به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1395-2-25
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    461
    سطح
    9
    Points: 461, Level: 9
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از اینکه نامزدم مرا واقعا دوست داره یا تظاهر به دوست داشتنم می کنه توی شک هستم.

    با سلام به همه دوستان عزیز.

    من تقریبا سه ماه و نیم میشه عقد کردم. موقعیت اجتماعی خیلی خوبی دارم. از نظر شغلی و تحصیلات. از نظر ظاهر هم خوبم فقط چند جای جوش روی صورتم مونده و در حد پنج شش کیلو اضافه وزن دارم. روزای اول عقد بد نبود. ولی هنوز یکماه نشده نامزدم شروع کرد به ایراد گرفتن از ظاهرم. پوست و اندامم. چند باری گفت کاش صیغه بودیم نه عقد دایم. بعدشم حرف از جدایی. من اولش خیلی سختم شد ولی بعد قبول کردم. دیدم دوستم نداره گفتم جدا شم بهتر از زندگی اینجوریه. ولی نمی دونم چرا نظرش برگشت. دیگه جامون عوض شد از من اصرار برای جدایی از اون انکار. هیچ وقت هم نگفت چون دوست دارم فقط ترس از اینده مبهم و طرد شدن داشت. در حال حاضر بهم محبت می کنه ولی من دیگه نمی تونم مطمین باشم که واقعیه یا تظاهر. از بس هم هی حرف از جدایی شده دیگه خانوادم باورشون نمیشه که شاید منو واقعا دوست داشته باشه. خودمم همینطور.

    - - - Updated - - -

    لطفا راهنماییم کنید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید فرزانه محبی تشکرکرده است .

    هلیاجون (سه شنبه 28 اردیبهشت 95)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 تیر 97 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1392-5-02
    نوشته ها
    206
    امتیاز
    7,253
    سطح
    56
    Points: 7,253, Level: 56
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 309 در 147 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام
    در اینکه حرف از جدایی زدن از طرف همسرتون تاثیر بدی روی شما داشته شکی نیست
    مخصوصا اینکه معمولا جنس زن حساستره و ظاهرش خیلی براش مهمه و متاسفانه همسرتون با این حرفها ناراحت و دلزدتون کرده...
    اما اینجور که بنظر میاد ایشون از روی نا اگاهی و بدون اطلاع از تاثیر حرفاش بر روی شما اینارو گفته و ظاهرا پشیمونه
    شما اولا باید ببینید علت این پشیمونی و عقب نشینی همسرتون چیه؟!
    چون بعید میدونم سلیقه اش یدفعه تغییر کرده باشه
    شاید علتش عذاب وجدان ناشی از طلاق دادن شما باشه و احساس مسوولیت میکنه یا شایدم ترس از پرداختن حق و حقوقتون داره
    یا شاید خواسته با اینکار خودشو بالاتر و سر تر از شما نشون بده و اصطلاحا روی شما عیب بزاره
    به هر حال شما نباید سریع بخاطر یه حرف عقب بشینید و مصر به طلاق باشید
    اولا باید علت اصلی پشیمون شدنش رو پیدا کنید و اگر میبینید ایشون واقعا از روی علاقه به شما و حفظ زندگی نظرش تغییر کرده شماهم کوتاه بیاد و سعی کنید ظاهر و هیکلتون رو به ایده ال همسرتون برسونید....
    شما که اول کار هستید بهتون توصیه میکنم قبح طلاق رو توی رابطتون از بین نبرید و کلا این واژه رو از فهرست واژگان زندگیتون حذف کنید...
    زندگی مشترک پر است از اشتباهات هر یک از طرفین که باید طرف مقابل روش چشم ببنده و ازش بگذره..
    موفق باشید...

  4. 4 کاربر از پست مفید amf66 تشکرکرده اند .

