به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 آذر 95 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1395-8-17
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    61
    سطح
    1
    Points: 61, Level: 1
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    سختی زندگی با یه بابای عجیب

    سلام
    پدر من 52 سالشه
    تنبل هست از اول ازدواجش تا الان کار نکرده به جاش خونه ی 500 متریمونو 15 سال پیش فروخت و تا چند سال پیش پول رو به باد فنا داد.
    هوچی بازه. هر حرفی میزنه با جنگ و دعواس حتی حرف عادیش
    الان که سر پیری داره میره سر کار بعد یه چند سالی صبحا مامانم باید صبحونشو اماده کنه بیدارش کنه مجبورش کنه بره سر کار اونم با یه عالمه فحش به کل خاندان مادریم و مادرم میره یا لج میکنه میره خونه مادرش
    و یه قرون دوزاری که در میاره براش خیلی ارزشمنده
    کل ماه یعنی بیشترشو بیکاره و به صورت شیفتی توی یه کار میکنه الان.تازه اونجا کار نمیکنه فقط میخوره و میخوابخ چون زیاد کار ندارن.3 روز صبح میره 3 روز شب و 3 روز بیکار
    هر دعوایی با مامانم کنه بعدش میگه من فردا نمیرم سرکار
    عمومم ارث پدریشونو بالا کشیده و ما کلا پول نداریم فقط همدیگرو داریم
    3 بچه ایم که خواهرم ازدواج کرده و الان پزشکه و برادرم دانشجوی فوق هست منم که اخریم به خاطر مشکلات روحیم که بعد میگم میخام برای سومین بار امسالم کنکور بدم البته رتبه های سال قبلم حدود 3000 بوده ولی میخوام رشته ی خوبی بیارم
    پدربزرگم 3 تا پسر داشته که همه خیلی جذابن
    اولی مال مردم خور
    دومی که بابامه از اول انواع و اقسام مواد رو کشیده و انقدر مامانمو اذیت میکنه که اگه یه روز یه دقیقه اروم باشه اون روز روز خوبیه برامون
    خیلی اذیت میکنه حتی یه بار که صدای تلوزیون بلند بود و من چون داشتم درس میخوندم بهش گفتم کمش کن ولی گفت من خودمو بکشم که تو میخوای درس بخونی.میخوای بخون میخوای نخون
    مامانم هم به خاطر اینکه خونوادش از ابروشون میترسن یا پول اضافه ندارن خرج دختر شون که بدبختش کردن کنن باید بسوزه اینجا
    خونواده بابام با همه فامیلاشون فرق دارن کلا
    با اینکه اصل و نسب دارن ولی ادمای بیخودین
    خاله عمه دایی عموهاشون همه تحصیل کرده و پولدارن اینام معتاد و خل و دشمن هم.همش با هم دعوا میکنن.
    حالا من میخوام کنکور یه رشته خوبی قبول بشم که مامانمو نجات بدم ولی ذهنم اذیت میکنه
    همیشه فکر میکنم اطرافیانم میمیرن میرم نفسشونو چک میکنم حتی.هر وقت مامانم داداشم یا خاهرم از خونه بیرون میرن میترسم.صدقه میدم یا ایت الکرسی میخونم اتفاقی نیفته.اصلا فکرشم نمیتونم کنم اطرافیانم بمیرن
    یا یه بار مامانم غذا توی مریش گیر کرد فکر کردم افتاده توی حلقش منم به شدت ترسیدم و از اون موقع هر وقت یکی پشت سر هم سرفه کنه فکر میکنم افتاده توی حلقش و داره خفه میشه و به شدت میترسم.همش هم گوش به زنگم یکی سرفه نکنه
    یه سری به خودم گیر داده بودم نمیتونی غذا بخوری و توی حلقت میفته و یه روز کامل غذا نخوردم هرچی هم میخوردم توی گلوم گیر میکردم و با دعا و بسم الله و ترس و به سختی انگار غذایی گیر کرده میخوردم.
    یه سری هم گیر میدادم به خودم تلقین کنم که (نمیتونم درست نفس بکشم)و واقعا وحشتناک بود چون روی تنفسم تمرکز میکردم و و فکر میکردم اختلال ایجاد شده.به محض اینکه شبا میخابیدم سریعا از خاب میپریدم و چند بار اینجوری میشدم توی شب.اما خدارو شکر الان خوبم تقریبا
    از دوران بلوغم تا الان درگیر یه سری خیالبافی هایی هستم که صبح تا شب باهام هستم و تا الان ولم نکردن.از همه درسو زندگیم به خاطر اینا میزنم.یه خونواده توی ذهنم تشکیل دادم که فکر میکنم به خاطر کمبودهام از لحاظ عاطفیه
    اعتماد به نفس پایینی دارم و به صورت غیر ارادی از مردا میترسم.اون موقع ها که مدرسه میرفتم پیاده برمیگشتم و اگه توی یه کوچه یه پسر بود من از ته کوچه برمیگشتم و از یه مسیر دیگه میرفتم با اینکه راهم دور میشد.
    الانم که میخام واسه بار 3. کنکور بدم باز دارم کارای قبلمو تکرار میکنم.ذهنم وسواس شدید داره نمیتونم درست درس بخونم.نمیخام امسالم هم خراب بشه.میترسم پیش روانپزشک هم برم و اینارو بگم.
    لطفا راهنماییم کنین تا امسالم هم خراب نشده.
    راستی ظاهرا هم ادم سالمی هستمو وقتی به یکی میگم مشکل ذهنی دارم همه میگن فکر میکنی چیزیت نیست که.وسواس داری. و ...
    میخام رتبه ی خوبی بیارم خلاص بشم از اینا و از افکارم و ...

