به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1394-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    4,610
    سطح
    43
    Points: 4,610, Level: 43
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با اين مدل مادرشوهر چور رفتار كنم

    مهمون خونه مادر شوهر بوديم ميوه ميخورديم كه دوباره مثل هميشه شوهرم گفت ما وقتي رفتيم خونه خودمون ميوه نخواهيم خورد چون هم من و هم خانممم تو ميوه پوست كردن تنبليم و مادرش برداشت پرتغالي پوست كند و به پسرش داد و گفت بخور در حالي كه ميوه من تو بشقاب بدون پوس كنده شدن مونده بود و شوهرم ديد مادرش فقط ميوه به پسرش ميده يه قاچ از پرتغالشو به من داد،و مادر شوهر برگشت بهش گفت واسه ميوه خوردن ميايي پايين واحد ما ميوه ميخوري ميري!!!!اين حرفش با اينكه چند روز گذشته بيشتر وبيشتر روم تاثير ميزاره و حس بدي بهم ميده !من هيچي نگفتم فقط تبسمي كردم ولي كاش يچيز ميگفتم 🙁🙁ديروز به شوهرم گفتم كار تو درست نبود كه باز هم از خصوصيات من و عادتهام تو جمع خونتون حرف زدي با اينكه يبار هم بهش گفته بودم كار خوبي نيست اما باز براي دومين بار گفت حق با تو هست و منم ديگه چيزي نگفتم،بنظرشما منطقيترين و بهترين عكس العمل چي ميتونيت باشه؟!ترسم خيلي زياده از سرخونه زندگي رفتنمون !قراره تو يه اپارتمان با فاصله چند طبقه زندگي كنيم باهاشون.نكنه تو زندگيم دخالت كنه طرز زندگيشون با خانواده من فرق داره اصلا رهايت نميكنن كه شايد بدل بگيره،يا محبت كردن بلد نيستن عروس رو بعضي وقتا يه جونو ي ميدونن كه اومده باهاشون جنگ كنه!!!البته گاها اينطوري ميشن،خوبيهايي هم زياد دارن ،من اصلا حاضر جوابي بلد نيستم و حرف و جمع ميكنم تو خودم و اعصابمو خراب ميكنم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام. کم نیستن مادر شوهرایی که نسبت به عروساشون مدام توهم توطئه دارن!
    شما بهترین کاری که میتونی بکنی اینه که از همین اول محل زندگیت رو ازشون دور کن و از همسرت بخواه یه جای دیگه خونه بگیرین. فاصله ها و حریم ها رو حفظ کنید تا اون ها هم کم کم متوجه بشن شما دیگه یه خونواده جدا هستید و مسائل خصوصیتون به خودتون مربوطه.
    هیچ وقت هم باهاشون دهن به دهن نشو، اگر تونستی جواب محترمانه ای بدی که هم شان خودت حفظ شه هم توهینی نشه بگو اما اگر نه بهتره سکوت کنی و دلخوریت رو با رفتارت نشون بدی. هیچ وقت هم شکایت مادر شوهرت رو پیش شوهرت نبر، نهایتا اگر خیلی واجب دیدی اونم بدونه در قالب درد دل و دلشکستگی بهش بگو ولی تو صحبت هات در نهایت احترام ازش یاد کن. چون مادرش هر چی هم که باشه برای پسرش عزیز و دوست داشتنیه و اگر احساس کنه شما با مادرش دشمنی دارید میره تو لاک دفاعی.
    موفق باشی
    ویرایش توسط خانم مهندس : یکشنبه 03 بهمن 95 در ساعت 01:50

