به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    نمی دونم از کجا شروع کنم ...اصلا آمادگی تاپیک درست کردن و دارم یا نه

    هیچ اتفاقی واسم نیفتاده یا خودم فکر می کنم نیفتاده...همین روزمزگی داره دق می ده منو

    من دانشجوی ارشدم...بماند که یه خواستگار داشتم که اکی داده بودم و همه چی خوب بود تا اینکه طرف خودش گذاشت و رفت و من موندم و یه عالمه سوال که چرا رفت....حالا موضوع اون ادم تموم شده اما من احساس می کنم از زندگیم عقبم....24 سالمه کار آزاد دارم (بیزنس) ..وضع مالی خوب..خانواده خوب..زندگی خوب...اما می گم کاش اینارو نداشتم اما یه ادمی بود که واقعا باهام صادق بود(منظورم ازدواج نیست که اگه باشه بد هم نیست ) ...انقدر از ادما بدی و دورویی دیدم که واقعا قاطی کردم...اتفاقا از ادمایی که وجهه اجتماعی خوبی هم دارن خیانت دیدم (خیانت در همه موارد مثلا در امانت و....) واقعا از همه اقایون با عرض پوزش متنفر شدم...میام اینجا داستانهای بچه هارم میخونم دیگه بدتر..به زمین و زمان شک کردم..هیچ کس منو واسه خودم نمی خواد جز دوستای دخترم....هر کی بهم نزدیک می شه قصد سو استفاده داره حالا یا مالی یا احساسی یا جسمی... واقعا داشتن یه همدم خیلی بد نیست اما کو ادمش ...کوووو اعتماد....یه دوست قدیمی هم داشتم که می بینم اصلا قدیم جدید حالیش نیست اونم فکر خودشه ....انقدری که من با ادما صادق هستم هیچکس نیست...یه ذره حواست نباشه میشی گوشت قربونی...واقعا روابط انسانی انقدر کثیف شده؟؟؟؟؟ میام اینجا قصه خیانت و نامردی و می خونم با خودم فکر می کنم چه طور یه مردی می تونه به زنش که قراره مادر بچه هاش باشه ..اصلا مادر بچه ها به کنار قراره یه عمر به پاش واسته و تو سختی حمایتش کنه چطور می تونه انقد نامرد باشه یا با دخترای خیابونی دل بده و قلوه بگیره...از اون طرف یه زن چطور حاضر می شه شوهر یکی دیگه رو از راه به در کنه...اصن ادما چرا انقدر وقیح شدن...چرا هیچی جلو دارشون نیست؟؟؟ من خستم واقعا از این همه دروغ....کم اوردم...واقعا حضور یه همراه تو زندگیم کمه...قبول کنین محبت جنس مخالف به هم یه چیز دیگس...هر چقدر خانواده خوب داشته باشی هر چقدرم دوستای خوب داشته باشی اخرش باز جای اون یه نفر خالیه...اما با این وضعیت خودم که خواستگاریم بهم خورد که خیلی روم تاثیر گذاشت(دوست بودیم) و با این وضع اجتماع نمی تونم جلو کسی گارد نگیرم... بعضی ادما رو می بینم زندگی مشترکشون رو به راه هست احساس می کنم عقبم...به حواشی زندگیم که کار و درس هست بیشتر اهمیت دادم تا زوایای شخصی زندگیم...احساس می کنم همه خوش و خرمن اما من خودمو غرق کارای دیگه کردم...با دوستام گردش تفریح می رم وقت کنم سرم گرم هست اما این حس مزخرفی که دارم ولم نمی کنه

  2. 3 کاربر از پست مفید maryam_jj12 تشکرکرده اند .

    maryam_jj12 (شنبه 11 شهریور 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array

    RE: احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    درود به شما،

    مریم خانم حرف شما درد و دل خیلیها در این انجمنه چرا که اونها هم بابت "خوب" بودنشون در مقطعی ضربه خوردن.
    شما با درک عمیقی که از اطرافیان دارید نه تنها از کسی عقب نیستید بلکه از نظر فهم یک سر و گردن از اکثریت جامعه بالاترید.

