به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چرا دلگرم به این زندگی نمیشم؟ طلاق میتونه دوباره روح منو زنده کنه؟

    سلام.
    چرا این روزای بد تموم نمیشن؟ همش فکر میکنم عب نداره یه چند ماهی هستم بعد نزدیکای عروسی میگم نمیخوام.همش با خودم میگم من نمیتونم باهاش خوشبخت شم.همسرم مرد خوبیه.بهم محبت میکنه،دوسم داره،کلا اگه هر زنی جای من بود دو دستی میچسبید به شوهرش ولی من خیلی حس بدی دارم.
    کاش همسرم تو دعواها جلوی زبونشو میگرفت فحش های بد نمیداد که منو انقدر دلزده کنه که بخوام همش به بهم زدن این رابطه فکر کنم. حرفایی که پشت خونوادم زده چجوری فراموش کنم.؟؟؟ البته تو دعواهامون میگفت اونم مسببش من بودم با بی احترامی به خانوادش و خودش. که منم بدتر از خودش پشت خانوادش فحش دادم هم به خودش هم خانوادش.

    من فوق العاده به خانوادم وابسته هستم. یعنی اگه قرار باشه بین همسرم و خانوادم یکی رو انتخاب کنم قطعا خانوادمو انتخاب میکنم.بخاطر همین راضی نمیشم از گل بهشون کمتر بگه.
    پای رفتن دنبال جهیزیه ندارم با خدم میگم چند ماه مونده به عروسی بهم میزنم.در حالی که چند روز دیگه داریم باهم میریم مسافرت.

    تورو خدا بگید مشکل کجاست؟ شوهرم داره تموم کاراشو میکنه بهترین خونه رو برام بگیره تا دیروقت کار میکنه .فکر اینکه کجا عروسی بگیریم ،فکر اینکه کی بچه دار شیم ،اونوقت من فکر دعواهای گذشته و اینده مبهمی که در انتظارمه.
    چطوری فراموشش کنم؟ چطوری مهرشو از دلم بکنم.؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 تیر 96 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,173
    سطح
    28
    Points: 2,173, Level: 28
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مطمئن باش توی همه ی زندگی ها همین دعوا ها و حرف ها هست و باهرکس دیگه ای هم ازدواج کنی قطعا دعوا پیش میاد و توی دعوا هم که حلوا خیرات نمیکن. سعی کن بهش فکر نکنی تا یادت بره. آدم تو عصبانیت ممکنه هرچیزی بگه .

  3. 2 کاربر از پست مفید 2pashimoon تشکرکرده اند .

    بابک 1369 (چهارشنبه 12 خرداد 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 13 خرداد 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 تیر 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-3-26
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    4,305
    سطح
    41
    Points: 4,305, Level: 41
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    32

    تشکرشده 170 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دخترجون دیگه الان نباید بگی خانوادم - شوهرم
    شوهرت خانوادته میفهمی؟پایان نصخیت

  5. 2 کاربر از پست مفید نیم پز تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 26 خرداد 95), شمیم الزهرا (چهارشنبه 12 خرداد 95)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام المیرا جان خوبی خانم؟
    من متاسفانه تایپیک های قبلیتون رو نخوندم و نمیدونم موضوع چیه اما شما نوشتی که همسرت مشکلی ندارن و فقط در دعوا ها بد دهن هستن.

    من دقیقا حال شمارو گذروندم. تک دخترم و به شدت به خانوادم وابسته و همسرم هم ازین موضوع سواستفاده میکرد و با توهین حتی تهمت و ناسزا سعی میکرد منو آزار بده ، مهمونی های مهم دقیقه 90 میگفت نمیام یا خیلی دیر و بد موقع جاهایی که برام مهم بودو میومد... اما واقعا مشکل کجا بود؟

    به نظر من ریشه این موضوع در من بود و همینطور در شما: وابستگی به خانواده و تعصب روی اونها

    میدونی این اشکال باعث چی میشه؟ همسرت اینو کامل میفهمه فکر نکن تو دلت میگی خانوادتو ترجیح میدی نه اصلا اینطور نیست. همسرت میدونن و این به شدت آزارشون میده و به عنوان یک واکنش دفاعی از خانوادت منزجر میشن و بهشون توهین میکنن یعنی اگر شما اصلا نبودی هیچ مشکلی با خانوادت شاید نداشتن اما این شمایی که این وسط این سیکل معیوب رو ساختی درست مثل گذشته من!

