به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 88 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1387-12-11
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    با سلام به همگی
    من 25 سالمه و تحصیلاتم فوق دیپلم و 5 ساله که شاغلم تو 22 سالگی به اصرار خونوادم با برادر جاری خواهرم که تحصیلاتش پنجم ابتدایی ازدواج کردم اون تنها زندگی میکرد چون با خونادش یعنی مادرش مشکل داشته از همون اول خیلی شوکه شدم خیلی با هم مشکل داشتیم خیلی عصبی بود همش ایراد گیری و مسخره کردن من و خونوادم در حالی که طبق نظر دیگرون من و خونوادم خیلی از اونا سرتر بودیم خانوادم هم پی به اخلاقهای بدش بردن ولی مامانم گفت عروسی کن بعد خواستی جدا شو نمیدونم دلیلش چی بود
    من سر کار میرفتم و اون میگفت حق نداری حقوقت رو به خونوادت بدی یا جهاز بخری والا اجازه نمیدم سر کار بری کلا کارش داد و بیداد بود منم اصلا حوصلش و نداشتم خلاصه ازدواج کردیم مادرش آدم خیلی حسودیه حتی برای جهاز برون نیومد و خیلی اعصابمو خورد کرده و تو این سه سال فقط 2 بار خونم اومده ولی از حسودیش یه کلمه هم حرف نزد تا حالا هیچ کاری برام نکرده هیچی من جهاز خوبی آوردم و 3 تومن پول رهن خونرو دادم شوهرم هم یه ماشین داشت تو این سه سال فقط پول جمع کردیم و خونه و ماشین خریدیم خیلی خسیسه اصلا بلد نیست راحت زندگی کنه تا حالا فقط ساختم خیلی اخلاق بدی داره اصلا همدیگرو درک نمیکمیم خیلی عقده ایی همیشه تو خیابون از ماشین پیاده میشه و درگیر میشه خیلی خجالت میکشم بیسواد از طرز حرف زدنش تو جمع خجالت میکشم همش در حال ایراد گیری از پدر منه شوخیاش هم توهین داره همش بهم توهین میکنه کتک هم میزنه
    مادرش هیچ وقت برای من و خونوادم ارزش نمیزاره چند وقت پیش پدرم حالش بد بود و بستری شد مادرش حتی از من هم حالشو نپرسید من خیلی ناراحت شدم و به شوهرم گفتم اونم از مادرش پرسیده بود و اون گفته بود ما با اونا فامیل نیستیم و من زنتو به عنوان عروس قبول ندارم خود شوهرم هم با مادرش موافق نیست و خودش میگه مادرش حسوده ولی نمیتونه ترکش کنه و اگه من نخوام خونشون برم پس شوهرم هم با خونواده من تلافی میکنه در صورتی که خونواده من خیلی بهش احترام میزارن در صورتی که شوهر من چند دفه شوهرم با اونا دعوا کرده ولی به خدا من حتی یکبار هم به مادرش بی احترامی نکردم ولی اون ..... شوهرم هم چندین بار بهم گفته بهتره توافقی از هم جدا شیم میگه به درد هم نمیخوریم و .... میگه بهتره تمام اموال و تقسیم کنیم و هر کی بره پی کارش میگه اگه بخایی مهریه ات رو بگیری بیچارت میکنم و طلاقت نمیدم و قسط بندی میکنم و میرم یه زن صیغه 99 ساله میگیرم در ضمن بهش مشکوکم ولی تمیتونم ثابت کنم وقتی خونه مجردی داشته یه چیزایی برام گفته که خیلی تاثیر بدی تو ذهنم داشته
    حالا من چیکار کنم وقتی این همه از جدایی میگه احساس میکنم غرورم شکسته و باید یه اقدامی بکنم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    281
    امتیاز
    5,227
    سطح
    46
    Points: 5,227, Level: 46
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 123
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 402 در 153 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    سلام با توجه به تاريخ عضويت حتما"تا حالا تايپيكهاي تالار را در اين زمينه ديده اي بهتر است يك بررسي كني چون تايپيك مشابه مشگل شما زياده اگر نتيجه نگرفتي بيشتر توضيح بده سن همسر ؟ نحوه آشنايي؟ و...

