به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اسفند 90 [ 09:26]
    تاریخ عضویت
    1390-2-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,493
    سطح
    21
    Points: 1,493, Level: 21
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Post خانواده سرد من

    با سلام خدمت همه دوستان همدردی
    یه مشکل اساسی دارم که نمیتونم از پسش بر بیام
    لطف کنید و کمی منو راهنمایی کنید
    برای اینکه یه زمینه ذهنی در مورد من داشته باشید با خودم شروع میکنم بعد میرم سراغ مشکل

    تنها پسر و فرزند بزرگ خونه ام
    حدود 23 سال دارم
    شاغلم مثلا (مدیر و مشاور چندتا شرکت و NGO هستم خودم هم تو فعالیت های شرکت ها هستم.)
    بعد از دیپلم درس رو ادامه ندادم (درس رو عرض کردم نه یادگرفتن رو)

    خانواده من :
    4 نفر
    پدر و مادر پسر و دختر

    اما مشکل :
    کلا نمیشه احساس کرد که اینجا یه خانواده هست
    صبح به صبح بیدار میشیم
    نوبتی میریم دستشویی
    نوبتی هم میریم آشپز خونه واسه صبحانه
    یعنی کلا هفت ساله که باهم صبحانه نخوردیم
    بعدش هم همه گور به گور میشن
    هر روز سر نهار و شام جنگ داریم
    شاید خدا یه مهمونی بفرسته من شام بخورم
    حالا مهمون اگه طرف مامی باشه بابا اخماش تو همه
    اگه هم طرف بابی باشه مامانو نمیشه جمعش کرد

    این وسط من هم اگه بگه که اگه مهمون نباشه از غذا و زندگی خبری نیست میپرن به من که تو هیچی یادت نیست و نفهمی و قدرنشناسی

    گفتم با پدر شروع کنم و سعی کنم اونو کمی تغییرش بدم
    اما دقیقا بر خلاف تمام تجربه های کاریم بابی فرق داره
    ماشالله نقد پذیر و خوش برخورد !!!
    سر انتقاد قبلی کم مونده بود از خونه پرتم کنه بیرون !
    البته جدا از شوخی بابی یکم مشکل اجتماعی داره
    و نمیتونه تو جامعه راحت باشه
    روابط اجتماعیش هم مورد داره
    از وقتی هم که یادم میاد مامی ناراحت بود که این آدم نیست مجسمه هست
    شب میاد نه حرف میزنه و …
    کلا هم هنرش مهندسی گیر دادنه
    یعنی از بیرون میاد
    یه نگاه اینور
    یه نگاه اونور
    این چرا اینجاست
    اون چرا اونجاست

    خلاصه
    گفتم این رگ نداره ازش بگیریم
    بریم دنبال مامی
    مشکل اینجا بود که مامی هم چون با اجتماع رابطه ای نداشت و کلا 30 سال هست که با این خاله زنک ها گذرونده زندگیش رو

    منم هرچی بهش میگفتم لجبازی میکرد
    آخرش متوجه شدم که این همیشه میگه که من میخوام با حرفام اونو خرابش کنم !!!

    خلاصه مجبورش کردم بره دباره درس بخونه
    به زور رفت و شروع کرد و ادامه داد
    الان بعد از دوسال شرایط بدتر شده
    چون مامی مثل این دختر بچه هایی که دارن واسه تیز هوشان میخونن کتاب دستشه
    قبلا ساعت 10 بیدار میشد
    الان شیش صبح بیدار میشه و تا ظهر فقط درس میخونه
    ظهر میره مدرسه تا عصر
    وقتی هم که برمگیرده تا 11 شب باز کتا دستشه !!!
    متوجه شدم که تو خونه خاله ها و دایی خیلی خیلی راحتره و بیشتر بهش خوش میگذره
    تازگی ها هم پدرش رو از دست داده

    و در کل آدمی نیست که بشه باهاش حرف زد و مذاکره کرد !
    از یه طرفی هم نگران آبجی کوچیکه هستم
    چون داره بزرگ میشه و با این وضع خونه رو ذهن و روحش تاثیر میزاره

