به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1394-1-15
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    364
    سطح
    7
    Points: 364, Level: 7
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Bow علاقه ای منطقی که بخاطر مخالفت های غیر منطقی باید فراموش بشه. چیکار کنم؟؟؟؟؟

    سلام
    من چندوقت پیش یه تاپیک گذاشته بودم از قول خواستگارم که خانوادش حاضر نبودن بیان خواستگاری رسمی
    حالا اومدن ولی مشکل ما همچنان پابرجاست.
    حدود 8ماه پیش با هم اشنا شدیم و خیلی منطقی و اصولی پیش رفتیم و با عقاید و خلقیات هم آشنا شدیم. تا اینکه بین ما علاقه شکل گرفت. توی تمام این مدت خانواده من کاملا در جریان بودن و خانواده ایشون حاضر نبودن خواستگاری غریبه برن و اصرار به ازدواج با فامیل داشتن تا اینکه بالاخره دوهفته پیش اومدن.
    اما الان با بهانه های مختلف مدام مخالفت میکنن. میگن فامیل نیست، دختره چرا شاغل نیست، چرا باباش توی خواستگاری فلان حرف رو زد و ...
    هردومون داریم داغون میشیم دیگه. خانواده من مخالفتی ندارن ولی کم کم داره براشون سوال پیش میاد که چرا خانواده اون آقا پیگیری نمیکنن!!!!!!!!!!!!
    هرچی با پدر و مادرش حرف میزنه میگن نه که نه
    دیگه واقعا نمیدونیم چیکار کنیم. مادر من میخواست زنگ بزنه به مادرش و بگه که برای اشنایی بیشتر دو خانواده ما میخوایم بیایم منزل شما( اونا شهرستان هستن) ولی من وقتی دیدم اونا مخالفن برای اینکه یه وقت حرفی نزنن بهونه اوردم برای مادرم که حالا صبر کن خودمون دوتا آشنا بشیم بعد... چون اگه بفهمن اونا مخالفن خانواده منم مخالفت میکنن
    کاش دلایل منطقی داشتن
    چیکار کنیم ما؟؟؟؟؟؟؟ از همه لحاظ برای هم مناسب هستیم ولی خانوادش نمیذارن

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    اسم مخالفت خونواده میاد تمام روزهایی که گذروندم یه زمانی میاد جلو چشام

    شما نمیتونی هیچ کاری بکنی و اون اقا اگه شما رو بخواد خونوادشو راضی میکنه اگرچه به نظرم باز اونجوریم به درد نمیخوره یک عمر باید ما مخالف بودیم ما نمیخواستیم و....... بشنوی

    من اگه جات بودم خودم همه چیو تموم میکردم اگرچه میدونم این حرف برا کسی زدنش راحته که خارج از گود باشه و گرفتار احساس نباشه نه کسی که دل بستس

    یادمه همون موقع گریه میکردم که چرا نمیتونم به همسرم بگم دست از سرم برداره چرا نمیتونم تمومش کنم میدونستم ادامه دادن اون رابطه فقط به ضرر خودمه حتی میدونستم اگرم ازدواج کنیم بازم هیچ چیزی مثل اون چیزی نیست که من همیشه بهش فکر کرده بودم اما باز نمیتونستم

    بعضی وقتها میگم کاش بابام اینقدر مهربون نبود و بخاطر من اون شرایط رو قبول نمیکرد کاش بابام نمیگفت تو عاقلی من بهت اعتماد دارم کاش مثل بعضی باباها زور میگفت کاش میگفت من جنازتم نمیدم به این خونواده


    تازه کسی داره این حرفارو میزنه که عاشق شوهرشه کسی این حرف رو میزنه که بهترین مرد دنیا همسرشه اما اینقدر این مدت کشیدم که قلب و روحم خسته شده میگم اگه اونموقع همه چیو کات میکردم فوقش یه سال زجر میکشیدم بعدش همه چی یادم میرفت