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    دوست عزيز بيشتر از خودتون و گذشته همسرتون.....روابط گذشته همسرتون........بگين.....با اطلاعات بيشتر بهتر ميشه كمك كرد

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 88 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1387-12-11
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    همسرم گذشته سختی داشته و از 13 سالگی کار کرده به همین دلیل نتونسته درس بخونه چون اصلا وضع مالی خوبی نداشتن ولی پسر خیلی زرنگی مثلا تو همون بچگی به شهرستانها میرفته و کارگری میکرده خلاصه بعدها تو یه شرکت خوب و دولتی کار پیدا کرده و وقتی با من ازدواج کرد کلا 10 میلیون پس انداز داشت مامانش خیلی بد بوده و مجبور شده تنها زندگی کنه ولی بهشون میرسیده اون متولد 1360 و من متولد 1363 هستم
    تا اونجایی که من فهمیدم و یه جورایی خودش گفته خونه مجردی که داشته از دوست دختر و دوست زن بی نصیب نبوده و یه دختره بوده بوده که خیلی دوسش داشته و براش هر کاری میکیرده و شوهرم میگه اون خیلی خوب بوده ولی من واسه ازدواج نمیخواستمش خلاصه که این موضوع خیلی رو ذهن من تاثیر بد داشته و بهش اطمینان ندارم و فکر میکنم باز هم ممکنه در ارتباط باشه یا .... تو خیابون همش نگاهش به این واونه به منم خیلی سخت میگیره که این و نپوش و آرایش نکن و ....
    ازدواج ما خیلی سریع اتفاق افتاد من فقط دورادور خواهرش و میشناختم در عرض یه هفته همه چیز اتفاق افتاد
    نمیدونم چرا مامانم پاشو کرد تو یه کفش که این خوبه و تو باید با همین ازدواج کنی چون ناراحتی اعصاب داره با دعوا و گریه قبول کردم نمیدونم نگران چی بود شاید به خواطر اینکه دو تا دختر دم بخت دیگه هم بعد از من وجود داشت بماند که حالا مامانم عذاب وجدان گرفته و میگه من باعث شدم و تو باید جدا شی
    من خیلی دختر آروم و کم حرفی هستم وقتی شوهرم داد و بیداد میکنه و فحش میده من حتی نمیتونم یه فحش بدم فقط به شدت گریه میکنم و نفسم بند میاد احساس میکنم دارم داغون میشم احساس میکنم با این ازدواج همه چیزم و از دست دادم آرامش تحصیل ورزش و شاد بودن و زیبا بودن و زیبا لباس پوشیدن

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 91 [ 08:41]
    تاریخ عضویت
    1388-1-27
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    5,116
    سطح
    45
    Points: 5,116, Level: 45
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,281

    تشکرشده 1,260 در 376 پست

    Rep Power
    58
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    سلام
    همسرتون بیشتر سر چه مسائلی داد و بی داد راه می اندازه و ناراحت می شه ؟؟/
    اگه آروم باهاش صحبت کنب چه عکس العملی نشون میده؟؟
    تا حالا سعی کردی با محبت همسرت رو آرو م کنی؟؟
    در قبال محبت کردن چه عکس العملی نشون میده؟؟
    روابط زناشوییه موفقی دارین؟؟

  6. 2 کاربر از پست مفید mamfred تشکرکرده اند .

