به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array

    من توي اين زندگي گم شدم 😔 دلم زندگي ميخواد

    من خيلي تايپيك اينجا زدم و بعضي از كمكها برام مفيد بوده ولي اين بار دلم خيلي پر و يه بغضي تو گلوم گير كرده.
    واقعا من تو اين زندگي گم شدم و شايدم. نميدونم تو كدوم نقطش هستم واقعا نميدونم حق من از اين زندگي چقدر تو زندگي كه هميشه حرف حرف شوهر ، خواسته خواستهاي شوهر تو زندگي كه حتي برا رفتن خونه مامانم بايد اجازه بگيرم و اونم اگه حالش خوب باشه و من به تازگي نرفته باشم اجازه بده تو زندگي كه ورود خروج ات دست مادر شوهر لباس خريدنات دست خواهر شوهر تو زندگي كه بعد از بيست بار گفتن كه پول ندارم ٢٠ تومان ميزاره رو ميز ميره تو زندگي كه حتي طرز لباس پوشيدنت دست شوهره مسافرتات با خانواده شوهر عيدها و مراسم ها اولويت اول خانواده شوهر تو زندگي كه اينهمه زحمت بچه ميكشي اخر سر اگه يه اتفاقي خدايي نكرده برا بچت بيفته عين قوم مغول ميريزن سرت و دنبال مقصر ميگردن واقعا من كجام تو ظرف شستن و غذا پختن و تخت خواب من پيداميشم ؟؟؟ واقعا من كجاي اين زندگيم؟؟؟
    از اولش به علايق و سلايق و آزادي و خواسته ها چه زن چه مرد چه بچه چه بزرگ ارزش و احترام قايل شدم اينم سهم من از اين دنيا يه خانواده زورگوي كه حرف حرف من واقعا من تو زندگي چه نقشي دارم ؟؟؟ پس خواسته هام و علايق و سلايق من چي ؟؟؟ آخه منم دلم استقلال ميخواد دلم ميخواد هفته اي يكبار خانواده شوهرم نبينم دلم ميخواد برم دنبال تحصيلاتم دلم كلاس تنيس ميخواد دلم يه خريد دو نفري زن و شوهري ميخواد دلم ميخواد شب چله برم پيش مادر تنهام تا اينكه كنار يه مش آدماي خدا نشناس با لشكرشون بمونم دلم ميخواد برم مسافرت بدون نظر مادر شوهرم و حضورش دلم ميخواد با بچم برم پارك ولي بدون خواهر شوهرم دلم ميخواد خودم باشم واسه خودم زندگي كنم كناره دخترم و شوهرم واقعا خيلي خواسته هاي بزرگ و زيادين؟؟؟
    واقعا من كجا دارم زندگي ميكنم تو يه شهر بزرگ به سبك غار نشيني آخه تا كي الان چهار سال كه زندگيم همين از وقتي ازدواج كردم كلا گم شدم
    فكر نكنين زندگي بدي دارم نه من الان سه سال در مقابل حرفها و كارها و رفتارهاي شوهرم بخصوص خانوادش كلامي حرف نزدم و خم به ابرو نياوردم ولي واقعا تا كي ممكن اين جور زندگي زنده بمونه!!!

    دلم زندگي ميخواد

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    یکم برو ویژگی های شخصیتی خودتو بشناس تا بفهمی مشکل از کجاست شما خیلی واضح یک مهرطلب و اگه نه وابسته هستی البته احتمال زیاد مورد اول هستی
    از حرف هات برداشت میکنم خودتو از دیگرات کمتر میبینی و اگه اونا نظری بر خلاف نظرت بدن جرات ابراز وجود و نظر پیدا نمیکنی و همیشه فقط داری تابع و این و اون و حرف مردم میشی صوت های مربوط به نوع شخصیتت رو دکتر هلاکویی توضیح داده گوش کن و با مشکلت آشنا بشو و ببین راه حل چیه

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    شما راست ميگيد مشكل از من ولي چه طوري حل كنم وقتي به خودم فكر ميكنم من اصلا جرات بيان مشكلاتم ندارم وقتي با يكي حرفم ميشه هميشه من كم ميارم و تسليم ميشم همش سعي ميكنم همه از من راضي باشن چه خانواده خودم چه خانواده شوهرم. مشكل از من ولي چه طوري حل كنم لطفا راهنمايم كنين
    من واقعا به اين نتيجه رسيدم كه هيچ كس نميشه تغيير داد و تنها بايد خودم تغيير بدم تا مشكلاتم حل بشه ولي اين تغيير از كجا شروع بشه نميدونم.
    صوتهاي دكتر هلاكويي رو كجا ميشه پيدا كرد؟

