.حس میکنم الان بیشترشده کدورت بینشون.چکارکنم من.ازتونوشته هاتون ک خوندم عین همون هارو به همسرم گفتم .گفتم که دیگه پدرم شخصیتش شکل گرفته هرکسی یه اخلاقی داره نمیتونم تغییرش بدم الان گفت نه ولی اولین نفر خودش میاد عروسی دخترش.گفتم دیگه بایدشناخته باشیش تو همه چیزاولش نه میاره.عیب نداره بابامه دیگه .ناراحت نشوازش.اما خب هردومون ناراحت شدیم .شاید اگر میگفت باشه میایم اختلاف کمترمیشد
    اما حس میکنم هم خانوادم هم همسرم بینشون داره لج و لجبازی میشه .لطفا راهنماییم کنید تا بتونم این اختلاف و ازبین ببرم

  6. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    حتی اگه همسرتون از این ناراحت شده باشه که ممکنه وقتی شما افتادید، کسی پاهاتون را دیده باشه، چیز بدی نیست.
    خب دوست نداشته نامحرم پاهای خانمش را دیده باشه.
    به هر حال اول ازدواج این حساسیت ها و نگرانیها بیشتر هم هست.

    به نظرم این رفتارها از مادر و پدرتون بعیده. بالاخره اونها بزرگتر و باتجربه تر هستن.
    به جای حل کردن مشکل دارن پیچیده اش می کنن.

    با پدر و مادرتون صحبت کنید و بگید منظورشون از این رفتارها چیه؟
    خراب کردن زندگی شما؟
    اگه مادربزرگی، کسی توی اقوام نزدیک دارید که درک بهتری از این شرایط داره، می تونید خواهش کنید اونا با پدرمادرتون صحبت کنن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ppks (جمعه 08 بهمن 00), tavalode arezoo (دوشنبه 25 بهمن 95), ناهیدگل (شنبه 30 بهمن 95), بارن (دوشنبه 25 بهمن 95), ستاره زیبا (سه شنبه 26 بهمن 95)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 فروردین 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1395-11-11
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانه خانوادم قواعد و اصول خودشونو دارن .من به هردو طرف حق میدم ک ناراحت باشن ازین اتفاق.اما متاسفانه اگر این مووضوع با کسان دیگری درمیان گذاشته بشه بنظرم پرحاشیه ترمیشه.ایا بنظرتون درسته ک ازهمسرم بخوام زنگ بزنه به مادرم و عذرخواهی کنه.اما حس میکنم اینجور غرورش میشکنه باوجوداینکه خودش میدونه اشتباهشو .و فک میکنم خانوادم توقعشون بالا میره .درهرصورت من شوهرمو خانوادمو دوس دارم .ناراحتم ازین وضعیت

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    خیلی متاسفم اما واقعا نمیدونم چرا بعضی خونوادها متوجه نیستن که اولین کدورتدودش تنها و تنها به چشم فرزندشون میره دختر خوب همیشه بدون بعد زا ازدواج اون که برا ادم میمونه و مهمه همسر ادمه حتی بچها در الویت بعدی هستن لاان مادر شما درت براش مهمه یا خانوادش و مادرش که نمیدونم در قید حیات هست یا نه !!!!!!
    اما من اگر جای شما بودم با مادرم خیلی قشنگ صحبت میکردم میگفتم شما مگه خوشبختی من براتون مهم نیست مگه نمیخاین همسرم باهام خوش و مهربون باشه و با جون دل خونوادم دوست داشته باشه پس اینکارا چیه ؟؟؟؟
    مگهیه مادر نباید بدونه که نباید حتی از سر دلسوزی حرفی بزنه که ادم از همسرش رنجیده بشه
    همین دخالتها که باعث پاشیده شدن زندگیهاست تماما از سر دلسوزی و دوست داشتنهای نابجاست همسر شما به شما عصبانی شده مادر شما نباید دامن بزنه و کینه در شما ایجاد کنه یه مادر دانا باید بگه عزیزم عیب نداره شاید اونلحظه همسرت بخاطر اینکه دیگران پاهات دیدن ناراحت شده و نتونسته خودش کنترل کنه یعنی یه مادر باید اب رواتیش باشه نه .........
    در کل با مادرت بیشتر صحبت کن و یه جوری چیزهایی رو که گفتم بگو بهش برنخوره ازش تعریف کن بعد جوری بگو ناراحت نشه
    مطمین باش مادرت اکی بشه پدرت هم حله!!!!
    و در اخر غیر مستقیم بگو اینکه پدرت میخاسته زنگبزنه.....
    یا عروسی نمیاد
    حالا اگه خونواده همسرت هم بخان اینطوری لجبازی کنن کی ضرر میکن؟؟؟؟
    ایا دوست دارن کار به توهین وخدای نکرده به طلاق بکشه مگه خیلی از طلاق ها اینطوری بوجود نیومده دوست دارن دخترشون بخاطر غرور و لجبازی با همسرش سرد بشه وکدورت ایجاد بشه؟؟؟؟ بعد میگن چرا داماد با خانواده ما اینقدرکم رفت امد میکنهو ....

