به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 شهریور 96 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1390-9-26
    نوشته ها
    86
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 135 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    سلام دوستان
    مشكل من خاص و متفاوت از ديگران است و مطمئن هم نيستم قابل حل باشد ولي عنوان مي كنم شايد فرجي شد و من هم نهايت تلاشم را كرده باشم
    پدر و مادرم پير و ناتوان و بيمار هستند و نياز به مراقبت دارند. خواهرم پدر و مادرم و من را به شدت آزار مي دهد. به شدت وسواس دارد ، شديدا كنترل گراست و با كوچكترين موردي كه مخالف نظرش باشد شروع به پرخاش و آزار و كتك كاري مي كند. ايشان با اينكه مدرك كارشناسي دارد در خانه مي نشيند و هيچ كاري نمي كند. زباله نگه مي دارد و اجازه دور ريختن به كسي نمي دهد اگر بخواهيم چيزي بپزيم بايد ايشان اجازه بدهد. تمام مواد گوشتي داخل يخچال چون اجازه استفاده نمي دهد فاسد مي شود. به رفتن به روضه و گرفتن نذري علاقه زياد دارد تا دو سال پيش كه سر كار نمي رفتم مرا با كتك مجبور مي كرد كه با او همراهي كنم. اگر قرار باشد چيزي براي خانه خريداري كنيم بايد حتما نظر ايشان باشد. شايد باورتان نشود كوچكترين مسئله اي باعث مي شود ايشان شروع به كتك زدن من يا مادرم يا پدرم بكند. هر كاري مي كنيم دكتر نمي رود، من نمي دانم ايشان بيماري مغزي دارد يا اعصاب، از صبح تا شب در رخت خواب دراز مي كشد و مي گويد سرم درد مي كند. مادرم 10 سال پيش سكته مغزي كرد بعد از آن حالتهاي خواهرم بدتر شد. در زمان بيماري مادرم آنقدر از او كتك خورده ام كه حدي ندارد. موهايم را از سرم مي كند و مي رخت جلويم بعد از آنكه مادرم تا حدي بهبود يافت ديگر نتوانست اين رفتار را با من داشته باشد. در واقع مادرم سنگر محافظ است. او بسيار حسود است و اگر خانه اقوامي برويم كه وضع مالي بهتري دارند تا يك هفته به قول خودش توي كما است . وقتي قرار است چيزي خريداري كنيم مي گويد مثلا پرده دايي بسيار مجلل است بايد عين آن را بخريم. شايد ما متمول نباشيم ولي خدا را شكر محتاج ديگران نيستيم. البته بگويم قبل از اينكه مادرم مريض هم شود همينطور بود يادم مي آيد كه شب امتحان ارشد به بهانه الكي يك كتك مفصل از او خوردم. مادرم مي گويد انقدر حرسم داد كه آخرش سكته كردم. خواهرم خيلي راحت بين پدر و مادرم دعوا مي اندازد و آنقدر از ديگران بد مي گويد كه ميانه ما هم با اشنايانمان خراب مي شود. استعداد زيادي به تعبيرهاي ديگر از روابط و حوادث دارد كه شايد هر كس ديگري هم باشد تحت تاثير قرار مي گيرد. من نمي دانم بايد با او چطور رفتار كنم. من خواهرم را دوست ندارم چون از بچگي فقط از او زورگويي و كتك ديده ام، ولي مي خواهم زندگي آرامي داشته باشم. متاسفانه برادر يا خواهر ديگري ندارم كه پشت پدر و مادرم و من باشند و در 90% مواقع فقط تحمل كردن را آموخته ام. اگر بتوانيد راه كاري نشان دهيد كه بتوانيم وضعيت خانه را آرام كنيم ممنون مي شوم.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 مهر 92 [ 08:33]
    تاریخ عضویت
    1390-7-29
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    1,676
    سطح
    23
    Points: 1,676, Level: 23
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 40 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    با سلام
    لطف ميكنيد اطلاعات بيشتري بديد. مثلاً اينكه شما چند نفر در خانه هستيد و آيا خواهرتون از بچگي همين رفتارهارو داشته و آيا بيماري خاصي ندارن مثلاً كم خوني، تيروئيد و ...؟ شما خودتون چند سالتون هست؟ آيا خواهرتون تمايل به ازدواج و تشكيل خانواده داره و از اين جور اطلاعات كه بتوان سرنخي براي اين رفتارها پيدا كرد