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 دی 96 [ 04:14]
    تاریخ عضویت
    1395-10-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    212
    سطح
    4
    Points: 212, Level: 4
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من به عنوان عروسی که سالهاست با مادر شوهرم در یک اپارتمان زندگی میکنم از روی تجربه ای که دارم چند تا پیشنهاد برات دارم
    1.باشوهرتون حرف بزنین خیلی جدی و بهش توضیح بدین که نه در جمع خانواده شما و نه در بین خانواده ی خودش راجبه اخلاق های بد شما دعواهاتون و نقاط منفی شما صحبتی نکنه شما هم همینطور هر چقدر هوای همو داشته باشین اون همه دیگران براتوت ارزش قائل میشن و جرات دخالت به خودشون نمیدن
    2.هیچ وقت حتی اگه به شما توهین بشه جوابی ندین وفقط به شوهرتون نگاه کنین وقتی همسرتون سکوت شمارو ببینه خودش از شما دفاع میکنه و شماهم پیش خانواده همسرتون خراب نمیشین.
    3.همیشه از مادر شوهرتون تعریف کنین پیش شوهرتون و بگین به چشم مادر بهش نگاه میکنین همسرتون اگه واقعا حس شما رو باور کنه از ته دلش برای شما مایه میزاره و همیشه طرف شما رو میگیره.
    4.سعی کنین واقعا خوب باشین تا خوبی ببینین طوری رفتار کنین که دوست دارین با شما همون طور رفتار بشه.
    5.همیشه به نقاط مثبت طرف مقابلتون بیشتر توجه کنین
    6.نه خیلی صمیمی باشین نه خیلی دور وسرد هر چیزی در حد و اندازش خوبه
    7.اولویتتون همسرتون باشه و رضایت همسرتون بعد خانوادش چون رضایت هر دو مهمه اما خودتون و افکار خودتون هم خیلی مهمه
    8.کینه ای نباشین و موضوعاتی که پیش میادو زیاد کش ندید
    من الان سالیان ساله با مادر شوهرم در یک اپارتمان زندگی میکنم و4تا خواهر شوهر دارم وتک پسره همسرم با ابن حال به هیچ وجه دلم نمیخواد اصلا جدا بشم و خیلی خوش میگذره بهم و مادر شوهرمم خیلی خیلی دوست دارم اونم همینطور انشالله شما هم موفق میشی

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 فروردین 99 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1394-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    4,610
    سطح
    43
    Points: 4,610, Level: 43
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امكان عوض كردن خونمونو نداريم متاسفانه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها
    سلام. کم نیستن مادر شوهرایی که نسبت به عروساشون مدام توهم توطئه دارن!
    شما بهترین کاری که میتونی بکنی اینه که از همین اول محل زندگیت رو ازشون دور کن و از همسرت بخواه یه جای دیگه خونه بگیرین. فاصله ها و حریم ها رو حفظ کنید تا اون ها هم کم کم متوجه بشن شما دیگه یه خونواده جدا هستید و مسائل خصوصیتون به خودتون مربوطه.
    هیچ وقت هم باهاشون دهن به دهن نشو، اگر تونستی جواب محترمانه ای بدی که هم شان خودت حفظ شه هم توهینی نشه بگو اما اگر نه بهتره سکوت کنی و دلخوریت رو با رفتارت نشون بدی. هیچ وقت هم شکایت مادر شوهرت رو پیش شوهرت نبر، نهایتا اگر خیلی واجب دیدی اونم بدونه در قالب درد دل و دلشکستگی بهش بگو ولی تو صحبت هات در نهایت احترام ازش یاد کن. چون مادرش هر چی هم که باشه برای پسرش عزیز و دوست داشتنیه و اگر احساس کنه شما با مادرش دشمنی دارید میره تو لاک دفاعی.
    موفق باشی
    نقل قول نوشته اصلی توسط فانوس راه نمایش پست ها
    سلام من به عنوان عروسی که سالهاست با مادر شوهرم در یک اپارتمان زندگی میکنم از روی تجربه ای که دارم چند تا پیشنهاد برات دارم
    1.باشوهرتون حرف بزنین خیلی جدی و بهش توضیح بدین که نه در جمع خانواده شما و نه در بین خانواده ی خودش راجبه اخلاق های بد شما دعواهاتون و نقاط منفی شما صحبتی نکنه شما هم همینطور هر چقدر هوای همو داشته باشین اون همه دیگران براتوت ارزش قائل میشن و جرات دخالت به خودشون نمیدن
    2.هیچ وقت حتی اگه به شما توهین بشه جوابی ندین وفقط به شوهرتون نگاه کنین وقتی همسرتون سکوت شمارو ببینه خودش از شما دفاع میکنه و شماهم پیش خانواده همسرتون خراب نمیشین.
    3.همیشه از مادر شوهرتون تعریف کنین پیش شوهرتون و بگین به چشم مادر بهش نگاه میکنین همسرتون اگه واقعا حس شما رو باور کنه از ته دلش برای شما مایه میزاره و همیشه طرف شما رو میگیره.
    4.سعی کنین واقعا خوب باشین تا خوبی ببینین طوری رفتار کنین که دوست دارین با شما همون طور رفتار بشه.
    5.همیشه به نقاط مثبت طرف مقابلتون بیشتر توجه کنین
    6.نه خیلی صمیمی باشین نه خیلی دور وسرد هر چیزی در حد و اندازش خوبه
    7.اولویتتون همسرتون باشه و رضایت همسرتون بعد خانوادش چون رضایت هر دو مهمه اما خودتون و افکار خودتون هم خیلی مهمه
    8.کینه ای نباشین و موضوعاتی که پیش میادو زیاد کش ندید
    من الان سالیان ساله با مادر شوهرم در یک اپارتمان زندگی میکنم و4تا خواهر شوهر دارم وتک پسره همسرم با ابن حال به هیچ وجه دلم نمیخواد اصلا جدا بشم و خیلی خوش میگذره بهم و مادر شوهرمم خیلی خیلی دوست دارم اونم همینطور انشالله شما هم موفق میشی
    خوشبخالتون كه دوستون دارن،من با اين اميد با خانواده شلوغ ازدواج كردم كه از تنهايي دربيام ولي اصلا به هدف نرسيدم تو اين مدت نامزديم كه حداقل اينطوره اينده رو نميتونم بدونم اينطور ميشه يا بهتر يا شايدم بدتر،مادر شوهرم اصلا خجالت ننيفهمه خيلي رك هست اصلا هم مديريت نداره از اول جوونيش پدر شوهرم بهش زور گفته و فقط بچه بدنيا اورده و اشپزي كرده ...ميترسم از اينكه فردا بياد بيفرهنگي كنه و بشينه تو خونم يا دخالتاي ريز و درشت بكنه چطور به شوهرم بگم از اين كارا خوشم نمياد تا فكر بد نكنه و بهش بر نخوره من هزار تا اميد داشتم نسبت به خانواده شوهر اما ....

