به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    23,502
    سطح
    94
    Points: 23,502, Level: 94
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 848
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array

    نگران ازدواجم هستم

    نقل قول از مدیر همدردی در تاپیک زیر
    http://www.hamdardi.net/thread-36174.html#post358887
    :
    انتظار هم زمان را طولانی و هم زندگی را سخت و هم یاس ایجاد می کند.
    اگرچه ازدواج یک نیاز هست . لیکن اینکه همه پتانسیل های ذهنی و فکری ما درگیر این مسئله باشد و مرتب به آن فکر کنیم لحظات انتظار را طولانی و خسته کننده می کند.
    در کنار اقداماتی شبیه آنچه در مقاله 40 راه همسریابی مطرح کردیم، ضمن حضور مفید در محیط کار و زندگی و خانواده و فامیل ، باید انرژی خود را در رشد و پرورش سایر استعدادهای خود بگذارید. و از تمرکز فکری روی این قضیه اجتناب کنید.
    بنده شاهد بوده ام فردی مجرد آنچنان شکوفا و امیدوار زندگی کرده است که صد متاهل به گرد پای او هم نمی رسیدند.
    اینها به معنی بی اهمیت بودن ازدواج یا بی خیال بودن آن نیست. بلکه صبر و تحمل در کنار روش درست زندگی کردن می توانید فشار این مسئله را کاهش دهد .[/PHP]
    --------------------------------------------------------------------------------------
    حالا سوال من اینه
    1- چگونه میشه از تمرکز فکری روی این قضیه اجتناب کرد؟ من ناخودآگاه زنگ تلفن خونه که میخوره فکر میکنم خواستگاره که زنگ زده!بعد که خوب معلومه کی بوده؟عمه یا خاله
    هروقت توی مشکلات و سختی های زندگی می افتم این فکر ازدواج هم به مشکلاتم اضافه میشه!
    بعد حالم بدتر گرفته میشه . جدیدا به اونا که ازدواج کردند غبطه میخورم ... البته معمولا بعدش تلاش میکنم تا ذهنم رو از یکسری خطاهای شناختی دور کنم .

    وقتی خوبم همه چی گل و بلبله هاااا عالیم.
    اما گاهی هر روز جای خالیشو کنارم احساس میکنم ،جای خالی یه همسر خوب .
    این حسرت که توی دلم هست ،گاهی بیشتر ،گاهی کمتر .

    بطور خلاصه بگم نگران ازدواجم هستم،از تنهایی ام و اینکه قراره چقدر ادامه پیدا کنه نگرانم...

    نگرانم چون غیر قابل پیشبینی شده برام...خیلیییی غیرقابل پیش بینی.خیلییییییییییییییییی ییییی

    ویرایش توسط Eram : دوشنبه 13 مهر 94 در ساعت 13:20

  2. 7 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    hamed-kr (دوشنبه 13 مهر 94), فدایی یار (شنبه 18 مهر 94), گلاب (دوشنبه 13 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), نیکیا (دوشنبه 13 مهر 94), آی تک (دوشنبه 13 مهر 94), باغبان (سه شنبه 14 مهر 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 00 [ 22:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    7,024
    سطح
    55
    Points: 7,024, Level: 55
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 169 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    عزیزم الان یه سری متاهل میان و میگن تو که افسرده شدی معلومه دیگه,هیچ کس نمیخواد با تو ازدواج کنه وتو باید روی خودت کار کنی و کلی از این خزعبلات, ولی جانم اصلا حرف اینا نیست, ازدواج یه نیازه که وقتی سرکوبش کنی به صرف همون حالت بد میشه,ولی یه مشت ادم میریزن رو سرت که اگه تو ادم سالم و قوی ای باشه هیچ اتفاقی نمیفته و .... درحالیکه واقعا گاهی دلم میخواد بهشون بگم فقط و فقط و فقط همین غریزه هاتونو بزنین و سرکوب کنین یا نه حتی هدایت به چیز دیگری کنین,ببینم چقدر حالتون خوب میمونه