    mamfred (دوشنبه 02 آذر 88)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 88 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1387-12-11
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    نمیدونم تا چه حد میتونم منظورم و بگم
    ببینید کلا لحن حرف زدنش خیلی تند و تلخ ما با هم از سر کار میرسیم خونه و اون استراحت کامله و هی دستور میده مثلا با یه صدای تند میگه عصرونه بیار ببینم در صورتی که میدونه من اولین کاری که میکنم همینه کلا هر چیزی که لازم داره از من میخواد مثلا کنترل تلویزیون تو فاصله یه متریشه و من تو آشپزخونه هستم داد میزنه بیا این کنترلو بده ببینم من واقعا ناراحت میشم وقتی باهاش آروم در این مورد صحبت میکنم میگه من حرف زدنم همین طوره با همه همینطورم و تو نباید ناراحت بشی راست میگه حتی سر مادر خودشم داد میزنه قسمت بدش اینه که پیش دیگرون مثلا فامیلا هم با من اینطوری حرف میزنه حتی با پدر و مادر من هم لحن بد و بی احترامی داره اونا هم خیلی بدشون اومده یا مثلا میریم فروشگاه فروشنده میگه چی میخوایید راهتماییتون کنم با لحن بی ادبانه ای میگه خودمون داریم نگاه میکنیم من خیلی خجالت میکشم و به من میگه حق نداری میری مغازه سلام کنی همش داره گیر میده کجا رو نگاه میکردی هان در صورتی که اصلا اونطوری که فکر میکرده نبوده حتی یه بار پیش خونوادش یه سیلی بهم زد که تو فلان جا رو نگاه میکردی اینا مثلاهای خیلی جزیی و کوچیکی هست که وجود داره حتی موقع حرف زدن عادی با دیگرون صداش خیلی بد و و یه ندونه فکر میکنه دعواست

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 88 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1387-12-11
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    وقتی میشینم باهاش صحبت کنم کاملا جبهه میگیره و به بهانه های الکی منو متهم میکنه و تبدیل به یه بحث جدی میشه یه قولایی میده که تغییر کنه ولی تو این 3 سال اصلا عمل نکرده
    همش میگه تو با مادر و خواهر و .. خودت اینطوری رفتار میکنی ولی با مادر من نه واقعا مادرش خیلی دل منو شکسته من چه جوری میتونم مثل مادر خودم دوسش داشته باشم من خیلی سعی کردم شوهرم هم میدونه ولی ... همش منو مقصر میدونه با تمام کارهایی که براش میکنم تمام حقوقمو بهش میدم و اون یه مقدار خیلی کمی فقط واسه کرایه ماشین بهم میده هیجا نمیتونم تنها برم هر کاری هر چیزی که لازم داشته باشم باید با اجازه و تایید اون باشه حالا بماند خیلی از چیزایی که دوست دارم بخرم دعوا راه میندازه که لازم نیست از خیلی از خواسته هام باید بگذرم و در حد نیاز بخرم در مورد روابط زناشوییمون هم اون راضیه ولی من نه زیاد تو همه چیز اون فقط به فکر خودشه با اینهمه برای من دلی نمیمونه که بخوام محبت کنم اصلا هیچ انگیزه ایی ندارم اوایل سعی کردم با محبت رامش کنم ولی برمیگرده میگه فکر نکن با این کارا من خر میشم مثلا میخوایی از این طریق سوار من بشی و حرف خودت باشه کلا آدم بدبینی در مورد همه حتی غریبه تو خیابون قضاوت میکنه در ضمن تو حرفاش از کلمه های زشتی و خیلی بدی استفاده میکنه که واقعا اعصابمو بهم میریزه

  9. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    سلام

    ببینید شما از اول زندگیتون اشتباه کردید . ماه های اول زندگی پایه گذار کل زندگی هستند و شما از همون اول تمام حقوقتون رو به ایشون میدادید و همینطور همیشه با تایید ایشون کارهاتون رو انجام می دادید . در مقابل رفتارهای بدشون سکوت کردید و کلا مطیع بودید .

    ما با رفتارهامون و کارهامون به دیگران یاد میدیم که با ما چه طور برخورد کنند .


    همسر شما جزء آدم های سلطه جو هستند ، شما از روز اول به همسرتون فهموندید که میتونه روی شما سلطه داشته باشه و شما اجازه میدید که باهاتون هر طوری که دوست داره رفتار کنه . الان هم برای تغییر دادن یک سری از رفتارهاتون دیر نیست اما با توجه به اینکه ایشون تا امروز این رفتار رو از شما دیدن ، اینها رو عادی میدونند و از تغییر اون تعجب می کنند و اگر شما بخواید تغییر ایجاد کنید با شما به شدت مقاومت خواهند کرد و اگر شما این تصمیم رو داشته باشید ، باید قوی و محکم باشید و مخصوصا صبر داشته باشید کلا کار سختیه تازه اگر همسر شما به خاطر علاقه و زندگیش تصمیم به تغییر رفتار بگیره . شما خودتون به همسرتون یاد دادید که باهاتون اینطور رفتار کنه .