    شاید شما از آینده نامعلومی که در پیش دارید دچار استرس شدید. :-؟

  4. 2 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    Serok (یکشنبه 12 شهریور 91)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-12-11
    نوشته ها
    396
    امتیاز
    15,136
    سطح
    79
    Points: 15,136, Level: 79
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,467

    تشکرشده 2,190 در 377 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    سلام

    مریم خانوم، حسی که دارینو درک می‌کنم. اما با خوندن حرفاتون چند مورد نظرمو جلب کرد، که اگه به این نکات توجه کنین تا حد زیادی راه حل مشکلاتتون رو پیدا می‌کنین

    اما می گم کاش اینارو نداشتم اما یه ادمی بود که واقعا باهام صادق بود(منظورم ازدواج نیست که اگه باشه بد هم نیست)
    با خوندن این جمله اولین چیزی که به ذهن آدم می‌رسه، اینه که شما قصدی ندارین که این آدم صادق رو از طریق خواستگاری رسمی پیدا کنین. آخه اصولا هیچ‌کسی پیدا نمی‌شه که بیاد خواستگاری و قصد ازدواج نداشته باشه.
    و مشکل اولیه این‌جاست. اکثر افرادی که از طریق روابط غیر رسمی برای آشنایی جلو میان هدفی غیر از پیدا کردن همدم همیشگیشونو دارن. بالاخره در این سنین رابطه با جنس مخالف در هر سطحی هم که باشه هیجان‌انگیزه. پس هدف‌های مختلفی برای ایجاد این روابط می‌تونه وجود داشته باشه که اکثر این هدف‌ها مورد پسند شما نیست.
    اما تقریبا همه‌ی کسانی که به صورت رسمی خواستگاری می‌کنن هدفشون ازدواج و یافتن همدم زندگیشونه.

    شما خوشبختانه در زندگیِ فردی، موفق هستین. تمایلتون برای داشتن همسر هم کاملا طبیعیه. تنها برای جلوگیری از تکرار اتفاقات گذشته، باید راهِ رابطه‌ی شناختی رو جوری تعیین کنین که فقط افرادی که قصد ازدواج دارن بتونن جلو بیان. اگه این‌گونه رفتار کنین می‌بینین که آقایونی هم هستن که فقط به خاطر خودتون جلو میان نه به خاطر سوء استفاده کردن ازتون.


    میام اینجا قصه خیانت و نامردی و می خونم با خودم فکر می کنم چه طور یه مردی می تونه به زنش که قراره مادر بچه هاش باشه ..اصلا مادر بچه ها به کنار قراره یه عمر به پاش واسته و تو سختی حمایتش کنه چطور می تونه انقد نامرد باشه یا با دخترای خیابونی دل بده و قلوه بگیره...از اون طرف یه زن چطور حاضر می شه شوهر یکی دیگه رو از راه به در کنه...اصن ادما چرا انقدر وقیح شدن...چرا هیچی جلو دارشون نیست؟؟؟ من خستم واقعا از این همه دروغ....کم اوردم...
    شاید این موارد نسبت به گذشته بیشتر شده باشه، اما هنوز افراد زیادی هستن که به تعهدشون پابیندن. مطالب این سایت نباید باعث بدبینی شما به جامعه بشه. اینجا هر کسی که مشکل داشته تاپیک زده. اگه قرار بود افرادی که چنین مشکلاتی رو ندارن، تاپیک بزنن و بگن که زندگیشونو با آرامش می‌گذرونن می‌دیدین که تعداد چنین تاپیک‌هایی چندین برابر تاپیک مشکلات می‌شد.

    مطالب این سایت باید باعث واقع‌بینی ما بشه. این‌که توجه کنیم و دوران شناختی رو با دقت بگذرونیم. این‌که با دیدن چنین مشکلاتی و پیامد سختش برای خانواده‌ها، حواسمونو بیشتر جمع کنیم تا هیچ‌وقت جزوی از چنین آدم‌هایی نشیم که مرتکب چنین کارهایی می‌شن.


