به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 59
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array

    Question چگونه احساسمو نسبت به بعضي افراد تغيير بدم؟

    سلام دوستاي خوبم.

    چند وقت بود كه ميخواستم ازتون كمك بگيرم اما ميدونستم برخوردتون مثل تاپيك ديروزم كه منتقل شد سخت وشديده.

    اول از همه ميخوام بگم لطفا حرفاي منو حمل بر احساس بد يا خيلي چيزاي ديگه نكنيد.


    همتون تا حدودي منو ميشناسيد پس لازم به توضيح نيست.


    من احساس خاصي به هر كس كه بهم كمك ميكنه دارم.حالا چه پسر باشه وچه دختر.


    ريحانه جون وميشل وخيلي از دوستاي ديگه خيلي به من كمك كردن اما تنها كسي كه تو اين سايت منو همراهي كرد وتو شادي وغم تنهام نذاشت "فقط خدا " بود.


    تو دنياي واقعي هم يك دوست مومن وخيلي خيلي قابل اطمينان دارم كه با اينكه من نخواستم منو ببينه وبا اينكه من هيچوقت ازش چيزي نخواستم وتوقعي ندارم هر كار تونسته واسم كرده وهمين حسو نسبت به اونم كه خانومه دارم.

    حالا اين حسو واستون توضيح ميدم تا شماها به من بگيد چكار كنم؟

    به من بگيد اين چه حسيه واصلا بده يا خوبه؟

    من نسبت به اين دونفر حس روحي نزديكي دارم.اگر باشن قلبم براشون ميتپه واگر نباشن بي نهايت دلتنگشون ميشم.

    تو زندگي 31سالم تنها كساني كه اينقدر از لحاظ روحي شبيه من هستن اين دو نفرن.

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,367 در 1,792 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.به احتمال زیادیه تفکرات وبرداشتهایی پشت این احساست هست الان او تفکرات فراموش یا در نهاد ناهشیارت مخفی شده واین احساس فقط مونده.وقتی رابطه کمک کنندگی_کمک شوندگی برقراربشه یه احساس محبوبیتی بین اون دو برقرارمیشه که باید اونو درقالب وفضای خودش دیدنه بیشتر.فضای مجازی هم که اسمش باخودشه امکان معنادهی ذهنی به یک کاربر زیادهست چون حضوراندیدیمش.به هرحال امیدوارم کاربرفقط خداهم خودش نظرشو بذاره. (من فکرکردم پست دیشبت یه شوخی با"فقط خدابود) البته احساست مقداری مبهم هست وبه نظرم بهتره خودت منطقی تجزیه وتحلیلش کنی
    ویرایش توسط ammin : شنبه 09 شهریور 92 در ساعت 11:42

  3. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    roze sepid (شنبه 09 شهریور 92), فرشته مهربان (شنبه 09 شهریور 92), yalda.69 (شنبه 09 شهریور 92)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام امين محترم.
    ميشه در مورد خط اولتون بيشتر توضيح بديد؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    ammin (شنبه 09 شهریور 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 18:49]
    تاریخ عضویت
    1392-6-05
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    753
    سطح
    14
    Points: 753, Level: 14
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    86

    تشکرشده 95 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    "یوسف گمگشته" با توجه به صحبت هاتون من فکر میکنم شما شخصیت وابسته ای داشته باشید. وابستگی میتونه در شخصیت افرادی رخ بده که از خودشون چندان مطمئن نیستند یا نسبت به تنها موندن احساس واهمه و نگرانی دارند.

    از مشخصه هاش میشه احساس ترحم پذیری، مشورت بیش از حد و گریز از مسئولیت، کمرویی یا کم بودن اعتماد به نفس، رفتار تسلیم جویانه و نیاز به حمایت نام برد.

    این نشانه ی خوبی نیست چون در وابستگی مسئله ی "به هر قیمتی" مطرح میشه. یعنی مثلا فرد وابسته سعی میکنه به هر قیمتی روابط خودش رو با اون فردی که بهش وابسته هست حفظ کنه و این قیمت ممکنه گاهی گران تمام شه.

    این موجب میشه فرد در خیلی از موارد نسنجیده و احساسی عمل کنه.

    صحیح روابط اینه که در وقت مناسب و زمان نیاز مستقیما درخواست کمک کرد و اعتدال رو نگه داشت. هم حس همدلی دریافت و هم حس همدلی داد و نه بیشتر!

