سلام
1- در مورد تاپیکهاتون
به نظر من شما آدم نگران و مضطربی هستید. همه تاپیکهاتون در مورد نگرانی برای مسائلی هست که توی ذهنتونه و فاصله ی قابل توجهی تا واقعیت داره.
خیلی هم به حرف و نظر و نگاه دیگران اهمیت می دید.
شما از اشتغال می ترسی، از آشپزی می ترسی، از ازدواج می ترسی، از خانه داری می ترسی، از پسرهای سرکوچه می ترسی،
از حرف و حدیث مردم در مورد ازدواجت و همسرت می ترسی، از نامزد خواستگار قبلیت می ترسی، ...
از همه چی می ترسی ... چیزایی که اصلا به شما مربوط نیست ... اصلا نباید ببینیشون، چه برسه به این که بهشون فکر کنی یا ازشون بترسی و بهت استرس وارد کنن.
2- در مورد بکارت ... اگر خانواده همسرتون از این رسمها دارن بهتره همراه یکی از خودشون برید گواهی بگیرید.
همسرتون هم که گویا سخت گیره. بهتره یه گواهی بگیرید و خیال خودتون را راحت کنید.
چون شما با این شرایط روحی که داری، توان با اعتماد به نفس برخورد کردن در مقابل اونایی که اشاره کردن نشانه ی بکارت ازتون می خوان ندارید!
3- در مورد بیماریت اول مطمئن شو، حداقل با یه متخصص دیگه مشورت کن
یکی دو ماه بعد از عروسی که شرایطتون استیبل تر و آروم تر شد و توی خونه ی خودت بودی، به بهانه صحبت در مورد جلوگیری از بارداری یا چکاپ پزشکی و ... سرصحبت را باز کن و در موردش با همسرت صحبت کن. جمله ها و کلمه هایی که می گی برای بیان مشکلت خیلی مهمه. لازم نیست اونو یه فاجعه نشون بدی.
با توجه به این که الان عقدی و عروسیتون هم یکی دوماه دیگه است، شاید الان موقع مطرح کردنش نباشه.
چون ایشون با خانواده اش زندگی می کنه، و شما هم با خانواده تون
و مشکل تا حدودی جنسی و مربوط به ازدواجتون هم هست
ممکنه عکس العمل خانواده ها فشار زیادی به شما و همسرتون وارد کنه و روزهای قبل از عروسی را که پر از استرس هست، پر استرس تر کنه.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 12 آبان 95 در ساعت 00:10
علاقه مندی ها (Bookmarks)