    به نظرم بیشتر ازین خودتو درگیر نکن و عمر خودتو تلف نکن یه فرصت دو ماهه بده اگه مسالمت امیز تونست حلش کنه که هیچی نتونست بیخیالش شو
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  3. 3 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), khaleghezey (پنجشنبه 29 مرداد 94), من او (سه شنبه 17 شهریور 94)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 شهریور 94 [ 14:37]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    700
    سطح
    13
    Points: 700, Level: 13
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم مثل توام. با این تفاوت که خونوداه من ناراضی ان و رفتارشون عینه خونواده این اقا ست از اون بدتر که خونواده دوستم تا حدی فهمیدن که اینا ناراضین و خودشون هم ناراضی شدن الان...خیلی سخته که به خاطر یه سری ادم نادون از عشقت بگذزی ... تازه شرایط من سخت تره به خاطر یه سری مسائل دیگه واسه همین دیگه کم کم جفتمون داریم به این نتیجه می رسیم که به هم بزنیم... امیدوارم مشکلت حل بشه. ولی اینو بدون که حتی اگه راضی بسن جون این رضایت شون قلبی نیست مثه بقیه عروس دامادا نمیشین. مثه بقیه که مادر شوهر زنگ بزنه حالتو بپرسه. اخر هفته دور هم جمع شین..یه رابطه سرد بینتون قراره پیش بیاد که فقط هم دیگه رو تحمل کنین.البته این بهترین حالته. امکانش زیاده اذیتت کنن تیکه بندازن سعی کنن شوهرتو علیه ت تحریک کنن دخالت کنن..کلا زندگی سختی قراره داشته باشی... ما تصمیم گرفتیم که اگه اینا راضی شدن و ازدواج کردیم من از خونوادم ببرم. با وجود تمام توهینا و تحقیرایی که این مدت ازشون دیدم تصمیم مو گرفتم. حتی اگه با این اقا ازدواج نکنم بازم دلم صاف نمیشه باهاشون و قطع رابطه میکنم ولی بازم برام سخته و نمیدونم چی قراره بشه... این اقا پسر هم باید بدونه که اگه اینا بعد ازدواج به کاراشون ادامه دادن طرف شما رو بگیره و حتی اگه لازم شد قطع رابطه کنه( که به احتمال زیاد این اتفاق میفته). اگه این قدر میتونه محکم باشه بسمه االله... وگرنه جهنم میشه زندگی. البته با قطع رابطه هم خیلی جالب نیست. دلتنگی پیش میاد. اگه خدایی نکرده یه مشکلی بعدا تو زندگی پیش بیاد ( که تو هر زندگی پیش میاد)امکان داره از استانه تحمل ادم بکذره.منت نزاره سرت که به خاطر تو از خونوادم بریدم.کاش ازدواج نمیکردیم... به امید روزی که خونواده ها بفهمن که ازدواج واسه دختر و پسره و به خودشون مربوطه اگه اینو بفهمن اینقدر امار طلاق نداریم!!! بیشترین امار طلاق تو خوناده های ایرانی به علت دخالت خونواده هاست ( بالای 70% علت طلاق دخالت خونواده هاست)

  5. کاربر روبرو از پست مفید tanha2 تشکرکرده است .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    s.s.s جان

    می دونی چی برای من خ عجیبه! اینکه یک پسر ( یا دختر ) هیچ کس رو نشناسه خانواده خودش رو که خوب می شناسه! چطور با شناخت از خانواده خودش باز دیگری رو درگیر احساس اینم احساسهایی این چنین قوی میکنه. من منکر عشق و ... نیستم اما واقعا افتادن در این پروسه هایی خ به روح و روان ادم اسیب می رسونه!

    حرفهای خانم سحر روگوش کن. متاسفانه من مطمینم اصرار بیش تر از جانب شما باعث پافشاری بیشتر اونها و احتمال اینکه فکر کنن یجورایی با ارزش کمتر ( ببخش این حرفو میزنم ولی متاسفانه چیزی که هست) هستید، هست.( چقدر هست هست شد)

    سه راه رو بیشتر متصور نمیتونم بشم:

    1- از دوستان و یا فامیل که مورد قبول و احترام پدر این اقا هستند بخواهین که با ایشون صحبت کنن ( البته اگر پدر ایشون از باز شدن این مساله ناراحت نشن)

    2- شما مستقیم مبارزه کنی...... که شکستت حتمیه. چون در جامعه ما عرف بر اینکه اصرار از طرف اقایون باشه و اینکه خود خانم خ اصرار داشته باشه خودش یه امتیازه منفیه . یا در صورت پیروزی دل خوشی نخواهی داشت چون باید تواناییت رو برای ادامه این زندگی بالا ببری ( که معمولا قویترینها کم میارن. ) نشدنی نیست اما بسته به میزان سخت گیر بودن خانواده ها سختیش تغییر میکنه.

    3- مقتدرانه زمان تعیین کنی برای تعیین تکلیف رابطه. اینجوری اولا خود پسر به این نتیجه میرسه باید تلاش کنه دوما احترام شما حفظ میشه . مطمین باش با غرور شکسته زندگی خ راحت نخواهد بود
    اینجوری یا ایشون موفق میشه که در این صورت برد با شماست اما باز مشخص نیست در زندگی موفق باشید چون موفقیت این زندگی به خود شما و این اقا بستگی داره. مهارت هر دوتاتون.


    s.s.s جان

    میدونم الان فقط رسیدن برات مهمه و به علت میزان بالای احساسات خ نمیتونی به نشدن و نخاستن فکر کنی.

    اما توصیه میکنم تاپیک خانم روزن رو بخونی. پستهای مدیر همدردی در این رابطه خ خوبه باید پیدا کنی. سحر خانم هم که تجربه شما رو دارن.