    به نظرم افزون کردن توکل و اعتماد به خدا، بالا بردن اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری، افزودن دانش و صاحب نظر بودن، روابط متعدد اجتماعی برقرار کردن و اشتغال و فاصله گرفتن از تنهایی و البته نگاه بشر گونه داشتن به اطرافیان، تا حد زیادی این مسئله رو حل کنه.

  7. 3 کاربر از پست مفید yalda.69 تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 09 شهریور 92), roze sepid (شنبه 09 شهریور 92), فرشته مهربان (شنبه 09 شهریور 92)

  8. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,367 در 1,792 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ذهن ما مدام درحال فعالیته حتی شب که توی خواب عمیق هستیم.همیشه درحال دریافت ازمحیط هسبت وقتی مدتی باکسی یاچیزی هم درتماس ذهنی باشیم براساس تجارب،ارزشها،عقاید خودمون وموقعیت کلی برداشتهایی خواهیم کرد متشکل ازسه جزءکلی:تصویر(مربوط به سمت راست مغز)منطق واستدلال دراون مورد(بیسمت چپ مغز)واحساس(مربوط به سیستم پیچیده ای از هورمونها.غدد،افدرین ها و...درمغزوجزایرپانکراس وغددلوزالمعده وحتی کل ساختار زیستی بدن)بعد مدتی ۸۰درصد برداشتهای چپ وراست مغزفراموش میشه و تنها سرنخ برای ورود وبازیابی اطلاعات قدیم"لایه ی احساسی "باقی مانده هست که باز ذهن میتونه اونودستکاری کنه وبهش معانی جدیدتری بدهد،امأآخرپستم گفتم تجزیه وتحلیل منطقیش باخودت یعنی ازخودت بپرسی چرا این احساس رودارم،تابه قسمت منطقی_تصوری واقعیش دست پیداکنی وقبل ازاینکه ذهنت معنی جدیدی بهش بدهد واحساس جدیدتروناشناخته تری پیداکنی اونو منطقی حلاجی کنی تا احساست هم متناسب با اون بازیابی وذخیره بشه.

  9. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    roze sepid (شنبه 09 شهریور 92), فرشته مهربان (شنبه 09 شهریور 92)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yalda.69 نمایش پست ها
    سلام.
    سلام يلداي عزيز
    "یوسف گمگشته" با توجه به صحبت هاتون من فکر میکنم شما شخصیت وابسته ای داشته باشید. وابستگی میتونه در شخصیت افرادی رخ بده که از خودشون چندان مطمئن نیستند یا نسبت به تنها موندن احساس واهمه و نگرانی دارند.
    پدر من هميشه هميشه هميشه مراقب ما بود.وميگفت شما بدون من قادر به ادامه زندگي نيستيد.

    آزادي هم بهمون ميداد وميگفت اعتماد دارم اما قلبا از جامعه ميترسيد چون خودش چشمش دنبال خيليا بود.


    مطمئنا ميخوام تغيير كنم تا آسيب نبينم.


    از مشخصه هاش میشه احساس ترحم پذیری،نه مشورت بیش از حد تقريبا و گریز از مسئولیت،مسئوليت پذيري بسيار کمروییالان خيلي بهتر شدم یا کم بودن اعتماد به نفس، تقريبا رفتار تسلیم جویانه فقط به خاطر صلح وپرهيز از بحث و نیاز به حمایت خيلي نام برد.

    این نشانه ی خوبی نیست چون در وابستگی مسئله ی "به هر قیمتی" مطرح میشه. یعنی مثلا فرد وابسته سعی میکنه به هر قیمتی روابط خودش رو با اون فردی که بهش وابسته هست حفظ کنه و این قیمت ممکنه گاهی گران تمام شه. نه تا حالا كه اينطور نبودم.حتي اگر دوستام يا هر كدوم از اينايي كه به قول شما بهشون وابسته ام حرف بيربط بزنن يا با رفتو آمد باهاشون شخصيتم كمي پايين بياد رابطمو قطع ميكنم.

    این موجب میشه فرد در خیلی از موارد نسنجیده و احساسی عمل کنه. نسنجيده كه نه اما احساسي خيلي.