  3. کاربر روبرو از پست مفید هما11 تشکرکرده است .

    هما11 (دوشنبه 08 اسفند 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 شهریور 96 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1390-9-26
    نوشته ها
    86
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 135 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    نقل قول نوشته اصلی توسط هما11
    با سلام
    لطف ميكنيد اطلاعات بيشتري بديد. مثلاً اينكه شما چند نفر در خانه هستيد و آيا خواهرتون از بچگي همين رفتارهارو داشته و آيا بيماري خاصي ندارن مثلاً كم خوني، تيروئيد و ...؟ شما خودتون چند سالتون هست؟ آيا خواهرتون تمايل به ازدواج و تشكيل خانواده داره و از اين جور اطلاعات كه بتوان سرنخي براي اين رفتارها پيدا كرد
    دوست عزيزم از پاسخ شما بسيار متشكرم
    ما 4 نفريم، من و خواهر و مادرم و پدرم،
    آيا خواهرتون از بچگي همين رفتارهارو داشته؟ نه دقيقا همين رفتارها رو،
    خواهرم بعد از 8 سال ازدواج ماد و پدرم به دنيا آمده و براي همين خيلي مراقبش بودند و خواسته ها شو بر آورده مي كردند در دوران مدرسه شاگرد با هوش و زرنگي بود تا اينكه در دوران دبيرستان يك سري رفتارهاي عجيبي مي كرد مثلا سر امتحان حالش بد مي شد. با يد بگويم به شدت كمال گرا است و هر چيزي بايد بهترينش فراهم شود، بد شدن حالش در امتحان هم براي اين بود كه نمي توانست كامل تمام سئولات را پاسخ دهد و انتظار داشت كه هميشه اول باشد. در سال سوم يكي از دوس را تجديد آورد و بزرگترين ضربه زندگيش بود.او اين مدرسه را عوض كرد و بعد از آن اصلا درس نمي خواند دانشگاه كه قبول شد به زور خانواده ام به شهرستان محل تحصليش رفت و كارداني 2 ساله را در 3 سال تمام كرد و بعد از آن كارشناسي شهيد بهشتي قبول شد ولي انتظار داشت كه مثل دختر عمه ام پزشك شود كه با آن درس خواندن نمي شد (هميشه حسادت دختر عمه ام را مي كرد). در زمان كودكي اگر دعوايي بين ما رخ مي داد جور ديگري براي مادرم تعريف مي كرد كه نهايتا با من برخورد مي شد براي همين من خيلي گوشه گير و منزوي بودم.
    من 33 ساله ام و خواهرم 2 سال بزرگتر است. براي تشكيل خانواده انتظار دارد پسر شاه پريان به خواستگاري يك آدم علاف و لوس بيايد. الان خيلي رفتارهاي بچگانه هم براي جلب توجه و صد البته اعمال قدرت از او سر مي زند.
    قبل از ورود به دانشگاه يك سري داروهاي اعصاب مي خورد. يعني سابقه بيماري اعصاب و روان دارد كه داروها حالش را بدتر مي كرد. يك مدت هم دكتر اعصاب ديگر مي رفت كه داروي بيش فعالي كودكان (ريتالين) به او داده بود. (كه من فكر مي كنم بهترين دوره درمان را داشت و اخلاقش آن موقع خيلي بهتر بود) ولي ديگر هر كاري مي كنيم دكتر نمي رود . 5 سال است مي گويد سرش درد مي كند ولي نمي دانم اين درد تا چه حدي است. ولي به نظر مي رسد اين درد طوري نيست كه او را وادار كند به دكتر برود. بيشتر از اين سر درد براي كنترل ديگران استفاده مي كند. منظورم آن است كه مي گويد چون حالم خوب نيست شما بايد مطابق ميل من رفتار كنيد

