به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 89 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1389-2-28
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array

    * دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    سلام
    هفته پیش از دختری که آشنائی مختصری با هم داشتیم برای بار دوم پیشنهاد آشنا شدن و ازدواج و ... رو گرفتم. ایشون قبلا هم به طور ضمنی و با صراحت کمتری پا پیش گذاشته بودند که من هم به همون شکل و مختصر جوابشونو دادم چون خیلی احساسی شده بودند...این مسئله رو قبلا در بخشی از تاپیکم مطرح کرده بودم (کیس فرعی نه اصلی اون تاپیک)....چند هفته پیش دوباره ایشون با واسطه و بعد خودشون با صراحت بیشتری موضوع رو مطرح کردند... من اولش سعی کردم با گفتن از مشکلات شخصی خودم و ... جوابشونو بدم ولی بعد صریح بهشون گفتم که ضمن اون مشکلاتی که پیش روی ازدواج من هست... از نظر من ما معیارهای لازم رو نداریم... خلاصه همه چیز تموم شد....ولی بعد ازین ماجرا کلا احساس خوبی ندارم شاید کلا احساس خوبی نسبت به خودم ندارم

    من مدتهاست که توی چند تا از شهرستانها کار میکنم البته کار ثابت و دائمی نیست و میشه گفت پاره وقته... ازون ور یه سری اهداف درسی هم دارم که باید تا آخر شهریور بهشون برسم...

    حالا مشکل من اینه که کلا بعد از این ماجرا احساس خوبی ندارم.... سردرگمم.....حالتی خنثی پیدا کردم.... دستم به کار نمیره.....الان اینجا فقط دارم وقت میگذرونم .... تنها نکته مثبتش اینه که اینجا چندتائی دوست دارم و گاهی تفریحی میکنیم...ولی همون هم دیگه نمیچسبه.....نمیتونم کارای درسیمو انجام بدم....اصلا دلم به کار هم نمیره.... درست مثل کسی که مثلا میخواد کاری کنه ولی فقط با ابزارهاش ور میره.....خلاصه خالی شدم .... درس و مشقم هم دیگه رنگ و بوئی نداره....مثلا الان هنوز بیدارم در حالیکه فردا حدود 6 پا میشم و اصلا خوابم نمیاد....دیشب هم خوب نخوابیدم...
    من یه عادتی که دارم اینه که نمیتونم زورکی کاری رو بکنم حداقل به قول شاعر یه خردک شرری میخوام تا دست به کاری بزنم و معمولا هم همون شروعش سنگینترین مرحله اش هست البته طبیعیه ولی من کلا با شروع کار خیلی مشکل دارم تا باقیش.... بهرحال الان خاموش خاموشم....

    الان تفریبا یه هفته ازون ماجرا میگذره...نمیتونم احساسمو درست ریشه یابی کنم...مشکل توی ضمیر ناخودآگاهمه؟ گاهی به این تناقض میرسم که الان دیگه چند ماهی هست که 25 سال رو تموم کردم ولی رابطه عاطفی ندارم ولی نمیتونم خودم رو متقاعد کنم که مشکل ازین جاست! ...از نظر خودم معیارهام نسبتا خوب چفت شدن ولی آیا علتش اینه؟...من کار بدی نکردم جز اینکه از پاسخ به اون فرد حس خوبی نداشتم در واقع از خودم خوشم نیومد.....مطمئن هستم که این حس گذرا هست و از بین میره ولی نمیتونم بفهمم چرا الان دقیقا 6 روزه که خاموش شدم؟! شده گاهی وقتها که خاموش شده باشم ولی خیلی کوتاه بوده یا حداقل مزمن بوده ولی الان دقیقا 6 روزه که روزهام مثل همه....
    ممکنه به خاطر دوری از خانواده باشه؟ آخه معمولا با یه زنگ و احوال پرسی ازین بابت شارژ میشدم...

    پی نوشت: در اصل آدم ایده آلیستی هستم متاسفانه ولی شاید یکسالی هست که دارم روی این مسئله کار میکنم. از طرفی سازگاریم با تغییرات محیط خوبه یعنی حداقل خودم فکر میکنم آدم سازگاری باشم...

  2. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    جناب rroogg

    نگران نباش

    این حالت شما هیچ ربطی به پاسختون به اون دختر نداره ، این مسئله فقط محرک بوده . شما به خاطر دوری از خانواده کمی خلاء پیدا کرده ای .

