سلام
همون طور که مشکلاتمو قبلا تو تاپیک قبلیم گفتم راه حل هم گرفتم
بالاخره گذشته ها گذشته
ولی تنهایی خیلی سخته چه جوری تحمل کنم؟
وقتی تو خیابون کسی رو میبینم از هم دوره ایها و کم محلی می بینم تا مدت ها ذهنم درگیر میشه و ناراحت
تو محله هم بی اعتنایی میشه بهم و حتی تو فامیل هم پسر عمو هام یا پسر دایی هامو ....... خلاصه هم سن هام که یه زمانی صمیمی بودیم البته من مهربون هستم ولی اونها خود خواهی و غرور هم داشتن دیگه اصلا به خونه ما نمیان و تماسی باهام ندارن
اصلا هیشکی بهم زنگ نمیزنه
میدونم باید خودم زندگیمو بسازم و خودمو دوست دارم
ولی تو اتاقم دارم از تنهایی آتیش میگیرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)