سلام سارا 2010،
به نظره من، بیا و با خواهرت از در دوستی وارد شو، با هم دوست بشید، اگه نمی تونی کاراهاش رو تحمل کنی، یه مدت فیلم بازی کن و باهاش رفیق شو، بهش بگو هر چی تو می گی و از این حرفا، اعتمادش رو جلب کن و خلاصه یه کاری کن که تو رو هم تو جبهه ی خودش ببینه، بعدش برو پیش یه مشاور (خودت تنها) و کم کم کمکش کن که تغییر کنه، مثلاً یه مدت، روی یه خصوصیت اخلاقیش کار کنین، یا این که بهش نشون بده که به مطالعات روانشناسی علاقه مندی و می خوای یه سری خصوصیات و اخلاقیات بدت رو بر طرف کنی، که اون هم علاقه مند بشه و خودش پی گیره درمانش بشه!
می دونی چی می گم؟ منظورم اینه که شما به زور نمی تونین درمانش کنین، باید به طور غیر مستقیم بهش بفهمونی که هر کسی از نظره اخلاقی ایراداتی داره، حتی خوده شما و چقدر خوبه که به این خصوصیات پی ببره و درمانشون کنه!
این رو خودش باید متوجه بشه، خودش باید به فکر درمان بیوفته!
هر چی شما بهش بگید بیماری، بدتر می شه!
حالا شما بیا برا شروع، به چشم یه انسان نیازمند بهش نگاه کن و اذیتش نکن و خصوصیات بدش رو به روش نیار و بهش محبت کن! حتی اگه کتک زد، بازم کارت رو ادامه بده، اگه مادر رو زد، تو فقط برو وسطشون و جداشون کن!
بعدش باید بری سراغ مرحله ی بعدی، که همون بیدارسازیش هست دیگه!
آخه خواهرت هم گناهی نداره، این جوری تربیت شده! فقط باید یکی بهش بفهمونه که امکان داره تربیت پدر و مادر درست نبوده باشه و وقتی خوده انسان به بلوغ رسید، باید تربیت خودش رو از نو آغاز کنه!
موفق باشید دوست من.
علاقه مندی ها (Bookmarks)