به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-9-15
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    3,144
    سطح
    34
    Points: 3,144, Level: 34
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    سلام من یه تاپیک دیگه با یه عنوان و موضوع دیگه نوشته بودم اما واقعیت هنوز جواب قانع کننده ای نگرفتم حالا میخام کل رابطه ام رو در این تاپیک براتون بیشتر باز کنم
    برای همین دوست دارم خلاصه مطلب رو اینجا تو این تاپیک بگم که شاید بهتر بشه بهم کمک کرد
    واقعیت 5ماهه با پسری از طریق نت اشنا شدم اوایل تمایلی بهش نداشتم اما به مرور ازش خوشم امد چون خیلی به نظر خجالتی و محجوب مییومد البته اون اوایل
    به مرور که علاقم نسبت بهش جدی تر شد درخواستی رو عنوان کرد که قبولش برام سخت بود اما چون من خودم به سنی رسیدم که خیلی سخت میتونم احساساتم و نیازام رو کنترل کنم (مخصوصا اینکه با هر پسری نبودمو رابطه نزدیک نداشتم) چیزی نگفتم قبولم نکردم اما رد هم نکردم گذاشتم زمان بگذره که شاید این اتش که هردوی مارو فرا گرفته کمتر بشه اما هرچی ارتباط ما جلوتر میرفت هم جدایی سخت تر میشد و هم اینکه این حس نیاز و خواستن زیادتر میشد و ذهن و وقتمون رو اشغال کرده بود تا جایی که دیگه حس کردم تنها چیزی که بینمون هست همینه و این منو واقعا میرنجوند علارغم صحبتاش که میگفت من تورو برای این نمیخام اما ذهن من فقط همین بود که توی رابطه ما چیز دیگه ای نیست جز یه رابطه سطحی این منو واقعا رنجد میدا د خیلی سعی کردم از این رابطه بیرون بیام اما هربار بهانه ای می اوردم و فرداش پشیمون میشدم و دوباره باهاش تماس میگرفتم نمیدونم چی منو به سمتش میکشوند ولی گذشته ازاین حرفا من واقعا بهش علاقه مند شده بودم هم نیاز داشتم هم علاقه هم خاطره و هم یهجورایی سخت بودنش و محکم بودنش همین که وابسته نمیشد منو جذب میکرد چون اون یه پسر بود و نیازاش ازمنی که دخترم 100 برابر بیشتر بوده ولی با این حال اصلا وابسته به نظر نمیرسید و کافی بود که من لب تر کنم برای رها کردنش اصلابروشم نمی اورد حالا نمیدونم واقعا اینطور بوده یا میخاسته ادم قوی به نظر برسه خلاصه ...
    بعد از یه مدتی حس کردم دم دستم و اینکه بلاتکلیفم و هدفی نداشتم منو سردرگم میکرد بیشتر همه اینکه همش فکر میکردم الت دستشم و هروقت که بخاد میرم و هروقتم که نخواد...
    یه ان بهم برخورد چون نه زیاد اس میداد زیادم زنگ نمیزد شاید هر یک یا دوروز یه بار ...
    همه اینا باعث شد خوب فکر کنم و تصمیم گرفتم بازم بهانه دربیارم که اینباردیگه واقعا برم ولی بعد یه مدت که گوشیمو خاموش کردم دیدم هیچ خبری ازش نمیشه با خودم گفتم بی خیالم شده واقعا شده بود
    همین حس الت دست بودن بی هدف بودن و اینکه مورد سواستفاده قرار گرفتنم منو اتیش زد حس کردم ادم بی ارزشی هستم خب فکرشو کن 5ماه با یه پسری باشی وقتو انرژی و احساستو ازهمه مهمتر جسمتو بزاری اخرشم حتی بلد نبود یه خدافظی ساده و ادمیونه داشته باشه شما جای من بودید چه حسی بهتون دست میداد حس کردم دارم اتیش میگیرم گوشیمو برداشتم بهش اس دادم جواب نداد به یه بهانه گفتم میخام فردا ببینمت تا برای اخرین بار باهم باشیم جواب داد ولی به فقط به این امید که بخام به خواسته اش تن بدم بعد که بهش گفتم خالی بستم گفت بی خیال ادامه ندیم بهتره
    اینو که گفت انگار اب سرد ریخته باشن روم حس بدی بهم دست داد
    شروع کردم بهش فحش و بد و بیراه گفتن تا صبح بهش فحش ناسزا دادم که تو ازمن استفاده کردی تو به من بد کردی و هرچی تونستم بارش کردم و قطع کردم با خودم گفتم فراموشش کنم ارزششو نداشت اما این حس نفرت تنفراینکه مورد سواستفاده قرار گرفتم شدیدا منو ازار میده و این که چرا مثل باقی دخترا قوی نیستم که بتونم در برابر خواسته کسی که دوسش دارم مقاومت کنم بخدا بعضی دخترارو میبینم چقدر منطقی و قشنگ به خواسته های عشقشون جواب منفی میدن از خودم بدم میاد بخدا من نمیخاستم الت دست باشم اما دوستداشتم دوست داشتن دوست داشته شدن و خیلی چیزارو تجربه کنم واقعیت خیلی ذهنم مشغوله هر ان توی ذهنمه اینکه الان با خیال راحت داره زندیگشو میکنه و اصلا سراغیم ازم نمیگیره اینکه از نظر اون من یه ادم پوچم که نمیتونه خودشو کنترل کنه اینکه برای خودم ارزشمو ازدست دادم دارم اتیش میگیرم هر روز و هر روز این نفرت من شدیدتر میشه و قلبمو میسوزونه خواهش میکنم کممکم کنید من اشتباه کردم میدونم ولی خواهش میکنم بگید من باید چیکار کنم چطور میتونم مقاوم باشم در حالی که این نیاز رو در خودم حس میکنم و نمیخام سرکوب شه ولی راه درستی هم جلوی روم نیست چون خاستگاری هم ندارم خیلی نا امیدم حس میکنم تا پایان عمرم باید تنها بی کس بمونم کمکمم کنید...