    دوست گرامی, حالت رو خیلی خیلی خوب میفهمم,چیزی که به شخصه به من خیلی کمک کرد,تمرکز بر روی خودم و استعدادهام و ملزم کردن خودم به انجام کارهای مورد علاقم بود, مثلا برای خودم گل میخریدم,میرفتم کافی شاپ و خودم رو یه چیز عاااالی مهمون میکردم,و مدام به خودم یاداوری میکردم که به فلان دلیل و فلان دلیل و فلان دلیل ادم بسیار دوست داشتنی ای هستم, ضمنا تو جمعهایی هم که مجردها رو مسخره میکردن خودم رو مشغول چیزی میکردم که قاطی مباحث خاله زنکی نشم
    الان علیرغم اینکه خانواده پرمحبتی نداشتم ولی حس دوست داشتنی بودن رو در خودم نهادینه کردم و خوشحال کردن خودم رو اولویت شماره یک زندگیم کردم و برای اینده ام قدمهای کوچک کوچک برمیدارم و
    کلا از پدرم و هرکسی حالمو بد میکنه دوری میکنم
    راستش الان با همه سختیهای زندگی حالم خوبه,شکر, تو هم مراقب خودت باش

  4. 8 کاربر از پست مفید esm تشکرکرده اند .

    donya. (جمعه 17 مهر 94), Eram (دوشنبه 13 مهر 94), hamed-kr (دوشنبه 13 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), مصباح الهدی (دوشنبه 13 مهر 94), آی تک (دوشنبه 13 مهر 94), افراخانوم (دوشنبه 13 مهر 94), باغبان (سه شنبه 14 مهر 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام ارم عزیز

    من دقیقا می فهمم چی میگی.با حرفای اسم عزیز هم موافقم.متاهل ها از حال مجردا خبر ندارن همون طور که سواره از پیاده خبر نداره.


    من خودم چند بار به بعضی کاربرا که میگفتن خواستگار کم دارن گفتم که توصیه های این تالار مثل تو اجتماع بودن و... رو بخونن تا بیشتر به چشم بیان. در حالیکه خود من دختری هستم که از اول بدون اینکه حتی هدفم ازدواج باشه اینارو انجام میدادم مثلا دختر اجتماعی و سرزبون داری هستم،پایه همه مهمونیا و عروسیا هستم،از نظر تحصیلات و خونواده و شغل و ظاهر هم چیزی کم ندارم،به گفته اطرافیانم آدم خوش اخلاقی هستم ولی تا حالا مجرد موندم .خواستگار زیاد دارم ولی چه فایده که کمیت دارن و کیفیت ندارن.ای نیمه گمشده من دیگه چی میخوای؟لقمه حاضر و آماده


    والا ما هر چی دختر تو فامیل دیدیم بعد از اردواج تازه بعد از بیست و اندی سال شروع کرده به درس خوندن اونم تو دانشگاه آزاد که شوهر بیچاره پدرش دراومده شهریه اونو بده و خیلی مثالهای این چنینی.ولی امثال من همچنان اندر خم یک کوچه ایم


    یادمه تو یکی از تاپیکها گفتم که ازدواج یه مقداری هم به شانس بستگی داره که یکی از دوستان نظر من رو انتقاد کردن ولی با چیزایی که اطرافم دیدم واقعا به این نتیجه رسیدم که ازدواج به میزان زیادی به شانس بستگی داره.تو نزدیکان خودم می بینی دختره هیچی نداره ها (نه تحصیلات نه ظاهر نه اخلاق درست و حسابی) ولی شوهرش همه چی تمومه و خانمشو مثل بت پرستش میکنه


    اون وقت اینم از شانس منه.میتونم بگم تقریبا هشتاد درصد خواستگارهای من کیس های بسیار عجیب و غریبی بودن که یکی دوتاشون رو هم تو تاپیکهام توضیح دادم. یکی دیگه از کیس های عجیبم همین هفته پیش بود که مادره و پسره تو خیابون حین دور زدن با ماشین بودن که پسره منو به مادرش نشون داده، مادره اومده جلوی منو تو خیابون گرفته میگه الا و بلا باید آدرس خونتون رو بدی بیایم خواستگاری این یعنی چی؟یعنی فقط ظاهر واسشون ملاک بوده.جالب تر اینکه پسره همسرشو طلاق داده و یه بچه هم داره


    یا دو هفته قبل یکی زنگ زده خونمون بعد از حال و احوال اولین سوالش از مادرم اینه: چون پسر من دنبال دختر کارمند میگرده شما دخترتون استخدامیه یا قراردادیه؟چند سال سابقه کار داره؟ من همیشه فکر میکردم این سوالارو باید در مورد پسر پرسید نه در مورد دخترجالب اینکه پسره هیچی نداشت و وضع مالیش کلا صفر بود و میخواست مثلا با پول یه دختر کارمند به آرزوهاش برسه


    تازگیا به این نتیجه رسیدم که معمولی بودن بزرگترین نعمته.حداقل میتونی مطمئن باشی که تو رو فقط به خاطر خودت میخوان.ولی وقتی ظاهر یا موقعیت شغلیت بشه ملاک انتخاب شدنت دچار یاس و افسردگی میشی.