    به نظر میرسه پیوند خانوادگی خوبی دارید یعنی رابطه مناسب و عاطفی با اعضاء خانواده برقراره و البته کمی هم وابستگی به مادر .

    همچنین دچار یک نواختی شدید .

    سفری نزد خانواده برید .
    وضعیت محل سکونت را از نظر چیدمان وسائل و .... تغییری بدهید .
    کمی هم به خودتان استراحت فکری بدهید و ذهنتون رو از اشتغال مداوم باز دارید و سکوت و آرامش درون را مدتی در پیش بگیرید .

    در اندرون من خسته دل ندانم کیست
    که من خموشم و او در فغان و غوغاست

    به ظاهر تصور می کنید در سکوتید اما در درون مشغولید شاید حتی اشتغالهای ذهنی از این شاخه به اون شاخه .

    از درگیری عاطفی و احساسی به شدت پرهیز کن که البته می کنی و اخلاق گرایی شما دژ حفاظتی خوبیه براتون از این جهت .

    جناب .

    تعارضاتی هم در درون دارید که درگیری درونیتان در رابطه با اونها نوعی خستگی روحی ایجاد کرده برای همین گفتم مدتی از فعالیت فکری دوری کن .

    باز هم می گویم نگـــــــــــــــــــران نباش

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 89 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1389-2-28
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    ممنون فرشته مهربان
    راجع به یکنواختی درسته محیطم تا حدی یکنواخته و به لحاظ ظاهری چندان نمیتونم تغییرش بدم.....فکر میکردم میتونم با برخی مسائل کاری یا درسی ازین یکنواختی در بیام ولی یکی از مشکلاتم همینه که دستم به کار نمیره....شاید هم دلیلش همین باشه که میگین دلمشغولیها که بله زیاد هستن....
    راجع به آزاد شدن فکری قبلا فکر کردم ولی دجار عذاب وجدان میشم از این ور دستم به کار و درس نمیره....از این یکی طرف به نظرم چند تا کار سخت در دو ماه دارم و جای وقت تلف کردن نیست (حالا 6 روزه که کاری نکردم....)

    بهرحال پستتون خیلی کمک کرد...من فکر میکردم از جوابی که به اون دختر دادم یا نحوه ش و ... باشه و یه جورائی به خاطر اونه ولی مشکلاتی که اشاره کردین درست بود...تقریبا خیالم ازون بابت راحت شد.

    راجع به خانواده هم درست تشخیص دادین....ولی راجع به وابستگی به مادرم خیلی مطمئن نیستم (خودم که فکر میکنم یه نمه نادیده اش گرفتم و اونجور که باید بهش بها ندادم...)

    راجع به نگرانی هم کلا زیاد نگران نمیشم...خودم هم گفتم که مطمئنم میگذره ولی خوب به قول شما دلمشغولی و فکر و... مدتی هست زیاد شده و این در کنار پیش نرفتن کارهام هست یعنی همه اش فکر و دریغ از یه کار با نتیجه...

    راجع به این اسم rrooggee هم گاهی خودم خنده ام میگیره ولی بهرحال همونطوری که یه بار دیگه هم توی فروم گفتم اسمم رضاست واین ترکیبی از اسم من و یارم بود (دیدم جناب . خطاب شدم)

    بهرحال اینجور مواقع خیام خیلی کارگشاست:
    گر یک نفست ز زندگانی گذرد
    مگذار که جز به شادمانی گذزد
    هشدار که سرمایه سودای جهان
    عمرست چنان کش که گذرانی گذرد

    فعلا که واسه یه چرت و نصفی شارژ شدیم امیدوارم فردا صبح بهتر باشم...
    ممنون

  4. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    گفت آسان گیر برخود کارها کز روی طبع

    سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش



    برای اموراتت نگذار دغدغه اون کار ، برای انجامش فشلت کنه ، گاهی ما چنان دغدغه اموراتمان را پیدا می کنیم که انرژی صرف شده برای دغدغه ، نای انجام خود امورات را می گیرد .