    امیدوارم زودتر تکلیف این بی تکلیفیها مشخص بشه. و انچه خیر دو طرف هست رخ بده که این هم شرطش بالا بردن میزان اگاهی خودتونه


    در ضمن خانم تنها جان امار زیاد طلاق تنها علتش دخالت خانواده نیست که حتی با حضور دخالت این خود دختر و پسر هستند که نوع برخوردشون کیفیت زندگیشون رو تغییر میده . اتفاقا در ازدواج که مهمترین تصمیم زندگی یک انسان هست چون با انتخابش نه تنها زندگی خودش رو تحت تاثیر قرار میده بلکه انسانهای دیگری هم متولد می شن که کیفیت زندگی اونهام مهم میشه بهتره ادم نظر خانواده و مشاور و دوستان و اشنایان طرف مقابل رو بشنوه چون به هر حال پروسه شناخت عمیق تر میشه. اونها ممکنه از زوایای دیگه ببینن اما در نهایت تصمیم گیری با خود فرد باشه. الان شما متوجه نیستین که فقط دلتون میخاد بهم برسین و فکر میکنین توانایی پرداخت هزینه هاش رو دارین. اما واسه یه زندگی این فقط مهم نیست. اتفاقا این تمایل شدید برای خاستن شما رو در شناخت واقعا دچار مشکل میکنه.


    من منکر این نیستم که خانواده هم اشتباه میکنن. باید دید واقعا دلایل خانواده چقدر دز این زمینه منطقی هستش

    بدرود عزیزان

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : پنجشنبه 29 مرداد 94 در ساعت 10:44

  7. 4 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), khaleghezey (پنجشنبه 29 مرداد 94), نادیا-7777 (شنبه 31 مرداد 94), اثر راشومون (یکشنبه 08 شهریور 94)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانواده دوطرف تاثیر بسیار زیادی دارند در بهبود کیفیت زندگی زوجین و یا از هم پاشیدگی زندگی مشترکشان.
    شوربختانه شما وارد بازی احساسات شدید و دارید همینجوری جلو میرید بدون اینکه واقعیت های موجود را ببینید بدون اینکه معیارهای درست و کاملی داشته باشید زندگی مشترک با چیزی که شما داری در موردش تصور میکنی بسیار تفاوت داره این عشق های احساسی خیلی زود فروکش میکنه زودتر از آن چیز یکه تصورش را بکنی.
    میتوانید توی تالار همدردی تایپیک هایی که زده میشود را مطالعه کنید بسیاری از دوستان با تایید دوتا خانواده ازدواج کردند بازهم مشکلات زیادی در زندگیشان وجود داره حالا چه برسه به اینکه یکطرف خانواده راضی نباشه و فرد مقابل مود قبولشان واقع نشه.دوست پسر شما شاید الان روی دنده لجباز یافتاده باشه و بگه حتما بنده ایشون را میخواهم ولی مطمئنا بعد از برگزاری مراسم عقد و عروسی همانند بسیاری از اینگونه روابطی که مشاهده کردیم این تب فروکش میکنه و اونوقت هستش که واقعیت ها نمایان میشود.

    اتفاقا برعکس آنکه در تیتری که زدید علاقه ای منطقی!!!بهتر بود از روش شناخت منطقی همراه با معیارهای درست براساس اولویت و زیر نظر دوخانواده و توافق و مورد پذیرش واقع شدن دوخانواده استفاده میکردید.
    بنظرم بهتره شما اول آرامش خودتان را حفظ کنید در یک فضای آرام بدون تنش این سوال از خودتان بپرسید اگر پسری به خواستگاری شما می آمد که خانواده ای که داشت موافق گرفتن عروس از خانواده غریبه نبودن بازهم شما جواب مثبت میدادید و پافشاری میکردید؟
    این سوالیه که باید از خودتان بپرسید.شناختی که شما در طی این مدت بدست آوردید شاید بنظر شما خوب باشه ولی مطمئنا کافی نیست برای اینکه متوجه این بشوید که در آینده امکان موفقیت در تشکیل زندگی موفق توسط شما و ایشون وجود داره یا خیر

    1.سن شما و ایشون چقدر است
    2.میزان تحصیلات ایشون و شما
    3.خدمت سربازی و داشتن شغل و درامد ایشون
    4.وضعیت پس اندازی که دارند خانه ماشین زمین پول توی بانک
    5.و از همه مهمتر معیارهای خودتان برای انتخاب شریک زندگیتان چیست؟(بر اساس اولویت و با توضیحات باشه لطفا)

    - - - Updated - - -

    http://khabaronline.ir/detail/446880/society/events

    زندگینامه خوبیه لطفا مطالعه کنید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  9. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 شهریور 94 [ 14:37]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    700
    سطح
    13
    Points: 700, Level: 13
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرااد نمایش پست ها
    s.s.s جان

    می دونی چی برای من خ عجیبه! اینکه یک پسر ( یا دختر ) هیچ کس رو نشناسه خانواده خودش رو که خوب می شناسه! چطور با شناخت از خانواده خودش باز دیگری رو درگیر احساس اینم احساسهایی این چنین قوی میکنه. من منکر عشق و ... نیستم اما واقعا افتادن در این پروسه هایی خ به روح و روان ادم اسیب می رسونه!