    صحیح روابط اینه که در وقت مناسب و زمان نیاز مستقیما درخواست کمک کرد و اعتدال رو نگه داشت. هم حس همدلی دریافت و هم حس همدلی داد و نه بیشتر!حق باشماست

    به نظرم افزون کردن توکل و اعتماد به خدا، بالا بردن اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری، افزودن دانش و صاحب نظر بودن، روابط متعدد اجتماعی برقرار کردن و اشتغال و فاصله گرفتن از تنهایی و البته نگاه بشر گونه داشتن به اطرافیان، تا حد زیادی این مسئله رو حل کنه.

    كاملا موافقم.




    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    ذهن ما مدام درحال فعالیته حتی شب که توی خواب عمیق هستیم.همیشه درحال دریافت ازمحیط هسبت وقتی مدتی باکسی یاچیزی هم درتماس ذهنی باشیم براساس تجارب،ارزشها،عقاید خودمون وموقعیت کلی برداشتهایی خواهیم کرد متشکل ازسه جزءکلی:تصویر(مربوط به سمت راست مغز)منطق واستدلال دراون مورد(بیسمت چپ مغز)واحساس(مربوط به سیستم پیچیده ای از هورمونها.غدد،افدرین ها و...درمغزوجزایرپانکراس وغددلوزالمعده وحتی کل ساختار زیستی بدن)بعد مدتی ۸۰درصد برداشتهای چپ وراست مغزفراموش میشه و تنها سرنخ برای ورود وبازیابی اطلاعات قدیم"لایه ی احساسی "باقی مانده هست که باز ذهن میتونه اونودستکاری کنه وبهش معانی جدیدتری بدهد،امأآخرپستم گفتم تجزیه وتحلیل منطقیش باخودت یعنی ازخودت بپرسی چرا این احساس رودارم،تابه قسمت منطقی_تصوری واقعیش دست پیداکنی وقبل ازاینکه ذهنت معنی جدیدی بهش بدهد واحساس جدیدتروناشناخته تری پیداکنی اونو منطقی حلاجی کنی تا احساست هم متناسب با اون بازیابی وذخیره بشه.
    فكر ميكنم تنهايي ذهني وروحي من باعث شده اينطور بشم.
    اينو هميشه نشون نميدم اما حس ميكنم پشتم خاليه.نه خدارو دارم ونه خودم ميتونم از خودم حمايت كنم.

    اينكه ميگم خدارو ندارم به خاطر وجود نداشتن خدا نيست.من نتونستم باهاش رفاقت كنم.

    - - - Updated - - -

    قصد من خوب بودن واحساس خوب داشتنه.

    خيلي خيلي متاسفم كه با تاپيك ديروزم خيليارو ناراحت كردم.مخصوصا فقط خدا ي محترمو.

    ديشب كلي به حالم گريه كردم.تمام صحنه هاي زندگيم مثل برق از جلو چشمم رد شد.

    روحيه من طوريه كه با يك حرف ساده كه در قلب من نفوذ ميكنه از اين رو به اون رو ميشم.

    بهتره حرف از مسائل اعتقادي نزنم چون شايد بگين تو اعتقاد داري كه اينطوري؟

    ميدونيد چيه؟كم آوردم...
    خيلي كم آوردم...

    هر كار ميخوام بكنم به در بسته ميخورم.يعني كسي كه واسطه ميشه يهو يه گرفتاري واسش پيش مياد كه همه چي به هم ميريزه.
    انتظار ندارم كسي اينجا كار خدارو واسم بكنه چون هيچكس جز خدا قادر به هيچ حركتي براي من نيست.

    من اگر تمام عمرموتو طبيعت باشم انگار به هيچكس احتياج ندارم وهيچ حس وابستگي ندارم.خواستم از راه كوهنوردي به اين احساس زيبا برسم كه اونجا هم بارفتار زشت پسرا آرامش ازم گرفته ميشه.
    مربيم تماس گرفت گفت چرا چند وقته نيومدي؟منم بهش گفتم خيلي دوست دارم بيام اما نميتونم رفتارشونو تحمل كنم.منم مثل اونا آدمم وحق دارم راحت باشم.اون گفت كه من خيلي بهشون حرف زدم ودعواشون كردم وگفتم اون دختر خوبيه ومن خيلي دوست دارم تو گروهمون باشه تا كمي جو گروه بهتر بشه.گفت بايد اين هفته بياي اما نرفتم.چكار كنم كه استرس واظطراب ميگيرم وقتي دائم ميخوان به زور يه حرفي از من بشنون ومن دائم خودمو كنترل ميكنم تا باهاشون همكلام نشم؟
    حتي نماز خوندنمو مسخره ميكردن.نديدم كسي نماز بخونه اونجا.