    البته این رو هم بگم که من خودم شخصا با این جمله مخالفم: که ما باید یه نفرو فقط به خاطر خودش بخواهیم، چون تقریبا غیر منطقیه و ظاهر زیبا،تحصیلات خوب،موقعیت شغلی خوب،موقعیت اجتماعی خوب و... جزئی از همون آدمه و همین هاست که مارو به کسی جذب میکنه همونطور که اخلاق هم جزئی از همون آدمه.ولی به شرطی که در کنار اینکه به ظاهر فرد توجه میکنیم یا به خاطر شغلش جذبش میشیم به معیارهای اخلاقی و رفتاری تو وجود اون آدم هم توجه کنیم.


    ارم عزیز نظر به درد بخوری واست نداشتم فقط خواستم بگم تو تنها نیستی و منم یکی مثل خودتم.ازدواج یه نیازه که با هیچ چیز دیگه ای جایگزین نمیشه.من صبح تا شب هم خودمو با کار و باشگاه و...مشغول کنم بازم این نیازه تو وجود من هست.مثل این می مونه که به یکی بگی درسته تشنته ولی بخواب تا تشنگیت برطرف شه.منظورم از ازدواج هم صرفا نیازهای غریزی نیست.بلکه در کنارش نیازهای عاطفی هم اهمیت داره.همین که بدونی یه نفر هست که براش مهمی،دوسش داری و دوستت داره و...


    یه جوک هم بگم حال و هوامون عوض شه:

    این چند وقت مونده به محرم همه جوری تند تند دارن ازدواج میکنن که آدم هول میشه فکر میکنه اگه تا آخر مهر ازدواج نکنه Game Over شده.


    خدایا هیچ کدوممون رو گیم اور نکن


    موفق باشی و گیم اور نشی

  6. 15 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    donya. (جمعه 17 مهر 94), Eram (دوشنبه 13 مهر 94), hamed-kr (دوشنبه 13 مهر 94), saeeded (پنجشنبه 23 مهر 94), گلاب (سه شنبه 14 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), مهندس خانوم (دوشنبه 13 مهر 94), مصباح الهدی (دوشنبه 13 مهر 94), yasamin25 (سه شنبه 21 مهر 94), آوای دل (پنجشنبه 16 مهر 94), افراخانوم (دوشنبه 13 مهر 94), اثر راشومون (چهارشنبه 15 مهر 94), بانوی آفتاب (چهارشنبه 26 خرداد 95), باغبان (سه شنبه 14 مهر 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 15 مهر 94)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام

    نمی دونم چی بگم ، ان شاء الله که خدا سینه تون رو آرام کنه سعی کنید بیشتر دعای عظم البلا رو بخونید . اون چیزی که با هجمه های وسیع مخصوصا مخصوصا در جبهه فرهنگی و در درجه بعد اقتصادی با نتایج اون روبرو هستیم تبدیل به یه آفت فراگیر در این زمینه شده دعا کنید که بشه از این هجمه سنگین به سلامت عبور کنیم.

    مخلص همه دختران نجیب ، با حجاب و با حیای وطن.

  8. 6 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    donya. (جمعه 17 مهر 94), Eram (سه شنبه 14 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), نیکیا (سه شنبه 14 مهر 94), مصباح الهدی (سه شنبه 14 مهر 94), باغبان (سه شنبه 14 مهر 94)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام ارم جان

    من خودم در حال حاضر حال ازدواجیم به شدت وخیمه!!! یعنی یه چند روز قشنگ در این حالت بودم!:

    و راستش همش می خواستم تاپیک بزنم!ولی نمی شد!از بس که ...

    واقعا دستت درد نکنه که این تاپیک را زدی.... چون من یه کم تو زدن تاپیک تنبلم... همش یه حسی نمی ذاره تاپیک بزنم!