    حرفهای خانم سحر روگوش کن. متاسفانه من مطمینم اصرار بیش تر از جانب شما باعث پافشاری بیشتر اونها و احتمال اینکه فکر کنن یجورایی با ارزش کمتر ( ببخش این حرفو میزنم ولی متاسفانه چیزی که هست) هستید، هست.( چقدر هست هست شد)

    سه راه رو بیشتر متصور نمیتونم بشم:

    1- از دوستان و یا فامیل که مورد قبول و احترام پدر این اقا هستند بخواهین که با ایشون صحبت کنن ( البته اگر پدر ایشون از باز شدن این مساله ناراحت نشن)

    2- شما مستقیم مبارزه کنی...... که شکستت حتمیه. چون در جامعه ما عرف بر اینکه اصرار از طرف اقایون باشه و اینکه خود خانم خ اصرار داشته باشه خودش یه امتیازه منفیه . یا در صورت پیروزی دل خوشی نخواهی داشت چون باید تواناییت رو برای ادامه این زندگی بالا ببری ( که معمولا قویترینها کم میارن. ) نشدنی نیست اما بسته به میزان سخت گیر بودن خانواده ها سختیش تغییر میکنه.

    3- مقتدرانه زمان تعیین کنی برای تعیین تکلیف رابطه. اینجوری اولا خود پسر به این نتیجه میرسه باید تلاش کنه دوما احترام شما حفظ میشه . مطمین باش با غرور شکسته زندگی خ راحت نخواهد بود
    اینجوری یا ایشون موفق میشه که در این صورت برد با شماست اما باز مشخص نیست در زندگی موفق باشید چون موفقیت این زندگی به خود شما و این اقا بستگی داره. مهارت هر دوتاتون.


    s.s.s جان

    میدونم الان فقط رسیدن برات مهمه و به علت میزان بالای احساسات خ نمیتونی به نشدن و نخاستن فکر کنی.

    اما توصیه میکنم تاپیک خانم روزن رو بخونی. پستهای مدیر همدردی در این رابطه خ خوبه باید پیدا کنی. سحر خانم هم که تجربه شما رو دارن.


    امیدوارم زودتر تکلیف این بی تکلیفیها مشخص بشه. و انچه خیر دو طرف هست رخ بده که این هم شرطش بالا بردن میزان اگاهی خودتونه


    در ضمن خانم تنها جان امار زیاد طلاق تنها علتش دخالت خانواده نیست که حتی با حضور دخالت این خود دختر و پسر هستند که نوع برخوردشون کیفیت زندگیشون رو تغییر میده . اتفاقا در ازدواج که مهمترین تصمیم زندگی یک انسان هست چون با انتخابش نه تنها زندگی خودش رو تحت تاثیر قرار میده بلکه انسانهای دیگری هم متولد می شن که کیفیت زندگی اونهام مهم میشه بهتره ادم نظر خانواده و مشاور و دوستان و اشنایان طرف مقابل رو بشنوه چون به هر حال پروسه شناخت عمیق تر میشه. اونها ممکنه از زوایای دیگه ببینن اما در نهایت تصمیم گیری با خود فرد باشه. الان شما متوجه نیستین که فقط دلتون میخاد بهم برسین و فکر میکنین توانایی پرداخت هزینه هاش رو دارین. اما واسه یه زندگی این فقط مهم نیست. اتفاقا این تمایل شدید برای خاستن شما رو در شناخت واقعا دچار مشکل میکنه.


    من منکر این نیستم که خانواده هم اشتباه میکنن. باید دید واقعا دلایل خانواده چقدر دز این زمینه منطقی هستش

    بدرود عزیزان
    امار زیاد طلاق علتش فقط خونواده نیست بلکه علت اعظمش هست. من اینو نمیگم.. همین تلویزیون خودمون اینو گفته و حتی جواب مسابقه پیامکی شون این بوده .. رفتار دختر و پسر تاثیر داره. بله. ولی وقتی یه سری هی بگن این خوب نیست خوب نیست ادم شک میکنه به انتخابش. این یه مسئله ثابت شدس... در مورد علت ممنطقی هم در مورد مشکل این خانم علت مخالفت منطقیه به نظر شما؟؟ اگه این اقا پسر رابطه رو به هم بزنه نفر بعدی کیه؟ یه دختر از فامیل. یعنی یا باید یه دختر از فامیلو بگیره یا ازدواج نکنه! خوب این اقا حتما دوس نداره با فامیل ازدواج کنه. حالا این خانم نه هر کسی دیگه!! علت اینکه با علم به دونستن مخالفت میریم سراغ کسی اینه که امید داریم با این ادمی که به نظرمون شرایط اولیه اش با ما میخوره زندگی کنیم و خونواده ها هم وقتی علاقه مونو ببینن رضایت بدن... وقتی بخث سر زندگی خودمونه عقل سلیم میگه وقتی معیارامون با خونئاده یکی نیست کسیو انتخاب کنی که خودت دوس داری نه کسی که خونواده دوس دارن چون تویی که قرار تا اخر عمر با طرف زندگی کنی نه اونا.. در ضمن به قول مشاوره من از دست دادن فرصتها خودش یه حماقته