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    درسته رفتارهای پدرت برات قابل درک نیست و آرزو میکنی ای کاش شخصیت ورفتارهای دیگه ای داشت٬اما تغییر دادن دیگران‌تا خودشون نخواهند غیر ممکنه واز طرف دیگه ذهن کمال طلب ما انسانها مدام از دیگران انتظار رفتارهای خاص دارد...فکر اینکه در روابط پدرومادرت دخالت کنی یا مادرت بخواهی نجات بدی رو کنار بگذار چون این تفکرات باعث میشه انرژی ای رو که میخوای متمرکز بر ساختن آینده خودت کنی صرف امور حاشیه ای کنی.

    اگر گاهی کمکی همدردی یامشورتی از دستت برای پدرومادرت میاد انجام بده ولی خودسرانه در روابطشون دخالت نکن .

    برای دوری از استرس واضطرابی که منشا افکار پریشان شده سعی کن از همان ابتدا با توقف افکار منفی این استرسها رو کمتر کنی تنهایی زیاد باعث میشه نتونی این این افکار رو کنترل کنی.حضور بیشتر در جمع دوستانت میتواند موثر باشد.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  3. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Lida75 (دوشنبه 17 آبان 95), nardil (دوشنبه 17 آبان 95), ستاره زیبا (دوشنبه 17 آبان 95), شیدا. (دوشنبه 17 آبان 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 آذر 95 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1395-8-17
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    61
    سطح
    1
    Points: 61, Level: 1
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام

    درسته رفتارهای پدرت برات قابل درک نیست و آرزو میکنی ای کاش شخصیت ورفتارهای دیگه ای داشت٬اما تغییر دادن دیگران‌تا خودشون نخواهند غیر ممکنه واز طرف دیگه ذهن کمال طلب ما انسانها مدام از دیگران انتظار رفتارهای خاص دارد...فکر اینکه در روابط پدرومادرت دخالت کنی یا مادرت بخواهی نجات بدی رو کنار بگذار چون این تفکرات باعث میشه انرژی ای رو که میخوای متمرکز بر ساختن آینده خودت کنی صرف امور حاشیه ای کنی.