    به واگویه درونی دقت کن ، وای ی ی ی فلان کار و فلان کار رو دارم ....... فردا شروع می کنم ....... الآن حوصله ندارم .... خدایا چقدر کار دارم ............ زمان داره میگذره و من هیچ کاری نکردم ............... چقدر وقتم داره بیهوده میگذره .............. چکار کنم چرا اینجوری شدم ................. دست و دلم به کار نمیره ................. و و و و

    اینها انرژی روانی را تحلیل میده و دیگه به طور طبیعی رمقی برای کارات نداری ، در واقع اصطلاح دست و دلم به کار نمیره یعنی همین رمق روحی نداشتن .

    واگویه های اینگونه ای را کنار بگذار ، برنامه روزانه به صورت مکتوب تنظیم کن . برای خودت شارژ روحی ( مثلاً همون یه سر نزد خانواده رفتن و... ) در نظر بگیر و بعد بسم الله ... با اراده به کارات بپرداز طبق برنامه ات .

    مطمئنم بخواهی ، بر این سیاق موفق میشی .


  5. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    gholam1234 (چهارشنبه 18 فروردین 00)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 89 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1389-2-28
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    به واگویه درونی دقت کن ، وای ی ی ی فلان کار و فلان کار رو دارم ....... فردا شروع می کنم ....... الآن حوصله ندارم .... خدایا چقدر کار دارم ............ زمان داره میگذره و من هیچ کاری نکردم ............... چقدر وقتم داره بیهوده میگذره .............. چکار کنم چرا اینجوری شدم ................. دست و دلم به کار نمیره ................. و و و و
    آره دقیقا این واگویه ها رو دارم...
    در مورد مکتوب کردن کار یه مشکلی که از بچگی دارم اینه که چنان مفصل برنامه میچینم که انجامش نمیدم
    الان هرچند هنوز کلا و روحا خسته ام....(شاید نیاز به یه خواب کافی باشه) ولی نسبت به دیروز بهترم پست شما خیلی مفید بود یه بخش بزرگی از سرگردانی ها رو کم کرد (فکر اینکه به خاطر اون مسئله عاطفیه که اینطوری شدم...)
    امروز رو سعی کردم تعمدا کمی علاف باشم و دور و بر لپ تاب و بحث و قیل و قال نرم... ولی باز امروز هم مثل دیروز بود...
    ولی فکر کنم از فردا بهتر باشم...

    من مدتی هست (تقریبا یه سال) که به بحث تمرکز روی پروسه به جای هدف، امید به جای انتظار و تصور، باور پیدا کردم. شاید این به خاطر دل خوش نبودن نسبت به مقوله برنامه ریزی باشه...سعی میکنم یه کم نیروم رو جمع و جور کنم و شیرجه بزنم..یعنی دل به کار بدم... به قول حافظ:

    عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده..............سر فرو بردم درین دریا تا کجا سر برکنم


  7. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    در مورد برنامه ریزی بنده یه اصطلاحی دارم با عنوان « برنامه زدگی »

    شنیدی میگن سنگ بزرگ علامت نزدنه ؟؟

    گاه ما طوری برای روزمون برنامه ریزی می کنیم که اگر یک شبانه روز 48 ساعت هم بشه امکان رسیدن به آن نیست ، و یا ایده آل گرا برنامه تنظیم می کنیم و نتیجه اش نرسیدن به بعضی کارهاست و در نتیجه سر خوردگی

    راه کار نیفتادن در دام برنامه زدگی :

    * کارهای خود را اولویت کنید و اولویت را به آنچه مهم تره و مورد نیازه بدهید ( اهم و مهم کنید )

    * در برنامه هایتان انعطاف را لحاظ کنید .

    * موارد جایگزین را هم مد نظر قرار دهید که اگر شد فلان و اگر این نشد فلان کار .

    * حتماً فرصت آنتراکت قرار دهید و برای آن فرصت آنتراکت هیچ کار خاصی قرار ندهید بلکه آزاد بگذارید و روبروی زمان ثبت شده ، جمله « در اختیار خودم » قرار دهید و حتی اگر چیزی در ذهن برای انجام در اون موقع داشتید مثلاً تماشای یک فیلم ، آنرا ثبت نکنید ولی عمل کنید .

    * برای بعضی کارهایی که مردد هستید که می تونید یا میشه انجام داد یا نه و احتمال حتی ضعیفی می دهید که انجامش ندهید ، روبروی کاری که مکتوب کرده ای ذکر کن « در صورت امکان » .

    * فعالیت شارژی و لزوماً مثبت خود را داخل برنامه قرار دهید .