    در نهایت، برای سریع‌تر یافتن شریک زندگیتون و بهبود اوضاع تا قبل از ازدواج:

    اطلاعاتتون در مورد ازدواج و مسائل مربوط بهشو بیشتر کنین (مقالات این تالار بسیار مناسب هستن)
    حضورتونو در اجتماع بیشتر کنین. مهمانی‌های زنانه یا خانوادگی رو از دست ندین.
    از هرگونه ارتباط غیر ضروری با جنس مخالف بپرهیزین تا نزد افراد ناصادق به عنوان فردی سهل‌الوصول شناخته نشین.
    درخواست افراد برای شناخت بیشتر رو در صورتی قبول کنین که به صورت رسمی به خواستگاریتون بیان. (بهشون بگین تنها راه برای رابطه‌ی شناختی، خواستگاری رسمی در حضور خانواده‌هاست)
    در کلاس‌های مختلف شرکت کنین تا روحیه‌ی بهتری داشته باشین. حتما به تفریحاتتون برسین.

    و به خدا توکل داشته باشین تا هر چه زودتر شریک زندگیتونو پیدا کنین.

    موفق باشین

  6. 4 کاربر از پست مفید مسافر زمان تشکرکرده اند .

    مسافر زمان (یکشنبه 12 شهریور 91)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Serok
    درود به شما،

    مریم خانم حرف شما درد و دل خیلیها در این انجمنه چرا که اونها هم بابت "خوب" بودنشون در مقطعی ضربه خوردن.
    شما با درک عمیقی که از اطرافیان دارید نه تنها از کسی عقب نیستید بلکه از نظر فهم یک سر و گردن از اکثریت جامعه بالاترید.

    شاید شما از آینده نامعلومی که در پیش دارید دچار استرس شدید. :-؟
    من دقیقا از این اینده می ترسم دقیقا درسته...... یه سری از اطرافیان خودم و می بینم همسن منن زندگی خودشونو دارن واقعا شوکه می شم که چرا من که درسم ازهمه بهتر بود و زندگیم اصلا تو یه فضای دیگه بود انقدر عقب موندم...مثلا یه مثال..من هیچ سالی واسه درس خوندن دو بار کنکور ندادم..همیشه می گم یا امسال یا دیگه تمام...بعد وقتی سر ضرب مثلا قبول می شدم و دوستام همه درجا میزدن واقعا احساس افتخار می کردم..حالا میگم خدایا ببین حالا موندم عقب... موسیقی میزنم بدتر میرم تو فاز...هیچ کدوم از دوستام غیر با این و اون دوست شدن هنر دیگه ایی به خرج ندادن اما من واقعا رفتم دنبال کار و درس و هنر در کنارشون...حالا می بینم بیا و ببین چه راضی دارن زندگی می کنن...من این رضایت و از خودم ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مسافر زمان
    سلام

    مریم خانوم، حسی که دارینو درک می‌کنم. اما با خوندن حرفاتون چند مورد نظرمو جلب کرد، که اگه به این نکات توجه کنین تا حد زیادی راه حل مشکلاتتون رو پیدا می‌کنین

    اما می گم کاش اینارو نداشتم اما یه ادمی بود که واقعا باهام صادق بود(منظورم ازدواج نیست که اگه باشه بد هم نیست)
    با خوندن این جمله اولین چیزی که به ذهن آدم می‌رسه، اینه که شما قصدی ندارین که این آدم صادق رو از طریق خواستگاری رسمی پیدا کنین. آخه اصولا هیچ‌کسی پیدا نمی‌شه که بیاد خواستگاری و قصد ازدواج نداشته باشه.
    و مشکل اولیه این‌جاست. اکثر افرادی که از طریق روابط غیر رسمی برای آشنایی جلو میان هدفی غیر از پیدا کردن همدم همیشگیشونو دارن. بالاخره در این سنین رابطه با جنس مخالف در هر سطحی هم که باشه هیجان‌انگیزه. پس هدف‌های مختلفی برای ایجاد این روابط می‌تونه وجود داشته باشه که اکثر این هدف‌ها مورد پسند شما نیست.
    اما تقریبا همه‌ی کسانی که به صورت رسمی خواستگاری می‌کنن هدفشون ازدواج و یافتن همدم زندگیشونه.

