به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 47
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array

    ازدواج بدون علاقه و آستانه طلاق

    با سلام پس از 4 ماه برگشتم اما نه سر خونه اول بلکه قبل تر از اون ..... همه مسائل مربوط به خونه واده همسرم رو که در تایپیک با عنوان فوق براتون گفته بودم رو فراموش کردم و به همه چی با دید مثبت نگاه کردم و البته صبر تا بازتابش رو تو زندگیم ببینم اما 4 ماه به نظرتون کافی نیست . همسرم سر قضیه یه معامله ای که برادرش با داماد ما داشت با خواهرم قهر کرده ( نزدیک به دو ساله) منم بخاطر غرور اون 2 ساله با خواهرم ارتباطی نداشتم اما الان به هیچ وجه حاضر به آشتی کردن نیست و همچنان طرف برادرش رو میگیره . به نظرتون با یه همچین کینه ای تا کی میشه زندگی کرد ؟ اصلا تا کی ؟ جالبه به هیچ وجه مسائل خونه وادشو به من نمیگه ( چون اعتمادی بهم نداره و نمیخواد به اصطلاح خودشون دستشون رو بشه ) اما من همه مشکلات خونه وادمو باهاش درمیون میزارم ( که ایکاش نمیکردم....) آخه من که همه چی رو با توکل بخدا شروع کردم کجارو اشتباه کردم که با یه همچین کسی باید زیر یه سقف باشم ؟ 4 سال همه جوره کوتاه اومدم و گفتم بیخیال اما.......... بذارید به شما که منو نمیشناسید راستشو بگم : بخدا کم آوردم من آدمی نیستم که با خواهر خانمم مچ باشم اما حسرت یه رفتن به خونه خواهرم که اینهمه زحمت منو تو زندگیم کشیده تو دلم بمونه . آدمی هم نیستم که تنهایی برم خونه شون آخه بابا خیر سرم متاهلم ..
    براه یه راهی نشون بدین اگه راهی مونده باشه ...

  2. کاربر روبرو از پست مفید reza.6012 تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 17 مرداد 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام حالا که خودت نتیجه نگرفتی حتما باهمسرت برین مشاوره حضوری حتما حل میشه شمامیدونی خانومت عاشقت بوده پس اگه الان نیست دلیلش رفتار شماست البته خود شماهم نمیدونی کهتقصیر شماست خیلی حق بجانب فکر نکنین از دل همسرت خبر داری ایا میدونی چه خاستهایی ازت داره؟ همونطور که قبلا دوستان گفتن هردو مهارت ارتباطی ندارین بنابراین مشاوره حضوری حتما با صحبت با هردو مشکل رو براحتی حل میکنه
    شما میگی از خانواده زنت بیزاری مطمین باش در بهترین حالت که این رو بیاننکرده باشی ولی از رفتارات همسرت متوجه شده وحالا با رفت امد نکردن با خانواده شما میخادجبران کنه اگه به شما چیزی از خونوادش رو نمیکنه دلیلش اینه که میترسه تحقیر بشه پس کلا اگه میخاین توزندگی همسرتون چیزی رو ازتون پنهان نکنه سریع گارد نگرین یا بعدا طعنه نزنین
    یه راهکار خوب که میتونین زندگیتون تغییربدین اینه که:
    اول گذشته رو فراموش کنین که شما عاشق نبودهای وازین حرفا
    دوم با همسرت مثل یه دوست باش نه زن وشوهر یه دوست کاری نداره خونواده زنش چطورین کار نداره راه رفتنشون غذا خوردنشون .....چیه بهشون احترام میذاره فقط بخاطر دوستش همین بنابراین متقابلا همین رو میبینه
    مثل یه دوست با هم حرف میزنن دردل میکنن شادی میکنن گریه میکنن هم دلداری میدن
    بی توقع اگه دوستش یه ایرادی داشت یا با رفتارش یا با محبت و حرف اون برطرف میکنه البته زمانی حرفتاثیر داره که طرفت این اطمینان داره که شما مثل یه دوستی براش