    * برنامه را مطابق امکان ، توان و میزان سرعت عمل و زمان تنظیم کنید .

    * زمان استراحت و خواب را حتماً به همین کار اختصاص دهید .

    * زندگی ، رابطه با دوستان و قرارهای خود را مطابق برنامه تنظیم نموده و بدون رودربایستی پیش ببرید .

    * برنامه ها را به صورت کلیات سالانه ، ماهانه ، هفتگی ، و ریز روزانه تنظیم کنید .

    * پایان هر روز و تایم زمانی برنامه ها ، یک چک داشته و مقابل کارهایی انجام شده تیک بزنید و مقابل آنچه انجام نشده دلیل را ذکر کنید ، حتی اگر کوتاهی بوده باشه ، و زمان بعدی را برای انجامش در نظر بگیرید .


    علت بعضی از توصیه ها را متعاقباً خواهم گفت .

    اگر در این رابطه نظر یا سئوالی داری مطرح فرما


  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 89 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1389-2-28
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    من مدتهاست که از پیش بردن کارها به شکل موازی استفاده میکنم البته در این حالت هم باز میشه نکاتی که گفتین رو به کار برد ولی اینجوری واسه م راحتتر بوده چون برنامه رو سبک و تا حدی اتوماتیک میکنه... حتی واسه کنکور هم اینجوری بود مثلا ریاضی رو در 30 مبحث به شکل موازی میخوندم و ... این سبک رو دوست دارم یه حسنی هم داره اینه که تکراری و خسته کننده نیست...مشکل مرور رو کاهش میده و در صورتی که خوب پیش بره باعث میشه عوض دوباره و دوباره خواندن و ... هر مرحله در کار عمیق تر بریم.... الان هم نیاز به برنامه دارم و همونطوری که گفتین سبک و منعطف...تصمیم گرفتم اینجوری باشه تا حالا 8 کار رو در نظر گرفتم ... من دوست ندارم مشخص کنم مثلا از ساعت فلان تا بهمان این و ... یه پشته از کارها رو تصمیم گرفتم انجام بدم...بابت توصیه ها هم ممنون سعی میکنم به کارشون بگیرم.
    ولی مشکل من الان اینه که نه دیروز و نه امروز (که اونم داره تمام میشه)... نتونستم یه کم مطالعه درسی داشته باشم حتی یه مطالعه سطحی..تمام روز هم تقریبا بیکار بودم .... هیچ هیچی....فعلا تو همون حالت خاموش هستم شاید بتونم یه سر به خونه بزنم اونجوری کمی بهتر میشم ولی الان دیگه داره میشه 10 روز که هیچ هیچ.... دیگه مثل قبل اون واگویه ها رو ندارم ولی خود بخود حسم خوب نیست....فکر کنم به خاطر صبحهای بدیه که دارم صبح رو که از دست میدم دیگه کل روزم خراب میشه...میدونم بهونه است ولی...
    ضمنا من کمی تمایل به تنبلی و پشت گوش انداختن دارم ....البته کمی که چه عرض کنم: خیلی
    نمیدونم چرا اینجوری خاموش شدم؟ هیچوقت اینجوری و به این مدت این حس بیخود بودن رو نداشتم... الان شعر تاپیک قبل رو میبینم عصبانی میشم.....شیرجه نزدم هیچ...دو سه قدم هم عقب رفتم...

  9. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    به خودت وعده بدون اطمینان و اراده نده ، چون وقتی وعده بدی و عمل نکنی سرخورده میشی .

    قدم اول اینه >>>> اموراتت را لیست کن و دغدغه ها و نیازهایت را بنویس تا ذهنت از سنگینی آن خالی بشه ، به عبارتی فهرستی ( بدون تعیین زمان ) تنظیم کن ، و به خودت بگو هر کدوم رو رسیدم انجام میدم .

    برای این که صبح خوبی داشته باشی ، لازمه شب خوبی داشته باشی . زمانی که شما شب را با حسرت روزی که بیهوده سپری کردی و با حسی از خود ناراضی با خوابیدن مبارزه می کنی و نسبت به خوابیدنت عذاب وجدان پیدا می کنی ( قصد خواب نمی کنی ، برای آن آماده نمیشی و فقط وقتی دیگه نتونی بیداری رو ادامه بدی از روی ناچاری می خوابی ) و ..... ، میخواهی صبح خوب و رضایت بخشی داشته باشی ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!.

