به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array

    به مرحله اخر رسیدم ..... طلاق

    سلام دوستای خوبم
    من تصمیم گرفتم جداشم ....
    این پاسخ مدیر ، انجمن خصوصی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    اگر مدتی وقت بگذارید و در تالار انجمن: صیغه ، تعدد زوجات و ... تاپیک ها را مطالعه کنید. متوجه می شوید متاسفانه یکی از مشکلات رایج بین زوجین هست.
    و درگیر شدن اینگونه آقایون به این رابطه ها تقریبا حالت اعتیاد گونه دارد.

    من مراجعان آقایی دارم که حتی همسرشان متوجه رابطه هایشان نمی شوند. اما آنها مراجعه می کنند و از اینکه هر بار ترک می کنند باز هم دچار لغزش می شوند احساس گناه و درهم ریختگی می کنند.
    یعنی آن هنگام که خودشان هم به خودشان قول می دهند. و سخت گیری می کنند. باز هم گاهی لغزش پیدا می کنند.

    اگر شما تصور می کنید با قول و قرار یا تعهد محضری صد در صد احتمال لغزش همسرتان نیست باید بگویم اشتباه می کنید.
    همچنین اگر فکر می کنید چنین لغزش هایی به معنی دوست نداشتن شما هست. یا اینکه روز به روز وضعیت شما بدتر می شود آن هم اشتباه می کنید.


    اما نمی خواهم نگرانتان کنم. چنین لغزش هایی برای کسی که بارها تکرار کرده است. حتی سهوا پیش می آید. چون این افراد نه از بابت خیانت و دوست نداشتن همسر بلکه به خاطر بد عادتی در ارتباط با جنس مخالف دچار لغزش می شوند.




    همسرم وکالت واگذاری حق طلاق رو امضا نمیزنه .... نه، نمیگه ولی همش امروز فردا میکنه ... میگه وقت ندارم ولی مطمئنم که داره و نمیره
    واقعا دیگه حوصله این زندگی رو ندارم
    زندگی با شک و تردید ...
    همسرمو دوست ندارم .... از جز جزء بدنش بیزارم ... نمیتونم حتی لمسش کنم

    من شاغلم و میتونم از پس خودم و زندگیم بر بیام ... پس چرا بقیه عمرمو صرف آدمی کنم که معلوم نیست بهم وفادار بمونه ....


    میخواستم بهم کمک کنید که مطمئن بشم تصیمم درسته یا نه ....

    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...
    ویرایش توسط terme00 : سه شنبه 27 خرداد 93 در ساعت 11:10

  2. 6 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 27 خرداد 93), sanjab (شنبه 31 خرداد 93), نسترن س (سه شنبه 27 خرداد 93), مهسانه (سه شنبه 27 خرداد 93), دختر بیخیال (سه شنبه 27 خرداد 93), شیدا. (سه شنبه 27 خرداد 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 خرداد 97 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    4,906
    سطح
    44
    Points: 4,906, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    122

    تشکرشده 156 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ترمه جان اگه عاشق همسرت هستی و دوستش داری این اشتباه و نکن ترمه جان. حداقل الان این کار و نکن. به خودت فرصت بده تا از وابستگی اش رها بشی بعد (اگه روی تصمیمت مصر هستی)
    مطمئن باش که بعد از مدتی پشیمون میشی. دوست صمیمی من شرایطش دقیییییقا مثل تو بود و جدا شد. الان بسیار بسیار پشیمونه. چون واقعا نتونسته بعد از 2 سال همسر سابقش رو فراموش کنه. حتی نظرش اینه که الان طلاق انقدر مشکلات زیادی براش به وجود آورده که خطاهای شوهر سابقش در برابر این مشکلات هیییچه
    نظر من اینه که مدتی رو از هم جدا زندگی کنید. اینطوری هم اون به ضربه ای که ممکنه با این کارهاش به زندگی وارد کنه واقف می شه و هم تو از وابستگی بیرون میای. بعد از این مدت مثلا یک ماهه بشینین منطقی صحبت کنید و اون وقت تو ازش ضمانت بخواه برای این که دیگه اون خطاهاش تکرار نشه. فکر کنم این وقفه کمک کنه به این که بتونید یه شروع خوب برای یک زندگی خوب داشته باشید. اما اصلا با این شتابزدگی به طلاق توافقی و ... فکر نکن چون مطمئنم همون شب بعد از طلاق پشیمون میشی

  4. کاربر روبرو از پست مفید S.H.I.D.E.H تشکرکرده است .

    ardeshirk (یکشنبه 01 تیر 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام ترمه جان

    این یک بخش از پاسخ مدیر هستش.