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام با توجه به اینکه شما الان ازدواج کردید که فکر میکنم اصلا از روی میل نبوده و فقط واسه راضی کردن بقیه بوده و اون آقا شما رو همین طوری دیده و پسندیده باید بگم با تغییر خودت و تغییر خودت از زن مطیع و فرمان بردار به یک زن با استقلال فکری باید بهشون بر بخوره و فکر کنه دارید بهش جسارت میکنید و این آغاز جنگ و دعواست که شما نسبت بهش فوق العاده حساس هستید باید بگم که تغییر کار راحتی نیست و جسارت و شجاعت و قدرت زیادی میخواد که فقط باید از درون خودت باشه وگرنه هیچی عوض نمیشه و این فایل ها فقط واسه شناخت خودتونه واسه درمان کمک روان شناس احتیاجه و اینا کافی نیست ولی به هرحال من مجموعه سخنرانی های دکتر رو داشتم و ترک چهارم و پنجم و ششم راجب مهر طلب ها بود رو آپلود کردم امیدوارم استفاده کنی تا لااقل خودت و نقطه ضعف هات رو بشناسی و ببینی چیکار میتونی بکنی
    Download File UploadBoy.com Making Your File Sharing Easy! آپلودبوی,آپلود بوی

    Download File UploadBoy.com Making Your File Sharing Easy! آپلودبوی,آپلود بوی

    Download File UploadBoy.com Making Your File Sharing Easy! آپلودبوی,آپلود بوی

  5. کاربر روبرو از پست مفید mehdi.ma.mm تشکرکرده است .

    بارن (دوشنبه 06 دی 95)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    ممنون از كمكتون مرسي. من ديشب در مورد شخصيت مهر طلب تو اينترنت سرچ كردم كه يكيش مقاله دكتر هلاكويي بود و موضوعش ٦٠ ويژگي شخصيت مهر طلب بود كه من نصف اين خصوصيات داشتم نه همشون من اونارو كپي كردم اينجا و اونايي كه دارم با تيك سبز و اوني كه ندارم با ضربدر قرمز گذاشتم.
    چون شما اطلاعاتي داريد واسه همين اين كار كردم اگه وقت تون نگير يه نگاهي بكنين

    تیپ مهر طلب
    60 خصیصه افراد مهر طلب:

    دکتر هلاکویی

    1. نیازی که همیشه به تایید دیگران دارد، لباس من چطوره، غذای من چه طوره،.. اگر کسی راجع به لباس شما حرفی نزد، شک می کنید که آیا درست پوشیده اید یا نه. ✅
    2. از قبول و رد درخواست دیگران ناراحت و ناراضی است و “نه” نمی گوید. اگر قبول کند ناراحت است و اگر نه بگوید، بعد عذاب وجدان می گیرد.✅
    3. از مطالبه حق خود رنج می کشد! از تقاضای پس گرفتن پولی که قرض داده شده ناراحت است.✅
    4. از مقاومت آشکار دوری میکند. ممکن است پای تلفن چیزی بگوید، حتما پشت سرتان راحت حرف می زند، ولی چهره به چهره که می شود توان مقاومت ندارد. “آدم برای خودش دشمن درست نمی کند” در زمینه خراب کردن مردم و غیبت بی نظیر است.✅
    5. به راحتی اظهار عقیده نمی کند. با ابهام حرف میزند و سریعا نظر خود را عوض می کند. حرفی نمی زند که شما مخالفش باشید.✅
    6. توهین را تحمل می کند. فکر می کند دوستانه است. ولی وقتی به مسخره به او می خندند شب نمی تواند بخوابد.❌
    7. همه کارها را برای جلب محبت می کند. با هرکسی از چیزهایی که دارد به عنوان جذابیتهای او حرف میزند. مثلا کسی رنگ پوستش سیاه است، از پوست سیاه تعریف می کند؛ می خواهد او را خوب بدانند و دوستش بدارند. (98% مردم در دنیا 98% موارد بهترین کاری که می توانند بکنند، می کنند؛ همه خوب هستند و هیچ کسی حق ندارد کسی را بد بداند.)✅
    8. آدم حسی و احساسی است. اغلب به همه می خواهد غذا بدهد، …؛ اگر به کسی 2 بار گفتید بفرمایید و به او 1 بار، از شما ناراحت می شود✅.
    9. مهر و کین را با هم دارد. روابطش اینگونه است. 30 سال است با شما دوست است، شما را مهمانی دعوت نمی کند، با شما دشمن می شود. “پدر مادر که به بچه التماس می کنند که با این ازدواج نکن، ….، لیاقت تو همین است، سرت به سنگ بخورد، برو با همان ازدواج کن!” تمام زندگی اش با مهر و کین همراه است.✅
    10. غصه خور و غمگین. همیشه داستان دارد. “نمیداند از کجا شروع کند، از بچه بگم، از همسر بگم …”❌
    11. همیشه نا امید و مایوس است. همیشه می گوید سعی میکنم، ولی نا امید و مایوس است. با وجودی که وضع خوب است فکر می کند که وضع همیشه ممکن است بد شود.✅
    12. بسیار پر توقع و پر انتظار است. “یه تلفنی می زدی، یه کارتی میفرستادی، از نظر احترام خوب بود”، “من دوهفته مریض بودم، کسی زنگ نزد حالم را بپرسد”. “یه تعارفی می کردی.”❌
    13. باید دیگران را همیشه متنبه و پشیمان کند. “من فکر کردم مُردی”، دیر که آمدی، سردرد گرفتم؛ ….” شما را به غلط کردن می اندازد.❌
    14. به این دنیا آمده تا نیاز دیگران را براورده کند. به زور به شما غذا می دهد، همیشه به دنبال انجام کارهای شما هستند.❌
    15. برای خودش خسیس است، ام برای دیگران هدیه خوبی می خرند. در خصوص خودش محبتی نمی کند، ولی در خصوص دیگران دست و دلباز میشوند.✅
    16. همیشه می خواهد بهتر باشد، نه برتر. مهربانتر، مومن تر، پاک تر، نجیب تر بودن را دوست دارد؛ اما با باهوشتر، پولدارتر بودن، خونه بهتری داشتن، مساله دارد. دوست دارد بدانید که به کسی کمک کرده است، ولی برتر بودن را دوست ندارد.✅
    17. ملاک و معیار درست و غلط بودن، خوب/مفید یا بد/مضر بودن چیزی، قضاوت و حرف و نظر دیگران است. اگر کسی گفت غلط است، یا خوب است، نظرمان را تغییر می دهیم.✅
    18. معمولا به گونه ای پنهان، حسود است. وقتی از کسی تعریف می شود، احساس خوبی ندارد.✅
    19. احساس می کند از دیگران کمتر، پایین تر و حقیر تر است. (غلامم، خاکزادم، حقیرم، نوکرم، خاک پا هستم،…)❌
    20. به واژة احترام اهمیت بسیار می دهد؛ پدر مادر یا فرد بزرگتر، هر کار غلط و هر حرف نادرستی می توانند انجام دهند! یا “اول اسم ما باشد، خودش زنگ زد، یک ماه قبل به ما بگویند.”✅
    21. فرض او بر این است که فرمانبرداری و فرمانبری اساس کار است. (مثل ارتشی ها) دولا راست شدن و تحقیر خود، احساس مهمتر بودن به دیگران و احساس خواستنی بودن به خود می دهد.❌
    22. وابسته است: 1-نیازهای خود را از طریق دیگران و نیازهای دیگران را می خواهد که برآورده کند. اگر کسی به شما وابسته است، شما نیز به آنها وابسته هستید. 2- احساس و اندیشه من از دیگران جدا نیست: اگر پدر چیزی را دوست دارد، من هم باید دوست داشته باشم.✅