  11. 2 کاربر از پست مفید tanha2 تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), من او (سه شنبه 17 شهریور 94)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1394-1-15
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    364
    سطح
    7
    Points: 364, Level: 7
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    Khaleghezey دوست عزیز
    ایشون دوست پسر من نبودن و نیستن. رابطه ما با خواستگاری شروع شد نه با ابراز علاقه!!! و مثل همه خواستگاری های مرسوم، درمورد مسائل اساسی و مهم صحبت کردیم و رفت و آمد انجام شد. و همه این رفت و امدها زیر نظر خانواده
    درواقع من از همون اول ایشون رو بعنوان خواستگارم معرفی کردم به خانواده چون تو خیابون که آشنا نشدیم از طریق یه دوست آشنا شدیم.
    در جواب اون صحبت شما که گفتید علاقه منطقی نیست باید عرض کنم که این علاقه بعد از شناخت و بعد چندماه اتفاق افتاد.
    از نظر شرایط همه چیز خوب بوده که برای خواستگاری رسمی قدم جلو گذاشتن. شغل و تحصیلات و سربازی و ... خانواده ها هم همسطح هستن باهم . پس همه چیز منطقی بوده.
    درحال حاضر فقط دلایل پدر ایشون غیر منطقی به نظر میرسه که نمیدونیم چیکار باید بکنیم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید s.s.s تشکرکرده است .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اتفاقا چیزی که بسیار مهمه حتی مهمتر از مسائلی که شما مطرح کردید خانواده ایشون و نظری که دارند اگر قصدشان خواستگاری کردن هستش خوب خیلی رسمی و شیک بیان جلو و اینکار را انجام بدهند اگر نمیتوانند خانواده شان را راضی بکنند خوب این دیگه دست شما نیست ایشون هستش که باید تلاش خودش را بکند.
    توضیحات شما مبهمه و کلی هستش شما بیشتر از اندازه زوم کردید روی این نکته که خانواده ایشون راضی نیستند!!
    شغل و تحصیلات و سربازی و ... خانواده ها هم همسطح هستن باهم . پس همه چیز منطقی بوده.
    نشانه بارز این موضوع جواب های مختصریه که بیان داشتید.

    نوشتید این رابطه با خواستگاری شروع شده میتوانم بپرسم چه شخصی از شما خواستگاری کرده؟ایشون بتنهایی یا اینکه همراه با مادر و خانواده شان؟اینکه نوشتید زیر نظر خانواده منظورتان فقط خانواده خودتان است؟رفت و امدی که صورت گرفته چگونه بوده است آیا دوتا خانواده باهم رفت و آمد داشتند؟

    تفاوت فرهنگي و مذهبي

    با سلام و احترام
    بنده مطالبم را در چند بند جهت توجه بيشتر و طبقه بندي آنها مي آورم ، لطفا با دقت مطالعه و بررسي فرماييد.

    يکم: ميزان تاثيرپذيري فرد از خانواده
    اگرچه امروزه با فردگرا شدن
    آدمها و به خاطر مهاجرت شغلي و تحصيلي تا حدودي نسبت به قبل پسر و دختر از نظر فيزيکي از خانواده ها جدا افتاده اند.
    و به خاطر همين مسائل تحصيلي و شغلي هم ميزان بينش، علم، و بعضي مهارتهاي زندگي
    و ارتباطي اشان متفاوت مي شود. ليکن شخصيت آنها همچنان متاثر از خانواده بوده و خواهد بود.
    اين امر هم به خاطر ژنتيک و به ارث رسيده هاشون هست. هم به خاطر تربيت آنها که عمده شخصيت انسان قبل از بلوغ شکل مي گيرد.
    و بعد از آن صرفا اندوخته هاي دانشي و علمي و مهارتهاي فرد دستخوش تغييرات مي شود.
    پس اينکه فکر کنيد به خاطر فاصله مکاني يک فرد نسبت به خانواده اش ،
    مي توان او را به طوري مستقل فرض کرد که بي تاثير از خانواده اش باشد صحيح نيست.



    دوم: ازدواج پيوند دو خانواده هست نه دو فرد.شما نمي توانيد براي ازدواج يک محيط آزمايشگاهي
    وخلا را فرض کنيد که يک پسر و يک دختر عقد مي کنند. بلکه ازدواج پيوند دو خانواده هست. مثالهايي را توجه کنید:
    - شما صاحب يک فرزند مي شويد.
    او در بغل برادر شوهر شما مي رود و عمو مي گويد. با او بازي مي کند و از حرفها و رفتارش تاثير مي گيرد.
    در بغل پدر همسرتان مي رويد و تحت حرفها و رفتار پدربزرگ قرار مي گيرد. و از طرفي خويشاوندان شما را درک مي کند.
    - شما عقد مي کنيد و مجلس عروسي مي گيريد. عموي ايشان و خانواده اشان در مجلس کنار عمو و دايي هاي شما مي نشنيد و گفتگو مي کنند.
    ميهماني مي رويد يا مي آيندبايد تطابق داشته باشند. شما به ميهماني آنها مي رويد بايد پذيرش داشته باشيد.
    شايد فرض کنيد که اگر خارج کشور برويد يا دور باشيد مشکل حل هست. اگر اينطور تصور کنيد معلوم هست عميق نگاه نکرده ايد.