  2. کاربر روبرو از پست مفید rooz530 تشکرکرده است .

    rooz530 (یکشنبه 12 آذر 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    rooz530 عزیزم
    میدونم الان پراز خشم و کینه و فریادی و بیشتر از اینکه از اون آدم بدت بیاد از خودت بدت میاد که چرا خودتو برای ترس از دست دادنش در اختیارش قرار دادی و نتونستی نه بگی

    ولی تاکی؟
    تا کی میخوای این حس رو داشته باشیو بقیه زندگیتو با این کینه بسوزونی؟
    اینحالات بعد از بیرون اومدن از رابطه طبیعی هست و دوران نقاهتی داره که باید طی بشه

    ممکنه بعضی وقتا عصبانی بشی و چند روزم گریه کنیو ....
    اوکی
    دیگه تمومش کن و برگرد به زندگی عادیت

    به این مساله به چشم یک تجربه نگاه کن که تورو پخته تر کرد و دیدتو عوض کرد
    و به این نتیجه رسیدی که نباید به همه اعتماد کرد
    و در برابر خواسته های دیگران نباید سر تسلیم فرود اوورد و باید محکم بود
    حتی اگر اونارو از دست بدیم
    بهتر که همچین آدمایی رو از دست بدیم و اونا برند از زندگیمون بیرون تا اینکه دچار دردسرمون کنند

    همیشه به خودت بگو:
    اون منو از دست داد
    نه اینکه من اونو از دست دادم

    و مطمئن باش در آخر یکی گیرش میاد که لیاقش همونه

    شما هم دیگه غم و غصه رو بیخیال شو و با اعتماد به نفس قوی سر خودتو به کارای درست و حسابی گرم کن و مطمئن باش کسی که لیاقتت رو داره خودش پیدات میکنه



  4. 8 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (شنبه 11 آذر 91)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-9-15
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    3,144
    سطح
    34
    Points: 3,144, Level: 34
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    نادیا جونم یعنی میگی من ارزشمو هنوز دارم؟
    حرفات خیلی به دلم نشست باور کن من نمیخاستم باهاش همچین رابطه ای رو داشته باشم ولی نیازم سرباز زدن اصلا نفهمیدم عشق و هوس باهم قاطی شد...
    الان سعی میککنم من تو مدتی هم که بااون بودم تنهای تنها بودم الان هم که دوره نقاهتمه باید بازم تنهاباشم بخدا این حق من نبود
    به نظرشما من دختر بسته ای به نظر میام؟
    خب راستش همیشه به خودم میگم این نیاز طبیعی یه پسره و طبیعیه همچین درخواستی کنه اما اگه طرف ادم درستی حسابی باشه بازم همچین درخواستی باید داشته باشه شاید رفتار من ازهمون اول اشتباه بوده یعنی خودم از اول باهاش گرم گرفتم اونم شیطون رفته تو جلدش
    تورو خدا بگید اون ارزش منو نداشت همش حس میکنم من لیاقت نداشتم من بد بودم من پاک نبودم

  6. 2 کاربر از پست مفید rooz530 تشکرکرده اند .

    rooz530 (شنبه 11 آذر 91)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    معلومه که تو ارزش داری و ارزشمندی
    آقایون نیازها و خواستاشون با خانومها فرق داره
    این لازمه طبیعت و زندگیه