  10. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    ppks (جمعه 08 بهمن 00)

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    من نظرم اینه که رفتارهای همسر شما مشکل دارن و نشانه ای از تربیت ناصحیح ایشون هست که اگر درمان نشن شدت میگیرن و نهایتا خود شما از این رفتارها اسیب خواهید دید.
    یک مرد 31 ساله باید اونقدری عاقل و بالغ شده باشه که متوجه باشه هر جایی تشریف میبره حواسش به وسایلش باشه مخصوصا اگر فرد حساسیه، نه اینکه مثل یک بچه ی 3 ساله بگه آآآآآآآی ملت فلان وسیله م کو؟؟؟؟ و یکی دیگه به خاطر شلختگی این مرد گنده تو عذاب بیافته.
    من شخصا خیلی به وسایلم حساسم و اصلا دوست ندارم کسی به وسایلم حتی دست بزنه. برای همین هر جایی برم تمام وسایل و لباسهامو اگر در اوردم تا میکنم و تو یک کیف بزرگ میزارم و کنار خودم نگه میدارم یا اگر کسی خونه مون تشریف اورد همه ی وسایلم رو توی اتاقم میزارم و در اتاقم رو قفل میکنم و برادرم هم همین خصوصیت رو دارن چون مادر و پدرم از بچگی این مدلی تربیتمون کردن و بدشون میاد ما بپرسیم مااامااااااان کیف من کو؟ بااااااابااااااااااا کت من نیست! این رو نشونه ای از شلختگی فرد میدونیم ما. " اگر اون زمان گفتم کتم کو جای اینکه میگفتی با هم میگردیم پیدا میشه عصبی نمیشدم اما تو گفتی ولش کن "واقعا جای خجالت داره این حرف، انگار بچه س!!! به من میگفت کتم کو من میگفتم به من چه! شما خوب تر جواب دادین.
    ما تو فامیلمون عصبی شدن به خانم رو جلوی فرد سوم خیلی زشت میدونیم. یعنی حتی اتفاق مهمی هم بیافته که خانم مقصر باشن، بسیار وقیحه مرد بین افراد دیگه به خانمش عصبانی بشه. تو خلوت خودشون میتونن حلش کنن. الان همسر شما به خاطر شلختگیش کتشو نمیدونست کجا گذاشته و نمیتونست پیدا کنه بعد به شما عصبانی شده؟ مگه شما مسئول کت ایشون هستین؟ ایشون شاهن و شما خدمتکار ایشون که حواستون به وسایلشون باشه؟ یا شما مادرین و ایشون یک بچه ی 3 ساله که توانایی نگهداری از وسایلش رو نداره؟ به این میگن زیاده خواهی و تربیت اشتباه!
    "شب رفتیم خونه پدرم شوهرم رفت تو اتاق بدون هیچ حرفی و فرداش هم ناهار نخورد و وقت خداحافظی با اخم از پله ها اومد پایین" نه که کار خوب و بالغانه ای انجام داده بودن تازه دست پیش هم گرفته بودن! این رفتار زشت نیست به نظرت؟ من خودم مادر باشم و دامادم با من و همسر و خونه م مثل مسافرخونه و کادر مسافرخونه برخورد کنه خودم در خروجی رو نشونش میدم! شلختگیش رو تو فامیل به همه اثبات کرده، سر دخترم جلوی دوست و دشمن نا به جا عصبانی شده، اداب مهمون رفتن به خونه ی مادر و پدر خانم رو نمیدونه (یک راست به اتاق رفتن برا مسافرخونه س نه خونه ی مادر خانم، خوبه خودشم میگه من مهمان خونه ی اونا بودم، مهمان بودن اداب داره) تازه اخمم میکنه!!!!