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 96 [ 10:48]
    تاریخ عضویت
    1389-5-14
    نوشته ها
    376
    امتیاز
    8,441
    سطح
    61
    Points: 8,441, Level: 61
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,178

    تشکرشده 1,175 در 313 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    سلام سارا 2010،

    به نظره من، بیا و با خواهرت از در دوستی وارد شو، با هم دوست بشید، اگه نمی تونی کاراهاش رو تحمل کنی، یه مدت فیلم بازی کن و باهاش رفیق شو، بهش بگو هر چی تو می گی و از این حرفا، اعتمادش رو جلب کن و خلاصه یه کاری کن که تو رو هم تو جبهه ی خودش ببینه، بعدش برو پیش یه مشاور (خودت تنها) و کم کم کمکش کن که تغییر کنه، مثلاً یه مدت، روی یه خصوصیت اخلاقیش کار کنین، یا این که بهش نشون بده که به مطالعات روانشناسی علاقه مندی و می خوای یه سری خصوصیات و اخلاقیات بدت رو بر طرف کنی، که اون هم علاقه مند بشه و خودش پی گیره درمانش بشه!

    می دونی چی می گم؟ منظورم اینه که شما به زور نمی تونین درمانش کنین، باید به طور غیر مستقیم بهش بفهمونی که هر کسی از نظره اخلاقی ایراداتی داره، حتی خوده شما و چقدر خوبه که به این خصوصیات پی ببره و درمانشون کنه!

    این رو خودش باید متوجه بشه، خودش باید به فکر درمان بیوفته!

    هر چی شما بهش بگید بیماری، بدتر می شه!

    حالا شما بیا برا شروع، به چشم یه انسان نیازمند بهش نگاه کن و اذیتش نکن و خصوصیات بدش رو به روش نیار و بهش محبت کن! حتی اگه کتک زد، بازم کارت رو ادامه بده، اگه مادر رو زد، تو فقط برو وسطشون و جداشون کن!

    بعدش باید بری سراغ مرحله ی بعدی، که همون بیدارسازیش هست دیگه!

    آخه خواهرت هم گناهی نداره، این جوری تربیت شده! فقط باید یکی بهش بفهمونه که امکان داره تربیت پدر و مادر درست نبوده باشه و وقتی خوده انسان به بلوغ رسید، باید تربیت خودش رو از نو آغاز کنه!

    موفق باشید دوست من.


  6. کاربر روبرو از پست مفید ایوب تشکرکرده است .

    ایوب (دوشنبه 08 اسفند 90)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 شهریور 96 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1390-9-26
    نوشته ها
    86
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 135 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    نقل قول نوشته اصلی توسط ایوب
    سلام سارا 2010،

    به نظره من، بیا و با خواهرت از در دوستی وارد شو، با هم دوست بشید، اگه نمی تونی کاراهاش رو تحمل کنی، یه مدت فیلم بازی کن و باهاش رفیق شو، بهش بگو هر چی تو می گی و از این حرفا، اعتمادش رو جلب کن و خلاصه یه کاری کن که تو رو هم تو جبهه ی خودش ببینه، بعدش برو پیش یه مشاور (خودت تنها) و کم کم کمکش کن که تغییر کنه، مثلاً یه مدت، روی یه خصوصیت اخلاقیش کار کنین، یا این که بهش نشون بده که به مطالعات روانشناسی علاقه مندی و می خوای یه سری خصوصیات و اخلاقیات بدت رو بر طرف کنی، که اون هم علاقه مند بشه و خودش پی گیره درمانش بشه!