  4. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    lover_24 (سه شنبه 12 آبان 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام و ممنون از راهنماییتون ، باور کنید من همیشه بدون توقع خودمو به خونه واده همسرم نزدیک میکنم حتی در مورد رفتارهایی که متنفرم جوری رفتار میکنم که اونا و حتی خانمم فکر میکنه به من داره خیلی خیلی خوش میگذره ، درد من همینه که همه دارن در مورد من مثل شما فکر میکنن . من اصلا به رابطه مون مثل یه معامله فکر نمیکنم چه جوری بگم آخه شما هم دارید میگید من یه عمر تمام گذشت بکنم حقیقت اینه منم یه آدمم نه یک فرشته . خواهشا اینو در نظر داشته باشید من یه کوه نیستم بخدا . بابا بخدا پاش بیفته مردا از خانومها شکننده ترن.
    من اصلا عصبی و جنجالی نیستم فقط چرا بازخورد این همه مهربونی رو تو این 4 سال دریافت نمیکنم؟؟؟تک تک مسائل زندگی رو نمیشه بازگو کرد ولی اینجوری که شما فکر میکنید نیست . گناه بزرگ من تو زندگی اینه توقع دارم به خودم و خونه وادم احترام و عشق داده بشه همین و همین نه بیشتر . مشاوره رفتن هم باید با توافق هر دو طرف باشه که اونم عمرا نمیشه. ...

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    1111

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    2

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام میخوام بدونم برای برگشت به عقب از کجا باید شروع کرد ؟ از چه موضوعی؟ اصلا چه جوری؟

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلامتاپیکتون گم کرده بودم چه خبرا چیکار کردین؟ لطفا اگه میشه همه خصلتهای خانومتون چه خوب و بد رو برام بنویسی و همچنین خودتون رو تا ایشالله بهتر یاری کنیم لطفا با دقت بنویسین

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام من هم از راهنمایی و همدردی با شما ناامید شده بودم . ممنون که بازم هستید. بدترین خصلت خانم من اینه که به شدت دوست داره عکس العمل رو در مقابل عمل انجام بده و به قول معروف دوست داره تلافی کنه مثلا اگه من به شوخی یا جدی ،درست یا غلط ،حرکتی پیش خونه وادش انجام بدم درست عین همون و انجام میده و تلافی میکنه جدیدا ( یه سالی هست) که به هیچ عنوان از مواضعش کوتاه نمیاد راستش یه خواهر کوچتر از خودش داره ( 7 سال کوچکتر ) که طرز فکر مسمومی داره و من فکر میکنم ار ایشون تاثیر زیادی گرفته مثلا ایشون به شوخی و جدی میگه که مرد فقط باید کار کنه و .... حتی بعد از گرفتن لیسانس زیاد دنبال کار نیست و یه بار که من دوستانه علتش رو پرسیدم به این عقاید مزخرفش پی بردم که میگفت ول کن بابا بالاخره یکی میاد سراغ من و باهام ازدواج میکنه مسئولیت و وظیفه مالی به گردن اونه دیگه به من چه؟ آخه مگه من میتونم اونو از خواهرش جدا کنم و یا حتی یه کلمه حرف در موردش بزنم .. من اهل ریا نیستم به همین خاطر راست و حسینی غیر از حجب و حیا هیچ چیز مثبتی در خانمم نمیبینم. کی دلش میخواد با یه نفر زیر یه سقف باشه که اینقدر در مورد مسائل منفی حسابگره . فقط دنبال این نگردید که من چیکار کردم که اون اینجوری شده چون از همون اول هم با درصد کمتر این رفتارا رو داشت . کدوم زن ایرونی رو سراغ دارید که وقتی بهعد از هر قهر شوهرش با گل میره سراغش فکر میکنه همه چی تقصیر شوهرش بوده و اخلاقش بدتر بشه؟؟؟؟ کاش ازدواج نمیکردم . دعای سر نمازهام این شده که خدایا چیکار کرده بودم که اول زندگی باید اینجوری بسوزم و نتونم دردمو به هیچ کسی بگم و برم تو اینترنت بنویسم...ولی این دفعه قصدم اینه برای آشتی به هیچ عنوان پیشقدم نشم شما نظرتون چیه؟؟ خیلی دلم میخواد دنیای بدون منو تجربه کنه کاش میشد یه جوری بزارم برم .

    - - - Updated - - -

    راستی از خودم خصلت زیاد خوبی سراغ ندارم فقط اطرافیان میگن زود با همه میجوشی و خونگرمی و از این حرفا . من یه آدم معمولی ام خیلی معمولی با آرزوهای دور و دراز و البته یک دنیا حسرت . از آدمای زیاد پررو خوشم نمیاد وگرنه با هرکسی میتونم کنار بیام. شغلم :کارمند بانکم و رابطم با همه تقریبا خوبه . د یگه نمیدونم چی بگم.

  11. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    در این شرایط اولین راهکار تغییر دیدگاهتون به زندگی است.