    ارم جان حالا من خودم یه سری سوالات دارم که با تاپیک شما مرتبطه.میشه ازت اجازه بگیرم تو تاپیکت مطرح کنم؟ تا هم خودت و هم آی تک و هم بقیه دخترا به من هم کمک کنند؟

    ممنون می شم.البته اگر فکر می کنی بهتره سوالات من اینجا مطرح نشه رودربایستی نداشته باش. از این جهت بیشتر گفتم که انگار سوالای من ادامه دهنده سوالات تو هست و یه چیزایی هم به جز چیزای تو اعصاب منو خیلی خورد می کنه!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : سه شنبه 14 مهر 94 در ساعت 17:14

  10. 6 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Eram (سه شنبه 14 مهر 94), hamed-kr (پنجشنبه 16 مهر 94), mohamad.reza164 (یکشنبه 03 آبان 94), فدایی یار (شنبه 18 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), باغبان (سه شنبه 14 مهر 94)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    273
    Array
    سلام بر گل دخترای همدردی

    اول بگم که من شرایطم تقریبا مثل شماست، منم پر از نیازم، احساس نیاز به دوست داشته شدن، نیاز به دوست داشتن و زندگی مستقل داشتن و کلی فانتزی ذهنی.

    ولی من اصلا از اینکه مجرد هستم و ممکنه حالا حالاها ازدواج نکنم در عذاب نیستم. نه اینکه از تنهایی و مشتقاتش اذیت نشم؛ نه اینکه تحت فشار قرار نگیرم ولی زندگیم بخاطر این قضیه مختل نشده.

    بطور خلاصه بگم نگران ازدواجم هستم،از تنهایی ام و اینکه قراره چقدر ادامه پیدا کنه نگرانم...

    نگرانم چون غیر قابل پیشبینی شده برام...خیلیییی غیرقابل پیش بینی.خیلییییییییییییییییی �ییییی
    از این قسمت حرف های ارم عزیز در مورد خودم شروع کنم. من چند تا هدف مختلف تو زندگیم دارم ولی همه ی اونها تحت پوشش یک هدف اصلی قرار می گیره و اونم اینه که من در مدت حیاتم در این دنیا بتونم انسان مفیدی باشم و یک کار کوچیک و مثبت انجام بدم.

    در صورتی که مجرد بمانم در زمینه کاری و تحصیلی این هدف را تا ته تهش میرم، تا جایی که احتمالا امکانش برای یک خانم متاهل و مادر یکی دوتابچه میسر نیست، یعنی ته ته توان خودم. من وقتی یه همچین هدفی دارم قطعا مدام منتظر این نیستم که هر تلفن خواستگار باشه ، یا اصلا هر خواستگاری منجر به ازدواج بشه. به اندازه کافی مشغله فکری و فیزیکی ایجاد کردم که حس مفید و مثبت بودن رو درونم ایجاد کنه (این حس خیلی مهمه و گرنه مشغله داشتن به تنهایی به هیچ وجه نمی تونه نیازهای روحی آدم رو تا حد زیادی اشباع کنه)

    در همین حین، من کاملا امادگی ازدواج هم دارم، توی این سال ها سعی کردم اگر ایرادی وجود داره برطرف کنم، و این روند هم ادامه داره، اگر مورد مناسبی برای ازدواج پیش اومد آمادگی بررسیش رو دارم و اینقدر در خودم امادگی ایجاد کردم که حتی حاضرم برای حفظ زندگیم و تربیت فرزندم مدتی از همه اون اهداف و مشغله هایی که بالا ذکر کردم دست بکشم. چرا که معتقدم تربیت یک انسان به نحو صحیح یکی از مفیدترین و موثرترین قدم هایی هست که یک بشر در طول حیاتش می تونه برداره.

    من بجای اینکه فکر کنم تا قبل از این محرم، تا این نوروز تا این مناسبت بالاخره شریک زندگی منم پیداش میشه به این فکر میکنم تا این تاریخ ها چقدر به هدفم که مفید و موثر بودن هست نزدیک شدم.

