سلام
کمک لازم دارم، امیدوارم کمکتون رو از من دریغ نکنین
من قبلا سابقه عشق نوجوانی رو داشتم، هیچوقت هم بروزش ندادم و با اون طرف رابطه برقرار نکردم و اون مدل عشق رو خوب میشناسم.
اما حدود 4 سال میشه به یکی از همبازیای بچگیم علاقه پیدا کردم، رابطم با اون در حد چت هست و دوستانه، اما حرفی از علاقه به میون نیومده و کلا شاید ماهی 1 بار چت کنم باهاش.
کلا خودمو با کاراهای متفرقه از ورزش گرفته تا هرچیز سرگرم میکنم تا بهش فکر نکنم و حتی یه مدت سعی کردم به یکی دیگه فکر کنم و ببینم از سرم میوفته یا نه، که دیدم نع، از سرم نمیوفته.
من در حال حاضر شرایط ازدواج رو ندارم، 22 سالمه اما تا 2-3 سال دیگه شرایطشو پیدا میکنم، فعلا هم روم نمیشه به خانوادم چیزی بگم، حداقل تا وقتی درسم تموم بشه.
از طرف دیگه هم الان بیشتر هم بازی بچگیام و خیلی از دوست و همسایه ها و همکلاسیام یا زادواج کردن یا تو فکرشن.
اینم بگم مادر من انگار یجورایی متوجه شده، چون زیاد در مورد اون و خانوادش تیکه میندازه، یا حتی بعضی وقتا ک مثلا ما مهمون اونا هستیم یا اونا مهمون مان مامانم و مامانش، یا باباش موقع شیرینی خوردن به هم با شوخی میگن ایشالا شیرینی اصل کاری رو با هم میخوریم!
از لحاظ خانواده و مسائل فرهنگی کاملا با هم در یک سطحیم و خب، البته همه چیز قرار نیست مثل هم باشه اما اشتراکاتمون خیلی زیاده که اینم طبیعیه.
حدود 5-6 ماه از من بزرگتر هست البته.
همونطور ک گفتم دوست دوران بچگی هم بودیم و رابطمون مثل خواهر برادر که نمیشه گفت اما صمیمیه.
کاری که من میخام بکنم اینه که تو همون چت بهش غیر مستقیم و با ایما و اشاره بفهمونم میخوامش! همین
مثا در مورد درسهاش سوال کنم و خودمو مشتاق این نشون بدم که مهمه برام درسش کی تموم میشه یه راهش میتونه باشه؟ نه؟
لطفا راهنماییم کنید.
ممنون
علاقه مندی ها (Bookmarks)