سلام.خیلی از تاپیکهای مربوط به ازدواج رو خوندم و خیلی کمکم کرده اند والبته خیلی هم خدارو شکر میکنم که توی سرزمینم ادمای متخصص و دلسوزی هستن که اینهمه مهربون و باعلم دیگران رو راهنمایی میکنن.
اول از همه بگم و عذر بخام که من پستم طولانی میشه ولی تنها علتش اینه که درست راهنمایی بشم.
دوم .مشکلم:من 23 سالمه و خواستگاری دارم که 30 سالشه و ما مدت 3 ماه خانوادگی رفت و امد کردیم تا اینکه اوایل ماه چهارم به پیشنهاد مادر ایشون و البته تایید خانواده من رفتیم پیش مشاور و ایشون تاکید داشتن رابطه امون کم بوده و از این به بعد رابطه دو نفری و بیرون از منزل باشه(همه جلسات منزل ما و البته به اصرار ما بوده بجز یکبار پارک و یکبار بازدید ایشون رفتیم) و برای یکماه و نیم بعد دوباره وقت مشاوره دادن تا ما به شناخت بیشتری برسیم.(و برای هفته اینده تکی وقت گرفتم تا مشکلاتم را برایشان مطرح کنم)
الان برام سوالاتی پیش اومده که نمیدونم جزیی نگریه یا نه واقع بینیه؟؟
*نکاتی اینجا میگم صرفا نکات ضعف و منفی ایشونه و نقاط قوتش باقیه.
1.بعد 4 ماه از من سوال نمیپرسه و فقط میگه من فقط میتونم از خودم بگم (البته بجز جلسه دوم که ازم خواستن از اخلاقیاتم بگم و از شرایط خانودگیم)و از همون اول این من بودم که همیشه سوال ازش پرسیدم و البته در جوابهای من بسیار کامل و جامع و حتی بیشتر از حد انتظار پاسخگو بوده.و درواقع بخشی از فرصت اینکه از خودم بگم رو از دست دادم و برای ایشون خیلی کم از خودم تعریف و تثبیت کردم.گاهی وقتی جواب سوالمو میده انقده طولانیه و البته بیان صریح که گاهی اصلا جواب مورد نظرمو نگرفتم ،البته اون لحظه حالا از بی دقتیمه یا یه جورایی قانع کردن ایشون،اصلا احساس پیچوندنم بهم دست نمیده اما وقتی میام خونه و فکر میکنم یا موقعه مکتوب کردن حرفامون میبینم به جواب دلخواهم نرسیدم.وقتی میبینم ج نگرفتم مجبورم دفه بعد دوباره حرف رو پیش بکشم و خیلی از اینکار احساس خوبی ندارم چون دوست ندارم فکر کنه که مته به خشخاش میذارم و یا خیلی گیرم.از جواباش ممکنه خیلی چیزای دیگه دستگیرم بشه اما تو اون حوزه خیر.ایا این نشون میده خودخواهه یا مغرور که مثلا خودش به شناخت از من رسیده(ادم شناسه؟؟)
2.اینکه احساس میکنم حس مشورت گیریش کمه و اینکه احساس میکنم یه دنده اس(اینکه من ازش چیزی رو بخام و اینکه چقده حرف گوش کنه !!!حتی اگه منطقی نباشه خواسته ام).مثلا اون دوباری که رفتیم مشاور و پارک،مامانامونم بودن و اونجاها چون ما از ماشین پیاده نشدیم اصلا نپرسید چی بگیرم براتون و به سلیقه خودش رفت بستنی و معجون گرفت ولی دفه های بعد نوع رستوران یا اینکه کجا بریم یا غذای انتخابی با خودم بود(که البته منم بجز انتخاب غذا بقیه رو رو دوش خودش گذاشتم). یا گاهی تو حرفاش یه چیزایی رو میگه،بعد من میگم مثل فلانی میگه نه یا میگه یه جورایی اره.تایید کلی نمیکنه که بگه دقیقا یا افرین(ممکنه هم حق با ایشون بوده باشه ها.)و البته خیلی جاها هم همسو بوده نظرامون و سکوت کرده.