    در ضمن من پذیرفتم که ممکنه هیچ وقت ازدواج نکنم و تا روزهای اخر عمرم هم برنامه دارم، هر چند که ممکنه این هفته، هفته اخر زندگی من باشه، حیف نیست این زمان رو در حسرت شوهر بسوزونوم. توی مدیریت گفته میشه هیچ وقت همه تخم مرغ هاتو رو توی یک سبد نچینید، یا هیچ گاه همه ی سرمایه تون رو فقط توی یک کار سرمایه گذاری نکنید. چون اگر اون سبد متلاشی شد و اون کار شکست خورد، همه ی سرمایه تون رو از دست می دید. چرا من باید همه ی سرمایه ام (زمان مهمترین سرمایه بشر هست از دیدگاه من) رو تو سبد ازدواج بگذارم؟ به فرض که من تا این عید نوروز هم ازدواج کردم، آیا این ازدواج 100% قادره همه ی نیازهای عاطفی و جسمی و روحی و فانتزی های ذهنی من رو برآورده کنه؟ اگر نکرد من یک شکست خورده نیستم که سالها منتظر یه سراب بودم؟

    از یه دیدگاه دیگه: همه تو زندگی شون همه چیز رو با هم ندارند، ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون مقایسه نکنیم، یکی با بیماری امتحان میشه، یکی با فقر، یکی با خانواده بد، یکی با همسر بد، یکی با بیماری فرزند، و.... شاید امتحان منم این باشه که با وجود همه ی نیازهایی که به شریک زندگی دارم ولی تنها زندگی کنم.

    این حرف ها هیچ کدوم دلیل بر این نمیشه که من دلم نگیره و... ولی این رو هم پذیرفتم، کاملا در صلح هستم با خودم، یه زمان هایی که دلم میگیره می دونم که گذراست و اصلا خودم رو دعوا نمیکنم که چرا بی انگیزه شدی، چرا گرفته ای و ... از خودم دلجویی می کنم و به خودم حق می دم تو اون حالت بگذره.

    ایدئولوژی من این هست که پس از مرگم هیچ وقت خدا از من نمی پرسه چرا شوهر نداری، چرا بچه نداری؟ (من غیرمنطقی خواستگار رد نمیکنم) خودش می دونه چرا دیگه!! ولی قطعا از من میپرسه جوانی و انرژیت رو صرف چه چیزی کردی؟؟ و من هیچ وقت دلم نمی خواد جوابم این باشه که در حسرت شوهر و زندگی شوهردارها از همه لذت های زندگی دست کشیدم.

  12. 14 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (سه شنبه 14 مهر 94), donya. (جمعه 17 مهر 94), Eram (سه شنبه 14 مهر 94), esm (سه شنبه 14 مهر 94), hamed-kr (پنجشنبه 16 مهر 94), m.reza91 (سه شنبه 14 مهر 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 14 مهر 94), فرشته مهربان (سه شنبه 14 مهر 94), گلاب (سه شنبه 14 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), مصباح الهدی (سه شنبه 14 مهر 94), yasamin25 (سه شنبه 21 مهر 94), بی نهایت (چهارشنبه 15 مهر 94), باغبان (سه شنبه 14 مهر 94)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    23,502
    سطح
    94
    Points: 23,502, Level: 94
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 848
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام دوستای گلم
    خیلی ممنون که نظرای خوبتون رو با من هم درمیون گذاشتید.
    Esm عزیز: ممنونم ازت وباهات موافقم . خودم هم معمولا سعی میکنم که باتلقین مثبت ،مطالعه و ارتباط با افراد مثبت این مساله رو برای خودم کمرنگ کنم.ولی خب گاهی پیش میاد که دیگه از لحاظ روحی بهم میریزم.
    آی تک عزیز: ممنون از هم حسی که داشتی واینکه وقت گذاشتی و نظردادی. ایشالله که هیچکس توی زندگیش Game Over نشه،مخصوصا آی تک .
    آقا حامد: ممنونم از حسن نظر شماو همچنین دعای زیباتون . راستش جای اینکه دعای خاصی بخونم ترجیح میدم با خدای خودم صحبت کنم چون همیشه توی سکوتش جوابم رو میگیرم حتی اگه خواستم اجابت نشه.
    مصباح الهدی عزیز:حتما سوالاتت رو بپرس خیلی هم خوبه واستقبال میکنم ازش.