    23. احساس تقصیر و گناه: همیشه در همة ماجراها کسی گناهکار است؛ همیشه سرزنش متوجه کسی است: “ازدواج من تقصیر دایی من بود، اگر بچه من اینطور است چون او گفت به این کلاس برو”. خودش یا دیگران را گناهکار میداند.✅
    24. عذر خواهی: همیشه در حال عذر خواهی است. حتی به خاطر کاری که دیگری کرده است. همیشه بدهکار دیگران و نگران قضاوت و نظر دیگران است. “ببخشید که من در مهمانی این طرف بودم و شما آن طرف”. پرسشهایش را با کلمة “ببخشید” شروع می کند.✅
    25. فکر میکند که لذت خواستن، خودخواهی است؛ به دنبال لذت نیست. 3روز در مهمانی زحمت می کشد، و خودش چیزی نمی خورد. غذای بهتر را به دیگران می دهد، و بدتر را برای خود می گذارد. از برچسب خودخواهی بیزار است.✅
    26. همیشه باید وجودش مفید باشد؛ هیچ جا نمی تواند لذت ببرد و راحت باشد. “کاری نباید بکنیم، ظرفی نباید بشوریم،….” همه جا باید نشان دهد که مفید است، با ارزش است، …❌
    27. وجود پر از شرم و خجالت دارد؛ (شرم و خجالت یعنی من آدم بد و احمقی هستم) مفهوم گناه یعنی اینکه من آدم خوبی هستم که کار بدی کرده ام. پس عادات پنهانی دارد که بتواند با این شرم مقایسه کند. (معتادها همه خجالتی هستند.) مشروب و ماریجوانا و تریاک و مواد مخدر دیگر همین تاثیر را دارد و احساس بد فرد را از بین میبرند و اضطراب و شرم آنها را کنترل میکند.❌
    28. موجود تنهایی است. (جدا یعنی بی او بودن، اما تنهایی یعنی بی کس بودن)؛ تنهایی یعنی: من بدم، تو بدی، رابطه بد است، و نتیجه رابطه بد است، و بهتر است از هم جدا باشیم.✅
    بزرگترین دشمن تنهایی، ازدواج است، پس از ازدواج انسانها تنها تر می شوند.❌
    نسبت به فرزندان خود هم احساس خوبی ندارند.❌
    افرادی هستند که در مهمانی ها در گوشه ای می نشینند و در حال ارزیابی و تخیلات هستند.❌
    29. از خودنمایی بدشان می آید. اگر بگویید مهندس است، بدش می آید. اگر تعریف کنید، به او بر می خورد؛ در حالی که در ته وجودش این تمجیدات را دوست دارد. ولی وقتی مجبور می شوند، در نهایت تمجید از خود می کنند و به دیگران نیش و کنایه می زنند.✅
    30. مظلومیت را خیلی دوست دارد: وقتی که بتواند بگوید “من مظلومم، خیلی خوب است.” فرض و توهمی هم دارد که مظلومیت یعنی حقیقت و حقانیت. یعنی چون ظالم بد است، مظلوم خوب است و حقیقت با اوست. ولی مظلوم در بیشتر موارد از ظالم بدتر است چون به خود ظلم کرده است. تا وقتی که مظلوم داشته باشیم، ظالم حتما پیدا خواهد شد!✅
    31. معتقد است که عاشق مردم است، ولی در جمله های دیگر خود می گویند که تشنه محبت هستند! دوستی با آدمها ایرادی ندارد، ولی عاشق مردم بودن بازی و حقه بازی است.❌
    32. اهل تملق و چابلوسی و اغراق است؛ آماده برای فداکاری؛ اهل فحش و ناسزا هستند. و هیچ فرهنگی به اندازه ما فحش ندارد.❌
    33. عضو حزب باد هستند؛ روی حرفهایشان نمی شود حساب کرد.❌
    34. آماده است در بازی ها ببازد. مساله را برد و باخت می داند✅
    35. وقتی با شماست، به یاد دیگران است. “جای خواهرتون خالیه…” این یعنی، من کم هستم.✅
    36. به شدت از خودش و از همه چیز ناراضی است؛ از درسی که خوانده، از بچه ای که آورده، از ازدواجی که کرده،…✅
    37. عشق یعنی تسلیم کامل؛ هرچی تو بگی، هرچی تو بخوای من زیر پا می گذارم،…✅
    38. معتقد به تحمل، گذشت و فداکاری است؛✅
    یعنی من به کسی اجازه می دهم که کار بدی انجام دهد، اجاره دهم که خودش را بدتر کند، من بدتر شوم، به دیگران بدی کنم، …. از ضعف و ضعیفی لذت می برد. از مریضی کیف می کند. احساس می کند که ادم له و لورده، آدم خوبی است.❌
    39. تکرار را دوست دارد؛ با این کار به آرامش می رسد. یک داستان را 200 بار برای شما تعریف می کند. از تغییر و تنوع بیزار است؛ شرایط بد شناخته شده را به شرایط خوب ناشناخته ترجیح میدهد. به دنبال تنوع و تکامل نیست. همیشه به دنبال شباهتها میرود و فکر می کند که کسی که شبیه اوست، ادم خوبی است. در شرایط نا مناسب می ماند❌