3.یه جورایی کلی نگره و تعمیم به کل میده.مثلا:با مترو رفتن سرکار کثیفی داره (دلیل میاره ها)، جامعه بده و حتی خودش شبها سوار تاکسی نمیشه(میگه شده موتور دربست میگیرم البته واسه همه چی دلیل هم میاره.مثلا در مورد تاکسی میگه قبلا سختگیری میکردن به کیا تاکسی بدن اما الان خیلی راحت میدن و واسه همینم نمیشه اطمینان کرد چون تاکسیه سوار شد)میترسم اینا نشونه شکاکی و بدبینیش باشه(البته با درس و کار من مشکلی نداره و حتی ازش پرسیدم اگه شب بیرون باشم و بخام برگردم ،چجوری برگردم؟،میخاستم ببینم میگه اصلا نباید شب بیرون باشی؟؟!!یکی از مواردی بود که اصلا ج نگرفتم که اخر چجوری برگردم؟).شاید به ادما و دوستاش مثبت نگر باشه و راحت اعتماد کنه اما به نظرم نسبت به جامعه منفی نگره.یا میگه کلا من کم شانسم همیشه یه کاسه هست که فرق داره تو خونمون و همیشه به من میفته)میگم لابد تلقین یا جذبش میکنین؟میگه نه بابا چیو جذب میکنم؟
4.تو خیلی از زمینه ها هم کفویم یا شاید کمی ما بالاتریم ولی تو خرج کردن به نظرم اصلا هم کفو نیستیم.درامدش کمه و علنا اینو به من گفته.3 بار دقیقا گفته.راستش من رو حمایت خانواده جفتمون حساب کردم(البته خونه و مغازه رو پدرش بهش داده) و منم چون کفویت ایمانیو اخلاقی واسم مهمتره خیلی سخت نمیگیرم و مطمینم که خدا همونطور که تو قران تضمین کرده ،از خرج نگران نیستم اما از بَرج نگرانم.و وقتی هم از شرایط و گرونی گفته :من براش ایه "ومن یتق الله ..." رو خوندم که بهش ایمان دارم اما خوب بالاخره از بَرج نگرانم.ایا این عدم کفویت تو خرج کردنمون مهمه؟؟؟
4. در مورد مهربونی و گذشت و خساستش از کجا بفهمم و میزان توجه و حرف شنوی از پیشنهاد ها و خواسته های طرف مقابل؟؟؟؟راستش خیلی خیلی صادقه.من خیلی سرچ کردم خیلی خیلی مطالعه کردم و جلسات دکتر فرهنگو شرکت کردم که اطلاعاتم بره بالا ولی هنوز خیلی چیزای اخلاقی رو اطلاعی ندارم.اما همین صداقتش یکی از نکات پررنگ اخلاقیشون واسه منه.(در کنار سایر حسناشون)به نظرم خیلی رو ریز اخلاقیات نمیشه مانور داد یا من یه ذره کج فهمم؟؟(خساستو میگن رستوران یا گل و شیرینی شون که اینا خوب بوده اما به نظرم ملاک نیس)
مشاور گفتن ایشون در تصمیماتشون مستقلن.
راستش دوس دارم جزیی تر بگم ولی راستش محیط مجازیه و میترسم کمی.من سوالای دیگه ای هم دارم یا مثالهایی از کاراشون ولی کمی شرمنده ام از طولانی بودن پستم.
خیلی خوشحال میشم علاوه بر دوستای مهربونی که کمک میکنن،مشاورا هم سری به تاپیکم بزنن.
متشکرم که وقت عزیزتونو برای راهنماییم میذارین.
علاقه مندی ها (Bookmarks)