    خیلی راه سختیه اما به آرامش بعدش واقعا میصرفه اما مهمه که چقدر به حفظ زندگیتون علاقه مندی؟ گاهی ما به خاطر اینکه همیشه دنبال کارهای راحت هستیم از حل مشکلاتمون فرار میکنیم درست مثل الان شما میگی زندگیمو به هم میزنم اما حاضر نیستم قدمی برای اصلاح خودم بردارم!(البته مفهوم حرفتون این بود)

    وقتی همسرت از حس شما به خودش مطمئن باشه دیگه احساس ضعف و کمبود نمیکنه تا با ناسزا به خانوادت اونو جبران کنه. شما این حس حقارت رو درش به وجود آوردی و واکنش همسرت هم پاسخی به رفتار شماست.

    کارهایی که باید انجام بدی خیلی زیادن شاید تایپیک های قدیم منو بخونی راهکارهای دوستان براتون کمک کننده باشه من چند موردی مختصر رو خدمتت میگم.

    اول باید احترام به همسرت رو طبق همون مفاهیم کلید مرد دکتر حبشی سعی کنی تامین کنی، این موضوع که اون فرد اول زندگیته رو چه در عمل و چه زبانا باید ابراز کنی که کار حیلی مهم و زمان بریه
    .
    اما اونچه از دل میاد به دل میشینه. پس حتما باید همراهش سعی کنی خودت رو ازین تعصبات و قید و بندها رها کنی آزاد باشی. فحش به پدر و مادر شما آیا چیزی ازونها کم میکنه؟ آیا باعث میشه نزدخدا مقامشون کم شه؟ پس چرا با شنیدن ناسزا به خانوادت ناراحت بشی؟
    پس حتما باید بی تفاوتی به این حرفها رو در خودت با نداهای درونی پر رنگ و کوبنده انجام بدی.

    از طرف دیگه در لحظاتی که همه چیز خوبه و هیچ بویی از دعوا نیست. یک بار با مهربانی و در عین حال قاطع و محکم بگو وقتی به خانوادم بی احترامی میکنی چیزی از اونها کم نمیشه اما دل من میسوزه که همسر من که اینقدر صفات خوب داره (حتی نام ببری ازونچه که داره) چطور به راحتی خودشو تنزل میده. واقعا سعی کن درون لحظه دلت برای همسرت بسوزه که چنین حرفایی میزنه نه برای پدرمادری که این حرفها هیچ ضرری به اونها نمیرسونه.
    من وقتی تغییر رو در همسرم احساس کردم که حس من به اون عوض شده بود...

    در مرحله بعدی اگر بازهم گفتن جملات دلسوزانه که از قلبت برمیاد نتیجه نده اما با اطمینان ازینکه واقعا این مرحله رو درست طی کردی میتونی اینبار باآهنگی متفاوت بگی که این حرفها باعث میشه رابطه منو تو خدشه درش وارد شه چرا که همسری که من اینقدر دوستش دارم وقتی چنین بی پروا صحبت میکنه انگار توهین به خودش میکنه و اونکه در نظر من جایگاهش پایین میاد گوینده ناسزاست و احساسات من جریحه دار میشه.
    اینجا خیلی محترمانه و آروم متوجهش کن که این حرفها باعث ناراحتی تو از همسرت میشه اما حتما این مورد باید بعد از تلاشت به شکل قبلی که گفتم باشه.

    اصلا کار سختی نیست فقط باید درونا تعصبت رو کم کنی تا ببینی همسرت چطور به خانوادت علاقه مند میشن و وقتی تعصبت رو کم کنی حتی علاقه یا عدم اون هم برات اونقدر مشکل ساز یا حیاتی نمیشه

    نکته آخر اینکه تا زمانی که حتی در بدترین شرایط شما توهین به خانوادش بکنی ، انتظار تغییر از همسرت کاملا غیر منصفانست. شما در بدترین شرایط که همسرت هر حرفی رو به خانوادت میزنه میتونی با آرامش (البته آرامش وقتی حاصل میشه که تعصبات برداشته بشه) بهش بگی من هم میتونم این حرفهارو به خانوادت بزنم اما من به تو و خانوادت علاقه دارم و دلم نمیاد حرف بدی رو دربارتون بگم هرچقدر هم ازتون ناراحت باشم... (این جمله برای من معجزه کرد ولی باید اول بتونی اونقدر خودت آرام بشی که واقعا از ته دلت و از سر علاقه نخوای حرف بدی به همسرت و خانوادش بگی)