    40. برای دیگران زندگی می کند. من برای دیگران به اینجا آمده ام. برای براورده کردن نیاز دیگران آمده ایم. (خودمان را صغیر و حقیر می دانیم، یا خودمان را بایاتر می بینیم) از زندگی خود فرار می کند، خودش نیست. اگر فکر کند کسی انتظاری دارد از او، به دنبال آن است. مسئله آبرو را برای خود درست کرده: قضاوت مردم نادانی که اصلن او را نمی شناسند! نمی داند که 98% حرف مردم کوچکترین تاثیری در زندگی او ندارد.❌
    41. با فردی که احساس میکند دیگران او را تایید نمی کنند، ازدواج نمی کند. من به خاطر شما با پدرتون ماندم، من به خاطر شما خرج خودم نکردم…!✅
    42. بسیار مبادی آداب است: چگونه دعوت کند، تلفن کند، تبریک/تسلیت بگوید. در تسلیت بگوید که انشالله غم آخرتون باشه (نفر بعدی خودت باشی…)❌
    43. ظاهرا آرام است، وجودش مثل سیر و سرکه می جوشد! در درون به هم ریخته است. و چون بیشتر مردم حال پریشان مردم را با ظاهر آرام دیگران مقایسه می کنند، فکر می کنند چقدر آنها آرام هستند و نمی دانند که آنها چقدر آرام هستند. آرامش خود را در توقف/سکون می بیند. از بیشتر نیروهایش در بیشتر زمینه ها استفاده نمی کند مگر برای نشان دادن خوبی و دوست داشتنی بودن خودش.✅
    44. اهل تعارف است. از شما بدش می آید و طوری با تو برخورد می کند که انگار عاشق توست.✅
    45. به موضوع قدر دانی/شناسی بسیار اهمیت می دهد. مثلا اگر مثلا صندلی جابجا کرده، می خواهد به گونه ای که البته بوی تظاهر و خودنمایی نداشته باشد، گفته بشه که این صندلی جابجا شده!✅
    46. همیشه برای خودش و دیگران محدودیت ایجاد می کند، اینجا نشین، بیخودی انقدر سفر نرو، انقدر خوشگذرونی نکن، برگرد به گذشته ها، برای چی انقدر می خندین، مشقاتون رو چی کار کردین..! بسه دیگه، دوساعت کنار دریا زیاد است، بریم!! چقدر حرف میزنید! در صورتی که بچه سالم بچه ای است که بین 12 تا 22 سالگی، اقلا 5سالش را روزی 5 ساعت حرف بزند تا تناقضهای ذهنی خود را حل کند تا در زندگی گرفتار نباشند! بچه ها از پدر و مادر کمتر یاد می گیرند، باید کنار دوستان باشند تا از آنها رابطه برابر را یاد بگیرند.❌
    47. اهل پیش داوریست، از قبل تصمیمش را گرفته. اهل قضاوت است، حکم صادر میکند. برچسب می زند، اینها دهاتی هستند، اینها چپ هستند، اینها آمریکایی اند.❌
    48. غرورش را به صورت تواضع و فروتنی نشان می دهد. وقتی نشان می دهد که فروتن است، خاکی است، هیچ است، احساس می کند که کسی هست. خود را کوچکتر از چیزی هست که نشان می دهد✅.
    49. اهل شعار، کمی هم شعر ولی از شعور خبری نیست: “ما عاشق هم هستیم، سیاه و سفید فرقی ندارند؛ ولی پسرم با سیاهها بیرون نرو”. “با همه ادیان خوب هستیم، همین ادیان خودمون!” در صورتیکه دین را دیگران برای خود تعریف می کنند!! “ما ایرانی هستیم”❌
    50. اهل وظیفه هست، چون از بیرون به او تحمیل میشود، ولی مسئولیتی ندارد. با تعهد سرو کار ندارد، نتیجتا هرزمان که لازم شد قول و قرارش را به هم میزند.❌
    51. در حالی که مسئول نیست، به دنبال رسالت و پیامبری است. یا از خودش یا از دیگران انتظار دارد.❌
    52. آدم مذهبی است ولی سیاسی نیست. مگر اینکه مذهب سیاسی یا سیاست مذهبی شود. پس همیشه بار مذهبی و خرافی دارد.❌
    53. آدمیست که همیشه نقش نجات گر دارد. “چون آدم بدبختی بود، دلم برایش سوخت؛ من دوستش نداشتم، ولی او مرا خیلی دوست داشت پس با او ازدواج کردم.” به سلامتی خود نمی رسد، ولی مواظب سلامتی شماست. فکر می کند از این طریق می تواند چیزی را ثابت کند.✅
    54. فامیل خوب است و دوست، غریبه بد است و دشمن: با اینکه همیشه با فامیل قهر است و دعوا هست و … .❌
    55. آغاز گر خوبیست ولی تمام کننده خوبی نیست. کارهای نیمه تمام دارد. کتابی دارد که 5 صفحه اول را خوانده!✅
    56. اهل قضا و قدر و سرنوشت و … دکترا دارد، ولی فال می گیرد و استخاره می کند!❌
    57. مضطرب و نگران است که بیماریهایی روان-تنی مثل میگرن و یبوست و جوش و آسم و آلرژی و … دارد❌
    58. حالت خفیف افسردگی دارد (40% مردم ایران) فرهنگ افسرده داریم. دوست داریم بشینیم و گریه کنیم و چراغها را خاموش کنیم تا سوزناک تر شود❌.
    59. خشم و عصبانیت. و برخی مواقع خشم بدون عصبانیت. خشم احساس است، عصبانیت رفتار است. ما خودمان خشمگین نمی شویم، ولی خود را عصبانی می کنیم. کسانی که خشمگین هستند و عصبانی نمی شوند، عصبی هستند.✅
    a. انسان عصبی: کسی که واقعیت را آنگونه که هست نمی بیند
    b. مسئولیت را به اندازه نمی پذیرد (بیشتر یا کمتر)
    c. با وقت و زمان مشکل دارد
    d. مشکل جنسی دارد
    e. مشکل خشم دارد
    f. مشکل حرمت نفس دارد
    g. مشکل قدرت دارد
    h. موجودیست که نمی دارن با خشم خود چه کند
    60. روان نژند است (نوراتیک)

