به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مهر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1395-7-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    47
    سطح
    1
    Points: 47, Level: 1
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    به همسرم هیچ حسی ندارم

    سلام خدمت دوستان عزیز

    36 سالمه و همسرم 43 ساله. حدود 12 ساله ازدواج کردم و یه دختر 8 ساله دارم. ازدواج ما یه ازدواج سنتی بود. من دختر شاد و مهربون و پر جنب و جوش و برون گرا...همسرم خیلی مغرور و درون گرا و ساکت.
    از لحاظ عاطفی با هم خیلی مشکل داشتیم. اوایل به خاطر شور و نشاط جوونیم سعی میکردم اختلافاتمون رو حل کنم. تحقیرا و زخم زبوناشو تحمل میکرد. اونم زبونش تلخ بود اما کاری به کار من نداشت. هر دو درس خوندیم و سرکار رفتیم و کنار همدیگه رشد کردیم.
    البته رشد مادی زندگیمون خیلی بیشتر از معنویش بود.
    بعد از به دنیا اومدن دخترمون که اون به شدت مخالف بچه دار شدن بود و منو به خاطرش خیلی محکوم کرد متوجه خیانتش شدم. نتونستم ببخشمش. با هر بدبختی بود و دادن کلی باج تونستم ازش جداشم.
    تازه داشتم با دخترم به شرایط جدیدمون عادت میکردیم که دوباره برگشت و خواست بهش فرصت دوباره بدم. منم با گذاشتن شروطی قبول کردم که برگرده.
    خیلی از اون غرورش و منم منم کردناش کم شده بود. منم دیگه ازش توقعی نداشتم و ندارم. الان 3 سال از برگردنش میگذره. ولی من هر روز ازش دورتر میشم. هیچ حسی بهش ندارم. نبودنش برام بهتر از بودنشه. وقتایی که خونه نیست من شاد و سرحالم . نه وابستگی مالی بهش دارم نه عاطفی. کنار هم زندگی میکنیم که اطرافیانمون خوشحال باشن. البته حس میکنم اون از شرایط راضی تره تا من. چون موقعیت شغلیش طوریه که داشتن خانواده براش خیلی مهمه، یه جوراییم به من وابسته شده.
    دنیای ما از هم جدا شده. حتی از خوابیدن کنارش به هر نحوی شده فرار میکنم.
    دوست دارم ازش جداشم. میخوام راحت زندگی کنم. حوصله جنگیدن برای ساختن این زندگی رو ندارم چون بعد 12 سال زندگی نه اون منو قبول داره و نه من اونو. از طرفی انرژی جنگیدن برای جدا شدن رو هم ندارم.
    کمکم کنید و راهی پیش روم بذارید که با کمترین آسیبی برا خودم و دخترم بتونم ازش جدا شم.
    من حضانت دخترم رو هم دارم.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,880 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام

    حالا که فرصتی شده و شما سه نفر خانوادتون را جمع کردین دورهم چرا به فکر از هم پاشیدنشی؟
    یعنی چه مشکلی شما رو ازار میده ؟



    دوست دارم ازش جداشم. میخوام راحت زندگی کنم.
    بخاطر دوست داشتن که نمیشه زندگی رو از هم پاشوند نه تنها خودتون زندگی یک مرد و یک بچه در میونه
    خانم طلاق شوخی نیست زندگی همیشه فراز و فرود داشته و خواهد داشت.
    دنبال راحتی هستین؟ تعریف راحتی چیه؟

    فکر کن ببین دلیل اینکه نمیخوایی کنار همسرت بخوابی چیه؟
    چرا بهش حسی نداری؟

    توانایی مالی ات دلیلی برای طلاق نیست قرار نیست حتما بهش نیاز مالی داشته باشی تا باهاش بمونی الان خیلی ها همین طورین .این شمایی که با وجود عدم نیازت بهش باید بهش حس تامین رو بدی حس که خود به خود بر نمی گرده .مرد باید مرد باشه و زن زن تا حس و کششی ایجاد بشه .

    حالا که برگشتین چرا تلاش نمی کنین برای ساختن ؟

    اگر یه روز ی اشتباهی کرده و خیانتی و حالا ازون کارها پشیمونه شما چرا فراموشش نمیکنی و نمیبخشی ؟

    چرا ما اینقدر تنبل شدیم؟
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : شنبه 17 مهر 95 در ساعت 20:52

  3. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (شنبه 17 مهر 95)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    برای اینکه بین روجین اون عشق و علاقه اولیه در طی سالیان پویا و با طروات باشه نیاز به مراقبت ، تلاش وابتکار هست.

