موضوع: با من حرف بزن 2

سلام دوستاي خوبو گلو عزيزو...
همينطور كه ميدونيد من با دوتا از پسراي دانشگاهمون تو مسابقه... شركت كردم.
من دختر خيلي احساساتي هستم. به نظرتون كدوم راه بهترين راه ارتباطي ميتونه باشه؟؟؟؟؟؟
بيشتر بهشون ايميل ميزنم اما گاهي اوقات كه دسترسي ندارم پيام ميدم.خب گوشي موبايل هميشه در دسترسه و زودتر جوابمو ميگيرم.

ممنون مسافر زمان
من هميشه براي همه دعا ميكنم اما از شماها كه كمكم ميكنيد خيلي خيلي ممنونم.
خوشبختانه تمام مواردي كه گفتيد رعايت ميكنم اما چند تا مساله توذهنمه لطفا راهنماييم كنيد.
با يك دختر همكلاسيش به جاي شما از لفظ تو استفاده ميكرد...روزي كه رفتم كتاب نشونش بدم با اينكه مكان مناسبي ايستاديم اما هر پسري رد ميشد بهمون نگاه ميكرد.بعد از 10 دقيقه خداحافظي كرديم ومن رفتم سر كلاس.تو كلاس بودم يهو ديدم يكيشون از جلو در رد شد ومن اتفاقي ديدمش.بعد از يك دقيقه كه در حال نوشتن جزوه بودم و با دوستم آروم ميخنديدم سرمو آوردم بالا ديدم اون يكي جلو در ايستاده(كلاسشون كنار كلاسمون بود)ديدم خيره شده بهم منم شوكه شدم فكر كنم چشام كمي گرد شد هيچي نتونستم بگم خنده رولبم خشك شد.سرمو انداختم پايين.

خيلي ممنون مسافر زمان.من بي نهايت به توصيه هاتون احتياج دارم چون هيچي نميدونم.
باخودم فكر ميكنم اصلا بي خيال مسابقه بشمو سر بي دردمو دسمال نبندم.
من از اول بهشون گفتم كه مسائل اخلاقي خيلي برام اهميت داره اونم گفت منم برام خيلي مهمه واگر اتفاقي بيفته من ميرم حراست.
من تا حالاتجربه ارتباط باپسر نداشتم خيلي رعايت ميكنم اما همش حس ميكنم يه جاي كار ميلنگه.حس ميكنم وقتي حرف ميزنم به جز كار به چيز ديگه هم فكر ميكنه.اون سن منو نميدونه وهمه بهم ميگن 23بيشتر نميخوره بهت.تو حرفاش تاكيد ميكرد كه يكسال دير اومده دانشگاه.به نظرم ميخواست خودشو بزرگتر نشون بده.بابام پيشمون نيست من با برادرم از اول ماجرارمشورت كردم و اون گفت تو خودت مراقب خودت هستي اما با اين رفتارايي كه كردن حس ميكنم جنبشو ندارن.ميترسم اين همه آبرويي كه پيش همه دارم بيخودو بيجهت با رفتاراشون از دست بدم(يه طوري وانمود كنن كه انگار من باهاشون دوستم).تودانشگاهم ماشالا همه يك كلاغ 40 كلاغ ميكنن.
ميخوام برم پيش استاد مشاورمون وازش مشورت بگيرم تا خيالم ازشون راحت بشه.وقتي بدونم اون در جريان كاراشونه باز يك قدم جلو هستم.
اول به من گفت همه كارا بامجوزه اما حالا ميگه براي تابستون كه دانشگاه تعطيله مجوز نميدن وبراي مهر به بعد ميدن.با كاراشونو رفتاراشون اعصابمو خرد كردن.جلسه رو كنسل كردم تا بتونم با مشاور صحبت كنم.
به نظرتون درسته براي رفتار اون روزش بهش ايميل بزنم؟

متشكرم
شايد شما از حرفام اين نتيجه رو گرفتيد كه نميتونم باهاشون ارتباط سالم داشته باشم اما اين درست نيست چون من هميشه با خوندن كلي ذكر يا حفيظ باهاشون روبرو ميشم وتا الانم حرفي جز كار ضروري بينمون ردوبدل نشده.اين چيزايي كه گفتم همه دغدغه ذهنم شده بود.شايد اونا اصلا منظور بدي نداشته باشن.يه سوال دارم....همه پسرا حتما وقتي با دختري همكاري ميكنن به چيزاي ديگه فكر ميكنن؟؟؟؟؟؟؟؟
اين مسابقه اعتماد به نفس منو بالاتر ميبره وبه درسامم خيلي كمك ميكنه چون مربوط به رشتمه.اين 3باري كه ديدمشون زماني كه حرفاي ضروري تموم شده خيلي زود ازشون خداحافظي كردم.يه سوال ديگه هم دارم واون اينه كه اگر بفهمن بزرگترم بهتره؟يعني حتي اگه يك درصد ذهنشون منحرف بشه به خاطرتفاوت سني ورفتار درستم بيشتر ملاحظه كنن؟

- - - Updated - - -

درمورد اينكه بهشون بگم آيا كاري داشتن يانه فكر ميكنم به صلاحم نيست چون ايشون با دوستشون بيرون كلاس ايستاده بودن اما روبروي من بودن.احساس ميكنم اگر غير مستقيم تو حرفام بهشون دوباره ياداوري كنم بهتر باشه.برام دعا كنيد كه در همه حال خدا راه درستو جلو پام بزاره ومراقبم باشه.

سلام brid.1 عزیز...
به نظر من شما زیادی حساس هستید رو رابطتتون با هم گروهیاتون... درسته باید در رابطه با چنس مخالف محتاط بود.
ولی نباید انقد حساسیت نشون داد...
فضای دانشگاه برای رابطه ی سالم بین دخترها و پسرها کاملا فضای مناسبی هست.
چون هم دختر و هم پسر مراقبه رفتاراشون هستن. و اینکه کمتر از هم قصد سواستفاده دارند.
در مورد سنتون هم به نظر من لازم نیست بهشون چیزی بگید . چون رابطتتون فقط و فقط یه رابطه کاری هستش لزومی نداره در مورد مسائل شخصیتون سخن به میان بیارید.

فقط کافیه یه رابطه رسمی و کاملا محترمانه با هم داشته باشید...
موفق باشیدَ

ممنون ونوس عزيز
خوشحالم كه به تاپيكم اومدي ونظرتو گفتي.
درسته من زيادي حساسم وميخوام با حرف زدن در موردش حساسيتمو كنترل كنم.
ميخوام كارا خوب پيش بره.