    sara 65 (یکشنبه 26 اردیبهشت 95), یاصاحب زمان ادرکنی (دوشنبه 27 اردیبهشت 95), هلیاجون (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 12 خرداد 95)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام عزیزم
    من با دوستمون موافقم که نمیشه سلیقه یهو تغییر کنه..
    اگر محبت میکنه پس بخاطر ترس از طلاق و دادن حق و حقوق شما نیست که نمی خواد طلاقتون بده...
    دوستی داشتم که شوهرش مدام ازش ایراد میگرفت با اینکه ایشون خیلی زیبا بود ولی همسرش ظاهر زیاد معقولی نداشت یعنی کاملا مشخص و مشهود بود که خانم ظاهر فوق العاده بهتری نسبت به اقا داره اما دوستم میگفت همیشه در خلوت ازش ایراد میگیره..
    بعدها فهمید ایشون برای اینکه حس خودکم بینی داشت جلوی خانمش این کار رو انجام میداد چون خیلی ها بهش میگفتن خانومت از خیلی سره
    این شده بود براش عقده و مدام می خواست اون رو خورد کنه
    این رو مشاورشون تشخیص داد و دوستم شروع کرد بهش اعتماد بنفس دادن الان تا حدی خوب شده
    ولی خب این عقده تو وجودش هست.
    نمیگم که شوهر شما هم به این علت از شما ایراد گرفت
    میگم که شاید دلیل دیگه ای داشته
    یا احساس لحظه ایش بوده
    لطفا منشاش رو مشخص کن و تصمیم برای طلاق نگیر..
    اگر امکانش براتون هست مشاوره حضوری ببریدش

  6. کاربر روبرو از پست مفید سمیراه تشکرکرده است .

    هلیاجون (سه شنبه 28 اردیبهشت 95)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام..زیاد سخت نگیرید تازه نامزد کردین و الان موقعیه که اقاتون همش درگیر مقایسه شما با رویاهای ذهنیشه..چن ماه بگذره کم کم به بدن شما عادت میکنه..البته اگه ایرادی تو اندامتون نباشه..بعدشم شما میتونید با ورزش و رژیم غذایی معتبر نه من در اوردی
    تا حدودی وزنتونو کم کنین . و فعلا تا مدتی لباسهائی رو بپوشین که شما رو لاغر نشون بده و زیبا و دلربا باشه..حرف طلاقو هم دگ بر زبون نیارین و اگه ایشون ایرادی دوباره گرفت هیچی نگین فقط بگین هیشکی بدون عیب نیس..و نامزدتونو اگه
    تونستین به یک جلسه مشاوره ببرین چون تاثیرش زیاد خواهد بود..لباس و پوشش زیبا یادتون نره ..موفق باشید

  8. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    اقرار (شنبه 01 خرداد 95)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام فرزانه عزیز
    رابطتون تازه یک ماه شروع شده و باید اوایل رابطه را حساب شده پیش بری.
    ازت چند تا سوال دارم.
    در چه مرحله ای از رابطتون از شما ایراد گرفتن؟
    ایرادشون خیلی به بی حجاب دیدنتون ربط داره؟
    یختون زود آب شد؟ یا دیر؟ به اندازه کافی ناز کردی یا نه؟

    متاسفانه یه نکته کلیدی برای بعد عقد هست که خیلی ها نمی دونن و رعایت نمی کنند.و من اتفاقی تو صحبتهای یه روانشناس فهمیدم.اونم بعد عقدم.
    نکته اینه که عاشق شدن مراحل خاصی داره که الان اسم مراحلش را بلد نیستم. اگر بعضی مراحل به بلوغ کافی نرسه و ازش عبور بشه (skip) بعدا ممکنه عوارض اونو تو مراحل بعد ببینی.
    نمی دونم دیدی که یه زوج عاشق هم می شن و خانوم زیباییش را از دست می ده یا حتی معلول میشه ولی آقا همچنان عاشق خانم هست.
    شاید اوایل آقا جذب زیبایی اولیه شده بوده اما الان چرا با اینکه اون زیبایی نیست هنوز از عشقش کم نشده؟ و هنوز هم در نظر آقا زیباست!
    مثل ماجرای احسان و سولماز ماه عسل!
    دلیلش اینه که جذب شدن نسبت به همسر اون اوایل کاملا اتفاق افتاده و دیگه این قدر عاشقه،طرفش معلول هم میشه اون زشتی ها را نمی بینه!