    خونه هم کلا از من شاکی هستن
    از خداشونه منو زنم بدن و راحت بشن
    اون مدتی هم که من خدمت بودم احساس میکرم بیشتر بهشون خوش میگزره

    اینجانب هم خسته شدم
    چون صبح تا شب کارم کنار اومدن و مخ زدن و حل کردن مشکلات و بحران هاست
    خسته ام از اینکه من همیشه باید شرایط رو درک کنم
    من همیشه باید مسپولیت کارها و بحران ها رو قبول کنم

    البته بعد از عید یه اتفاقی افتاد و من آهن صفت شدم و کمتر کم میارم

    دوست دارم یه واحد بگیرم و مجردی زندگی کنم
    تا لااقل که از سر کار میام خونه بیشتر از این اعصابم خورد نشه
    خونه هم طبق معمول موافقت نمیکنن ! که من برم

    خلاصه موندم تو این مشکل !
    نه راه حلی بلدم
    و نه گوشی هست که بشنوه
    دنبال مقصر هم نیستم
    دنبال راه حلم


    لطفا به من کمک کنید تا مشکلم رو حل کنم


    ممنونم از شما

  2. 3 کاربر از پست مفید ThisIsMe تشکرکرده اند .

    ThisIsMe (جمعه 30 اردیبهشت 90)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 شهریور 90 [ 17:41]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,809
    سطح
    25
    Points: 1,809, Level: 25
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 184 در 70 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده سرد من

    سلام

    به به
    خوشوقتم
    حكايت ما از زبان شما برون آيد همي اما با تفاوت هايي
    اگه بلد بودم جوابت رو ميدادم

    البته مدتيه يه سري تغييراتي توي رفتارم دادم و جو كمي بهتر شده ولي نمي دونم اين نتيجه كدوم تغييره

  4. 2 کاربر از پست مفید احمد علي تشکرکرده اند .

    احمد علي (جمعه 30 اردیبهشت 90)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    200
    Array

    RE: خانواده سرد من

    آفرین بر شما پسر خوب که سعی در سر و سامون دادن خانوادتون دارید.

    و باز افرین که مادرتونو تشویق کردید که بره و درس بخونه. مادر منم این مشکلو داشت . مطمئن باشید با این کارتون مادرتون دیگه بخد از ازدواج شما و خواهرتون تنها نمی مونه.

    در مورد اینکه چطور هماهنگی خانواده رو بیشتر کنید یک پیشنهاد که خودم عملیش کردم اینه:

    کارهای خونه رو تقسیم بندی کنید. مثلا شام شما درست کنید . ناهار مادرتون صبحانه خواهرتون. و همه رو به اومدن سر سفره تشویق کنید. و اینکارو به صورت چرخشی امجان بدید.

    آخر هفته ها رو برنامه های تفریحی دسته جمعی بذارید.

    شکایت و غر زدن ممنوع. از کلمات محبت امیز و تشویق کننده برای پیش برد اهدافتون استفاده کنید.

    اینکه پدرتون همش دنبال ایراد گرفتنه یعنی می خواد شما به جایگاهش در خونه پی ببرید، به عنوان یک مرد. وقتی میاد خونه ازش استقبال کنید. مادرتون رو تشویق به این کار بکنید. و از زحماتش قدردانی کنید.

    ممکنه پدر و مادر شما به شما به عنوان یک جوون خام نگاه کنن و خودشونو انسانهای با تجربه. سغی کنید ازشون در کارهای منفاوت نظر بخواهید و مشورت کنید و گاهی خودتون نظر بدید تا اونها به شما اطمینان کنند و جو بین شما صمیمی تر بشه.