    می دونی چی می گم؟ منظورم اینه که شما به زور نمی تونین درمانش کنین، باید به طور غیر مستقیم بهش بفهمونی که هر کسی از نظره اخلاقی ایراداتی داره، حتی خوده شما و چقدر خوبه که به این خصوصیات پی ببره و درمانشون کنه!

    این رو خودش باید متوجه بشه، خودش باید به فکر درمان بیوفته!

    هر چی شما بهش بگید بیماری، بدتر می شه!

    حالا شما بیا برا شروع، به چشم یه انسان نیازمند بهش نگاه کن و اذیتش نکن و خصوصیات بدش رو به روش نیار و بهش محبت کن! حتی اگه کتک زد، بازم کارت رو ادامه بده، اگه مادر رو زد، تو فقط برو وسطشون و جداشون کن!

    بعدش باید بری سراغ مرحله ی بعدی، که همون بیدارسازیش هست دیگه!

    آخه خواهرت هم گناهی نداره، این جوری تربیت شده! فقط باید یکی بهش بفهمونه که امکان داره تربیت پدر و مادر درست نبوده باشه و وقتی خوده انسان به بلوغ رسید، باید تربیت خودش رو از نو آغاز کنه!

    موفق باشید دوست من.

    دوست عزيز از پاسخ شما بسيار سپاسگزارم
    متاسفانه اين راه را امتحان كرده ام (منظورم از در دوستي وارد شدن و محبت كردن) خواهرم از من باهوشتر است براي همين وقتي به قول معرف بهش رو مي دهي (محبت و دوستي) سريع سوارت مي شود و مي گويد ديدي مي خواستي خرم كني!!
    البته هوش او به همين موارد ختم مي شود (هوش اجتماعي خيلي بالايي دارد) ولي در بقيه موارد ضعيف است. براي همين است كه مي تواند تعابير متفاوتي از روابط و رويدادها بكند كه شايد به نظر شنوند درست باشد. وقتي به او محبت مي كني سريع به جريان غلبه مي كند و فرصت بدست آمده براي اعمال قدرت بيشتر استفاده كند. رفتار خواهرم با ساير افراد بسيار خوب است و به راحتي حتي از كسي كه متنفر است با خوش خلقي رفتار مي كند. ولي در اين مورد من بسيار ضعيفم و اصلا توان تظاهر كردن را ندارم ( لو مي دهم، كه اين را يك ضعف خودم مي دانم) البته من در بقيه موارد مثلا رياضيات قوي ترم.
    در واقع اون هميشه روابط رو پيش مي بره (اين را هم بگويم در برخي موارد حرفهايي كه از رخدادها مي كند درست است و اين جايي است كه اصلا مغز من قادر به تحليل نيست)

    براي مشاوره پيش چه كسي بروم؟ آيا به روانشناس مراجعه كنم يا مشاور اختلال شخصيت؟
    شما درست مي گوييد من هم مشكل دارم متاسفانه اعتماد به نفس زيادي ندارم (از او مي ترسم) و زماني كه شروع به پرخاشگري مي كند غالبا يا من هم مقابله مي كنم و يا در رختخواب شروع به گريه مي كنم تا اين وضعيت تمام شود و سكوت مي كنم. يعني واقعا نمي دانم وقتي كه عصباني است و مي دانم كه عصبانيتش بي جا يا از زياده خواهيش است نمي دانم رفتار صحيح چيست؟
    متاسفانه خواهرم خودش را داراي مشكل نمي داند و عنوان مي كند خانواده اش داراي مشكل هستند و هميشه آرزوي مرگ پدر و مادرم را مي كند كه نتوانسته اند او را به خوشبختي مورد نظر او برسانند. (پدري كه متمول نيست تا نيازهاي كوچك و بزرك او را فراهم كند و مادري كه مريض است و نمي تواند مانند ساير مادران نيازهاي وي را فراهم كند)
    اين حرف كه شما مي گوييد كه تربيت درستي نداشته صحيح است. چند سال قبل پيش يك مشاور رفتم همين حرف را زد، ولي راه حلي كه پيش پايم گذاشت منطقي نبود، اين خانم مشاور مي گفت مستقل شو و به تنهايي زندگي كن، ولي پدر و مادرم به من احتياج دارند و نمي توانم انها را تنها بگذارم.
    به نظر شما خواهرم بيماري مغزي دارد يا اعصاب يا اختلال شخصيت دارد؟
    جهت گيري من براي درمان به چه سمتي بايد باشد؟