    شما خوشبختانه در زندگیِ فردی، موفق هستین. تمایلتون برای داشتن همسر هم کاملا طبیعیه. تنها برای جلوگیری از تکرار اتفاقات گذشته، باید راهِ رابطه‌ی شناختی رو جوری تعیین کنین که فقط افرادی که قصد ازدواج دارن بتونن جلو بیان. اگه این‌گونه رفتار کنین می‌بینین که آقایونی هم هستن که فقط به خاطر خودتون جلو میان نه به خاطر سوء استفاده کردن ازتون.


    میام اینجا قصه خیانت و نامردی و می خونم با خودم فکر می کنم چه طور یه مردی می تونه به زنش که قراره مادر بچه هاش باشه ..اصلا مادر بچه ها به کنار قراره یه عمر به پاش واسته و تو سختی حمایتش کنه چطور می تونه انقد نامرد باشه یا با دخترای خیابونی دل بده و قلوه بگیره...از اون طرف یه زن چطور حاضر می شه شوهر یکی دیگه رو از راه به در کنه...اصن ادما چرا انقدر وقیح شدن...چرا هیچی جلو دارشون نیست؟؟؟ من خستم واقعا از این همه دروغ....کم اوردم...
    شاید این موارد نسبت به گذشته بیشتر شده باشه، اما هنوز افراد زیادی هستن که به تعهدشون پابیندن. مطالب این سایت نباید باعث بدبینی شما به جامعه بشه. اینجا هر کسی که مشکل داشته تاپیک زده. اگه قرار بود افرادی که چنین مشکلاتی رو ندارن، تاپیک بزنن و بگن که زندگیشونو با آرامش می‌گذرونن می‌دیدین که تعداد چنین تاپیک‌هایی چندین برابر تاپیک مشکلات می‌شد.

    مطالب این سایت باید باعث واقع‌بینی ما بشه. این‌که توجه کنیم و دوران شناختی رو با دقت بگذرونیم. این‌که با دیدن چنین مشکلاتی و پیامد سختش برای خانواده‌ها، حواسمونو بیشتر جمع کنیم تا هیچ‌وقت جزوی از چنین آدم‌هایی نشیم که مرتکب چنین کارهایی می‌شن.


    در نهایت، برای سریع‌تر یافتن شریک زندگیتون و بهبود اوضاع تا قبل از ازدواج:

    اطلاعاتتون در مورد ازدواج و مسائل مربوط بهشو بیشتر کنین (مقالات این تالار بسیار مناسب هستن)
    حضورتونو در اجتماع بیشتر کنین. مهمانی‌های زنانه یا خانوادگی رو از دست ندین.
    از هرگونه ارتباط غیر ضروری با جنس مخالف بپرهیزین تا نزد افراد ناصادق به عنوان فردی سهل‌الوصول شناخته نشین.
    درخواست افراد برای شناخت بیشتر رو در صورتی قبول کنین که به صورت رسمی به خواستگاریتون بیان. (بهشون بگین تنها راه برای رابطه‌ی شناختی، خواستگاری رسمی در حضور خانواده‌هاست)
    در کلاس‌های مختلف شرکت کنین تا روحیه‌ی بهتری داشته باشین. حتما به تفریحاتتون برسین.

    و به خدا توکل داشته باشین تا هر چه زودتر شریک زندگیتونو پیدا کنین.

    موفق باشین
    تمام حرفاتون و قبول دارم اما واقعا دچار تناقض شدم...ببینین مشکل اینجاست که من اصلا عادت به شکست ندارم تو هیچی مساله ایی اعم از کاری و درسی شکست نداشتم الا مسایل عاطفی...دوستام و می بینم که اتفاقا دوست بودن و ازدواج کردن که البته خدا رو شکر دوستام عزیزام هستن نمیگم خدا نکرده بدبخت شن این دوستیارو می بینم دچار تناقض می شم...می رم سمت دوستی که تا پای خواستگاری هم اومد و نشد..این شکست اذیت می کنه منو...چرا تو روابط با ادما اینجوریم؟؟...من همینم نمی تونم فیلم در بیارم یا با نقشه وارد زندگی ادما بشم...اما مثل اینکه اصلا خریدار نداره این حرفا...از اینکه اتفاقا معیار هایی مثل پاکی حیا و .... دوزار هم نمی ارزه شاکیم...اگه سربه زیر و خانم باشی تو دوستی می گن اه چرا املی اگرم ازدواج کرده باشی و جلو شوهرت بخوای خانمی کنی و کوتاه بیای میره سراغ یه زن اتفاقا وقیح!!! می ترسم گیر یه همچین ادمایی بیفتم..عین اب خوردن تو هر چی پیشرفت دارم الا تو شکل دادن یه رابطه با یه ادم دیگه...زن ها خیلی بدبختن...یا باید انتخاب شن وقتی ام که انتخاب میشن چون لطیفن مورد شدید ترین ازارها قرار می گیرن