    كاري هم كه گفتم قرار بوده تابستون برم و3روز در هفته است به مشكل خورده.

    مسافرت هم كه نميشه بريم چون نميتونيم برادرمو با خونه تنها بزاريم.

    همه اينا باعث شده من حس خوبي نداشته باشم.

    - - - Updated - - -

    قصد من خوب بودن واحساس خوب داشتنه.

    خيلي خيلي متاسفم كه با تاپيك ديروزم خيليارو ناراحت كردم.مخصوصا فقط خدا ي محترمو.

    ديشب كلي به حالم گريه كردم.تمام صحنه هاي زندگيم مثل برق از جلو چشمم رد شد.

    روحيه من طوريه كه با يك حرف ساده كه در قلب من نفوذ ميكنه از اين رو به اون رو ميشم.

    بهتره حرف از مسائل اعتقادي نزنم چون شايد بگين تو اعتقاد داري كه اينطوري؟

    ميدونيد چيه؟كم آوردم...
    خيلي كم آوردم...

    هر كار ميخوام بكنم به در بسته ميخورم.يعني كسي كه واسطه ميشه يهو يه گرفتاري واسش پيش مياد كه همه چي به هم ميريزه.
    انتظار ندارم كسي اينجا كار خدارو واسم بكنه چون هيچكس جز خدا قادر به هيچ حركتي براي من نيست.

    من اگر تمام عمرموتو طبيعت باشم انگار به هيچكس احتياج ندارم وهيچ حس وابستگي ندارم.خواستم از راه كوهنوردي به اين احساس زيبا برسم كه اونجا هم بارفتار زشت پسرا آرامش ازم گرفته ميشه.
    مربيم تماس گرفت گفت چرا چند وقته نيومدي؟منم بهش گفتم خيلي دوست دارم بيام اما نميتونم رفتارشونو تحمل كنم.منم مثل اونا آدمم وحق دارم راحت باشم.اون گفت كه من خيلي بهشون حرف زدم ودعواشون كردم وگفتم اون دختر خوبيه ومن خيلي دوست دارم تو گروهمون باشه تا كمي جو گروه بهتر بشه.گفت بايد اين هفته بياي اما نرفتم.چكار كنم كه استرس واظطراب ميگيرم وقتي دائم ميخوان به زور يه حرفي از من بشنون ومن دائم خودمو كنترل ميكنم تا باهاشون همكلام نشم؟
    حتي نماز خوندنمو مسخره ميكردن.نديدم كسي نماز بخونه اونجا.

    كاري هم كه گفتم قرار بوده تابستون برم و3روز در هفته است به مشكل خورده.

    مسافرت هم كه نميشه بريم چون نميتونيم برادرمو با خونه تنها بزاريم.

    همه اينا باعث شده من حس خوبي نداشته باشم.

  11. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    yalda.69 (شنبه 09 شهریور 92)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    چكار بايد بكنم؟

    اگر كسي نميتونه راهكار بده من بايد از كجا شروع كنم؟

    هر كار چند تا مشاور گفتن انجام دادم اما نميدونم ديگه بايد چكار كنم؟

    من همش فكر ميكنم بايد يه طوري تغيير كنم اما نميدونم چكار كنم.

    حس ميكنم يوسف گمگشته بايد با پروردگارش يكي بشه اما نميشه.


    "فقط خدا" لطفا بياييد وبگيد از من ناراحتي به دل نداريد.

    ميدونم با مضمون تاپيكم كه باسر در گمي بود شما رو رنجوندم.

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    تولدتون مبارک

    "فقط خدا" لطفا بياييد وبگيد از من ناراحتي به دل نداريد.

    ميدونم با مضمون تاپيكم كه باسر در گمي بود شما رو رنجوندم.
    تو همون تاپیک هم عرض کردم که از شما ذره ای ناراحتی به دل ندارم.بیهوده با این افکار خودتون رو ازار ندید.من نرنجیدم اما واقعا حیرت زده شدم.هنوزم هستم.ولی اصلا مهم نیست.خودتون رو ناراحت نکنید.