  8. کاربر روبرو از پست مفید سارا 2010 تشکرکرده است .

    سارا 2010 (دوشنبه 08 اسفند 90)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    اینطور که شما از خواهرت تعریف کردی به نظرم ادم کمالگرایی میاد که اعتماد به نفس ضعیفی داره و این پرخاشگریش واکنشی هست برای پوشوندن نداشتن اعتماد به نفس و نرسیدن به حد بالای موفقیتی که دلش میخواد.

    شما کار خیلی سختی داری ولی میتونی بهش کمک کنی.باید بهش این اطمینان خاطر رو بدین که دوسش دارین حتی اگه تو کارش موفق نباشه.حتی اگه پزشکی نخونه.یعنی محبتتون بی قید و شرطه.
    باهاش همدردی کن و بهش بگو میدونی چه خواهر با استعدادی داری.اجازه بده سفره دلش رو پیشت باز کنه و ازعلائقش بگه.تشویقش کن که دنبال کارای مورد علاقش بره.
    بهش بگو هنوز یادته چه دانش اموز با استعدادی بوده و هنوزم حتی تو سن 35 سالگی ایمان داری اگه شروع کنه موفق میشه.
    خلاصه کاری کن که فکر نکنه همه تواناییها و استعداداش سوخته و هدر رفته.باید به فکر بیفته که شروع کنه.کم کم که شروع به فعالیت کنه حتما روحیش بهتر میشه و از اون واکنشهای تدافعی کم میشه.

    بعد میتونی بهش بگی منم فلان مشکل رو دارم دلم میخواد برم پیش مشاور یا چند جلسه رفتم عالی بود اگه دوست داری تو هم بیا.
    تشویقش کن کلاسای ورزشی ثبت نام کنه و اکتیو بشه و هرگز بخاطر عقایدش تحقیرش نکن.

    خواهرت شرایط حساسی داره نرسیدن به موقعیت تحصیلی که میخواسته و احتمالا پیدا نکردن شریک زندگی مناسب اونو حساس و کمی گوشت تلخ کرده.اما بهتر شدن روحیه اش رفتاراش هم بهتر میشه انشاا...

  10. 2 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (سه شنبه 09 اسفند 90)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 شهریور 96 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1390-9-26
    نوشته ها
    86
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 135 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار66
    اینطور که شما از خواهرت تعریف کردی به نظرم ادم کمالگرایی میاد که اعتماد به نفس ضعیفی داره و این پرخاشگریش واکنشی هست برای پوشوندن نداشتن اعتماد به نفس و نرسیدن به حد بالای موفقیتی که دلش میخواد.

    شما کار خیلی سختی داری ولی میتونی بهش کمک کنی.باید بهش این اطمینان خاطر رو بدین که دوسش دارین حتی اگه تو کارش موفق نباشه.حتی اگه پزشکی نخونه.یعنی محبتتون بی قید و شرطه.
    باهاش همدردی کن و بهش بگو میدونی چه خواهر با استعدادی داری.اجازه بده سفره دلش رو پیشت باز کنه و ازعلائقش بگه.تشویقش کن که دنبال کارای مورد علاقش بره.
    بهش بگو هنوز یادته چه دانش اموز با استعدادی بوده و هنوزم حتی تو سن 35 سالگی ایمان داری اگه شروع کنه موفق میشه.
    خلاصه کاری کن که فکر نکنه همه تواناییها و استعداداش سوخته و هدر رفته.باید به فکر بیفته که شروع کنه.کم کم که شروع به فعالیت کنه حتما روحیش بهتر میشه و از اون واکنشهای تدافعی کم میشه.