    این کار طول می کشه ولی می تونه کمک کنه هر کس تو زندگی مسولیت خودشو بپذیره و محیط صمیمی ای در خونه حکم فرما بشه.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  6. 7 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (شنبه 31 اردیبهشت 90)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: خانواده سرد من

    سلام


    من هم راهی که به ذهنم می رسد : اگر توانستید یکسال درس بخوانید و کنکور شرکت کنید.ان شاالله اگر سراسری قبول شدید می توانید به خوابگاه بروید.این طور در عوض یکسال درس خواندن هم مشکلتان حل می شود.هم تحصیل کرده اید و به مدارج بالاتر می رسید ، هم با افرادی در محیط دانشگاه آشنا می شوید که در آینده به دردتان می خورند و هم خیلی از راه های دیگر جلو پایتان باز می شود (برای مثال ممکنه همان جا با خانومی مناسب آشنا شوید و ازدواج کنید)





    موفق باشید


  8. 2 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (جمعه 30 اردیبهشت 90)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: خانواده سرد من

    سلام.
    من راه حلی بلد نیستم.
    فقط اومدم بگم که دارم از نظر دوستان استفاده میکنم. و منتظر نظر سایر دوستان هم هستم.

  10. 2 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (جمعه 30 اردیبهشت 90)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اسفند 90 [ 09:26]
    تاریخ عضویت
    1390-2-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,493
    سطح
    21
    Points: 1,493, Level: 21
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده سرد من

    نقل قول نوشته اصلی توسط arix
    سلام


    من هم راهی که به ذهنم می رسد : اگر توانستید یکسال درس بخوانید و کنکور شرکت کنید.ان شاالله اگر سراسری قبول شدید می توانید به خوابگاه بروید.این طور در عوض یکسال درس خواندن هم مشکلتان حل می شود.هم تحصیل کرده اید و به مدارج بالاتر می رسید ، هم با افرادی در محیط دانشگاه آشنا می شوید که در آینده به دردتان می خورند و هم خیلی از راه های دیگر جلو پایتان باز می شود (برای مثال ممکنه همان جا با خانومی مناسب آشنا شوید و ازدواج کنید)





    موفق باشید

    سلام
    ممنونم از راهنماییتون .
    اما جسارتا چطور به این نتیجه رسیدید ؟ ثانیا ، من چطور این همه مشغله رو ول کنم و برم دنبال یه دانشگاه واسه عشق و حال ؟ چرا همه به من گیر میدم که 1 ) برو دانشگاه 2 ) برو زن بگیر ؟



    ممنونم از راهنمایی دوستان
    میرم عملی کنم ببینم چطور میشه

    فقط مشکل اینه که اگه من حرفی بزنم خونه بهشون بر میخوره که یه بچه بیاد به ما چیز یاد بده (از بس که انعطاف پذیر بودن حتی نتونستم بهشون بگم که اون همه کار شرکت ها رو من میکنم !!!)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: خانواده سرد من

    دوباره سلام. ببینید،یه دفه شایانا(دوست خوبم) یه بار به من یه چیزی گفت که سخت بهش اعتقاد دارم.
    بهم گفت که احتمال اینکه تو بتونی دیگران رو عوض کنی خیلی کمه. اما تا دلت بخواد میتونی خودت رو تغییر بدی.
    من تقریباً موقعیت خونه شما رو درک میکنم چون تشابهات زیادی بین خونه شما و خونه ما هست.

    من خودم به شخصه به یه نتیجه ای رسیدم که اگه نمیتونم توی شخصیت پدر و مادرم تغییری بدم، اگه حس میکنم هر گونه تلاشم مساوی میشه با بدتر شدن شرایط، اگه فکر میکنم روم نمیشه باهاشون مطرح کنم و اگه ...
    دیگه با این فکر خودم رو آزار ندم که چرا پدر من اینجوریه، چرا درست نمیشه و...
    بقول شایانا، اگه خیلی دوست داری چیزی عوض بشه، خودت رو عوض کن.

    یه روز امتحان کن از سر کار که داری میری خونه، به خودت بگو که امروز من خوشحال و با روی باز میرم خونه. و هر اتفاقی افتاد اجازه نمیدم عصبانی بشم یا حتی خم به ابرو بیارم.