    اگر گاهی کمکی همدردی یامشورتی از دستت برای پدرومادرت میاد انجام بده ولی خودسرانه در روابطشون دخالت نکن .

    برای دوری از استرس واضطرابی که منشا افکار پریشان شده سعی کن از همان ابتدا با توقف افکار منفی این استرسها رو کمتر کنی تنهایی زیاد باعث میشه نتونی این این افکار رو کنترل کنی.حضور بیشتر در جمع دوستانت میتواند موثر باشد.
    کلا شرایطو نمیدونین اخه شما
    بابام جوریه که توی خونه جنگ اعصاب راه میندازه.کل فامیل بابامو میشناسن دیگه رفتاراشو.کلا کارش هم گند زدن به زندگیمونه.از کار کردم میترسه.از خونه خریدن میترسه.یه بار من باهاش دعوا کردم میگه یه بار به یه موتوزی میگم بزنه بهت توی خیابان بمیری البته این واسه خیلی وقت پیشه اما یادم مونده
    خیلی هم بی پول نیسیم دستمون به دهنمون میرسه اما اون موقع ها ما خوب بودیم الان بدتر از اون موقع ها شدیم
    داداشم وقتی میاد خونه از دانشگاه یه شهر دیگه میگه تا 1 سال نمیام خونه.
    خونه انقدر سر وصداس که من نمیتونم درس بخونم درست حسابی.
    وقتیم میرم کتابخونه نگران مامانم هسم که دوباره بابام اذیتش نکنه.

    رفتارای خودمم عجیبه خسته شدم

  5. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. همانطور که دوستان اشاره کردن شما دچار استرس هستىد براى از بىن بردن اىن استرس و ىا زندگى کردنش شما به صورت خود کار ىکسرى فعالىت مثل خىالبافى انجام مىدهىد تا اىن فشار کم کنىد.دوست عزىز فشار در زندگى خىلى بد است موجب اختلالات مغزى مىشود.شما الان استرس پدرتون هست استرس کنکور هست اىن موجب شده که شما همىشه دچار استرس بشوىد حتى وقتى که مادرتونخوابه.بهترىن کارى که مىتونىد بکنىد تلاشتون انجام بدىد ولى به کنکور فکر نکنىد توکل بر خدا

  6. 3 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 17 آبان 95), Lida75 (دوشنبه 17 آبان 95), شیدا. (سه شنبه 18 آبان 95)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 آذر 95 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1395-8-17
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    61
    سطح
    1
    Points: 61, Level: 1
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Posticon (3)

    نقل قول نوشته اصلی توسط omid12 نمایش پست ها
    سلام. همانطور که دوستان اشاره کردن شما دچار استرس هستىد براى از بىن بردن اىن استرس و ىا زندگى کردنش شما به صورت خود کار ىکسرى فعالىت مثل خىالبافى انجام مىدهىد تا اىن فشار کم کنىد.دوست عزىز فشار در زندگى خىلى بد است موجب اختلالات مغزى مىشود.شما الان استرس پدرتون هست استرس کنکور هست اىن موجب شده که شما همىشه دچار استرس بشوىد حتى وقتى که مادرتونخوابه.بهترىن کارى که مىتونىد بکنىد تلاشتون انجام بدىد ولى به کنکور فکر نکنىد توکل بر خدا
    ممنونم
    اگه توانایی این رو داشتم که افکارمو کنترل کنم هر افکاری مثل وسواس فکریم نا امیدیم و هرچیز دیگه که الان داشنجو بودم نه اینکه برای بار سوم بخام کنکور بدم
    سالای قبل خیلی نمیخوندم 2 3 هزار منطقه 1 میشدم حالا هم خاهر برادرم گیر میدن که بمون بخون قبول بشی
    رابطم با خواهر برادرم هم کمرنگه
    ویرایش توسط Lida75 : دوشنبه 17 آبان 95 در ساعت 12:24

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    2,403
    سطح
    29
    Points: 2,403, Level: 29
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود
    بهانه نيار،مگه بقيه تو همون خونه، دکتر مهندس نشدن؟
    کار پدرت رو من صحيح نمي دونم .ولي دليلي براي طلبکاري و خشمگيني شما بچه ي آخرهم وجود نداره؟
    تازه بهتر،اگه لوس بارت مي آورد خوب بود؟مگه همين دليلي بشه براي پيشرفت و موفقيّت شما.