    بعد میتونی بهش بگی منم فلان مشکل رو دارم دلم میخواد برم پیش مشاور یا چند جلسه رفتم عالی بود اگه دوست داری تو هم بیا.
    تشویقش کن کلاسای ورزشی ثبت نام کنه و اکتیو بشه و هرگز بخاطر عقایدش تحقیرش نکن.

    خواهرت شرایط حساسی داره نرسیدن به موقعیت تحصیلی که میخواسته و احتمالا پیدا نکردن شریک زندگی مناسب اونو حساس و کمی گوشت تلخ کرده.اما بهتر شدن روحیه اش رفتاراش هم بهتر میشه انشاا...
    بهار عزيزم شما بهترين درك رو از موقعيت ايشان داريد. واقعا از شما ممنونم
    لطفا به من بگوييد پيش كدام مشاور يا روانپزشكي بروم
    من واقعا مي خواهم كمك كنم چون آرامش به خانواده ما بر مي گرده در واقع من به خودم كمك مي كنم نه به اون
    واقعا توصيفي كه از ايشان كرديد درست بود. نمي دانم چه بايد بكنم كه كلاس ورزشي برود
    اگر سر كار نمي رفتم، مي رفتم ثبت نام مي كردم و دستش را مي گرفتم و مي بردم ورزش ولي تشويق فايده اي ندارد.
    من به خاطر كارهاي عجيب و غير منطقي مثل نگه داشتن چيزهاي بلا استفاده و زباله يا حرفهاي عجيب، تحقيرش نمي كنم ولي مادرم اين كار را مي كند، مادرم پير است و متوجه نيست كه رفتار صحيح چيست بعضي جا كه نبايد محبت كند، محبت مي كند جاي ديگر كه بايد سكوت كند كاري مي كند كه دعوا راه بيفتد.
    متاسفانه رفتار مادرم هم با ايشان صحيح نيست. من واقعا مستعصل هستم كه اين جو را چطور بايد هدايت كنم تا همگي به ارامش برسيم (با توجه به اينكه هوش اجتماعي بالايي هم ندارم)

  12. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    اولین قدم اینه که کاری کنید تا خواهرتون سفره دلش رو پیش شما باز کنه و برای این کار شما باید پیشقدم بشی برای دردل.مثلا بهش بگو یادته تو مدرسه چقد دانش اموز زرنگی بودی.یا از خاطره مشترک دوران بچگی شروع کن و حرف رو کم کم به خودش بکش.بذار حرف بزنه.بزار بگه چقد دلخوره از اینکه اون چیزی که میخواسته نشده.اونوقت تو باید بهش بگی اما همون وقت که سر امتحان حالت بهم خورد هم دوست داشتم و میدونستم با استعدادی.یا وقتی تجدید شدی هم باز شک نکردم.
    بذار از رشته مورد علاقش بگه.اونوقت تو بهش بگو مطمئنی که میتونه دوباره شروع کنه.چطوره از یه کلاس کامپیوتر یا رشته هنری شروع کنه؟
    مطمئن باش سرنخها رو خودش تو حرفاش بهت میده.تو باید از همونا استفاده کنی و ادامه بدی.برای ورزش هم مطمئنا ساعتایی بیکار هم هستی با هم هماهنگ کنید کلاس ورزشی مثل ایروبیک برید.