    چه برسه به زندگی هایی که در آن تجربه های خیانت و مشکلاتی از این قبیل وجود داشته که روشن است برای دوباره جوانه زدن علاقه و تنومند کردن آن نیاز به تلاشی مضاعف دارد.

    شما بعد از برگشت به زندگی چه تلاش هایی انجام داده اید؟

    باید بخواهید تا بشود.

    دست خودمان است که از زندگی لذت ببریم و یا فقط در حسرت و آه در جا بزنیم.

    بهترین استفاده را بعد از برگشت همسرتان می توانستید ببرید، عشقی بی بدیل را می توانستید رقم بزنید.

    فرشته اردیبهشت حرف جالبی زد. همه تنبل شده ایم می گوییم هلو بپر تو گلو.

    شعار نمی دهم ، چون با چشمانم در نزدیک ترین افراد زندگی ام دیده ام که بعد از خیانت و برگشت نه تنها گذشته را فراموش کردند وهردو سهم اشتباهاتشان را جبران کردند بلکه هر دو زندگی عاشقانه جدیدی را ساخته اند.

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مهر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1395-7-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    47
    سطح
    1
    Points: 47, Level: 1
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام فرشته اردیبهشت
    ممنون که وقت گذاشتی و جوابمو دادی
    باور کن خودم هم ساعتها به این موضوع فکر میکنم که چرا تو وجودم یه ذره انگیزه ای برای ادامه دادن این زندگی ندارم

    بارها شده میام اینجا و داستان زندگی کسایی رو که با هزار تا مشکل هنوز سعی بر حفظ زندگیشون دارن
    برای من همیشه جای سواله که چرا باید زندگی رو که با یه نفر شروع کردم و حتما باید حفظش کنم وقتی هیچ حسی بین ما نیست.
    مگه ما چند سال زنده ایم که بخواییم همدیگه رو تحمل کنیم که فقط بگذره
    خیلی دوست دارم بدونم اون خانمهایی که با چنگ و دندون زندگیاشون رو نگه میدارن چطور فکر میکنن

    فرشته اردیبهشت بحث پول نیست...چون من هر چی سرم اومد از وقتی بود که پول وارد زندگی ما شد. که همسرم فکر کرد چون پول داره باید خیلی بهش خوش بگذره. همیشه حرف حرف اون باید باشه. اون جایی که اون دوست داره بریم. اون خونه ای که اون دوست داره بخریم ....اون ماشینی که اون دوست داره سوار بشیم...منم این وسط نظر بدم میگه تو نمیفهمی...با تیکه هاش زجرم میده.
    من باید سختی قسط و بی پولی آقا رو تحمل کنم که ایشون ماشین آخرین سیستم سوار بشه و همه تو خیابون نگاش کنن و جلوش خم و راست شن.
    من یه زندگی کوچیک و پر از عشق و صفا دوست دارم. اون زندگی پر زرق و برق
    یا سر هر مسیله ای باید بجنگیم یا من باید سکوت کنم. الان یه سالی میشه سکوت کردم و اون داره برا خودش میتازونه.
    یعنی دیگه قدرت و انرژی جنگیدن ندارم
    آخه به قیمت نابود کردن احساسات و علایق خودم این زندگی رو حفظ کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید شانار تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (یکشنبه 18 مهر 95)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مهر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1395-7-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    47
    سطح
    1
    Points: 47, Level: 1
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام بینهایت عزیز
    ممنون از شما که برام وقت گذاشتین
    بحث تنبلی نیست...اتفاقا من خیلی آدم پوست کلفتی هستم. برای بدست آوردن اون چیزی که بخوام تمام تلاشم رو میکنم. ولی وقتی یکی رو به روت نشسته که فقط زیر پاتو خالی میکنه انتظار چه نتیجه ای رو باید داشته باشم
    خونه ما برای همسر من تبدیل شده به یه هتل که فقط برای خوردن و استراحت میاد توش
    یه راننده اکثرا در اختیار من و دخترمه که ما رو این ور و اونور میبره. به نظر همسرم این یعنی حمایت از خانواده...یعنی خوشبختی....یعنی دیگه چی میخوای از این بهتر... یعنی همه حسرت این زندگی رو میخورن....یعنی خفه شو و صداتم در نیاد
    تنها نقطه مثبت همسر من اینه که آژانس خوبیه
    در مورد خیانتشم که من دیگه فراموشش کردم. چون خودش آنچنان بابت خیانتی که کرد تنبیه شد که تا عمر داره یادش نمیره. به نظرم اتفاقا برای زندگی ما خوب شد که همچین اتفاقی افتاد. همیشه فکر میکرد من براش کم هستم و لیاقتش خیلی بهتر از من بوده...ولی وقتی رفت و دید که بقیه باهاش چطور رفتار میکنن و اونو به خاطر پول میخوان برگشت.
    وقتی که من تونستم بعد از 5 سال زحمت و تلاش اقامت یه کشور دیگه رو بگیرم که همیشه آرزو داشتم خودم و دخترم تو اون محیط زندگی کنیم حتی نذاشت یه روز خوش تو اون کشور ببینیم. انقدر روزگار رو به من تنگ کرد و عذابم داد و در نهایت به اجبار منو مجبور به برگشتن کرد.
    حالا هر بار تو چشماش نگاه میکنم یادم میفته این آدمیه که نذاشته من اقلا یه مدت کوتاه اونجور که دلم میخواد زندگی کنم. اقلا خودم به نتیجه برسم که زندگی تو اون کشور به صلاح ما نیست. دلم نمیخواد برام تعیین تکلیف کنه. تصمیم بگیره. دلم میخواد همون طور که اون در کنار من انقدر آرامش داره که هر روز پیشرفت میکنه و بالاتر میره منم به آرامش برسم.
    ولی چون دنیای ما از هم جداست اونی که باید همیشه کوتاه بیاد و سکوت کنه منم که جنگ نشه