    "همسرم سر موارد بیخودی جزیی عصبی میشه و فحش میده. مثلا گوشیش که گم شده بود جلو مادرش بمن کلی توهین کرد ک اره بدبخت شدم چرا ازدواج کردم باهاش و از اینجورحرفا"دقیقا همینه که فقط یک مورد و دو مورد نیست. مادر شوهر شما اگر دامادش به دختر خودش توهین کنه تحمل میکنه؟ اونم به خاطر یک گوشی؟؟؟ تازه شمام مقصر نیستی خود اقا شلخته هستن و نمیتونن وسایلشون رو مدیریت کنن!!! اگر این اتفاق جلوی مادرتون میافتاد باز هم مشکل دیگه ای حادث میشد اما مادر شوهره پسرش روت دستم بلند کنه صداش در نمیاد.
    " خودش رو هرگز مقصر نمیدونه "با اینهمه سکوت شما معلومه خودش رو مقصر نمیدونه. من هم بودم میزدم تو سر طرف.
    تمام پست هایی که میزارید نشون میده که شما برای خودتون و خانواده تون عزت نفسی قایل نیستین و فقط میخواین طرف شوهرتون رو بگیرین. والدین شما حق دارن که ناراحت باشن و مقصر همسر شماست و باید رفتارش رو تصحیح کنه. چطوری میتونی تحمل کنی این رفتارهاشو خدا میدونه ولی اصلا جالب نیست این روند دوست عزیز. من فقط به پاره ای از مواردی اشاره کردم لیکن تمام پست هات داره اشتباهات همسرت رو داد میزنه. همسرت باید! یه جعبه شیرینی بخرن و رسما منزل پدر و مادرتون تشریف ببرن و ازشون عذر خواهی کنن (والدین شما این وسط بر اساس فرمایشات خودتون، تقصیری ندارن اما این داماد تازه بهشون اخم هم کرده و از بزرگتریشون خجالت نکشیده!!!!) و برای درمان به مشاور و روانشناس هم مراجعه کنن.
    ویرایش توسط nardil : سه شنبه 26 بهمن 95 در ساعت 12:59

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 فروردین 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1395-11-11
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون ک برام وقت گذاشتید.اما حس میکنم شما کمی یکطرفه ب قاضی رفتید.شوهرم خودش اشتباهشو میدونه اهل منطق و حرف زدنه .اهل اداب و احترامه .خب هرادمی ی ایرادی داره .ادم جایز و الخاست .میگم من ازوقتی فهمیدم شوهرم خودش داره تلاش میکنه ک عصبی نشه و وقتی تلاششو میبینم ازش ب دل نمیگیرم چون دارم باچشمام میبینم عذاب وجدانشو.بعد الان من دنبالرمقصیر نیستم .من دنبال به راه حل هستم .من خانوادمو میشناسم .اونا هم درگذشته ب اندازه خودشون بی احترامی کردن و این رفتارشوهرم توجشن چیزی درمقابل کارخانوادم محسوب نمیشه .دارم طرفداری نمیکنم .اما بنظرم بقول یکی ازدوستان دیگه موضوع تموم شده و نباید دنبال مقصر گشت بیشتر .اما الان من ازخانواده خودم ناراحتم .نمیخوام بینمون کدورت باشه و دنبال راه حلی هستم ک بتونم درست کنم این شرایط رو