    در مورد مادرت هم باید باز حالت درددل ایجاد کنی.مثلا بهش بگو مادر چون پیر شده خیلی ایراد میگیره.اما مهربونه.اینو با لبخند بگو.این حرفت تخریب شخصیت مادرت نیست.بلکه فقط به خواهرت نشون میده مادرت بخاطر سنش ممکنه با همه همچین رفتاری داشته باشه نه فقط اون.
    خیلی شده ما خواهر برادرها هم با هم درددل کردیم و شاید گاهی یه غیبت کوچولو از پدر مادرامونم کردیم.خوب این بهمون ارامش میده که کسی خونه هست که باهامون همدرده.

    میتونی غیرمستقیم به خوندن کتابای روانشناسی ترغیبش کنی.مثلا یه کتاب همه فهم روانشناسی بردار و یه مدت جلوش بخون اگه حس کردی کمی کنجکاو شده بهش بگو کتاب قشنگیه دوست داری بخونیش؟یا اون کتاب رو بذار دم دستش.
    اگه کاربریت شارژ بود لینک یه وبلاگ که خودم خیلی ازش استفاده کردم رو برات میفرستادم.
    مشاور خاصی من نمیشناسم اما به کارشناسا خبر میدم بیان بهت بگن.

    در مورد هوش اجتماعی هم نمیدونم تعریف تو چیه ولی همین که برای خاطر خواهرت اینجا تاپیک زدی معلومه هوش اجتماعی خوبی داری.

  13. 2 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (سه شنبه 09 اسفند 90)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 شهریور 96 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1390-9-26
    نوشته ها
    86
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 135 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار66
    اولین قدم اینه که کاری کنید تا خواهرتون سفره دلش رو پیش شما باز کنه و برای این کار شما باید پیشقدم بشی برای دردل.مثلا بهش بگو یادته تو مدرسه چقد دانش اموز زرنگی بودی.یا از خاطره مشترک دوران بچگی شروع کن و حرف رو کم کم به خودش بکش.بذار حرف بزنه.بزار بگه چقد دلخوره از اینکه اون چیزی که میخواسته نشده.اونوقت تو باید بهش بگی اما همون وقت که سر امتحان حالت بهم خورد هم دوست داشتم و میدونستم با استعدادی.یا وقتی تجدید شدی هم باز شک نکردم.
    بذار از رشته مورد علاقش بگه.اونوقت تو بهش بگو مطمئنی که میتونه دوباره شروع کنه.چطوره از یه کلاس کامپیوتر یا رشته هنری شروع کنه؟
    مطمئن باش سرنخها رو خودش تو حرفاش بهت میده.تو باید از همونا استفاده کنی و ادامه بدی.برای ورزش هم مطمئنا ساعتایی بیکار هم هستی با هم هماهنگ کنید کلاس ورزشی مثل ایروبیک برید.

    در مورد مادرت هم باید باز حالت درددل ایجاد کنی.مثلا بهش بگو مادر چون پیر شده خیلی ایراد میگیره.اما مهربونه.اینو با لبخند بگو.این حرفت تخریب شخصیت مادرت نیست.بلکه فقط به خواهرت نشون میده مادرت بخاطر سنش ممکنه با همه همچین رفتاری داشته باشه نه فقط اون.
    خیلی شده ما خواهر برادرها هم با هم درددل کردیم و شاید گاهی یه غیبت کوچولو از پدر مادرامونم کردیم.خوب این بهمون ارامش میده که کسی خونه هست که باهامون همدرده.

    میتونی غیرمستقیم به خوندن کتابای روانشناسی ترغیبش کنی.مثلا یه کتاب همه فهم روانشناسی بردار و یه مدت جلوش بخون اگه حس کردی کمی کنجکاو شده بهش بگو کتاب قشنگیه دوست داری بخونیش؟یا اون کتاب رو بذار دم دستش.
    اگه کاربریت شارژ بود لینک یه وبلاگ که خودم خیلی ازش استفاده کردم رو برات میفرستادم.
    مشاور خاصی من نمیشناسم اما به کارشناسا خبر میدم بیان بهت بگن.