    خب نمی دونم چه طور منظورم را برسونم.
    هممون می دونیم که دخترایی که سخت به دست میان و مراحلشون پر پیچ و خم تره معمولا آقا بیشتر قدرش را می دونه . و چه بسا دخترای بهتر از اون هم باشه ولی چرا اون آقا هنوز جذب معشوقشه؟
    چون وقتی با سختی یه چیزی بدست میاد قطعا زمان بیشتری می بره! و این میشه که اون مراحل عشق فرصت کافی برای شکل گیری داره... و اینکه وقتی از آدم یه چیزی منع می کنند نسبت بهش حریص تر میشه.
    حالا این چه ربطی داشت به موضوع شما؟
    ببینید من خودم خانوادم سخت گیر در حد تیم ملی! ولی الان متوجه شدم سخت گیری ها (اگرچه در این حدش واقعا درست هم نیست) ولی در مجموع منجر به اشتیاق شده!
    مراحلی که بین ما گذشت خیلی سخت و تو هر مرحلش مکث بود.
    خیلی مراحل سختی داشتیم و داریما... اما نهایتا منجر شده هر مرحله از ایجاد علاقمون پخته بشه. آقای همسر کاملا شیفته.هیچ عمدی هم از جانب من اصلا در کار نبود.خود به خود این طور بود مسائلمون. ولی من بعدا از صحبتهای دو تا روانشناس در مورد مراحل عشق و همین طور حتی دکتر فرهنگ هولاکویی یه کلیپ دیدم و متوجه شدم که واقعا خوب نیست از همون اول تمام حریم ها بین دو نفر حذف شه و چه خوب شد من خانوادم این قدر سخت گیرن. و حتی دکتر فرهنگ هولاکویی (البته نام بردن من از ایشون دلیل این نیست همه حرفاشون را قبول داشته باشم) می گفتن وقتی تو دوران نامزدی وقتی هنوز مراحل عشق کامل نشده مرد رابطه ج برقرار می کنه مرد به سرعت از نامزدش سرد میشه.و حالت پشیمانی میاد سراغش!!!
    در حالی که برای خانمها این مساله برعکسه و بعدش وابسته تر می شن.

    حالا شما این نکته را داشته باش. تا نکته بعدی که خودم جدیدا کشفش کردم و با این مضوعات میکسش کردم را بهت بگم:
    در اوایل عقد هر وقت مردی با هر سطحی نامزدش را ببینه سطح توقع پایه اش می شه اون! بعد در ملاقات های بعد یه درجه از اون چیزی که دیده را بیشتر "انتظار" داره و طلب می کنه و منتظر و تشنهه هست.
    حالا درستش چیه؟ درستش اینه درجه درجه حریم ها حذف بشه و مرد برای آب کردن یخ خانومش زحمت بکشه! تا زیبایی که برای رسیدن به هر درجه نصیبش میشه را بیشتر درک کنه.(چون مردها کلی نگرن.اگر همه یه چیز را یه دفعه ببینند نمی تونن جزء جزء همه زیبایی ها را ببینند.ولی خب برای دیدن عیب ها وقت هست.از طرفی یک دفعه با فاصله زیادی بین تصوراتش و واقعیت مواجه میشه که باعث سرخوردگیش میشه.)ولی این طوری مرحله به مرحله در ناخوداگاهش هر دفعه یه انتظاری ازش براورده میشه و پیروز میشه و احساس خوشایندی بهش دست می ده.

    ولی حالا الان چه طوری شده؟
    خانواده ها راحت گیر! الان فلان ساعت عقد می کنند یه ساعت بعد دختر و پسر در حد زن و شوهر منهای کار اصلی(که خب چه فرقی داره را نمی دونم).خب این مرد از همون اول چیزی برای کشف کردن نداره.و اصولا مرحله بعدی هم وجود نداره که منتظرش باشه که پیش خودش بگه من مثلا این جلسه چه چیز بیشتری می ت
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : دوشنبه 27 اردیبهشت 95 در ساعت 16:08

  10. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    هلیاجون (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), اقرار (شنبه 01 خرداد 95), بارن (دوشنبه 27 اردیبهشت 95), شیدا. (پنجشنبه 30 اردیبهشت 95), صبا_2009 (دوشنبه 27 اردیبهشت 95)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    متاسفانه ارسال پاسخ نمی دونم چرا در سایت به شمکل برخورده و گزینه ویرایش من هم یکم اذیت کننده است و منجر شد اشتباها یه قسمت از متنم حذف بشه.

    الان دوباره قسمت انتهایی متنم را برات می ذارم:

    "ولی الان چه طوری شده؟
    خانواده ها راحت گیر! الان فلان ساعت عقد می کنند یه ساعت بعد دختر و پسر در حد زن و شوهر منهای کار اصلی(که خب چه فرقی داره را نمی دونم).خب این مرد از همون اول چیزی برای کشف کردن نداره.و اصولا مرحله بعدی هم وجود نداره که منتظرش باشه که پیش خودش بگه من مثلا این جلسه چه چیز بیشتری می تونم ببینم. همه چیزها همون دفعه اول براش بر ملا شده و حالا ذهنش تو هر جلسه وقت داره نکات منفی بدن زنش را ببینه!

