تفاوت فرهنگي و مذهبي
با سلام و احترام
بنده مطالبم را در چند بند جهت توجه بيشتر و طبقه بندي آنها مي آورم ، لطفا با دقت مطالعه و بررسي فرماييد.
يکم: ميزان تاثيرپذيري فرد از خانواده
اگرچه امروزه با فردگرا شدن
آدمها و به خاطر مهاجرت شغلي و تحصيلي تا حدودي نسبت به قبل پسر و دختر از نظر فيزيکي از خانواده ها جدا افتاده اند.
و به خاطر همين مسائل تحصيلي و شغلي هم ميزان بينش، علم، و بعضي مهارتهاي زندگي
و ارتباطي اشان متفاوت مي شود. ليکن شخصيت آنها همچنان متاثر از خانواده بوده و خواهد بود.
اين امر هم به خاطر ژنتيک و به ارث رسيده هاشون هست. هم به خاطر تربيت آنها که عمده شخصيت انسان قبل از بلوغ شکل مي گيرد.
و بعد از آن صرفا اندوخته هاي دانشي و علمي و مهارتهاي فرد دستخوش تغييرات مي شود.
پس اينکه فکر کنيد به خاطر فاصله مکاني يک فرد نسبت به خانواده اش ،
مي توان او را به طوري مستقل فرض کرد که بي تاثير از خانواده اش باشد صحيح نيست.
دوم: ازدواج پيوند دو خانواده هست نه دو فرد.شما نمي توانيد براي ازدواج يک محيط آزمايشگاهي
وخلا را فرض کنيد که يک پسر و يک دختر عقد مي کنند. بلکه ازدواج پيوند دو خانواده هست. مثالهايي را توجه کنید:
- شما صاحب يک فرزند مي شويد.
او در بغل برادر شوهر شما مي رود و عمو مي گويد. با او بازي مي کند و از حرفها و رفتارش تاثير مي گيرد.
در بغل پدر همسرتان مي رويد و تحت حرفها و رفتار پدربزرگ قرار مي گيرد. و از طرفي خويشاوندان شما را درک مي کند.
- شما عقد مي کنيد و مجلس عروسي مي گيريد. عموي ايشان و خانواده اشان در مجلس کنار عمو و دايي هاي شما مي نشنيد و گفتگو مي کنند.
ميهماني مي رويد يا مي آيندبايد تطابق داشته باشند. شما به ميهماني آنها مي رويد بايد پذيرش داشته باشيد.
شايد فرض کنيد که اگر خارج کشور برويد يا دور باشيد مشکل حل هست. اگر اينطور تصور کنيد معلوم هست عميق نگاه نکرده ايد.
سوم: مسافت فيزيکي از خانوادها منجر به فشار رواني مي گردد.
معمولا مهاجرت در کنار پديده هاي ديگر استرس زا مثل طلاق و فوت عزيزان استرس زيادي را به خانواده تحميل مي کند.
اکنون شما همه چيزتان متمرکز شده روي ازدواج و هيجان آن ، لذا نمي توانيد دقيقا فشار يک مهاجرت را حس کنيد.
وقتي ازدواج کنيد و بخواهيد
به دور از اقوام دو طرف باشيد، تازه متوجه شدت فشار رواني روي خودتان مي شويد. حالا يا يک شهر ديگر يا کشور ديگر.
(که اگر موقتي باشد، بعد از برگشت ساير مشکلات را داريد و اگر موقتي نباشد بايد متحمل فشار رواني دوري از خانواده بشويد.)
چهارم:
تحريف واقعيت ها و شناخت توسط وابستگي احساسي محتمل هست.
معمولا اگر ابتدا فرايند خواستگاري و شناخت منطقي پيش برود، شما قبل از وابستگي احساسي خانواده ايشان را مي ديديد
و خانواده ها با هم آشنا مي شدند و ساير مشکلات اين ازدواج را مي ديديد به راحتي تصميم مي گرفتيد ،
چون وابستگي احساسي در کار نبود. ليکن شما هم اکنون وابسته شده ايد و بعد واقعيت ها را بررسي مي کنيد.