    خانومها و آقایون در خیلی مسائل با هم فرق دارند
    یکی از اونها همین نیاز جنسی هست
    البته خانومها هم این نیازو دارند ولی جنسش فرق داره و بیشترش احساسی و عاطفی و روحی هست

    ببین دختر گلم
    دیگه اونو از ذهنت بکش بیرون
    انقدر نشین خودخوری کن

    اگر هی اینفکرارو بکنی ارزش خودتو در حد اون اوردی پایین
    یه تجربه ای بود که بدست اومد و خلاص
    کشش نده دیگه
    ازش استفاده کن و بقیه زندگیتو به نحو احسن ببر جلو

    چه بهتر که زودتر شناختیشو و ادامه ندادی
    شانس هم اوردی تازه که خودش ول کرده و رفته

    اس ام اساشو پاک کن
    شمارشو پاک کن
    آی دیشو ایگنور کن
    یک درصد هم احتمال نده پشیمون بشه و برگرده ...اگرم اینکارو کرد اصلا نباید محلش بذاری چون فقط مقطعی هست و دوباره ولت میکنه

    اعتماد به نفس نقش کلیدی داره
    باور کن اگه اعتماد به نفست درست باشه و سرت به کار خودت باشه
    انقدر خواستگار میاد سراغت که ندونی کدومو انتخاب کنی

  8. 6 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (شنبه 11 آذر 91)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-9-15
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    3,144
    سطح
    34
    Points: 3,144, Level: 34
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    ببخشید نادیا جان یه سوال دیگه که تو تاپیک قبلیم مطرح کردم
    خیلی وقته موسسه همسریابی خانه امید ذهنمو مشغول کرده
    از طرفی هم جایی که من مشغول به کارم اصلا مردی کار نمیکنه یا متاهلهن یا کوچیکتر از خودم
    خیلی دوست داشتم برای تجربه هم که شده تو این موسسه ثبت نام کنم نمیدونم نظر شما چی هستش به نظرتون کار درستیه؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید rooz530 تشکرکرده است .

    rooz530 (یکشنبه 12 آذر 91)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    عزیزم من تجربه ای در مورد این موسسات ندارم
    راستش اگر چیزی در این مورد بگم فقط نظر شخصیمه و نه کارشناسی یا تجربی

    باید یه تحقیقی کنی ببینی اوناییکه از این طریق ازدواج کردند چجوریه الان زندگیاشون

    و درصد ازدواج از این طریق چقدره؟



  12. 4 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (شنبه 11 آذر 91)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    rooz530 عزیز سلام

    شدیدا بخاطر قطع این ارتباط بهت تبریک میگم

    بصورت یه تجربه بهش نگاه کن و از این به بعد مثه یه دختر خانوم فهیم برای خودت ارزش قائل بشو

    در مورد سایت همسریابی نقل قول مدیر همدردی رو برات گذاشتم

    تا میتونی خودت سرگرم کن و نگران نباش


    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    با سلام
    ازدواج مانند ساختمانی با دهها طبقه مختلف هست که نیاز به نقشه، آزمایش، فونداسیون قوی، مهندسی و ... دارد تا شروع به ساخت شود.
    برای همین هست که بسیاری از مشکلات خانواده ها بر می گردد به عدم دقت در پایه گذاری این بنیان و احساساتی عمل کردن.

    وقتی در فضا و دنیای واقعی و با این دقتها در ازدواج و انتخاب همسر،باز هم زمینه خطا این مقدار زیاد است، پس به سادگی می توان فهمید چنین سایتهایی که معمولا به صورت وارونه افراد در آن از طریق احساس وارد می شوند و همچنین از همه ابزارهای شناخت جهت بررسی نمی توان استفاده کرد و با محدودیت های جدی همراه هست، ریسک بسیار بالایی در انتخاب دارد که عوارضش بیشتر از منعفتش هست.
    البته همه افراد آزاد هستند به هر طریق فونداسیون زندگی خود را بریزند. اما به نظر ما روی چنین فونداسیون متزلزلی یک طبقه هم نمی توان ساخت چه برسد به آسمان خراش زندگی