    در صورتی که الان شاید پسرها بیان اینجا یه عالمه اعتراض کنند و بگن ما حق داریم و فلان.ولی مساله اینه که وقتی آدم بدون دیدن جذابیت های جنسی کامل، جذب و عاشق همسرش نشد، خود به خود بعد از دیدن همه جذابیتهای بدن زنش هم جذبش نمیشه! چون اصولا به جذابیت ایده آلی هم قرار نیست برسه.چون صد در صد بین تصورات امروزی یک پسر و بدن زن معمولی کلی فاصله هست!
    اما وقتی اول فرایند جذب و عاشق شدن کامل شد و عشقشون به بلوغ رسید و صرف نظر از مسائل جنسی با هم کلی خاطرات عاشقانه داشتن و محبتشون را نسبت به هم عمیق کردن و به تدریج به دیدن مسائل ظاهری جنسی رسیدن دیگه به قول معروف عاشق کر و کور میشه و اشکالات معشوقش را نمی بینه!و او را زیبا می بینه. و وقتی هم خانومش خدای نکرده مثل سولماز معلول شد خانومش را با همون چشم اول می بینه! که اگر بر دیده مجنون نشینی به جز خوبی از لیلی نبینی!

    موفق باشی
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  12. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    sara 65 (پنجشنبه 30 اردیبهشت 95), هلیاجون (سه شنبه 28 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 12 خرداد 95), شیدا. (پنجشنبه 30 اردیبهشت 95), صبا_2009 (دوشنبه 27 اردیبهشت 95)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 تیر 98 [ 21:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    7,418
    سطح
    57
    Points: 7,418, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    808

    تشکرشده 404 در 138 پست

    Rep Power
    44
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها

    در صورتی که الان شاید پسرها بیان اینجا یه عالمه اعتراض کنند و بگن ما حق داریم و فلان.

    اعتراض کنند ...اعتراض وارد نیست!!!!!


    ولی مساله اینه که وقتی آدم بدون دیدن جذابیت های جنسی کامل، جذب و عاشق همسرش (جذب و عاشق ماهیت وجودی همسرش) نشد، خود به خود بعد از دیدن همه جذابیتهای بدن زنش هم جذبش نمیشه!
    کاااااملا موافقم. جذاب ترین جنبه وجودی شما چیست؟موهایتان؟پوستتان؟ چشم هایتان؟
    جذاب ترین بخش از وجود زنها برای مردها (البته مردهای روشن فکر) فکرو ذهن انهاست. اصلی ترین بخش از ماهیت شما که منحصر به فرد است.


    چون اصولا به جذابیت ایده آلی هم قرار نیست برسه.چون صد در صد بین تصورات امروزی یک پسر و بدن زن معمولی کلی فاصله هست!
    اما وقتی اول فرایند جذب و عاشق شدن کامل شد و عشقشون به بلوغ رسید و صرف نظر از مسائل جنسی با هم کلی خاطرات عاشقانه داشتن و محبتشون را نسبت به هم عمیق کردن و به تدریج به دیدن مسائل ظاهری جنسی رسیدن

    در تایید فرمایشات مصباح جونم نقل قولی می کنم از یک کتاب روانشناسی . ایا تو ان نیمه گمشده ام هستی؟
    (خدایی انقدر این کتاب و اینجا تبلیغ کردم ناشرش باید بیاد به من پورسانت بده)

    چه زمان میتوانید از لحاظ ج ن س ی با همسرتان صمیمی شوید؟

    شما باید از نظر فکری و احساسی با همسرتان صمیمی شده باشید.
    باید حداقل دوبرابر زمانی که به ناز و نوازش می گذرانید صرف گفت و گو و شناخت یکدیدگر کنید.
    باید خود همسرتان را دوست داشته باشید
    باید به خود همسرتان و ارزش های او احترام بگذارید



    دیگه به قول معروف عاشق کر و کور میشه و اشکالات معشوقش را نمی بینه!و او را زیبا می بینه. و وقتی هم خانومش خدای نکرده مثل سولماز معلول شد خانومش را با همون چشم اول می بینه! که اگر بر دیده مجنون نشینی به جز خوبی از لیلی نبینی!

    موفق باشی
    نظر من اینکه اگر قبل از عقد به مشاور مراجعه نکرده اید ، حالا فرصتی برای جبران است.