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    خیلی متاسفم اما واقعا نمیدونم چرا بعضی خونوادها متوجه نیستن که اولین کدورتدودش تنها و تنها به چشم فرزندشون میره دختر خوب همیشه بدون بعد زا ازدواج اون که برا ادم میمونه و مهمه همسر ادمه حتی بچها در الویت بعدی هستن لاان مادر شما درت براش مهمه یا خانوادش و مادرش که نمیدونم در قید حیات هست یا نه !!!!!!
    اما من اگر جای شما بودم با مادرم خیلی قشنگ صحبت میکردم میگفتم شما مگه خوشبختی من براتون مهم نیست مگه نمیخاین همسرم باهام خوش و مهربون باشه و با جون دل خونوادم دوست داشته باشه پس اینکارا چیه ؟؟؟؟
    مگهیه مادر نباید بدونه که نباید حتی از سر دلسوزی حرفی بزنه که ادم از همسرش رنجیده بشه
    همین دخالتها که باعث پاشیده شدن زندگیهاست تماما از سر دلسوزی و دوست داشتنهای نابجاست همسر شما به شما عصبانی شده مادر شما نباید دامن بزنه و کینه در شما ایجاد کنه یه مادر دانا باید بگه عزیزم عیب نداره شاید اونلحظه همسرت بخاطر اینکه دیگران پاهات دیدن ناراحت شده و نتونسته خودش کنترل کنه یعنی یه مادر باید اب رواتیش باشه نه .........
    در کل با مادرت بیشتر صحبت کن و یه جوری چیزهایی رو که گفتم بگو بهش برنخوره ازش تعریف کن بعد جوری بگو ناراحت نشه
    مطمین باش مادرت اکی بشه پدرت هم حله!!!!
    و در اخر غیر مستقیم بگو اینکه پدرت میخاسته زنگبزنه.....
    یا عروسی نمیاد
    حالا اگه خونواده همسرت هم بخان اینطوری لجبازی کنن کی ضرر میکن؟؟؟؟
    ایا دوست دارن کار به توهین وخدای نکرده به طلاق بکشه مگه خیلی از طلاق ها اینطوری بوجود نیومده دوست دارن دخترشون بخاطر غرور و لجبازی با همسرش سرد بشه وکدورت ایجاد بشه؟؟؟؟ بعد میگن چرا داماد با خانواده ما اینقدرکم رفت امد میکنهو ....
    ممنونم

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 فروردین 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1395-11-11
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    934
    سطح
    16
    Points: 934, Level: 16
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    حتی اگه همسرتون از این ناراحت شده باشه که ممکنه وقتی شما افتادید، کسی پاهاتون را دیده باشه، چیز بدی نیست.
    خب دوست نداشته نامحرم پاهای خانمش را دیده باشه.
    به هر حال اول ازدواج این حساسیت ها و نگرانیها بیشتر هم هست.

    به نظرم این رفتارها از مادر و پدرتون بعیده. بالاخره اونها بزرگتر و باتجربه تر هستن.
    به جای حل کردن مشکل دارن پیچیده اش می کنن.

    با پدر و مادرتون صحبت کنید و بگید منظورشون از این رفتارها چیه؟
    خراب کردن زندگی شما؟
    اگه مادربزرگی، کسی توی اقوام نزدیک دارید که درک بهتری از این شرایط داره، می تونید خواهش کنید اونا با پدرمادرتون صحبت کنن.
    شیدای عزیز
    حرفاو راه حل هاتون و توموضوعات مختلف خوندم .خیلی مهربانانه و ارامش بخشه
    ممنون میشم بیشترراهنماییم کنیدتابتونم دیدگاه خانوادمو نسبت ب همسرم تغییربدم .و همچنین دیدگاه همسرم رو .البته همسرم زودترفراموش میکنه و اروم میشه.اما چون دلخوره گفته تو خودت هروقت خواستی برو خونه مادرت اینا اماازمن نخواه ک بیام خونتون


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.