به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 دی 95 [ 08:38]
    تاریخ عضویت
    1395-4-27
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    912
    سطح
    16
    Points: 912, Level: 16
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    49

    تشکرشده 21 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نتیجه جلسه برای رجوع به همسر سابقم...به نظرتون چیکار کنم؟

    سلام
    من 7 ماهه از همسرم جدا شدم ولی از بعد از جدایی مدام پیام می فرستاد و خانوادش رو می فرستاد که دوباره رجوع کنه
    انقدر سماجت کرد بالاخره دیشب تو یک جلسه ای قرار شد نشستی بزاریم و من و همسر سابقم و پدر و مادر ش و پدر و مادر من و دو نفر از افراد فامیل حضور داشته باشیم و صحبت کنیم و شرایطی بزاریم برای رجوع و ببینیم اصلا به صلاح هست یا خیر

    اول که همسر سابقم اومد به همه سلام کرد مادرم جوابشو نداد بعد مادرش گفت که سلام کرده به شما.
    همسر سابقم گفت من با ایشون نبودم و از همونجا بحث بین مادرم و همسر سابقم شروع شد و به جایی کشید که همسر سابقم هر حرفی دلش خواست زد و هر توهینی که می تونست به مادرم و دایی هام و کلا خانواده مادری من کرد.
    مادرمم البته تا حدی جواب توهین ها رو میداد ولی مادر من بزرگتره احترامش واجبه
    بعد که شرایط اینطوری شد من بلند شد داد زدم تا می تونستم فریاد زدم به سمت پدر شوهر سابقم گفتم چرا جلوی پسرتون رو نمی گیرید..
    خلاصه یه اعصاب خوردی شدید و دعوا پیش اومد گلوم هنوز می سوزه
    اونام دیدن من داد می زنم گفتن که تو روانی هستی منم گفتم آره خوب شد پسرتون رو نجات دادین
    خلاصه خیلی شب بد و وحشتناکی شد.
    بعدش شوهر سابقم منو صدا کرد تو اتاق و کلی گریه کرد که دوستم داره میخواد باهام زندگی کنه
    گفت حاضره جونش رو بده برای من
    ولی از مادرم متنفره و آرزوی مرگ مادر منو داره
    پدرم در کل ماجرا فقط سکوت کرده بود و عمیق تو فکر بود
    بعدش که اوضاع کمی آروم شد اون دو نفر از فامیل و پدر و مادر همسر سابقم هی وسط رو گرفتن و گفتن که زندگی شما سر بچه بازی و مسخره بازی به هم خورده و به خودتون فرصت بدید
    و مادرم گفت اگر همسر سابقت رو دوست داری ما حرفی نداریم ولی زندگی خاله بازی نیست....
    منم گفتم بهشون فکر می کنم
    با این شرایطی که پیش اومده اصلا میشه به رجوع فکر کرد؟با این همه بی حرمتی که به مادرم شد!!

    ما جدایم به دلیل مشکلات زیادی بود مثل
    مشکل در روابط جسنی و خیانتش به من و....
    ولی تازه دیشب فهمیدم منو خیلی دوست داره و فقط سر لج و لجبازی کارو به اینجا کشونده.
    واقعا نمی دونم چه باید کنم.
    اینم در نظر بگیرید که به شدت از طلاق و شرایط فعلیم ناراضیم
    به شدت از نظر عاطفی تو بحرانم یعنی واقعا دلم عشق و دوست داشتن می خواد و تصور یه زندگی جدید با مرد جدید هم برام محاله.
    خیلی دلم می خواد همین امروز همین الان بمیرم.
    یه موضوع دیگه ام اینکه من شب خیلی سخت و بدی رو گذروندم و صبحم کلی گریه کردم ولی از وقتی اومدم سرکار خیلی می خندم بیخودی می خندم یا مسیر پیاده ای هر روز تا محل کار میرم رو امروز یه انرژی مضاعفی داشتم دوییدم.
    بعدم تو دستشویی یا هرجایی که تنها باشم نا خود آگاه آواز می خونم و وشگن می زنم انگار یه شادی کاذب پیدا کردم.
    ممکنه نشونه مشکل روحی باشه؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نه.مشکل روحی نیست یه جور تخلیه مغزیه
    منم وقتی عقده دلم رو خالی می کنم بعدش شارژ میشم