    اگه نگران خواهرت هستی، یه برنامه ای بچین آخر هفته ها با هم برید بیرون. یا حتی وسط هفته. (نمیدونم این پیشنهاد چقدر درسته. اما میگم. چون توی یه همچین شرایطی بودم.: اگه احساس میکنی اومدنِ پدر مادرت مساویه با اعصاب خوردی به جای تفریح، یه جوری برید که اونا نتونن بیان. مثلاً کار داشته باشن یا وسط هفته یه جوری قرار بذارید که متوجه نشن. یا اگه با پدر مادرت رفتین، مثلاً یه جا وسایل رو بذارید و اجازه بدید پدر مادرتون همونجا بشینن. بهشون بگید شما استراحت کنید ما بریم بگردیم. اینجوری بیشتر با خواهرت هستی و سعی کن واقعا بهش خوش بگذره.)
    حتی اگه توی خونه همون شرایط قبلی منتظرش باشه، با یه تفریح، بهتر میتونه تحمل کنه.

    راستی خواهرت چند سالشه؟

    بنظر من باید سعی کنی که بیشتر با خواهرت باشی و یه جوری سعی کنی کمبودایی که مادر پدر ناخواسته براش بوجود آوردن رو جبران کنی. منظورم از کلمه ی بیشتر، زمانی نیست. کلا بیشتر باهاش در ارتباط عاطفی باشی.

    اینو اضافه کنم که اینا یه سری راه حل هست(که اولا یه نظر شخصیه و ثانیاً) برای اینکه توی این شلوغ پلوغیِ خونه، شما ها بیشتر از این اذیت نشید و با این فرضه که تغییر پدر مادر امکان پذیر نیست.

  13. 5 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (یکشنبه 01 خرداد 90)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 آذر 90 [ 20:37]
    تاریخ عضویت
    1390-2-19
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    1,503
    سطح
    22
    Points: 1,503, Level: 22
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Exclamation RE: خانواده سرد من

    سلام
    خونواده من شاید 10سال پیش سرد بود ولی عوض شدیم
    جمعیت ما بیشتر هم بود.فکرشو کن چه غوغایی میشه اگه بحثی پیش بیاد!!!!یادمه ما هرچیزی که کوچکترین ربطی به احساس و عاطفه داشن رو حتی مسخره میکردیم.اصلا هم با هم بودن و با هم غذا خوردن واسمون مهم نیود
    یکی باید شروع کنه تو خونه وقتی بحثی پیش میاد فقط سکوت کنه.حرفهای بحث بر انگیز نگه-یکی همیشه شاد باشه.یکی صمیمی باشه.با محبت .فداکار.خودت یه سری کارهای خونه که دیگرون هم ازش سود میبرن انجام بده .مثل شام درست کردن.لباس بقیه رو اتو کن...همه ی انسانها محبت طلبند.هرگز فکر نکن پدر و مادرت مقصرند که فلان اخلاق رو دارن.شاید شرایط محیط زندگی -کار-دوستانشوم اونها رو اینطور کرده .اونها هم دوست دارن ولی نمیدونن چطور باید با هم خوب باشن.تو شروع کن.خونه ما هم داداشم شروع کرد.نرم و آهسته.شاید حتی چند ماه یا یک سال طول بکشه ولی نتیجه داره!!قول میدم! نگو چی بکنن یا نکنن.اونها ده ها سال این رفتارو داشتن.تو گرم باش.اونها جذب تو میشن و سعی میکنن جتی پنهونی از تو الگو برداری کنن
    حنما موفق میشی

  15. 2 کاربر از پست مفید mahsa1366 تشکرکرده اند .

    mahsa1366 (سه شنبه 14 تیر 90)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 دی 91 [ 15:28]
    تاریخ عضویت
    1390-4-13
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,243
    سطح
    19
    Points: 1,243, Level: 19
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 32 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خانواده سرد من

    سلام
    والا خونه ما هم دست کمی از شما نداره
    اما میدونی یک جا خوندم که میگغفت ادم باید اول خودشو تغییر بده بعد دیگرانو
    عمرت تلف میشه برای عوض کردن دیگران از خودت شروع کن و با سیاست پیش برو
    اما اینکه ادما تا محبت نبینن همینن
    شاید مادر پدرتون توی بچگیشونم اینطور بودن پس خیلی سخته یک دفعه تغییرو ازشون بخوای
    چون رفتارشون واقعا دست خودشون نی
    اما میشه
    به شرطی که توام شروع کنی و بخوای


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1402 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.