    ا زاین بخش من اینگونه برداشت کردم که منظور مدیر اینه که خب این آدم ها عادت کردن ، ترک عادت هم سخت هست. اما غیر ممکن نیست ، اگه اراده قوی ای داشته باشن میتونن، یجور اعتیاده ، وقتی مواد و میشه ترک کرد، پس اینم باید بشه دیگه!! ولی خب ترک مواد هم نیاز به صبر زیاد و حمایت زیاد از جانب همسر داره.

    از یطرفم ممکنه ترک نکنن.

    این عادت بسیار بد هم به معنای این نیست که همسرشونو دوست هم ندارن، فقط یجور عادته.

    و همسر ایشون باید این عادت و تحمل کنن.

    شما هم با این پست و عنوان میخواین بگین نمیتونین این عادت و تحمل کنین؟درسته؟

    همسرتون چی گفتن؟ پاسخ مدیرو براشون گفتین؟؟
    حق طلاق و واسه چی میخواین ؟ پس یعنی شما هنوز امید دارین؟ زیادم بی امید نیستین؟ درسته ؟

    راستش عزیزم خیلی برات متاسف شدم ، امیدوارم مشکلت هرچه زودتر حل بشه.

    یعنی واقعا هیچ راه دیگه ای غیر طلاق یا تحمل شما نیست؟!!! فقط همین دوراهه.

    یعنی مدیر هیچ راه دیگه ای پیشنهاد ندادن؟

    نمیشه شوهرتون اینجا عضو بشن و راهنمایی بگیرن؟
    شوهرتون هنوزم مشاوره میرن؟

    الان شوهرتون پشیمون هستن؟ یعنی میخواین این اعتیاد و ترک کنن؟
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : سه شنبه 27 خرداد 93 در ساعت 20:25

  6. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 28 خرداد 93), terme00 (چهارشنبه 28 خرداد 93), شیدا. (سه شنبه 27 خرداد 93)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    ممنون از شیدا و دختر بی خیال


    نقل قول نوشته اصلی توسط S.H.I.D.E.H نمایش پست ها
    نظر من اینه که مدتی رو از هم جدا زندگی کنید. اینطوری هم اون به ضربه ای که ممکنه با این کارهاش به زندگی وارد کنه واقف می شه و هم تو از وابستگی بیرون میای. بعد از این مدت مثلا یک ماهه بشینین منطقی صحبت کنید و اون وقت تو ازش ضمانت بخواه برای این که دیگه اون خطاهاش تکرار نشه. فکر کنم این وقفه کمک کنه به این که بتونید یه شروع خوب برای یک زندگی خوب داشته باشید. اما اصلا با این شتابزدگی به طلاق توافقی و ... فکر نکن چون مطمئنم همون شب بعد از طلاق پشیمون میشی
    شیدا جان راهکار خوبیه به ذهن خودمم رسیده ولی من خانواده هامون رو در جریان نذاشتم .... یعنی کسی از مشکلات ما با خبر نیست ....
    پدر مادر من فکر میکنن من خیلی خوشبختم و خیلی خوشحالن از این بابت .... واقعا دلم نمیاد این خوشحالی رو ازشون بگیرم ، یکی از دلایل ادامه زندگیم هم همین موضوعه ... دوست ندارم پدر مادرمو غصه دار کنم ... آخه خواهرم هم ازدواج نا موفق داشته ...

    - - - Updated - - -




    شما هم با این پست و عنوان میخواین بگین نمیتونین این عادت و تحمل کنین؟درسته؟

    من میخوام زندگیمو ترمیم کنم و برای ادامه زندگی هم شرط گذاشتم که حق طلاق رو بگیرم ازش ... میخوام این ترس همیشه همراهش باشه و بدونه که اگه یک بار دیگه بلغزه واقعا ازش جدا میشم ... ولی همش امروز و فردا میکنه و احساس می کنم نمی خواد همکاری کنه

    همسرتون چی گفتن؟ پاسخ مدیرو براشون گفتین؟؟

    میگه اشتباه کردم ... حرفی که همیشه میزنه ...



    یعنی واقعا هیچ راه دیگه ای غیر طلاق یا تحمل شما نیست؟!!! فقط همین دوراهه.

    یعنی مدیر هیچ راه دیگه ای پیشنهاد ندادن؟
    مدیر همین نوشته های بالارو گفتن ... مشکل از طرف شوهرمه اون باید مشاوره بگیره و خودشو اصلاح کنه
    میدونی شوهر من از بس دروغ گفته تو زندگیش اعتماد به نفسش رو از دست داده .... همیشه در همه حال چه محل کارش چه روابطش با من یا خانواده خودش در حال نقش بازی کردنه ... اون حتی به پدر مادرشم دروغ میگه ... محل کارش هم همینطور ... بعد که تاوان دروغاشو میخواد پس بده عصبی میشه و میگه ذهنم درگیره ...
    یکی نیست روشنش کنه و بهش بگه آدم عاقل کارتو درست انجام بده که این همه مشکل نداشته باشی ...
    بخدا دیگه تحمل این رفتار های مسخره رو ندارم ... این ترم هم نرفت امتحاناشو بده ... گفت انگیزه ندارم ...