  14. 6 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    ویدا@ (شنبه 11 آذر 91)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-9-15
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    3,144
    سطح
    34
    Points: 3,144, Level: 34
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    -من منظورم سایت نبود من صحبتم روی این موسسات همسریابی هست یکیش همین خانه امید که از سال 84 تاسیس شده و 100 تومن میگیره 4 نفرو بهت معرفی میکنه که مطابق معیارات باشه تاهمین دیروزم یکی از کارشناساش بامن تماس گرفت گفت که موافقم برای ثبت نام من هنوز مردد م راستش هنوز نمیدونم اینکار درستی هستش یا اون اقا حتما ایرادی داره که امده تو این موسسسه یا این که چه طرز فکری راجب من که تو این موسسه ثبت نام کردم میتونه داشته باشه که دختره ایراد داشته امده و هزار این حرفا
    راجب این رابطه هم خودم خوشحالم قطع شد البته ظاهرا این اقا بامن قطع کردن یعنی دست پیشو گرفته بود دیگه یا خسته شده بود ازم یا نمیتونستم نیازاشو برطرف کنم یا اینکه حالش دیگه ازم بهم میخورد دیگه ا زاین چند حالت خارچ نیس
    ولی دارم سعی میکنم به خودم بیام فراموش کنم چی بهم گذشته و بامن چیکار کرده خیلی سخته اما باید فراموش شه چنین ادمی که احساست یه دخترو زیر پاش له میکنه و اخرشم برمیگرده میگه ادم عشقو به زنش میده لیاقت نداره
    با اینکه میدونست من دوسش دارم حق نداشت بازیم بده و اخر چنین حرفی بزنه طوری بامن رفتار کنه که انگار من ادم پوچو بی ارزشیم اگه اون پوچ نبود اگه اون عاقل بود چرا گذاشت کار به این جا برسه بدون هدف میومد حق نداشت ازش متنفرم امیداورم هرگز به چیزی که میخاد نرسه

  16. کاربر روبرو از پست مفید rooz530 تشکرکرده است .

    rooz530 (یکشنبه 12 آذر 91)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    من داستان شما رو خوندم و میدونم چی میگین..
    مشکل شما مث منه.. تعادل عقل و احساس ندارین . نمیتونین نه بگین در برابر اینکه ممکنه طرد بشین یا مورد توجه قرار نگیرین...
    ترس از دست دادن توی وجود هر کسی هست ولی من و شما و .. باید کنترلش کنیم. من به خاطر همین حس توی ازدواجم به مشکلاتی خوردم که دوستان میدونن.. خانم عزیز.. باید روی رفتارای خودتون کار کنین تا جرات مندانه رفتار کردن رو یاد بگیرین . توی همین تالار ها هم مهارت رفتار جرات مندانه هست .
    انشالله با یه مرد خوب ازدواج میکنین ولی به هر حال باید در برابر شوهرتون هم رفتارتون جرات مندانه باشه..
    پسرا از کسی که منفعل باشه خوششون نمیاد و فک میکنن ضعیفه.. اون پسر هم همین حسو به شما پیدا کرده ( البته اینو بگم که بشدت هوس باز بوده و اصلا مناسب شما نبوده و فکرشم نکنین )
    امیدوارم بتونین مهارت جرات مندی رو یاد بگیرین..
    خودمم دارم تمرین میکنم و تا حدودی هم یاد گرفتم ولی ترس از دست دادن هنوز اذیتم میکنه.
    ادمای احساسی مث من و شما و ... اونقدر خودشونو غرق عشق و محبت به کسی میکنن که وقتی به خودشون میان میبینن چیزی از خودشون باقی نمونده و همش فنای عشق شده...
    این عشقای رویایی جز توی افسانه ها کاربردی نداره . عشقای واقعی این نیست که یک نفر فدا و فنا بشه باید دوطرفه و با درک متقابل باشه .

  18. 3 کاربر از پست مفید mohammad2012 تشکرکرده اند .

    mohammad2012 (یکشنبه 12 آذر 91)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 آذر 91 [ 22:23]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    670
    سطح
    13
    Points: 670, Level: 13
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    391

    تشکرشده 409 در 124 پست

    Rep Power
    27
    Array

    RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم

    گفتني ها رو دوستان گفتن
    فقط ميخواستم تاكيد كنم كه :
    دختر گل به هيچ وجه چيزي از ارزش تو كم نشده
    تجربه تلخي بود و شما هم اشتباه كردي
    اما عزيزم شما هنوزباارزشي و از اين تجربه براي آينده ت استفاده كن و بيشتر مراقب باش .
    واقعا واقعا واقعا خدا رو شكر كن كه تموم شد

  20. 4 کاربر از پست مفید Hamdardi2 تشکرکرده اند .

    Hamdardi2 (یکشنبه 12 آذر 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احتیاج به یک مشاوره فوری دارم
    توسط ali.javan در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 اردیبهشت 92, 22:11
  2. احساس افسردگی میکنم به کمک احتیاج دارم
    توسط eli70 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 اردیبهشت 92, 19:01
  3. ترس مبهم از آینده...(واقعا به کمک احتیاج دارم)
    توسط پرنده غريب در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 42
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 دی 91, 01:01

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.