    در مورد بدبینی که دارند هم باید بگم این بدبینی متاثر از روابطی هست که خودشون در دوران مجردی داشتند و این باعث شده ذهنی شکاک و بدبین داشته باشند و حتی از شما که همسرش هستید دنبال چیزی برای اثبات بدبینی خودش باشه .

  10. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 تیر 94 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1387-9-16
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    6,426
    سطح
    52
    Points: 6,426, Level: 52
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 22 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    سئوالي كه براي من پيش اومده با تمام اين اوصاف شما دنبال راه حلي براي بهتر كردن زندگيتان هستيد؟!!!

    مي توانيد ويژگي خوب همسرتان كه باعث شده تا به حال به جدايي فكر نكنيد چه بوده است ؟

    و نميدانم كساني كه در اين سايت به ديگران توصيه مي كنند با هر تحقير و توهيني كه مي بينند بسازند و تقصير را متوجه خود شخص ميكنند به دنبال چه هستند؟ البته درست است كه شما نيز مقصر هستيد اما گناه شما نجابت و انسانيت است و نه چيز ديگر.
    به نظر من ازدواج شما از هر نظر اشتباه بوده است. همسرتان تحصيلات ندارد ! درآمد خوب ندارد! شخصيت اخلاقي و انساني ندارد ! دست بزن دارد !
    ميخواهيد ادامه بدهيد كه چه بشود ؟ كه چه تغييري كند؟

    باور كن او تغيير نميكند و فقط اين تو هستي كه پژمرده تر ، افسرده تر ميشوي . آرامش روحت را از دست ميدهي و نه تنها چيزي با اين ازدواج نصيبت نشده است بلكه ذهنت پر از خاطرات تلخ خواهد شد. اين زنجير احمقانه را كه به دست و پايت بسته اي را باز كن.

  11. 3 کاربر از پست مفید miran92 تشکرکرده اند .

    miran92 (دوشنبه 02 آذر 88)

  12. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 88 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1387-12-11
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم؟

    afsoon520 عزیز من خودمم هم اینطور فکر میکنم فقط از آینده میترسم
    من خیلی سعی کردم حقوقمو بهش ندم ولی در خونرو قفل میکنه و میگه پس حق نداری بری سر کار شوهرم خیلی آدم سختیه من با خودم میگم حتی اگر بخوام تصمیم بگیرم تغییرش بدم و به قول دوستان خیلی سخته و مقاومت و صبر میخواد ولی آخه به چه قیمتی به قیمیت از دست دادن روزهای قشنگ جوانیت بعد از اینکه جوونیت تموم شد و دیگه حوصله هیچ چیز و نداشتی واقعا ارزش داره چرا نمیشه یه زندگی آروم و با محبت و عشق داشت
    تعجب من هم از اینه که اکثر افراد تو این سایت توصیه به ادامه و سازش دارند
    من اگه نتونستم مقابلش بایستم چون شخصیت آرومی داشتم اصلا وقتی زور میگه و داد میزنه من میترسم از ترسم نمیتونم حرف بزنم بعضی وقتا از ترس مجبور میشم سر یه چیز الکی دروغ بگم که دعوا را نیفته
    خیلی چیزای دیگه هست نمیدونم چطوری همشو بگم نمیدونم چرا نمیتونم تصمیم بگیرم البته یه دلیلش واسه اینه که اصلن دوست ندارم پیش پدر و مادرم برگردم چون خونواده ما پر جمعیته همشون ازدواج کردن ولی در هفته دو سه روز جمع میشن کلن شلوغه و من حوصلشونو ندارم مادر پدرم هم پیرن و مادرم ناراحتی اعصاب داره و تا حالا طلاق نداشتیم نمیدونم چی پیش میاد


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.