  8. کاربر روبرو از پست مفید maryam_jj12 تشکرکرده است .

    maryam_jj12 (یکشنبه 12 شهریور 91)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array

    RE: احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    من 30 سالمه نه خونواده ی به فکری داشتم در هیچ زمینه ای و نه وضعیت اجتماعی مناسبی داشتم و نه دارم و نه شوهر دارم. این منم که باید بگم عقب موندم از همه چی! اما از تاپیکم که زدم ناامید بودم و با لطف دوستان این تالار حالم بهتر شده. چیزی که باید بگم بهتون اینه که ظاهرا شما همه چی دارین به جز شوهر. و دوستاتون که می گین خیلی چیزایی که شما دارینو ندارن و فقط شوهر دارن. پس هم نسبت به خودتون هم دوستاتون منصف باشین. شما اصلا عقب نیستین. سن خوبی هم دارین و دیر نیست. وقت دارین. سعی کنین هر کاری رو که میتونین به وقتش خوب انجام بدین. مثله همین درس خوندن که می گین سر وقت خوب درس خوندین.
    شوهر هم توی محیط کار توی محیط درسی و از فامیل و دوست و اشنا و همسایه پیدا می شه. یعنی توی رابطه اجتماعی داشتن با دیگران افراد مناسب برای ازدواج می تونن پیدا بشن. مثلا من که نه خودم اونوقتا با کسی دوست بودم نه خونواده ی به فکری داشتم طبیعی ترین نتیجه اش همین بود که ازدواج نکنم. چون مورد مناسب پیدا نمی شد دیگه. پس به محیط اطرافتون توجه کنین و اگه می خواین مورد مناسب ازدواج پیدا کنین باید اگه خونواده ی معقولی دارین که از عهده ی اینکار برمیان بهشون بگین و خودتون هم سر کار و هر محیط مناسبی حواستون به اینکه می خواین ازدواج کنین باشه تا بتونین بالاخره اون کسی رو که می خواین پیدا کنین.
    24 سالمه کار آزاد دارم (بیزنس) ..وضع مالی خوب..خانواده خوب..زندگی خوب...اما می گم کاش اینارو نداشتم اما یه ادمی بود که واقعا باهام صادق بود(منظورم ازدواج نیست که اگه باشه بد هم نیست )
    شما اینو نوشتین. اما به یه چیزی دقت نکردین. مثلا وقتی یکی رو می بینین که یکدفعه درد شدیدی می گیره قلبش یا از فرط ناراحتی داره فریاد می زنه ممکنه چند نفر ادم خیلی خوب هم کنارش باشن و یکی دنیال قرصی بگرده یا بال بال بزنه که براش یه کاری بکنه و یکی دیگه کنارش باشه و سعی کنه ارومش کنه اما اما اون شخص تو وضع و حالی نیست که دیگه این چیزا رو بفهمه. درد و رنجش توی اون لحظات خیلی بیشتر از اینه که بتونه به محیط اطرافش و ادمای اطرافش توجهی داشته باشه. یعنی براش توی اون لحظات دیگه مهم نیست این چیزا. این جمله ی شما هم همینه. نوشتین کلی خوبی و خوشحالی دارین ولی ترجیح می دادین نداشتین و به جاش یه همراه خوب داشتین. نه واقعا. اگه هیچکدوم اینا رو نداشتین الان همین ادم نبودین و ممکن بود خسته تر از اینی باشین که یه همراه رو کنارتون داشته باشین. در حدی که اگه هم می دیدین این همراهو از کنارش می گذشتین. پس از چیزایی که دارین خوشحال باشین و برای رسیدن به چیزایی که ندارین تلاش کنین تا بهش برسین.
    مورد دیگه اینکه به هر حال ادم اگه دوست خوب همراه خوب همسر خوب می خواد یه کمی ناچاره صبوری کنه و توی ادمایی که باهاشون برخورد می کنه ممکنه همشون همونی که می خواد نباشن. در واقع تا یه حدی باید ریسک کرد. پس از اینکه ادمایی دیدین که دروغ می گفتن ناراحت نباشین. بگردین تا کسی رو که می خواین پیدا کنین.
    موفق باشید.