    سعی کن همین امشب ، به خودت بگی مهم نیست تا حالا چطور گذشته ، مهم اینه که من امشب فلان موقع می خوابم حتی اگه روزم رو بیهوده گذرانده باشم و خیلی کار عقب مونده داشته باشم ، من از امشب تغییر را شروع می کنم با خوب خوابیدن . و زمانی که مد نظر داری بخوابی از نیم ساعت یا یک ساعت قبلش آماده شو برای آن ( تا مغز آماده بشه و دست از فعالیت بکشه ) و هر دغدغه و حرف و حتی گله ای از کسی و خودت داری و هر کار انجام نشده ای را بنویس و کنار بگذار ( تخلیه ذهن ) اینجوری هر چه سوپر ایگوی شما بخواد بیاد جلو و تحریک وجدانی کنه که فلان و بهمان یادت نره و .... شما خیالت راحته که یادداشت کردی و ذهنت آروم میگیره و ..... و بعد با این توقف ذهن مغز بهتر آماده خواب میشه ، وقتی خوابی آرامش بخش و همرا با رضایت داشته باشی ، صبح خوبی را آغاز خواهی کرد .

    ایضاً روی تقویت اراده هم لازمه کار کنی ، و مهمترین قدم در این زمینه روند معکوسه ، من اسمش رو گذاشتم لج بازی با نفس . یعنی وقتی می خواهی کاری رو انجام بدی ، همین که درونت میگه حوصله ندارم ، به خودت بگو ، اتفاقاً چون حوصله ندارم این کار رو باید انجام دهم . یا وقتی کاری رو می گی بعداً انجام میدم به خودت بگو اتفاقاً چون می گی بعداً باید همین حالا انجام بدم . این روند معکوس بسیار خوب جواب میده . فقط لازمه که مصمم و قاطع در مقابل این رخوت ها و پشت گوش اندازیها بایستی و عکس فرمان رخوت عمل کنی .
    کتابهای مناسب در زمینه تقویت اراده و روانشناسی اهمالکاری را هم مطالعه کن .


    .

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 89 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1389-2-28
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    خیلی ممنون فرشته مهربان این پست آخری واقعا محشر بود!
    سعی میکنم امشب اینکار رو انجام بدم و فردا هم نتیجه رو میگم.


    دردل های زائد (برای مدیریت زمان)
    ##############################
    راجع به موضوع اراده دقیقا یکی از مشکلاتی که با خودم دارم همین هست. کمی اراده! علیرغم اینکه از دید اطرافیان فرد موفقی هستم و وقتی به کسی میگم که من مثلا تنبلم....ساعی نیستم و ... فکر میکنه حالم خوب نیست! ولی واقعیت اینه که ارادم زیاد نیست ..کارهای با اولویت کم ... یا کارهائی که بیشتر بطالت هست تا حتی خوشگذرانی، خیلی از وقتم رو میگیره....خیلی از کارهای مهمم عملا دقیقه نود هست...
    یه مشکل دیگه اینه که یه جورائی بی استرس میشم. شاید علائم معکوس در مقابل استرس و فشار یا همون خلاص شدن یا بیخیال شدن! باشه ولی کلا زیاد نگران نمیشم حداقل بروز نمیدم و گاهی این بیخیالی که شاید یه جور واکنش دفاعیه کار دستم میده از طرفی اینو با یه سری پیکهای فعالیت جبران میکنم مثل الان عوض اینکه بشینم و مثل یه بچه خوب کارائی رو که دارم از همین حالا شروع کنم به انجام دادن (چون مثلا دو ماه وقت دارم واسه دو مقاله) همینجور میزارم و در زمان بحرانی با یه فعالیت نسبتا شدید انجام میدم...عمده کارها و دستاوردهام با این حملات ضربتی اونم توی زمان بحرانی بوده.... وقتی که وقت دارم تنبل میشم بعضی وقتها میگم خوب کار سرنوشته توی امتحانات هم همینجوره ازونجائی که زمینه تحصیلیم رو دوست دارم یه سری مطالعات غیر درسی میکنم و توی فاز و پروسه مبحث میمونم ولی به عنوان مثال خوندن جدی و حل مسئله یا در کل خوندن واسه امتحان میمونه توی همون فرجه و روزهای منتهی به امتحان اغلب اوقات همینجوری هستم مواردی هم هست که جذب یه موضوع میشم و کلکشو میکنم ولی این موارد معمولا توی حاشیه اند و در راستای اون روند اصلی کارم نیستند ....البته اینائی رو که میگم بیشتر مسائل مربوطه به درس و دانشگاه داره از ذهنم میگذره...