  9. کاربر روبرو از پست مفید maziyarhosaini تشکرکرده است .

    Lida75 (دوشنبه 17 آبان 95)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    دوست گلم از قدیم گفتن خونه ها جدان ولی اسرارشون یکیه! ما همگی درکتون میکنیم، شرایط بسیار سختیه. مار هر کجا کج بره خونه ی خودش راس میره، موندم چرا یه عده ای که اسم خودشونم ادم گزاشتن اندازه ی این حیوون هم نیستن که ارزش و حرمت خونه ی خودشونو حفظ کنن. اما همون طوری که دوستمون امین فرمودن تغییر ادما با خواست خودشون سخت و بدون خواست خودشون غیرممکنه پس هرگونه تلاش شما برای تغییر رفتار و شخصیت پدرتون عبثه. اما یک کار خیلی مهم میتونید انجام بدید و اون اینه که دیدگاه و ریتم زندگی خودتونو تغییر بدین. تصور کینن که ایشون فقط یک نگهبانن که تو منزل شما سکنی دارن. اصلا به عنوان یک پدر مسئول و وظیفه شناس روشون حساب باز نکنین و با این مدل پدرها مقایسشون نکنین. زیاد باهاش کنتاکتی نداشته باشید و به دید یک بیمار روانی بهشون نگاه کنید. مادرتون هم سعی کنن وقتشونو با چیزای دیگه پر کنن و به جر و بحث با این موجود نپردازن. بیمحلی کنید بهش. تمام حواستون به زندگی خودتون باشه. باور کنید بیشتر امراض ملت ما با بی توجهی و پررویی و پرتوقعی کامل درمان میشه. یکم با این سیستم مثلثی(بی توجه به همه کس، پررو، پرتوقع)زندگی کنید مطمعنن جواب میگیرد.

  11. 2 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    Lida75 (دوشنبه 17 آبان 95), maryamkhanom (سه شنبه 18 آبان 95)

  12. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    همونطور که خودت الان مشکل داری و کنترلش برات سخته
    قبول کن که پدرت هم مشکل داره ... درمان نکرده، به فکر نبوده، شاید اصلا متوجه نبوده که مشکل داره ... این شده نتیجه اش.
    اذیت کردن یه سری آدم دیگه و یه خانواده که عزیزانش هستن.

    پس قدم اول سعی کن پدرت را درک کنی. هر چند خیلی سخته.

    با خواهرت صحبت کن که در مورد اضطراب و وسواس و مشکلاتی که می گی داری، راهنماییت کنه.
    به هر حال ایشون پزشک هست و حتما می تونه بهت کمک کنه و راهنماییت کنه بهتره چیکار کنی ( روانشناس بری، دارو بخوری یا ... ؟)

    به رابطه پدر و مادرت و مشکلاتشون زیاد فکر نکن.
    تمزکز کن روی خودت ... درس و آینده ات.
    انشالله کنکور که قبول شدی و شرایطت بهتر شد به مامانت هم می تونی کمک کنی.