  10. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    meinoush (یکشنبه 12 شهریور 91)

  11. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-12-11
    نوشته ها
    396
    امتیاز
    15,136
    سطح
    79
    Points: 15,136, Level: 79
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,467

    تشکرشده 2,190 در 377 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    تمام حرفاتون و قبول دارم اما واقعا دچار تناقض شدم...ببینین مشکل اینجاست که من اصلا عادت به شکست ندارم تو هیچی مساله ایی اعم از کاری و درسی شکست نداشتم الا مسایل عاطفی...دوستام و می بینم که اتفاقا دوست بودن و ازدواج کردن که البته خدا رو شکر دوستام عزیزام هستن نمیگم خدا نکرده بدبخت شن این دوستیارو می بینم دچار تناقض می شم...
    اینجا دو تا مسئله هست.

    اولا آیا شما مطمئنین که دوستانِ شما در تجربه‌ی اولِ دوستیشون فردیو پیدا کردن که اونقدر خوب بوده که باهاشون ازدواج کردن؟
    همون‌طور که در سوالم پیداست این روش دو اشکالِ اساسی داره که مطمئنا شما نمی‌پسندین. اول این‌که حاضر باشین چندین و چند تجربه‌ی دوستی داشته باشین و هر کسی چیزی از وجود شما بکنه تا بالاخره اگه در برابر شکست‌های احساسی مختلف، روح و روان سالمی براتون مونده باشه، فرد مورد نظرتونو پیدا کنین. دوم هم اینکه برای هیچ‌کسی خوشایند نیست که به خاطر وابستگی تن به ازدواج بده و نه به خاطر تناسب و تفاهم.
    و روابط احساسی هم که سراسر وابستگیه (اگه برای سوء استفاده نباشه!) و هیچ منطقی درش در کار نیست.

    دوما همون‌طور که خودتون گفتین شما در اکثر موارد نسبت به دوستاتون برتری دارین. از لحاظ درسی، مادی و ... مشکل دومی که رخ میده در این مورده. بگذارین مثالی بزنم. حتما تا به حال دیدین که در بعضی مکان‌ها تعدادی روزنامه رو قرار دادن و فروشنده‌ای در کار نیست. کافیه هر کسی بیاد و پول روزنامه رو در ظرفی قرار بده و روزنامه رو برداره. یعنی فروش این‌ها بر اساس این اعتماد هست که هر فردی هم پول روزنامه رو میده و هم فقط یه روزنامه برمی‌داره. حال فکر کنین که یک شرکت تولید جواهرآلات بیاد و همین کارو انجام بده. یعنی تعدادی انگشتر گران‌قیمت رو قرار بده و قیمت هر کدومو جلوش بزنه تا هر کسی که خواست پولشو داخل ظرف بذاره و انگشتر مورد نظرشو برداره. به نظر شما اگه چند نفر آدم دست‌کج ، بیان و روزنامه و انگشترو کنار هم ببینن کدوم یکیو می‌دزدن؟ واضحه که احتمال دزدیده شدن انگشتر خیلی بیشتر از روزنامه هستش.

    در مورد شما هم همین‌طوره. شما فردی هستین که از همه لحاظ موفق هستین. اگه راه ارتباط و شناختو درست انتخاب نکنین، احتمال این‌که افراد طمع‌کار به سمت شما بیان خیلی بیشتر از دیگرانه. اما اگه مثل همون انگشتر برین و خودتونو در یک مکان امن قرار بدین، هیچ طمع‌کاری فکر دزدیدن شما رو نمی‌کنه و در نتیجه هر کسی که جلو بیاد برای خودتون میاد، نه برای سوء استفاده کردن.