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 دی 96 [ 04:14]
    تاریخ عضویت
    1395-10-22
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    212
    سطح
    4
    Points: 212, Level: 4
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درست میگین خدارو شکر مادر شوهر من از فرهنگ خیلی بالایی برخوردار مثلا به هیچ وجه سرخود و بدون دعوت پایین نمیاد مثلا پیش میاد من 1هفته بالا نمیرم حرفی پیش نمیاد کسی بیاد خونش حالا هر کی حتما ماهم دعوت میکنه یا اگه کار راشته باشم نرم غذا میفرسته کاراشو خودش میکنه خریداشم همینطور و توقعی نداره هرچند 1پسر داره درکش خیلی بالاست.
    هر دو طرف مهما یعنی نمیشه که شما خوب باشین خوبی کنی اونها دخالت کنن... اگه ظرفیت مادر شوهرتون پایینه و احتمال دخالت میدین سعی کنین که از اول جدا باشین که احتراما از بین نره اگه امکانش هست؟؟

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سارا جان توصیه های دوستان خیلی خوب بود مخصوصا مبنی بر فاصله گرفتن از خانه مادرشوهر
    ولی یه چیزی که به نظرم خیلی مهمتره اینه که باید یه مقدار تمرین پوست کلفتی و بی خیالی کنی و از هر حرفی که می زنه سریال سازی نکنی این خیلی بهتره و آرامش بهتری داری

  7. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    خور در حالي كه ميوه من تو بشقاب بدون پوس كنده شدن مونده بود و شوهرم ديد مادرش فقط ميوه به پسرش ميده يه قاچ از پرتغالشو به من داد،و مادر شوهر برگشت بهش گفت واسه ميوه خوردن ميايي پايين واحد ما ميوه ميخوري ميري!!!!اين حرفش با اينكه چند روز گذشته بيشتر وبيشت
    ،مادر شوهرم اصلا خجالت ننيفهمه خيلي رك هست اصلا هم مديريت نداره از اول جوونيش پدر شوهرم بهش زور گفته و فقط بچه بدنيا اورده و اشپزي كرده ...ميترسم از اينكه فردا بياد بيفرهنگي كنه و بشينه تو خونم يا دخالتاي ريز و درشت بكنه چطور به شوهرم بگم از اين كارا خوشم نمياد تا فكر بد نكنه و بهش بر نخوره من هزار تا اميد داشتم نسبت به خانواده شوهر اما .


    یعنی انتظار داشتید بشینه میوه شما رو هم پوست بکنه ؟
    یه کمتوقعاتتون رو بیارین پایین زندگی شیرین تر میشه
    شاید به شوخی گفته اگه همه چیز رو بخوای تفسیر کنی و ساعتها بهش فکر کنی هیچ لذتی از زندگیت نمی بری
    انقدر در مورد روزهایی که نیومده و اتفاقاتی که نیفتاده نترس برای خودت احتمالات بد رومیدی و ترسهات رو بیشتر می کنی
    نهایتش اینه که یه کمدورتر از هم خونه بگیرین که حساسیت ها کمتر شه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (یکشنبه 03 بهمن 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.