    موفق باشی

  7. 4 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    nardil (شنبه 29 آبان 95), sara 65 (پنجشنبه 13 خرداد 95), نیم پز (دوشنبه 17 خرداد 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 13 خرداد 95)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    خوب هر چی برای خودت نمی پسندی برای همسرت هم نپسند
    شما به همسرت و خانوادش اگر فحش میدی خوب مجوز رو صادر می کنی که اونم این کارو بکنه
    با هر کس دیگه ای هم ازدواج میکردی این موضوع وجود داشت شاید بدتر از این هم می تونست باشه شاید برخورد فیزیکی هم می تونست باشه

    برای اینکه یه زندگی مشترک موفق داشته باشی باید اول استقلال عاطفی داشته باشی نباید انقدر وابسته خانوادت باشی

    یه مدت امتحان کن خودتو کنترل کن و به همسرت و خانوادش احترام بذار مراقب باش دلسردش نکنی همینکه کینه ای نیست و دعواهای گذشته رو مدام به رخت نمی کشه و بهت محبت می کنه خیلی خصوصیت مثبتی هست قدرشو بدون

    اون آرامشی که میخوای رو بعد یه مدت پیدا می کنی

    موفق باشی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  9. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    sara 65 (پنجشنبه 13 خرداد 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 13 خرداد 95)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام عزیزم ببین المیرا جون منم دقیقا همین مشکل تو رو دارم با این تفاوت که من پنج ساله که ازدواج کردم شوهرم سر کوچیک ترین بحثمون فحاشی می کنه و پای خانوادمو میکشه وسط اتفاقا وقتی هم که حالش خوبه و بهم محبت میکنه دقیقا اون لحظه من بیشتر به یاد اون فحش هاش میوفتم حالا تو باید اینو اول تو خودت حل کنی ببین می تونی توی زندگیت کاری کنی که شوهرت رو به آستانه تحملش نکشونی که این حرفها رو هم نشوی چون هنوز اول راهی اگه پرده احترام کنارو حرمت ها بشکنه هم خودت بیشتر اذیت میشی هم شوهرت موفق باشی عزیزم

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام

    دوستان کاملا درست گفتند:
    1- با هر کس دیگه ازدواج کنی مشکلاتی خواهی داشت. اصولا شاهزاده سوار بر اسب سفید مال رویاهاست. در زندکی واقعی مشاجره و دعوا گهگاهی پیش میاد و هیچ زندگی کاملا عالی و بی مشکل نیست.

    2- گر زدی ضربتی، ضربتی نوش کن. در این که فحاشی به شدت کار ناپسندیه شکی نیست. اما شما هم این وسط طبق فرمایشات خودتون به خونوادش توهین کردید. وس یر به یر هستید. از این به بعد سعی کنید به صورت دوطرفه این مشکل رو حل کنید و هر دو بددهنی رو بذارید کنار.

    3- فرمودید خانوادت رو به شوهرت ترجیح میدید. تا زمانی که یآد نگیرید اولین و مهمترین عضو خانواده شما شوهرتون هست، هیچ چیز درست نمیشه. کسی که قراره تا ده ها سال کنار شما زندگی کنه شوهرته. نه خواهر برادر و پدر مادر. احترام همه واجبه، اما اولین عنصر مهم خانواده شما امروز شوهرته اینو بآید کاملا بپذیری وگرنه ...


    موفق باشید

  12. 2 کاربر از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده اند .

    حیاط خلوت (دوشنبه 17 خرداد 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 13 خرداد 95)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 97 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,545
    سطح
    30
    Points: 2,545, Level: 30
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان.ممنون از نظرات و راهنمایی های همگی.
    خیلی ممنون زهرا جان.تاپیکتو خوندم واقعا حرفای دل منو میزدی با این تفاوت که همسرم من عمدتا شروع کننده نیست.من سریع یه حرفی بهم برمیخوره که البته الان خیلی بهتر شدم. به قول همسرم بیش از حد حساسم و زیادی گیر میدم .البته دست خودم نیست. میدونید چون میدونه من به خونوادم حساسم این طور میگه که منو عذاب بده البته منم مثل خودش رفتار می کنم. البته که می دونم بیشتر مشکل از منه.
    لطفا دوباره راهنماییم کنید. چطوری دعواهای گذشته رو از ذهنم پاک کنم ؟ اگه من باهاش خوب باشم مطمنم که حتی بهم تو نمیگه ولی چه کنم دست خودم نیست همش یاد دعواهای گذشته میفتم.
    نزدیک عروسیمه یعنی چند ماه دیگه ولی من هیچ کاری نکردم .یه دونه هم وسیله نگرفتم . باید به حس یقین برسم بعد خودمو اماده کنم.
    واقعا به کمکتون نیاز دارم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.