    پس روابطِ دوستیِ قبل از ازدواج علاوه بر این‌که به طور عادی بسیار خطرناکه، برای فردی مثل شما که از انظار مختلف موفق هستین، خطرناک‌تر هم هست.

    اما این‌که چطور روابطتونو امن کنین.

    همون‌طور که در پست قبلی گفتم، بهتره رابطه‌ی غیر ضروری با جنس مخالف نداشته باشین و پیشنهاد افراد برای ارتباط بیشتر رو قبول نکنین مگر این‌که از طریق خواستگاری رسمی باشه.
    علاوه بر این چند مورد دیگر هم هست. سعی کنین مواردی از خود و زندگیتون که باعث طمع دیگران میشه رو پنهان کنین. به عنوان مثال، اگه در اجتماع از لباس‌های گران‌قیمت استفاده می‌کنین سعی کنین کمی متعادل‌ترش بکنین (تا کسی نباشه که به خاطر پول شما و پدرتون جلو بیاد). یا مثلا لازم نیست که همکار شما یا دوستان دانشگاه بدونن که شما پول‌دار هستین و برای تفریحاتتون فلان کارو می‌کنین و ... اگه حس می‌کنین که پوششتون به گونه‌ای هست که بعضی افراد بهتون طمع جنسی دارن هم سعی کنین با متعادل کردن پوششتون موضوعو رفع کنین.

    البته این موارد برای همیشه پنهان نمی‌شن. و اگه کسی به خواستگاری شما بیاد بالاخره این مواردو می‌فهمه. اما کسی که خواستگاری بیاد، چون به خاطر طمع نیومده، دیگه ایرادی نداره که این مسائلو بدونه.

    از اینکه اتفاقا معیار هایی مثل پاکی حیا و .... دوزار هم نمی ارزه شاکیم...اگه سربه زیر و خانم باشی تو دوستی می گن اه چرا املی اگرم ازدواج کرده باشی و جلو شوهرت بخوای خانمی کنی و کوتاه بیای میره سراغ یه زن اتفاقا وقیح!!!
    نفرمایین اتفاقا هنوز پاکی و حیا نقش بزرگیو در زندگی بازی می‌کنه. قرار شد با دیدن مشکلات در زندگیِ دیگران، بدبین نشیم. به جاش واقع‌بین بشیم.
    همون‌طور که گفتین بی‌حیا بودن برای روابط دوستی مفیده (که ان‌شاءالله شما دیگه رابطه‌ی دوستی نخواهین داشت). اما برای بسیاری از کسانی که طالب پیدا کردن شریک زندگیشون هستن و به خواستگاری میرن حیا و پاکی از مؤلفه‌های مهم انتخاب هستش. پاسخ قسمت آبی رنگ -> البته معدود افرادی هستن که به خاطر روابط باز گذشته یا موارد دیگه، در زندگی مشترک متعهدانه رفتار نمی‌کنن که اگه شما دوران شناخت رو با دقت بگذرونین، می‌تونین این افرادو بشناسین و بهشون جواب منفی بدین.
    علاوه بر این، در زندگی مشترک برای جلوگیری از چنین مشکلاتی، خانوم هم باید رفتار درستی رو داشته باشه. برای اطلاعات بیشتر حتما تاپیک‌های آموزشی تالار رو مطالعه کنین.


    موفق باشین


  12. 3 کاربر از پست مفید مسافر زمان تشکرکرده اند .

    مسافر زمان (یکشنبه 12 شهریور 91)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    مرسی مرسی واقعا
    خیلی اروم تر شدم....آره وقتی واسه من حیا و پاکی مهمه پس باید کسای دیگه ایی هم باشن که مثل من باشن...
    این مثال روزنامه و جواهر عالی بود ..تا حالا به این قسمت قضیه فکر نکرده بودم...

    ولی مینوش جان بابای منم همچین به فکر نیست!!! می شینه بلند می شه میگه کجا بفرستمت خونه شوهر که بشوری و بسابی!!!! بشین ور دل بابا خانمی کن!!!!!!!!!!!!!!! خلاصه که بابام خواستگار ببینه با تفنگ به استقبالشون می ره

    ولی خیلی بهتر شدم...هر کسی هم یه قسمتی داره ... واقعا روابط قبل ازدواج ریسک هست که اتفاقا طعم تلخشم چشیدم...



