آقای تی اس سه،
من این پاسخ فرشته مهربان را در پاسخ به سوالی مشابه از ورژن قبلی تالار همدردی براتون اینجا می ذارم. نتونستم نقل قول مستقیم کنم.
فرشته مهربان:
نیازه با یک روانشناس بالینی مشاوره داشته باشید .
شما با توجه به معیارهایی که در پنهان وجودتان داشته و به آن بی اعتنا بوده اید ( احتمالاً تحت تاثیر جو و شرایط و افکار مبتنی بر منطق صوری ) و اکنون آن معیارها و اصول اخلاقی که به آن معتقد بوده اید برایتان زنده شده ( در شرایط عملی و واقعی زندگی ) نسبت به آنچه مورد پسند نبوده و اتفاق افتاده حساسیت پیدا کرده اید و این به وسواس فکری رسیده ، یعنی در حال حاضر شما دچار وسواس فکری شده اید . و راه حل آن نیز حساسیت زدایی و درمان وسواس فکری است که نیازه به کمک یک روانشناس بالینی به صورت حضوری صورت پذیرد .
فاصله و بعد مسافت شما با همسرتان این وضعیت را تشدید می کند و در مقابل در مسیر درمان نزدیک بودن شما با هم این وضعیت را بهبود می بخشه .
توصیه شخصی بنده به شما اینه که به طور جدی خود و معیارهایتان برای زندگی را واقع بینانه واکاوی کنید و در ادامه زندگی مسائلی که براتون مهمه و خط قرمز هست (_ به خصوص در معاشرتها و .... ) را با همسرتان مطرح کنید و به توافق برسید ، تا در ادامه زندگی با زنده شدن معیارها و نکاتی که برایتان مهم هست و توجه به تفاهم در آن با همسرتان نداشته اید دچار تعارض و مشکل نشوید .
موفق باشید .
مطمئنا خوندن این تاپیک براتون مفید خواهد بود:
من مداوم به رابطه گذشته همسرم با دوست پسرش فکر می کنم
- - - Updated - - -
مهم مهم :
البته یه نکته را مدنظر داشته باشید که ایشون ازدواج کردند و حالا به این مرحله رسیدند و توصیه ها برای فرد متاهل و فردی که می خواد تصمیم بگیره متفاوته.
منظورم این هست که اگر شما بپرسید با فرد معتاد ازدواج کنم همه قطعا می گن نه
اما اگر بگید همسرم معتاده، همه نمی گن جدا شو. پیشنهاد راههایی برای کمک به ترک کردن و اصلاح زندگیتون می دن.
این کیس بعد از ازدواج است و شرایطش با شما متفاوت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)