    فقط خدا

  14. کاربر روبرو از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده است .

    roze sepid (سه شنبه 12 شهریور 92)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام خدمت مهرااد عزیز.

    به خدا دارم سعی می کنم دیگه پست نذارم،اما نمیشه.ادم رو مجبور می کنید به واکنش نشون دادن.

    از شما بعید بود گذاشتن این پست.چنین شوخی هایی اصلا قشنگ نیستن.

    اره فقط خدا جان شما بد گرفتی نکته رو

    علاقه ! این تنفر بود که موج میزد.نمیدونم شما اون شب بودید یا نه.اما قضیه به کل برعکسه.واقعا از ته دل خوشحال شدم که اون تاپیک منفجر شد.اصلا تبعات خوبی برای هیچکس نداشت.حالا من برام خیلی مهم نیست.چون ترجیح میدم من بعد اگه قراره بیام بصورت مهمان بیام.مگر در مواقع ضروری.راستش دیگه خیلی رغبتی به پست گذاشتن ندارم.ولی ایشون اینجا تاپیک دارن و قاعدتا باز هم سر میزنن.


    چون از طرفداران و ارادتمندان شما در تالار هستم(تقریبا اکثر پست هاتون رو خوندم) جوابی تندی به این پستتون ندادم.و الا کار بالا می گرفت.


    فقط خدا

  16. کاربر روبرو از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده است .

    roze sepid (سه شنبه 12 شهریور 92)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    چه کنیم که اینگونه برداشت کردیم.


    ما شدیدا عذر م یخاهیم مارا ببخشید. گزارش م یدهیم مثل یه گناهکار متخلف با ما برخورد کنن بلکه از میزان رنجش شما بکاهیم خوب شد رفیق عزیز!

    نشد باز عذر بخاهیم. ببخش بابا دیگه اینم یه دسته گل
    نقل قول نوشته اصلی توسط faghat-KHODA نمایش پست ها
    سلام خدمت مهرااد عزیز.

    به خدا دارم سعی می کنم دیگه پست نذارم،اما نمیشه.ادم رو مجبور می کنید به واکنش نشون دادن.

    از شما بعید بود گذاشتن این پست.چنین شوخی هایی اصلا قشنگ نیستن.




    علاقه ! این تنفر بود که موج میزد.نمیدونم شما اون شب بودید یا نه.اما قضیه به کل برعکسه.واقعا از ته دل خوشحال شدم که اون تاپیک منفجر شد.اصلا تبعات خوبی برای هیچکس نداشت.حالا من برام خیلی مهم نیست.چون ترجیح میدم من بعد اگه قراره بیام بصورت مهمان بیام.مگر در مواقع ضروری.راستش دیگه خیلی رغبتی به پست گذاشتن ندارم.ولی ایشون اینجا تاپیک دارن و قاعدتا باز هم سر میزنن.


    چون از طرفداران و ارادتمندان شما در تالار هستم(تقریبا اکثر پست هاتون رو خوندم) جوابی تندی به این پستتون ندادم.و الا کار بالا می گرفت.


    فقط خدا
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرااد نمایش پست ها
    چه کنیم که اینگونه برداشت کردیم.


    ما شدیدا عذر م یخاهیم مارا ببخشید. گزارش م یدهیم مثل یه گناهکار متخلف با ما برخورد کنن بلکه از میزان رنجش شما بکاهیم خوب شد رفیق عزیز!

    نشد باز عذر بخاهیم. ببخش بابا دیگه اینم یه دسته گل

    گزارش دادم امیدوارم که برطرف شده باشه!

    ولییییییییییی ...

  18. 2 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (سه شنبه 12 شهریور 92), roze sepid (سه شنبه 12 شهریور 92)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اوراکا ... اوراکا: من، اكنون و اينجا تغيير مي كنم.
    توسط بالهای صداقت در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 دی 89, 12:09
  2. چرا تغيير نمي كنيم؟
    توسط Niloo55 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: جمعه 23 بهمن 88, 16:24
  3. کمک درتغيير روش
    توسط نگين در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 17 خرداد 87, 19:31
  4. +آيا نظرش تغيير مي كنه؟
    توسط no1 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 10 اسفند 86, 20:52
  5. آيا نظرش تغيير مي كنه؟
    توسط no1 در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 اسفند 86, 08:44

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.