    سوم: مسافت فيزيکي از خانوادها منجر به فشار رواني مي گردد.
    معمولا مهاجرت در کنار پديده هاي ديگر استرس زا مثل طلاق و فوت عزيزان استرس زيادي را به خانواده تحميل مي کند.
    اکنون شما همه چيزتان متمرکز شده روي ازدواج و هيجان آن ، لذا نمي توانيد دقيقا فشار يک مهاجرت را حس کنيد.
    وقتي ازدواج کنيد و بخواهيد
    به دور از اقوام دو طرف باشيد، تازه متوجه شدت فشار رواني روي خودتان مي شويد. حالا يا يک شهر ديگر يا کشور ديگر.
    (که اگر موقتي باشد، بعد از برگشت ساير مشکلات را داريد و اگر موقتي نباشد بايد متحمل فشار رواني دوري از خانواده بشويد.)




    چهارم: تحريف واقعيت ها و شناخت توسط وابستگي احساسي محتمل هست.
    معمولا اگر ابتدا فرايند خواستگاري و شناخت منطقي پيش برود، شما قبل از وابستگي احساسي خانواده ايشان را مي ديديد
    و خانواده ها با هم آشنا مي شدند و ساير مشکلات اين ازدواج را مي ديديد به راحتي تصميم مي گرفتيد ،
    چون وابستگي احساسي در کار نبود. ليکن شما هم اکنون وابسته شده ايد و بعد واقعيت ها را بررسي مي کنيد.
    لذا احتمال دارد که واقعيات را کمتر از آنچه که هستند ارزيابي کنيد و اين تحريف به خاطر گرفتاري احساسي شما دو نفر هستند.




    پنجم: دو راهي باخت باخت براي اين آقا
    پس از فروکش کردن هيجانهاي ازدواج ، اگر اين آقا بخواهد خانواده و نظرات و فرهنگش را طرد کند،
    از درون تحت فشار قرار مي گيرد. و تصور اينکه شما را مديون خودش کرده و در حق شما لطف کرده
    و از حق خودش گذشته برايش پيش مي آيد، همچنين احساس گناه ناسپاسي در مورد والدينش که او را به اينجا رسانده اند.
    اگر هم اين آقا بخواهد باز هم توجه به خانواده و والدين و اقوامش را داشته باشد، تعارضات فرهنگي اش با شما و خانواده ات بالا مي گيرد.
    پس هر تصميم اين آقا برايش باخت محسوب مي شود و تاثيرش را مستقيما روي کيفت زندگي شما مي گذارد.




    ششم: هزينه و مسئوليت اين ازدواج بيش از حد براي شما و ايشون بالاست.
    وقتي عليرغم ميل خانواده ها ازدواج مي شود يا با اکراه آنها همراه هست.
    شما مجبور به خودسانسوري در مسائل زندگيتون هستيد. به قول معروف هميشه بايد با سيلي رخ خود را سرخ نشان دهيد.
    خانواده به شما گوشزد خواهند کرد که اين انتخاب خودت بوده است. و لذا شما بايد بسيار تحمل بالايي داشته باشيد.




    هفتم: احتمالا ميزان انعطاف پذيري اين آقا کمتر از اين مقدار کنوني هست.
    اينکه معيارهايتان تا اندازه زيادي با هم سازگاري دارد نقطه قوت اين ارتباط هست.
    ليکن از آنجا که معمولا وقتي پاي وابستگي احساسي پيش مي آيد مخصوصا آقايون خيلي انعطاف پذيرتر از آنچه که هستند رخ نشان مي دهند،
    نمي توان اين نقطه مثبت را کاملا واقعي دانست. يعني به هر حال از شدت اين انعطاف پذيري کاسته خواهد شد.
    اتفاقا آقايون بعد از ازدواج سفت وسخت تر مي شوند و اين به خاطر زمينه فرهنگي ، زيستي و مذهبي جامعه ماست.
    که قدرت پس از ازدواجشان براي مديريت بيشتر از زمان مجردي خودش را نشان مي دهد.




    هشتم: عدم شناخت دقيق خود
    اين آقا اکنون تحت تاثير وابستگي به شما ، شناختي که از خودش دارد تحريف شده است.
    يعني نمي تواند متوجه بشود که پس از فروکش کردن اين احساسات، تا چه اندازه ممکن است با شما مقابله کند.