    در مورد هوش اجتماعی هم نمیدونم تعریف تو چیه ولی همین که برای خاطر خواهرت اینجا تاپیک زدی معلومه هوش اجتماعی خوبی داری.
    بهار جان از شما خيلي متشكرم
    خواهرم در بروز احساسات و خواسته هاي و احساساتش اصلا مشكلي نداره تقريبا هميشه سفره دلشو برامون (من و مادرم) باز مي كنه هر چند من بطور متقابل حرفهايم را به او نمي زنم، دقيقا مي دانم احساسش در هر موردي چيست، محال است چيزي را كه اذيتش مي كند در دلش نگه دارد يا خواسته هايش را عنوان نكند.
    مي دانم به آشپزي و شيرني پزي علاقه دارد هر چه سعي مي كنم در اين راه قدم بگذارد شروع نمي كند. چون رشته تحصيلي اش طوري است كه بايد زير دست ديگران كار كند كه با روحيه رياست طلب او جور در نمي آيد يعني محال است از كسي اطاعت كند.
    در مورد مادرم هم بارها با او صحبت كرده ام بهبود اوضاع زياد طول نمي كشد و بر مي گردد به وضعيت اول
    روحيه اش با تشويق و ترغيب اصلا سازگار نيست، اصلا به مطالعه علاقه ندارد بجز اطلاعات عمومي كه به حل جدول مربوط مي شود (به حل جدول كلمات علاقه زيادي دارد گاهي مرا مجبور مي كند كه روي جدولهاي او فكر كنم كه متاسفانه من از اين كار نفرت دارم (از جدول بدم مي آيد))
    كلا علايق من با او دقيقا 180 درجه متفاوت است و از لحاظ اخلاقي هم كاملا متفاوت هستيم)
    در طول دوران دبيرستان درسهايي او ضعيف بود من قوي بودم و برعكس
    يك زماني به زبان انگليسي علاقه داشت كه الان آن را از دست داده (جالب است بدانيد من در دبيرستان از زبان كمترين نمره را مي گرفتم)
    ممنونم كارشناسان را خبر مي كني
    يك مدتي كتابهاي روانشناسي مي خواندم، رفتار من در كودكي شبه بيماران اوتيسمي بوده
    در رياضيات و كارهاي عملي فني بطور غير عادي قوي هستم ولي قادر نيستم ارتباطات طولاني با افراد برقرار كنم ،زياد از روابط سر در نمي آورم، علاقه ايي به حضور در جمع ندارم، غالبا از ديگران مي ترسم، هميشه منتظرم كه از جمع خارج شوم و تنها شوم، بيان احساس و خواسته هايم بسيار سخت است كنترل جمع و جهت دهي به يك عده برايم سخت است (براي همين مي گويم هوش اجتماعي پايين دارم)

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 فروردین 91 [ 09:09]
    تاریخ عضویت
    1390-11-02
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    872
    سطح
    15
    Points: 872, Level: 15
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 127 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشكل خانواده با خواهر پرخواشگر

    [align=justify]سلام سارا جان، خوبی عزیزم؟

    فکر نمی کنی خیلی روی خواهرت تمرکز کردی؟

    نوشتی که می خوای همه خانواده رو به آرامش برسونی، به نظر من از خودت شروع کن. اگه خودت به آرامش برسی، و از زندگیت لذت ببری، بهترین کمک رو به پدر و مادرت و خواهرت می کنی.

    شاد باش و شادی رو به خونه تون ببر، تا قلب پدر و مادرت شاد بشه.

    به جای تلاش برای برطرف کردن عوامل منفی، عوامل مثبت رو تقویت کن.

    عزیزم از خودت برام بگو. از بقیه ی زندگیت (غیر از خواهرت) بگو. می خوام با هم عوامل مثبت رو کشف و تقویت کنیم. نظرت چیه؟
    [/align]

  16. 2 کاربر از پست مفید آسو تشکرکرده اند .

    آسو (سه شنبه 09 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.