    لذت و بهره وری زندگی رو محدود کردید به یک رابطه دوطرفه آن هم فقط همسرتان.

    از این دایره کوچک بیرون بیایید.

    به خودتون اهمیت بدهید . نیازهاتون رو باز تعریف کنید. البته با توجه به ریشه های اعتقادی که در شما دیده می شه راحت تر می شود توصیه کرد که یک بازنگری در جهان بینی می تواند تحول بزرگی در وجود شماایجاد کند.



    رویکرد صحیح شما به زندگی موجب رفتار اصولی شما و درنتیجه احساس کفایت و رضایت شما خواهد شد.

    شما رو اصلا قیاس نمی کنم اما این سوال رو از خود بکنید امام حسن چرا با وجود خیانت ها و بی مهری های همسرش باز هم به همسرش لطف و مهربانی داشت ؟

    راهنمایی ویژه : اگر رضایت خدا رو در تمام امور زندگی در نظر داشته باشبد خداوند تمام کائنات رو برای خشنودی ورضایت شما به کار خواهد گرفت.

  12. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام و ممنون از همراهیتون، اصل منظور شما رو متوجه نشدم توصیه های شما درست و حرفهای شما عالیه اما ارتباطش رو با زندگی من متوجه نشدم . یعنی تو جامعه ما اگه یه پسر ازدواج کرد بعدش هر جوری که شده باید کوتاه بیاد ( همیشه برای رضای خدا ) حتی اگه یواش یواش بهش به چشم یه برده کاری نگاه کنن؟ خداوند دوست داره بندش رفته رفته تحقیر بشه و هیچ چی از لذت زندگی متاهلی حالیش نشه؟ من آدم مغروری نیستم و تا این اندازه هم روحم بزرگ و والا نیست که بتونم بعضی رفتارها رو تحمل کنم . فکر نکنید من که هی دارم از رهایی و آخر کار و جدایی تو ذهنم صحبت میکنم برای بعدش برنامه ای دارم . باور کنید من بیشتر ضرر میکنم با شرایطی که من تو جامعه دارم . آخه دلیل اینکه من باید کسی رو تحمل کنم که اصول اولیه انسانی رو در ارتباط با من رعایت نمیکنه چیه؟ فقط به این دلیل که خربزه خوردم و باید پای لرزش بشینه؟؟؟؟ یا اینکه چون وضع مالیم طوری نیست که حق و حقوق خانمم رو که دینمون ( بصورت یک طرفه به ایشون تعلق داده) رو پرداخت کنم؟؟؟؟ باور کنید اول زندگی نیست که باز هم به اصطلاح برم و پیشقدم آشتی بشم دیگه بریدم خواهشا این یه جمله من و درک کنید. این روزا که بیشتر تو خودمم فکر میکنم اگه از همون سال اول که متوجه تفاوت های فاحش تو شخصیت ایشون با خودم شدم نباید خوشبینانه ( و کورکورانه ) به زندگی نگاه میکردم ولی من نیتم حفظ زندگیم بود که نتیجه ش این شد . زندگی من درست شده مثل یه بازی اسنک که هرچی جلوتر می رم و سنم (مار) بزرگتر میشه جا برام تنگتر میشه... خیلی حالم بده بعضی وقتا احساس میکنم دیگه نفس نمیتونم بکشم . ایجای زندگی رو نخونده بودم یه طرف قضیه آبرومه و یه طرف گذشتن از همه چیم حتی خونه وادم شما بگین کدومو انتخاب کنم ؟؟؟ گاهی وقتا مرگ بهترین چاره ست. ساعت کارم که تموم میشه تازه من دردم میگیره که باید برگردم به خونه که فقط اسمش خونه است . اگه بمونم تو این زندگی باید همه چی رو فدای یه انسان خودخواه بکنم نمیدونم اگه این سری کوتاه بیام دیگه چه امتیازاتی از من میگیره مگه چیزی هم مونده؟ همه همکارا و دوستان هم سنم بچه دار شدن و همین جوری دارن میرن جلو حتی اونایی که از من خیلی پایین تر بودن ( به لحاظ مالی و سن و سال) اما من تو پیچ اول زندگی داغون شدم ... اگرهم فکر جدایی و طلاق باشم حیثیت و آبروم تو محیط کارم میره. مگه شوخیه؟ اصلا شرایط مالیش رو ندارم . کو پس اون خدایی که میگن بندشو تنها نمیذاره ؟؟؟؟

  13. کاربر روبرو از پست مفید reza.6012 تشکرکرده است .

    mercedes62 (یکشنبه 29 شهریور 94)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.