    نهم: نياز به تحمل و سعه صدر بسيار بالا
    اگر بخواهد چنين واصلتي عليرغم مسائل بالا صورت بگيرد. شما و آن آقا بايد مثل کوه محکم باشيد.
    در برابر ناملايمات نبايد بشکنيد. مثل کسي که در کوير سفر مي کند بايد خود را آماده هر سختي بکنيد.
    نبايد ناز نازي و زودرنج باشيد. حرفهاي درشت مي شنويد، برخوردهاي غير منطقي شاهد خواهيد بود.
    و فشارهاي محيطي و فرهنگي از دو طرف (خانواده شما و خانواده ايشان)،
    دقيقا در جايي به هم مي رسند و رعد و برق ايجاد مي کنند که آنجا منزل و خانه شماست.
    يعني محل برخورد تضادها و تعارضات بين شما خودش را نشان مي دهد.
    لذا بايد قدرت تحملتان علاوه بر خانواد هايتان ، نسبت به خودتان هم کاملا بالا باشد.
    تصمیم نهایی با خود شماست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  15. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), کمال (شنبه 31 مرداد 94)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام خانم s.s.s گرامی

    شما و آقا پسر چند سالتون هست؟

    آستانه صبر و تحمل خودتون و در برابر مشکلات چقدر ارزیابی میکنید؟
    به این فکر کردی که اگر خانواده آقا پسر به اجبار هم راضی بشوند چه زندگی سختی خواهی داشت؟

    تو ایران خانواده ها نقش مهمی در ماندگاری و یا ویرانی یک زندگی دارند، اینو که حتما میدونید اگر خدایی نکرده بعد از ازدواجتون این عشق آتشین و علاقه بینتون فروکش کرد و عادی شد همسرتون نتونستند تعامل درستی بین شما و خانواده اشون ایجاد کنند و مشکلاتی براتون پیش آوردن که به جسم و روح خودتون آسیب زیادی وارد شد چکار میکنید؟

    الان اینجا تاپیک هایی هست که عروس ها انتخاب خود خانواده پسر هستند ولی گاهی کدورت ها و دعواهایی پیش اومده که زندگیشون به سمت جدایی کشیده شده.خیلی از طلاق های عاطفی و قانونی بخاطر خانواده ها صورت گرفته درصورتیکه خود دو نفر هیچ مشکلی باهم نداشتن..

    مطمعنا دوست نداری آقا پسر با خانواده اشون قطع رابطه کنند، ولی اینو بدون اگر ازدواج کنید روی زندگیتو آرامشت ریسک بزرگی میکنی!

    چقدر به این آقا پسر مطمعنی که از پس مشکلات بر میاد؟ و مدیریتش خوبه؟
    ممکنه خانواده اشون راضی بشوند ولی از همون اول سر ناسازگاری باهات داشته باشند چقدر میتونی نیش و کنایه ها و تحمل کنی؟
    پسر دیگه ای دارند؟
    اگر عروس دیگه ای برای پسر دیگشون خودشون انتخاب کردن ، چقدر میتونی تضاد رفتاری که بین شما و اون عروس دارند و تحمل کنی؟

    ممکنه حتی برات عروسی نگیرند یا هدیه ای بهت ندهند اصلا مراسماتتون و نیایند، جلوی فامیل و خانواده تحقیر ت کنند اذیتت کنن اینا رو میتونی تحمل کنی؟ ممکنه پسرشون حمایت عاطفی و مالی خانواده اش و با ازدواج با شما ازدست بده!

    من نمیگم اینا مهمه ، حیاتی بودن و نبودن این مسایل و خودت تعیین میکنی ولی من فقط چون این اعتراضات و از چند تا عروس اینجا خوندم دارم مشکلات و بهت میگم ببینی چقدر آستانه تحملت بالاست؟.عروس هایی که چندین ساله از زندگی مشترکشون میگذره و حتی بچه دارند وقتی جاری جدیدی وارد زندگیشون میشه کلی شرایط اون موقعشون حتی میزان هدایایی که گرفتن و با جاری جدید مقایسه میکنند کلیم خودشون و اذیت میکنند.

    عزیزم اگر بخوای این وصلت صورت بگیره دیر یا زود خانواده اشون خسته میشند و اجازه میدهند اما نباید انتظار رفتار مناسب داشته باشی ببین چقدر میتونی تحمل کنی حتی به این قضیه هم دقت کن ممکن خیلی جاها و از یک جایی به بعد حمایت همسرت هم از دست بدی و تنهای تنها بشی.

    باید خوب به همه ی این ها فکر کنید تازه به این فکر کنید که اینطوری شما و خانوادتون مگه چی کم دارید که این خانواده اینقدر راحت ردتون میکنند و اینطوری و با این بهانه ها هم شمارو هم خانوادتون تحقیر میکنند.