  7. کاربر روبرو از پست مفید negad تشکرکرده است .

    ZENDEGIBEHTAR (دوشنبه 06 دی 95)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    واقعا از پیگیر بودنتون معلومه دوست دارید تغییر کنید
    مطلب رو درست پیدا کردید
    حالا که خودتون و نقطه ضعف هاتونو شناختید آیا برنامه ای برای تغییر هم چیدید؟
    بشینید کل روزتون رو بررسی کنید ببینید کجاش رو مثل مهرطلب ها رفتار کردید و نقاط ضعفت رو بنویس هم برای خودت و هم برای ما که با هم راهی پیدا کنیم که بهترشون کنید و رفتارتون رو به رفتار سالم نزدیک کنیم
    دیگه قربانی بودن و اطاعت بسته
    تو برنامتون باید کارایی که خلاف میلتون انجام دادید رو حتما ثبت کنید و در روز بعد و موقعیت بعد کاری رو که دوست دارید کنید رو جاش بنویسید و انجام بدید چون از وضعیت دقیق زندگی و سبک زندگیتون مطلع نیستم چیز زیادی نمیتونم بگم
    حالا چه چیزی باعث شد متوجه بشید و بخواید تغییر کنید؟

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    من در طول زندگيم از مجردي تا الان هميشه سعي كردم جوري زندگي كنم كه با اين اون كاري نداشته باشم و سعي كنم هر كاري از دستم بر مياد بكنم و در مقابل خواسته هيچ كسي نه نگم از دوستام گرفته تا پدر مادرم و الان هم شوهرم خانوادش. هميشه كوتاه اومدم نميگم تو سري خور بودم نه ولي هميشه سعي كردم همه از من راضي باشن. ولي واقعيتش خانواده شوهرم تمام حسن نيتهام و رفتارهاي من جز وظيفه من دونستن من الان ٤ سال ازدواج كردم و يه دختر ٢ ساله دارم خيلي سختي ها توزندگيم كشيدم خيلييييي ما با مادر شوهرم اينا و جاريم تو يه آپارتمان سه طبقه زندگي ميكنيم و دو سال پيش پدرم از دست دادم و چه مصيبتها و فشارهايي كه نكشيدم اون موقع دختر من دو ماهه بود و دلم نميخواد بگم كه مادر شوهرم و برادر شوهرم چه حرفهايي كه نگفتن و شوهرم چه رفتارهايي كه نكرد و من ، من ابله در مقابل اين رفتارها هيچ عكس العملي نشون ندادم و تمام اينا باعث شدن من فقط تو خودم برم و ديگه حوصله جرو بحث نداشتم و كلا شوهرم بيخيال شدم بزرگترين مشكل ما رفت آمد به خونه مامان من بود كه از اولين روز ازدواج نميزاشت درست حسابي برم خودشم نميومد وقتي هم كه ميومد فقط پر حرف بود كه مامانت اين گفت بابات اين گفت و تا چند روز هم زندگيم زهر مار ميكرد بعد فوت پدرم من دو هفته تو خونه مادرم موندم و بعدش اومدم خونه خودم بعد از حرفها و كارهاي شوهرم و خانوادش من كاملا رفتم تو لاك خودم ديگه برام مهم نبود برم خونه مامانم يا نه مهم نبود شوهرم مياد يا نه از روز چهلم پدرم تا به امروز كه دو سال ميشه من به شوهرم نگفتم بريم خونه مامانم. خودم تنهايي هفته يك بار ميرفتم از اونهم گله نداشتم بي تفاوت بودم تا اينكه شوهرم كم كم احساس كرد نه تنها نبودش در جمع خانواده من احساس نميشه بلكه راحت تر هم