لذا احتمال دارد که واقعيات را کمتر از آنچه که هستند ارزيابي کنيد و اين تحريف به خاطر گرفتاري احساسي شما دو نفر هستند.
پنجم: دو راهي باخت باخت براي اين آقا
پس از فروکش کردن هيجانهاي ازدواج ، اگر اين آقا بخواهد خانواده و نظرات و فرهنگش را طرد کند،
از درون تحت فشار قرار مي گيرد. و تصور اينکه شما را مديون خودش کرده و در حق شما لطف کرده
و از حق خودش گذشته برايش پيش مي آيد، همچنين احساس گناه ناسپاسي در مورد والدينش که او را به اينجا رسانده اند.
اگر هم اين آقا بخواهد باز هم توجه به خانواده و والدين و اقوامش را داشته باشد، تعارضات فرهنگي اش با شما و خانواده ات بالا مي گيرد.
پس هر تصميم اين آقا برايش باخت محسوب مي شود و تاثيرش را مستقيما روي کيفت زندگي شما مي گذارد.
ششم: هزينه و مسئوليت اين ازدواج بيش از حد براي شما و ايشون بالاست.
وقتي عليرغم ميل خانواده ها ازدواج مي شود يا با اکراه آنها همراه هست.
شما مجبور به خودسانسوري در مسائل زندگيتون هستيد. به قول معروف هميشه بايد با سيلي رخ خود را سرخ نشان دهيد.
خانواده به شما گوشزد خواهند کرد که اين انتخاب خودت بوده است. و لذا شما بايد بسيار تحمل بالايي داشته باشيد.
هفتم: احتمالا ميزان انعطاف پذيري اين آقا کمتر از اين مقدار کنوني هست.
اينکه معيارهايتان تا اندازه زيادي با هم سازگاري دارد نقطه قوت اين ارتباط هست.
ليکن از آنجا که معمولا وقتي پاي وابستگي احساسي پيش مي آيد مخصوصا آقايون خيلي انعطاف پذيرتر از آنچه که هستند رخ نشان مي دهند،
نمي توان اين نقطه مثبت را کاملا واقعي دانست. يعني به هر حال از شدت اين انعطاف پذيري کاسته خواهد شد.
اتفاقا آقايون بعد از ازدواج سفت وسخت تر مي شوند و اين به خاطر زمينه فرهنگي ، زيستي و مذهبي جامعه ماست.
که قدرت پس از ازدواجشان براي مديريت بيشتر از زمان مجردي خودش را نشان مي دهد.
هشتم: عدم شناخت دقيق خود
اين آقا اکنون تحت تاثير وابستگي به شما ، شناختي که از خودش دارد تحريف شده است.
يعني نمي تواند متوجه بشود که پس از فروکش کردن اين احساسات، تا چه اندازه ممکن است با شما مقابله کند.
نهم: نياز به تحمل و سعه صدر بسيار بالا
اگر بخواهد چنين واصلتي عليرغم مسائل بالا صورت بگيرد. شما و آن آقا بايد مثل کوه محکم باشيد.
در برابر ناملايمات نبايد بشکنيد. مثل کسي که در کوير سفر مي کند بايد خود را آماده هر سختي بکنيد.
نبايد ناز نازي و زودرنج باشيد. حرفهاي درشت مي شنويد، برخوردهاي غير منطقي شاهد خواهيد بود.
و فشارهاي محيطي و فرهنگي از دو طرف (خانواده شما و خانواده ايشان)،
دقيقا در جايي به هم مي رسند و رعد و برق ايجاد مي کنند که آنجا منزل و خانه شماست.
يعني محل برخورد تضادها و تعارضات بين شما خودش را نشان مي دهد.
لذا بايد قدرت تحملتان علاوه بر خانواد هايتان ، نسبت به خودتان هم کاملا بالا باشد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)