    یک لحظه تصور کن مادر و پدرتون که اینقدر زحمت بزرگ کردنتون کشیدن بفهمند خانواده آقا پسر مخالفند و شما هم میدونستید، فرض کن چقدر عذاب بکشند و بشکنند.چقدر احساس حقارت میکنند، چقدر احساس سرشکستگی بهشون دست بده.

    بنظر من یک دختر اونقدر ارزش و احترام داره اونقدر لیاقت شایستگی داره که با این حرفا و بهانه ها اجازه نده خودش و خانواده اش و ببرند زیر سوال! تازه باید از خداشون هم باشه همچین عروسی و خانواده ای نصیبشون میشه!
    من که همیشه اینو به خودم و خواهرم میگم هیچوقتم اجازه نمیدم پسری منو و خانواده ام و بخواد ببره زیر سوال اونم با این بهانه ها!

    و اینکه شما اصلا چند سالتون هست که بخواین بخاطر این آقا صبر کنید، اگر در این مدت خواستگار خوبی براتون بیاد نباید بخاطر ایشون معلق بمونید و ردشون کنید.
    تصور کنید ایشون خسته بشوند و تسلیم پدر و مادرشون و بشوند و شما رو ترک کنند اونوقت شما حسرت نمیخورید چرا موقعیت های خوبتون و از دست دادید.؟

    شاید عاقلانه و منطقی رابطه شروع شده باشه، ولی ادامه دادنش اصلا منطقی نیست!
    هرچند نمیدونم رسم شما اینگونه بوده که دختر و پسر اول باهم آشنا بشوند بعد پای خانواده ها بیاد وسط؟ بنظر من اگر بعد جلسه معارفه آشنایی که حالا زیر نظر خانواده خودتون گویا صورت گرفته تموم شد برای باقی جلسات ازشون میخواستید با خانواده اشون تشریف بیارند هیچوقت این علاقه بین شما بوجود نمی آمد تا اینطوری بین عقل و دلتون درگیر بشید.

    اونطوری راحت شما خواستگارهاتون و بررسی میکردید ایشون هم هروقت تونستن می آمدن خواستگاری رسمی شما مثه همه!



    ( بنظر شخصی من اتفاقا نه تنها روش درست و منطقی نبوده بلکه یک روش کاملا احساسی و پیش گرفتید، روش منطقی و عاقلانه یعنی به شما آسیبی نمیرسه همه ی جوانب سنجیده شده نه اینکه مخالفت آقا پسر بوده شما هم علاقه مند شدید حالا هم بخاطر علاقه موندید چکار کنید اینکه علاقه منطقی و عاقلانه ای نیست!)
    بله تا یک جاهایی خوب پیش رفتید شما به خانواده اتون گفتید ولی متاسفانه بعد به خانواده اتون نگفتید که خانواده ایشون مخالفن! در روش منطقی و عاقلانه که دروغ و فریب خانواده نداریم .
    تازه خانواده شما هم متاسفانه پیگیری نکردن، زیاد عاقلانه و منطقی پیش نرفتند ! باید از همون اول قبل جلسات آشنایی دو نفره یک جلسه معارفه خانوادگی گذاشته میشد تا همون اول قبل علاقه متوجه مخالفت میشدند..
    و تازه شما هم قبل از اینکه تکلیف موانع رابطه از جمله مخالفت خانوادا مشخص بشه نباید علاقه مند میشدید اینجا هم اصلا منطقی و عاقلانه پیش نرفتید.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 31 مرداد 94 در ساعت 14:00

  17. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), کمال (شنبه 31 مرداد 94)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    32
    Array
    حوصله مقدمه چینی ندارم رک راست میگم امیدوارم ناراحت نشی

    چرا فکر میکنی خانواده پسر حق اظهار نظر در مورد عروس اینده شان را ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    بهشون حق نمیدی که بخوان از شهر خودشون یا از فامیل شون عروس بگیرن !!!!!!!!

    برام قابل هضم نیست که چرا با خانواده خودت رو راست نیستی
    با پسره بیرون میرفتی برای اشنایی ولی به خانوادت گفتی خاستگاره؟!! چی شد که به پدر و مادرت دروغ گفتی ؟




    الان چرا با مادرت رو راست نیستی ؟ چرا بهش نمیگی که خانوادش نپسندیدن و می خوان پا پس بکشن ؟!!!
    با مادرت رو دروایسی داری ؟
    مشکلی داری (مثلا سنت رفته بالا و تا حالا خاستکار نداشتی )که اینقدر اصرار به این ازدواج داری ؟ که نظر خانوادت و خانوادش برات مهم نیست

  19. کاربر روبرو از پست مفید کمال تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 31 مرداد 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. غیر فعال شدن ایمیل های غیر معتبر
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 اردیبهشت 97, 13:57
  2. پاسخ ها: 58
    آخرين نوشته: یکشنبه 15 تیر 93, 09:49
  3. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 30 مرداد 92, 10:02
  4. ازدواج با پسر غیر ایرانی غیر مسلمان(دوستش دارم چه کنم؟)
    توسط 1391 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 21 دی 91, 21:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.