    ساده از کنار این قضیه عبور نکنید
    با ارزوی خوشبختی برای شما

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1395-2-25
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    461
    سطح
    9
    Points: 461, Level: 9
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان! منون بابات همفکری و نظرهای با ارزشتون

    در مورد حق و حقوق باید بگم من بهش گفتم هیچی ازت نمی خوام مهریه که نمیخوام هیچ،حتی حاضرم چیزایی که برام گرفته از طلا و لباس( هرچند ناچیز بودند) همه رو پس بدم.
    در مورد زمان شروع رابطه هم باید بگم متاسفانه خیلی زود شروع شد. 4 روز بعد عقد. البته فاصله بین رابطه هامون به نسبت زیاده. بعضی وقتا دو هفته هم میشه. چون شرایطش پیش نمیاد.
    مشکلی که فعلا دارم اینه که چند وقت پیش مادرم و خواهرم خیلی باهام حرف زدن و قانع شدم که جدا بشم بهتره. قرار شد تصمیم قطعیمو بهش بگم. شب که اومد خونه بهش گفتم خیلی ناراحت شد. مطمین نیستم ولی فکر کنم گریه کرد. دم در هم که میخواست خدافظی کنه نمیرفت. تو کوچه هی میرفت و هی برمیگشت میومد پیشم. مادرم و خواهرم بعدش ازم پرسیدد بهش گفتی چکار کرد؟ منم راستشو گفتم. اونا افتادند به فکر که شاید ما اشتباه قضاوت کردیم و واقعا منو بخواد و گناه بزرگی داریم می کنیمو ...

    خلاصه گفتند باید اونم بیاد حرف اونم بشنویم. اومد صحبت کردند گفت من نامزدمو میخوام دوستش هم دارم( البته هر وقت کسی ازش میپرسه همین دو تا رو فقط میگه. فکر کنم کسی یادش داده). بعد هم گفتند خب اگر مشکلی ندارید پس برید با هم زندگیتونو بکنید دیگه هم حرف طلاق نزنید زشته. ما هم گفتیم چشم.
    بعد اون خیلی بهم محبت می کنه. بنده خدا نه پس انداز داره نه پشتوانه. بخاطر همین مجبوره تا دیروقت سر کار باشه. برقکاره. کارش آزاد. شبا ساعت 10 و اینا میاد خونمون. بعد که مثلا درست شدیم دیگه ولم نمی کنند ما خوش و خرم با هم هستیم. ولی اونا هی بهم می گن این زندگی دیگه زندگی نیست. خودتو زدی به اون راه. اون نمی خوادت. از این حرف ته دلمو خالی می کنند. خیلی دارم اذیت می شم. اون موقع که من تصمیم قطعیمو گفتم اونا کشش دادن. گفتن باید بیاد صحبت کنه. بعدش هم که ما با هم درست شدیم ( چقدر من تو این مدت ارامش داشتم که خوب بودیم با هم) اونا راحتم نمی ذارن.

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1395-2-25
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    461
    سطح
    9
    Points: 461, Level: 9
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مادرم معتقده که ما باید جدا بشیم و احتمال به هم خوردن و خوشبخت نشدم در اینده زیاده. ولی خودم خیلی دوستش دارم. پسر خیلی خوبیه بنده خدا. تا بحال از گل نازکتر به من نگفته ( البته منهای ایرادات اولیه). خیلی مودب. نمازخون. من موندم بمونم زندگیمو درست کنم یا بگم مادرم تجربه اش از من بیشتره و اگر بمونم بعدا پشیمون بشم.

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام..خانم محبی به همین راحتی بساط طلاقو نچینید..طلاق اخرین راهه نه اولین راه.. شما چه کاری برای درمان مسئله پیش امده کردین که زود رفتین سراغه سر منزل اخر.. انگار مادرتون بیشتر از شما مشتاقه طلاقه خدای نکرده..

    دو نفری برین پیشه یه مشاور خوب..و راحت حرفاتونو بزنید و نتیجه گیریشو بسپارین به مشاور ..بعد اگه دیدین راهی نیس اونوقته سراغه راه اخری برین.. خودتونو فعلا تو حال و هوای طلاق قرار ندین چون محبت بینتون به سردی میره ..


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواستگارمو دوست دارم اما خانواده اش رو نه!جواب مثبت بدم؟
    توسط شعله خاموش در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 شهریور 91, 02:31
  2. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  3. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00
  4. خانوده شوهرم دوست دارن شوهرم را وابسته به خودشون كنند
    توسط گلي در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 بهمن 89, 07:35

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.