    احساس میکنم دارم با یه پسر بچه 10 ساله زندگی می کنم ...

    نمیشه شوهرتون اینجا عضو بشن و راهنمایی بگیرن؟
    شوهرتون هنوزم مشاوره میرن؟

    اینجا رو که بعید میدونم حوصله داشته باشه بیاد و بنویسه ...
    مشاوره هم از آخرین باری که رفتیم و قول داد که دیگه با خانوما در ارتباط نباشه ولی زیر قولش زد ، میگه دیگه خجالت میکشم بیام ... قول شرف داده بودم


    الان شوهرتون پشیمون هستن؟ یعنی میخواین این اعتیاد و ترک کنن؟

    نمیدونم .... هر بار میگه پشیمونم خودمو اصلاح میکنم .
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    همسرم وکالت نامه رو امضا زد... ولى من همچنان به ادامه زندگى نا اميدم

  9. کاربر روبرو از پست مفید terme00 تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 31 خرداد 93)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    منم با جناب مدیر توی این مورد خاص موافقم
    ولی حالا که تا اینجاش اومدین تلاشتونو کنید ایشالله به نتیجه میرسید.مثبت اندیش باشیم.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  11. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    terme00 (دوشنبه 02 تیر 93), شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط terme00 نمایش پست ها
    همسرم وکالت نامه رو امضا زد... ولى من همچنان به ادامه زندگى نا اميدم
    زندگی همین امروزه

    فقط امیدتو از دست نده همین!



    "تعدادی موش آزمایشگاهی رو به استخر آبی انداختند و زمان گرفتن تا ببینن چند ساعت دوام میارن، حداکثر زمانی رو که تونستن دوام بیارن 17 دقیقه بود. سری دوم موشها رو با توجه به اینکه حداکثر 17 دقیقه می تونن زنده بمونن به همون استخر انداختن، اما این بار قبل از 17 دقیقه نجاتشون دادن. بعد از اینکه زمانی رو نفس تازه کردن دوباره اونها رو به استخر انداختن. حدس بزنید چقدر دوام آوردن؟ 26 ساعت !!!!!!!!!!!! پس از بررسی به این نتیجه رسیدن که علت زنده بودن موش ها این بوده که اونها امیدوار بودن تا دستی باز هم اونها رو نجات بده و تونستن این همه دوام بیارن "
    ]
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 31 خرداد 93 در ساعت 19:35

  13. 5 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 31 خرداد 93), nazi1371 (شنبه 06 تیر 94), terme00 (دوشنبه 02 تیر 93), باران13 (شنبه 31 خرداد 93), شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    فعلا که به لطف خدا و شما دوستان از حال و هوای غم و اندوه و حسرت و چه کنم چه کنم اومدم بیرون
    دارم رو خودم و احساساتم کار می کنم ... احساس میکنم دارم قوی میشم

    اعتماد به نفس رو دارین ؟؟؟؟؟؟

    همسرم با هام تا حدودی راه میاد ... مثلا شبا که میخواد بعد از من بخوابه (فوتبال میبینه یا قلیون میکشه) گوشیشو میذاره پیش من و میره.....
    یا عصرا دیگه تنهایی نمیره بیرون همش منو با خودش میبره

    دیشب ساعت 11 براش کار پیش اومد باید میرفت گفت بیا باهم بریم ... منم خیلی خوابم میومد ولی نه نگفتم و رفتم ... خیلی خسته بودم ولی تنهاش نذاشتم تا حدی که تو ماشین خوابم رفت ...

    فعلا که نمیتونم بگم عوض شده یا نه ... یا چه تصمیمی داره
    ولی همین که بترسه که من راحت میتونم ازش جدا بشم شاید جلوی اشتباهاتشو بگیره

    خودم که تصمیم گرفتم یک سال دیگه به زندگیم ادامه بدم و تا جایی که میتونم درست ترین رفتار رو داشته باشم .... اگه واقعا خطا نکرد بعد تصمیم به بچه دار شدن میگیرم

    از همه دوستان التماس دعا دارم

    دعا میکنم هیچکس طعم خیانت رو نچشه
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  15. 3 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 09 تیر 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 09 تیر 93), شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.