    #############################


    تا حالا این راهکار لجبازی با نفس رو جائی نخونده بودم خلاصه واسه تقویت اراده هیچ کاری نکرده بودم... واسه همین واسه این پستتون خیلی ذوق کردم
    من قبلا کتاب «قورباغه را قورت بده» رو خونده بودم که تا حدی چیزی هست که شما میگین ولی ازین دید بهش نگاه نکرده بودم (منفعلانه به اون رویکرد نگاه میکردم و در نهایت هم تغییری نکردم). میخوام ازین روش لجبازی که گفتین استفاه کنم ولی احتمالا این لج بازی ممکنه یه سری زمینه ها رو هم بخواد بهرحال اگه کتابی رو در این رابطه حضور ذهن داشتین ممنون میشم لطف کنین اسمشو بگین چون خیلی مشتقام (اون کتاب قورباغه را قورت بده رو پشت گوش انداختم)

  11. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: دوری از خانه،ماجراهای عاطفی و از تهی سرشار

    rroogg عزیز

    این راهکار لجبازی ، تجربه شخصی منه ، منم نه جایی خوندم و نه کسی بهم گفته بود ، این تجربه ای بود که من در مقابله با شیطان در پیش گرفته بودم که اولین بار در خصوص به تعویق انداختن نماز بود و اثرش رو که دیدم تسری دادم . به وبلاگم اگر مراجعه کنی متنی نوشته ام با عنوان « وقتی با تو لج می کنم موفق ترم » که مربوط به همین راه کاره . اساساً اغلب توصیه هایم به شما تجربه شده خودمه . و چون وضعیتت رو درک کردم تصورم این بود که به درد شما میخوره .

    از تخلیه ذهن با مکتوب کردن دغدغه ها گرفته ، تا ثبت امورات برای رفع اغتشاش ذهنی و یاد آوری مرتب امور که مبادا فراموش شود .

    جالبه بدونید بنده زمانی که مسئولیتهای سنگین داشتم و کارهای متعدد و حتی گاه متنوع ، دو دفتر تدارک می دیدم یکی امورات را با به صورتی که اول هدف گذاری کلی میکردم ، بعد سالانه را به صورت کلی لیست می کردم ( فقط لیست ) بعد ماهانه را لیست می کردم ، بعد روزانه را .

    اولین روزهای این مسئولیتها با این روند برنامه روزانه را لیست می کردم و آخر روز هم تیک می زدم و اگر موردی نیاز به توضیح بود در دفتر دیگه توضیحات را می نوشتم ، بعد از مدتی دیگه اصلاً نیاز نمی شود که به دفتر مراجعه کنم و لیست را ببینم که پیش برم ، نوعی اتومات در ذهنم پیش میامد و بی آن که با مراجعه به لیست کارها را دنبال کنم ، همانگونه پیش میرفت و وقتی چک می کردم کلی لذت می بردم ( و این مصرع از غزلی از حافظ را به درگاه خدا زمزمه می کردم که : « من وعده کردم و تو بجا آوردی » ) ، و بعد از مدتی دیگر نیاز به نوشتن هم نبود چون ذهنم وسعت پیدا کرده و به ذهن می سپردم و تکرار و یاد آوری مکرر نمی کردم و فقط مشغول کار می شدم . و نتیجه میشد تسلط بر خود و قوت اراده .

    حالا هر وقت در برهه ای از زندگی در حالتی مثل حالت شما قرار بگیرم و به عبارتی بی نظم بشم و بهترش اینه که بگم « سر رشته زندگی از دستم میره » این راهکار را در پیش می گیرم چیزی نمیگذره که ذهنم خالی از دغدغه و واگویه و یادآوری می شود و به وسعت و اتومات می رسد و.... پیش میرم و احساس رضایت می کنم .

    پس مطمئن باشید اینها تئوریهای حاصل از مطالعه کتابها نیست ، تجربه شخصی است ، و چون حال و احوال شما را درک کرده و تجربه کرده ام به شما هم ارائه کردم که امیدوارم مفید فایده باشد .


    .


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.