  14. 2 کاربر از پست مفید maryam_jj12 تشکرکرده اند .

    maryam_jj12 (یکشنبه 12 شهریور 91)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array

    RE: احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    سلام مریم جان
    چرا میگی از همه چی عقب افتادی مطمان باش جلویی

    من شرایط شما رو دارم و خوب درک میکنم که ادم واقعا تنها میشه و هرجا میره تنهاس

    گاهی میری جاهای شلوغ و مهمونی اما انگار هرچی شلوغتر باشه تنهاتری

    این نیاز طبیعیه که من شما و همه داریم چیزی که نیاز داره مدیریته این احساسه و صبر کمک از خدا
    این احساس نبود که صذسال ازدواج نمیکردیم...در ضمن امتحانامون تو این شرایط ازمون گرفته میشه که چقدر صبوریم ؟چقدر با خداییم؟ چقدر پاکیم؟
    اما مساله اینه که شما وهر کسی که بخواد خوب زندگی کنه نمیخواد به هر قیمتی ازدواج کنه درسته؟ تن به هر نوع ازدواج بده!

    من همیشه تو تنهاییام این ارومم میکنه که همنشین خوب بهتر از تنهایی و تنهایی صد هزار بار بهتر از همنشین بد و ازدواجای سرسری که دورو برم دیدمه...
    پس باید به خودت انرزی بدی و با ارامش تمام و با حضور خدای مقتدر و مهربان صبر کنی تا زندگیت و ازدواجت به بهترین شکل رقم بخوره اینو بخودمم میگم روزی 100 بار


    شاد باش
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  16. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (یکشنبه 12 شهریور 91)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساس می کنم از همه چیز عقب افتادم

    دقیقا احساس تنهایی خیلی بده هر چی دور و برت شلوغ تر هم باشه انگار تنها تری....

    ولی واقعا با این همه مشکلات که اینجا می خونم می شه کسی و پیدا کرد که متعهد باشه..اهل خیانت نباشه..واقعا ترسیدم..وقتی میگم زنا بدبختن واقعا این احساس و دارم..اصلا زحماتشون دیده نمیشه..صبح تا شب سر کار بعد بیان خونه ..حالا با این همه خستگی کارای خونه و بچه داری و همسر داری..بعد یهو یه همسر قدر نشناس که همه چیش م باید به راه باشه بداخلاقیاش شروع میشه...می دونم زندگی خیلی بالا پایین داره همیشه همه چیز سفید یا سیاه نیست خوبی و بدی در کنار هم هستن..اما واقعا احساس می کنم حقوق زن ها داره از بین می ره...اینکه مردا همیشه انقدر حق به جانب هستن...یه امار بگیریم می بینیم دیگه این مسایل خیلی زیاد شده...اصلا به حرفایی که می زنن پای بند نیستن...نمی دونم گیر کردم....ایکاش لااقل پسر می شدم این همه فشار روم نبود...از این حس مسخره مردا که فکر می کنن براشون ریخته بدم می اد...چرا فکر می کنن این نشد یکی دیگه...(مثال: بارها کتاب شازده کوچولو رو دادم دست نامزدم که بخونه ...خنده تحویل من میداد!!! یعنی ای بابا این چرت و پرتا چیه!!!) البته از دخترای مزخرفی ام که تن به هر کاری می دن که ببخشید روی مردا رو اینجوری باز کردنم گله دارم...چرا انقد همه چی چرک شده؟!! واقعا یعنی پدر مادرا فرصت یاد دادن تعهد و عشق به بچه هاشون نداشتن؟؟ هیچ کس هم که حامی زن ها نیست لا اقل یه کم همرو سر جاشون بشونه... نمی دونم فعلا افکار منفی انقد دارم که نگین و نپرسین...دوست دارم به ادمای دور و برم بتونم اعتماد کنم اما یهو تو زرد از اب در میان


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 خرداد 95, 21:17
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 تیر 94, 01:23
  3. لبریز از ترس
    توسط سارا بانو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 اردیبهشت 91, 19:11
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 06 آذر 89, 16:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.