پسری هستم 26ساله ساکن یکی از شهرهای کوچک ایران مدت 8ماه هست با دختری 22 ساله ارتباط دارم ارتباط ما در این مدت فقط یک ارتباط تلفنی بوده و از روز اول خودم پیشنهاد دادم که تا روز عقد حتی دستهای همدیگه رو هم لمس نکنیم در این مدت کوچیکترین تماس جنسی حتی لمس کردن دست همدیگه رو هم نداشتیم بعد از 3ماه که ارتباط تلفنی داشتیم پیشنهاد ازدواج منو قبول کرد اما حرفی از گذشته خودش نزد 1 ماه از جواب مثبت او گذشته بود که اتفاقی متوجه شدم با یک پسر رابطه 5ساله داشته برای من خیلی سخت بود اما به خودم قبولاندم که این دختر در گذشته هیچ تعهدی نسبت به من نداشته اما فکر اینکه او با یک پسر رابطه طولانی مدت داشته منو خیلی اذیت میکرد اما باز هم با خودم کنار اومدم وتقریبا موضوع تمام شده بود که دوباره اتفاقی متوجه شدم که او در مدت 3 ماه اول که من پیشنهاد داده بودم اما او هنوز چواب مثبت نداده بود با یک پسر دیگه ارتباط تلفنی داشته اما باز هم چون او هنوز جواب مثبت نداده بود باز هم من احساس کردم نسبت به من تعهدی ندارد بعد از جواب مثبت دادن چندین و چند بار امتحانش کردم متوجه شدم که بجز من قصد ارتباط با کس دیگه ای رو ندارد اما مشکل اصلی من اینه که اولا فکر گذشته او مدام منو اذیت میکنه دوم اینکه احساس میکنم اونجو که من واسش میسوزم او اینجوری نیست من از هر لحاظ چه مادی چه عاطفی اونو تامین کردم حتی موقیت ممتاز شغلی خودم را تقریبا خراب کردم اما من چندین وچند بار مسایل خیلی کوچکی از او خواستم وگفتم که به خاطر من انجام بده مثلا فلان لباس را نپوش یا با فلان دوستت زیاد رفت وامد نکن اما او تقریبا بیتفاوت بوده و حرف حرف خودش بوده بنظر دوستان عزیز من با همچین دختری میتونم زندگی خوبی داشته باشم یا نه ایا راهی هست که بتونم اونو مجاب کنم که واقعا مسایلی که واسه اون شاید کوچک و بی اهمیت بنظر بیاد واسه من مهم هستن ایا راهی هست برای اینکه گذشته اونو فراموش کنم . از میزان علاقه اون به خودم کاملا خبر دارم ومطمئنم اسیر عشق یکطرفه نیستم و اون هم به من خیلی زیاد علاقه دارد ودلیل پنهان کردن گذشته خودش از من ترس از جدایی بوده شاید این مشکل من واسه خیلی از دوستان خنده دار یا پیش پا افتاده باشه ولی با توجه به اینکه عشق اول من هست برای من بسیار بسیار مهمه ممنون میشم کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)