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    عدم علاقه ایشون به مادر شما مساله خاصی نیست خیلی از خانمها هم به مادرشوهرشون علاقه ای ندارن و دارن زندگی می کنن

    ولی شما بقیه مشکلاتی که با همسرت داشتی رو مرور کن و حتما برای همشون برو مشاور
    دو نفری برید مشاور و بعد تصمیم بگیرید

    به همسرت بگو همه چیز باید حل بشه از ریز و درشت، بگو حتی مسایل مربوط به روابط خصوصی که داشتیم رو هم باید حل کنیم چون اون شرایط قبلی برام قابل تحمل نیست

    راستی خوشحالی شما الان به خاطر ابراز علاقه همسر سابقت هست و مشکل دیگه ای نداری
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  4. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    بارن (شنبه 04 دی 95), خانم مهندس (شنبه 04 دی 95)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 96 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1395-10-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    499
    سطح
    9
    Points: 499, Level: 9
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گفتین بخاطر خیانتش جدا شدین خیانتش در چه حد بوده؟
    با مسئله خیانتش کنار اومدین؟

    - - - Updated - - -

    اول مشکلاتی که قبلا با هم داشتین رو برطرف کنید
    الان در اوج هیجانات تنهایی و نیاز به محبت هستین
    بین عقل و احساس جانب عقلو بگیرین

  6. کاربر روبرو از پست مفید گیس طلایی تشکرکرده است .

    خانم مهندس (شنبه 04 دی 95)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    شما، مادرتون و متاسفانه همسرتون آدمهای نابالغی هستید، ببخشید که با صراحت میگم
    مادرتون بزرگتره اما مثل بررگتر رفتار نکرده. همسرتون خویشتن دار نبوده، شما هم کنترلی روی رفتارتون ندارید تا جایی که کارتون به فریاد کشیدن میرسه. کاش همه مثل پدرتون میتونستن سکوت کنن.
    اولین کار اینکه خانواده ها رو از روابطتون منفک کنید، اصلا مدتی از خانواده ها دوری کنید و اجازه ندید هیچ اظهار نظری کنند. خودتون بهتر باهم به نتیجه میرسید به شرطی که...
    حتما خودتون رو درمان کنید. هروقت هردوتون توانستید بجای جواب دادن و بحث کردن و فریاد زدن چند دقیقه سکوت کنید و یه لبخند به طرفتون هدیه بدید یعنی حالتون خوب شده. اونوقت میشه زندگی کرد.
    در ضمن حواستون باشه که فقط برای فرار از تنهایی و بی عشقی و ...اون مسائلی که گفتید دوباره وارد رابطه ای نشوید که یکبار ناموفق بوده!

  8. 2 کاربر از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (سه شنبه 21 دی 95), بارن (چهارشنبه 08 دی 95)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1393-3-03
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    7,599
    سطح
    58
    Points: 7,599, Level: 58
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 151
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    622

    تشکرشده 16 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چه شب رویایی و خفنی!باید نبرد سختی بوده باشه!
    جدا از شوخی، من میگم بهتره بهش یه فرصت محدود بدید. چطوری؟ اول مطمئن شید که اصلاح شده و کارهای نادرستش رو ترک کرده. بعد کم کم ارتباطتون رو باهاش بیشتر کنید و همزمان کاملا مراقب اوضاعش باشید ببینید همچنان به قول‌هاش وفاداره یا نه؟ بعد از مدتی دستتون میاد که راست میگه یا نه. اگر راست گفت (که ان‌شآءالله همینطور باشه) می‌تونید به زندگی قبلی‌تون برگردید. اما اگر دیدید مجددا دغلبازی می‌کنه و همون آدمه بهتره زیاد خودتون رو درگیرش نکنید و خلاص شید.
    امیدوارم خوشبخت باشید


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نظر اساتید در رابطه با قطع ارتباط و شروع ارتباط جدید
    توسط b3hnam در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 16 مرداد 94, 09:45
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 18 مرداد 93, 08:34
  3. مشکلات کوچک و بزرگ زندگی من(به کمکتون احتیاج دارم)
    توسط الهام90 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 مرداد 90, 04:30
  4. یادتونه آخرین بار کی حمام رفتید !؟...
    توسط m.mouod در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 دی 88, 11:32
  5. لطفا کمک کنید به کمکتون احتیاج دارم
    توسط goolyakh_21 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 16 اسفند 87, 01:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.