بودم و اين باعث شد از محرم ماه امسال اين رفتاراش بزار كنار اكثرا عصرا ميريم خونه مامانم گاها شب ميمونيم و جالبش اينجاس خودش ميره من اصلا حرفي از مامانم نميارم باخانوادم گرم گرفته با من تغريبا مهربون الان هوديگر بيشتر دوست داريم و منهم سعي ميكنم با كارها و حرفها و رفتارهام با اون خوب باشم و تمام فشارها و حرفها يي كه ميون من شوهرم بهم ميزنه همشون حرفها خانوادش كه نميتونه در مقابلش به ايسته به من فشار مياره هر روز خدا ميخواد برم پايين ميخواد وقتي مادرش نيست دم به ديقه زنگ بزنم حق مسافرت دو نفري نداريم حق بيرون رفتن تنها رو ندارم و و و كلي كارهايي كه همشون خواسته خانوادش نه خودش. خانوادشم كلا آدمايي هستن كه با همه چي كار دارن انسانهاي شديدا پر رو هستن و چيزي به معناي خجالت مفهوم نداره و كلا تو دخالت هستن و حرفهاي خيلي نا بجا ميزنن و مشكل اينجاس كه من جواب درست و قاطعي ندارم براشون باورتون ميشه حتي خيلي هاش به شوهرم نميگم چون توري برخورد ميكنه كه انگار حق با اوناس و اون موقع من خيلي زجر ميكشم و زندگيم از چشمم ميوفته و به اين نتيجه رسيدم كه خودم بايد جواب بدم و عكس العمل نشون بدم ولي نميدم.
    مثلا دايي شوهرم افتاده بود بيمارستان و تو كما بود من توي روز دوبار به زن دايي شوهرم زنگ زدم جوياي حال شدم ولي بيمارستان نرفتم عصر كه رفتم خونه مادر شوهرم خواهرشوهر بزرگم اونجا بود گفتم دايي چه طور برگشت با صداي بلند گفت حالا ميپرسي ديگه عوض اينكه بياي بيمارستان عوض اينكه به من زنگ بزني الان ميپرسي تو بايد خانواده شوهرت دستت نگه داري تو بايد بياي آويزون من شي تا من تو رو ببرم بيمارستان همسايه آدم مياد ببينه چه شه تو از غريبه بد تري و هزار تا حرفهاي ديگه كه يادم نمياد منم گفتم ميرفتي بيمارستان به منم ميگفتي برگشته ميگه من عمرا به تو التماس كنم بياي تو بايد التماس كني من خواهر شوهرم هزارتا دري وري ديگه آخر سر منم گفتم شما انگار اعصابت خورده برو هر وقت آروم شدي حرف ميزنيم واقعا من در مقابل اون موندم چي كار كنم بعدا حتي تو دلم به اون حق ميدادم كه ميدونم اشتباهه

    وخلاصه اينكه از حرفها رفتارها و كنايه هاي خانواده شوهرم خسته شدم دوست دارم جوري رفتار كنم تا بشينن سر جاشون جوري برخورد كنم تارحق دخالت حتي نظر هم نداشته باشن. نميدونينن كه خيلي دخالت ميكنن و بايد ترموزشون بكشم بدبختي هم اينجاس جوري وانمود ميكنن كه دلسوز برادرشون هستن و به فكرش هستن و ما اينجا مترسكيم شايدم برگ چغندر. خواهر شوهرم رفته معجون درست كرده داده به شوهرم كه بخور تا پسرت بشه انقدر ناراحت شدماااا يكي نيست بگه تو كي هستي آخه از كجا اين همه جرات جسارت دارين. زنگ ميزنه دندان پزشك برا شوهرم وقت امپلنت ميگيره. منم ناراحت ميشم دلمم نميخواد زياد تند برم كه تا اون تغييريم كه شوهرم كرده بر گرده به روز اول.