    حتما پی گیر مساله اضطراب و نگرانیهات باش. اگه شدید بشه کنترل و درمانش سخت تر می شه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 18 آبان 95), Lida75 (دوشنبه 17 آبان 95), maryamkhanom (سه شنبه 18 آبان 95)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم اما بیماری شما فقط زمانی قطعی و سریع رفع میشه که بری روانپزشک دکتر داروهایی میده که روی مغز تاثیر میذاره و مغز دستور اسودگی میده و فکرت بصورت واضحی بیخیال میشه حتما پیش روانپزشک خوب برو ایشالله بزودی خوب بشی
    در مورد دانشگاه با این رتبهای سال قبل بااینکه نخوندی خوب بودی پس توکلت رو برخدا کن وفقط تلاش کن واصلاااا به نتیجه فکر نکن چون هرکی بخدا توکل کنه خدا براش کافیه پس بهترینها رو برات رقم میزنه
    با پدرت هم کاری به کارش نداشته باشین اگه مادرت میتونه این سایت بیاد تا بیشتر دربرابربرخورد باپدرت راهنمایی بگیره
    به هر حال دیگه بخصوصیاتش اشنا هستین مواظب باشین عصبانیش نکنین بذارین برا خودش باشه مادرت هم کاری به کارش نداشته باشه اون که خرجی شما رو نمیده پس بذارین بیپولی بهش فشار بیاره خودش اونوقت میفهمه چیکار کنه

  15. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    Lida75 (دوشنبه 17 آبان 95)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 آذر 95 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1395-8-17
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    61
    سطح
    1
    Points: 61, Level: 1
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    @maziyarhosaini درود به شما
    من دقیقا نفهمیدم کدوم حرفم بهونه بود!من اخلاق پدرمو گفتم روحیه خودمو گفتم و گفتم بقیه راهنماییم کنن که امسال خوب تموم بشه برام و دوم اینکه هرکس تو یک خونه داره زندگی میکنه باید حقوق دیگران رو رعایت کنه.به نظرتون تا زمانیکه من دارم خونه بابام زندگی میکنم نبلید بگم چرا داد میزنی همش؟ چرا فحش میدی همش؟من درس دارم.چرا ساکت نمیشی؟چرا صدای تلوزیون رو کمتر نمیکنی؟چرا مامانمو اذیت میکنی ا صبح تا شب؟چرا بیشتر کار نمیکنی یا ارثتو از داداشت نمیگیری که ما هم راحتتر بشیم؟الان بابام کاش پول نداشت ولی اخلاقش درشت بود منم هیچی نمیگفتم طلبکارم نبودم.پدر من هیچ ویژگی خوبی نداره که بهش ببالم.برای همین طلبکارم. در مورد لوس بودنم اینکه یه پدر میتونه خوب باشه ولی سختگیر باشه بچش لوس بار نیاد.نه یه پدری که اخلاقش بد باشه محبت نداشته باشه تا بچش لوس که بار نیاد هیچ,عقده هم داشته باشه.حالا خداروشکر عقده های من از راه دوستی با جنس مخالف خالی نمیشه بلکه بیشتر ازشون میترسم.در هر حال ممنونم ازتون
    @nardil
    ممنون از شما
    پدرم اپه ساکت بود خب من میگفتم نگهبانه ولی از صبح تا شب داره حرف میزنه!
    یه بار بهش گفتم بابا خانوما هم به اندازه ی تو حرف نمیزنن
    @شیدا
    ممنونم ازتون
    پدرم کلا فکر میکنه بهترین و سالمترین ادمه روی زمین بعد کل مردم هم بدن.هیچ فردی از نظرش خوب نیست.والا من یه سری مشکلات دیگه هم دارم و خواهرم میدونه و میگه برو پیش یک روانپزشک.منم تصمیم دارم برم
    یه بار رفتم بهم قرص بوپروپیون داد که خیلی تاثیرگذار نبود
    @ستاره زیبا
    ممنون
    چشم پیش روانپزشک میرم
    البته مادرم هم به علت وسواس های شدیدی که داره بی تقصیر نیست ولی بابام 90 درصد دعوا. تقصیر اونه
    ..................
    پدر من توهم داره از نوع خیانت بعد کدوم پدری جلو بچش همه حرفی میزنه اونم از صبح تا شب؟اینو گفتم که بدونین الکی طلبکار نیستم.دیگه وقتی یکی فحش میده یا صدای هرچیزی بلنده من ضعف اعصاب میگیرم و گریه میکنم چون 7 سال دارم با این چیزا زندگی میکنم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.