    صبا
    ی عزیز: خیلی حرفای زیبایی زدی..ازت ممنونم. از حرفات متوجه شدم که شاید من به درستی برای خودم هدفی که دوسش داشته باشم ندارم.
    مثلا من الان دانشجو هستم وبیشتر تمرکزم روی درسه و تمام تخم مرغ هامو توی سبد ازدواج نذاشتم.سبدای من ایناس: تحصیلات عالی+ازدواج خوب و فرزندو...+کارمناسب و درآمد خوب+ رشد و تعالی ام(به دیگران خدمت رسوندن و شاد بودن و توانایی مدیریت برخودم وپیدا کردن هدف زندگی وبهبود ارتباط با خودم وخدا،درک عشق و...).
    اما خب 4تا سبد دارم نه یکی.
    1-بعدشم اینکه فعلا تحصیلات داره بهم انرژی میده که خودت میدونی سختی های خاص خودش رو داره وگاهی خیلی فشار میاد به آدم ، چون رشتم سخته.
    2-سبد دوم که ازدواجه دارم خودمو براش میسازم و اماده میکنم چه جورم.هرچی کتاب و مقاله ومجله بود خوندم .از 40 روش گرفته تا هرچی رو از برم اما خب (خواستگار متناسب با خود داشتن) ربطی به اینا نداره .من تاحالا خواستگاری نداشتم که در مرحله ی اول متناسب با من وخانوادم باشه .گرچه الان حاضر به مذاکره هستم دیگه و قراره سخت نگیرم .الان هم که ارشد قبول شدم کلا همون خواستگارای معمولی هم فیلتر شدن که خب چه بهتر اما احساس خواستنی نبودن بهم دست داد! فکر کن یه سال بگذره تو سخت مشغول درس باشی بعد یهو ببینی 1خواستگار فقط داشتی که اونم تلفنی رد کردی! یهو به خودم اومدم دیدم نه اصلا اون چیزا که تو رویا بود فقط به درد همونجا میخوره .
    3-سبد سوم که شغله درحال حاضر هیچ کاری نمیتونم براش کنم چون دارم درس میخونم هیچ درآمدی هم ندارم،آدم خیلی فعالی هم نیستم دراین زمینه که خلاقانه پول دربیارم وکارهای فراتر از رشتم انجام بدم.
    4-سبد چهارم تعالی خودمه-همینه که منو انقدر امیدوار و شاد نگه داشته و به آینده امیدوار میکنه.اصلا این نقطه قوت زندگی منه که چندسالی هست درکش کردم و به این نتیجه رسیدم که باید بزارمش توی اولویت بالا.
    ----------ولی از همه ی اینا گذشته میفهمم که من هم روزی ازدواج میکنم،میدونم من هم روزی شاغل میشم و حتی الان هم از زندگیم راضیم و احساس خوشبختی میکنم ...شما دخترای دیگه هم اینجوری هستید؟؟
    اما یک بار به حلقه ی توی دست دوستم غبطه خوردم،یه بار به صدای زنگ تلفن دوستم که از طرف نامزدش بود، یه بارم به زنداییم که هم سنمه ، وقتی پسرنازنینش توی بغلش خواب بود و سوار ماشین دایی عزیزم شد...یه بار دیگه هم به دوستم وقتی رفتم خونش و دیدم واسه خودش خانومی شده واووووه . یه بارم به .... .این یه بارا رو اصلا دوست ندارم وقتی از بچگی فکر میکردم از خیلیاشون(همشون) سرترم . این یه بارا با غرور من هماهنگ نیست حتی با اینکه اینجا بنویسمش.
    بچه هاااا من هنوزم احساس خوشبختی میکنم .برآیند زندگیم مثبته .وبه اینده امیدوارم .براتون آرزوی شادی و خوشحالی دارم
    از همتون خیلی ممنونم
    ویرایش توسط Eram : سه شنبه 14 مهر 94 در ساعت 21:59

  14. 4 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    hamed-kr (پنجشنبه 16 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94), صبا_2009 (سه شنبه 14 مهر 94)

  15. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,051
    امتیاز
    146,648
    سطح
    100
    Points: 146,648, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,651

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array



    آنچه آدمی را از پویا بودن و مفید بودن باز می دارد و یا در رنج نگه میداره یا متوقف میکنه ... انتظار داشتن هست .... انتظار نتیجه


    وقتی فقط به این مشغول باشی که راه را درست بروی ، انسانی مفید باشی ، فعال باشی و پویا آن هم نه با کمال گرایی منفی بلکه رشد یافته ، دیگر نتیجه گرا نخواهی بود ... و از فرآیند لذت می بری نه اینکه منتظر لذت بردن از برآیند باشی ....