    هميشه از اينكه نميتونم در مقابل رفتارها عكس العمل درستي داشته باشم ناراحت بودم همش احساس ميكنم حقم ضايع ميشه ولي نميدونستم مشكل ١٠٠٪‏ از خودم ولي با مطلب مهر طلبي كلي چشم باز شد من كلي بايد رو خودم كار كنم و برنامه بريزم نمونه اي از كاراي غلطم اينكه اكثرا هر روز ظهر خواهرشوهرم با بچش مياد خونه ما كه دخترش اومده تا با دخترت بازي كنه ميزاره ميره خودش خونه مادرشوهرم و من اعصابم خيلي خورد ميشه خيلي كه من نميتونم بچه خودم نگه دارم تو هم بچه ات آوردي آخه كه چي بشه نميتونمم بهش نه بگم بعد رفتنش پشت سرش بد و بيارا ميگم و اعصابم خورد ميشه اين شده كار تغريبا هر روز ما


    من كلا بايد رويه زندگيم تغيير بدم بعدش دنبال خواسته هاي خودم بگيرم ولي چه طوري برنامه ريزي كنم نميدونم

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    یا خدا خانوم شما مرز های مهرطلبی رو شکستی من الان اینو خوندم همه بدنم یخ کرد شما حاصل تربیت کاملا زورگویانه و ترسناک و با کنترل و بدون حق انتخاب بودید و تا خرخره زیر مشکلات رفتی و بعد هم رفتی با یک پسر بچه بزرگ سال ازدواج کردی و از همه بدتر بچه هم آوردی البته میدونم شما اون ویژگی بدتون هست که شرایط بد شناخته شده(ازدواج)را به شرایط خوب ناشناخته(طلاق) ترجیح میدهید و توانایی تصمیم جدایی هم نداری
    شما با این پسر بچه که تو دام مامانش و خواهرش گیر کرده و کاملا واضحه که این خانواده کنترل گر در همون کودکی دست و پای روانی بچه رو قطع کردن و ایشون هیچ وقت رشد عقلی نکرده
    خیلی ببخشید که ناامیدتون میکنم ولی آدما هیچ وقت تغییر نمیکنن مگر کسی که بخواد ایشون و شما حاصل یک نوع فرهنگ و رفتار هستید ولی واسه شما احتمالا بدون خشونت ولی اون آقا با خشونت شما اگه کار و درآمد داری و یا حمایت خانواده رو داری فوری جدا شو چون با این اخلاقیات اطرافیانت و انفعال شما بچتون هم میشه مثل شما اگه تو بچگی درست تربیت نشه همیشه بچه میمونه و هرگز نمیتونه تو اون خونه رشد کنه
    خانواده ایشون حتی بچه هاشونم میدن شما نگهداری تازه طلب کار هم هستن و اصلا رو همسرت حساب باز نکن چون وضعیت شخصیت ایشون رو هم بدونید(وابسته)میفهمید خیلی عزت نفس پایینی دارن و جرات اعتراض به اشخاصی که بهشون وابسته هستن رو نداره
    شما فقط میتونی خودتو تغییر بدی و انقدر پول(کار)و استقلال فکری(احتمالا روان شناس هم میخوای) داشته باشی وزندگیتو عوض کنی و نظاری کسی حرف اضافه بزنه
    وگرنه مثل مادران و مادر بزرگ هامون باید بسوزی و بسازی
    ویرایش توسط mehdi.ma.mm : سه شنبه 07 دی 95 در ساعت 00:59

  11. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 27 مهر 97 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1392-7-30
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 125 در 66 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نه من حاصل تربيت زورگويانه و ترسناك وكنترل گر و بدون انتخاب نيستم كاملا بر عكس من تو محيطي بزرگ شدم كه حق انتاخ داشتم هيج وقت پدرم نگفته حرف حرف منه هيچ و قت به زور كاري نكردم پدر من يه آدم روشنفكر بود ولي متاسفانه من با كلمه نه و فداكاري مشكل دارم درست زندگي من يه زندگي ايده آل نيست ولي بدترين شرايط هم نيست من تو همين سايت زندگي خيلي از آدما رو خوندم كه به زندگي خودم شكر كردم.
    و من شايد با كار روي خودم خيلي از مسائل حل كنم زندگي چيزي نيست كه اين بزارم كنار برم دنبال يه زندگي ديگه من سعيم ميكنم تا همين زندگي رو درست كنم تا يه زندگي ديگه
    در ضمن درسته شوهر من يه آدم وابسته هست ولي وابستگي همسرم روز اول اگه ١٠٠٪‏ بود الان ٨٠٪‏


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. توي اين شرايط استعفا بدم يا ادامه ؟
    توسط akasha در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: چهارشنبه 31 اردیبهشت 93, 13:10
  2. چطور بايد رفتار كنم كه بهم بي احترامي نكنه توي جمع خانوادگي
    توسط setareh soheil در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 مرداد 91, 16:32
  3. من توي اختلاف برادرم و شوهرم گير افتادم.كمك
    توسط فرشته سفيد در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 20 اسفند 90, 16:38
  4. چگونه بيرون خونه شير باشيم و توي خونه مرغ عشق؟!
    توسط Ideal00 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 اسفند 90, 12:48

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.