    صبای عزیز گفت من خودمو برای ازدواج آماده کرده ام اما در عین حال از مجردیش هم لذت می برد .... فرقش با دیگری و شاید بشه گفت شما در این است که او در مقابل آماده بودن یا شدن برای ازدواج رویا پردازی نمی کند .... عاطفه اش را محصور در انتظار رسیدن هرچه زودتر روزی که آمادگی و پتانسیلهایش را خرج کند متوقف نگه نمی دارد بلکه عاطفه اش حتی با دیدن یک گل زیبا هم لبریز می شود با استشمام عطری خوشایند در هوا .... با دیدن مناظر زیبا با شنیدن سخنی با معنا ..... یعنی بهانه های کوچک هم او را از نظر عاطفی تأمین می کند و روحش سرخوش می شود که جسم را هم تحت تسلط خود در میآورد و نیاز غریزی هم آرام می گیرد و ........ اما اگر در مقابل آموخته ها ، آمادگی و پتانسیلهایش ، در انتظار بماند و عواطفش را بلوکه کند برای آنروز ...... هرروز که می گذرد بیشتر آرامشش به هم میخورد چون منتظر نتیجه ای هست که به دست نیامده و این لذت فرصت هایی که در اختیار دارد را از او می گیرد .....یا ممکن است باعث شود انتخابهای اشتباهی در زندگی داشته باشد یا سرگردان بماند .....

    حتی تأکید بر اینکه بالاخره من به فلان می رسم و فلان برایم خواهد شد و متمرکز بر آن ماندن اگر چه امیدواری می دهد اما این امید هم وابسته به نتیجه است و مدتی که گذشت از اینکه تأخیر افتاده متألم می شود .... اما اگر رها شویم از همه این بندها ، و برای هر موقعیتی که بطور طبیعی ممکن است پیش آید آماده باشیم اما بدون نتیجه گرایی و در انتظار به سر بردن .... از لحظات به خوبی بهره می بریم و عواطف خود را محبوس نمی کنیم و با کوچکترین بهانه ای از زندگی لذت می بریم و رشد خود را در مسیر تعالی ، محور قرار می دهیم و از هر لحظه با قدمی به این تعالی نزدیک شدن لذت می بریم و نگاه را به دوردستهای آتی نمی دوزیم و از لذت قدمهای کنونی بی بهره بمانیم .....

    اگر نگاه و دیدمان اینگونه باشد از هر رنج و سختی ای در زندگی با در پی درس و بهره ای بودن هم لذت خواهیم برد ..... از نرسیدن به خواسته هامون از عدم ازدواج و طی نکردن مدارج عالیه تحصیلی و شغلی گرفته تا حتی درد و بیماری و فکر مرگ و .... چون معنا و محتوا را می نگریم و در پی پیامها و درسهایی هستیم که ما را به سوی تعالی رشد می دهد و این حقیقت هرگز در محدوده های مادی از جمله زمان و مکان نمی گنجد و وقتی این رویه و کردارمان شود ما سوار بر زمان و مکان شده و بر خود و جهان پیرامونمان اشرافی بصیرتی پیدا می کنیم و ...... چه لذتی دارد از این اوج همه چیز را دیدن ......

    اینها را که گفتم شعار نیست ... واقعیت است که شاید صبا درک کند چه می گویم


    موفق باشی





  16. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    donya. (جمعه 17 مهر 94), Eram (سه شنبه 14 مهر 94), hamed-kr (پنجشنبه 16 مهر 94), گلاب (سه شنبه 14 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), مدیرهمدردی (جمعه 17 مهر 94), مصباح الهدی (سه شنبه 14 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94), صبا_2009 (سه شنبه 14 مهر 94)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    23,502
    سطح
    94
    Points: 23,502, Level: 94
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 848
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    ممنون فرشته ی مهربان

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    آنچه آدمی را از پویا بودم و مفید بودن باز می دارد و یا در رنج نگه میداره یا متوقف میکنه ... انتظار داشتن هست .... انتظار نتیجه
    خیلی خوب بود
    ممنون که وقت گذاشتید خانم فرشته ی مهربان. اینا که گفتید خب من همشو قبول دارم اما مشکل من با چگونگیش هست؟ چگونه؟

    چطور نتیجه گرا نباشم ؟

    اصلا سوال اصلی من همین رها شدنه؟ چطور رها بشم از قیدوبندی که دوسشون ندارم؟

    چندبار متن شما رو خوندم و فهمیدم که چه کارهایی نباید بکنم ،کارهایی که توی یه سال اخیر انجام می دادم و نمیدونستم که اشتباهه .انتظاری که فقط از آدم انرژی میگیره و نتیجه گرایی که خوشبختی رو در گرو نتیجه میبینه .

    ممنون






  18. 3 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    hamed-kr (پنجشنبه 16 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94)

  19. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,051
    امتیاز
    146,648
    سطح
    100
    Points: 146,648, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,651

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array


    اینکه ما دنبال نتیجه هستیم برای این است که لذت را فقط منوط به آن می دانیم
    یعنی آموخته ایم که فقط وقتی لذت خواهیم برد که به نتیجه برسیم .... و باید این سیکل را تغییر داد ، یعنی اینکه یاد بگیریم و به کار ببندیم که از مسیری که طی می کنیم کاری که می کنیم لذت ببریم و خوشحال باشیم بدون اینکه چشممون به نتیجه باشد .... یاد بگیریم که مهم این است که خوب و درست بررسی و فکر کنیم که آنچه در حال در پیش گرفته ایم و هستیم .... درست باشد و در مسیر درست و از همین درست بودن رفتار و عملکرد وتصمیمها و انتخابها و مسیر ، لذت ببریم و تمرکز روی نتیجه نداشته باشیم و پاداش خود را همین بدانیم که داریم درست پیش می رویم .... اگر هم افت و خیز داشتیم و گاه اشتباهی مرتکب شدیم ناامید نباشیم و مهم بدانیم که توانایی اصلاح و یا جبران یا عدم تکرار را داریم و مهم بدانیم که غالب روند ما صحیح باشد و انتظار نداشته باشیم کمالگرایانه ( از نوع منفی ) همه چیز همیشه تمام و کمال درست و صحیح باشد بلکه بدانیم چون کامل نیستیم و در مسیر کمال هستیم گ
    اه اشتباه و خطا هم ممکن است پیش بیاد وقتی پیش آمد از پذیرش آن لذت ببریم ، از درک اشتباهمان لذت ببریم ، از اینکه در غفلت نمانده ایم لذت ببریم و از اینکه انعطاف داریم و قدرت پذیرش و اصلاح و تغییر را داریم لذت ببریم و به خود از این بابت ببالیم ..... و اصولاً بدانیم ضعف نشانه بدبختی یا ناکارآمدی و ناتوانی نیست بلکه نقطه عزیمت به سوی قوت است .... تا مسئله ای نباشد قدرت حل مسئله بروز نمی یابد و تا ضعفی نباشد قوت ممکن نمی گردد .... ( ثنویتی که هست ، تا یکی را بزداییم برای تحقق دیگری )

    اینگونه اگر پیش رویم لحظات زندگی ما در میان سختی ها هم همراه با رضایت خواهد بود ... هرگز در برابر اشتباهات و مشکلات و به نتیجه مطلوب نرسیدنها ، دنیا را به آخر رسیده نمی بینیم .... خود را بدبخت و بیچاره نمی یابیم ... احساس حسرت ، یا حسادت نسبت به آنان که برخوردارند از آنچه ما نداریم به ما دست نمی دهد بلکه چنان از همه حیات لذت می بریم که گویی آنچه دیگران دارند مال ما هم هست ( این همان اشراف است و فوق زمان و مکان قرار گرفتن و سیال و روان و بسیط بودن ) و شادی دیگران و برخورداری آنها ما را هم شاد خواهد کرد و ... اصطلاحاً می شویم خیرخواه و مردم دار و اهل مهربانی و ...... اینگونه بیشتر از آنکه اسیر نیاز باشیم مدیر آن هستیم .... و بیشتر از آنکه طلبکار باشیم دهنده و اثر گذار خواهیم بود و اگر برخوردار هم نشویم از برخوردار کردن لذت می بریم و خود هم اینگونه تأمین می شویم .....

    و اینها همه شدنیست ،فقط باید باور داشته باشیم ، بخواهیم ، تلاش کنیم که بیاموزیم و بکار ببندیم





  20. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    donya. (جمعه 17 مهر 94), Eram (چهارشنبه 15 مهر 94), hamed-kr (پنجشنبه 16 مهر 94), گلاب (چهارشنبه 15 مهر 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 16 مهر 94), مدیرهمدردی (جمعه 17 مهر 94), مصباح الهدی (شنبه 18 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94), صبا_2009 (چهارشنبه 15 مهر 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.