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 بهمن 95 [ 21:33]
    تاریخ عضویت
    1395-7-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من برای زندگی مشترک داشتن پول و هیکل خوب و خونه خوب و چهره زیبا خیلی مهم نیست ،مهم اینه طرف بلد باشدت. اگر با کسی زندگی کنی که نفهمتت ،مریض میشی خورد میشی.دلیلتو انگیزتو برای زندگی از دست میدی و نشونشم همین بی تفاوتی و بی احساسی به طرفه.متاسفانه آدم یه بار زندگی میکنه و نباید جوری زندگی کنه که وقتی به عقب نگاه کرد غصه بخوره برای خودش .از صمیم قلب براتون آرزو میکنم مشکلتون نه از راه جدایی بلکه از راه منطق و همفکری حل بشه و محبتو عشق بینتون برگرده .
    ویرایش توسط amir59 : یکشنبه 18 مهر 95 در ساعت 11:08

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شانار نمایش پست ها
    خیلی دوست دارم بدونم اون خانمهایی که با چنگ و دندون زندگیاشون رو نگه میدارن چطور فکر میکنن
    من جزء اون دسته خانم هایی هستم که شاید در نظر شما باشه ، از کارم دست کشیدم ، به خاطر اشتباهات همسرم رو به روی خانواده ام ایستادم گرچه اون اشتباهات من رو هم در رنج و سختی قرار داده وهنوز هم ادامه داره ، با ورشکستگی داریم دست وپنجه نرم می کنیم ، در شهر غربت ، نه دوستی نه آشنایی نه فامیلی با دو تا بچه کوچک و یکی هم تو راهی گاهی همسرم را ماهی یک یا دوبار بیشتر نمی بینم .
    در کنار این همه رنج و سختی چند چیز با ارزش به دست آوردم مهم ترین آنها ، اعتماد ، صداقت ،احترام ،قدرشناسی ،درک احساسات همدیگه ، زبان مشترک ، عشق ، آرامش و قلب همسرم و تمام توجه ایشان است.هر دو همدیگه را پناه و آرامش همدیگه می دونیم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط شانار نمایش پست ها
    آخه به قیمت نابود کردن احساسات و علایق خودم این زندگی رو حفظ کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    می دونید اشکال کار کجاست ، اینکه ما آدم ها خودمون ونیازهامون را به درست نمی شناسیم در نتیجه احساسات و علایقمون هم ما رو به مسیر اشتباه می بره . گاهی لازمه برای رسیدن به اون حس وعلاقه واقعی و ماندگار از یک سری علایق کم ارزش یا بهتره بگم با اولویت کمتر چشم پوشی کرد.

    رنج وسختی به معنای خوشبخت نبودن نیست ، دست کشیدن از خواسته ها و یک سری علایق هم به معنی هدر رفتن نیست.

    الان محرمه و بهترین مثال همین واقعه عاشورا است ، قابل قیاس نیست ولی مثال بارزی است برای زندگی ماها ، امام حسین و فرزندانش و یارانش مگر چند بار در این دنیا قرار بود زندگی کنند ، حضرت علی اصغر مگر چقدر زندگی کرده بود ، دیگر از این رساتر که آنها از جانشان برای هدفی والاتر گذشتند؟!!!

    مهم همون هدف گذاریه هست ، هدف چیه که به ازای راحت تر بتونی از یک سری علایق و خواسته ها مون بگذریم.
    ویرایش توسط بی نهایت : یکشنبه 18 مهر 95 در ساعت 11:54

  10. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (یکشنبه 18 مهر 95)

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,880 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام

    بببینید اکثر مشکلاتی که شما گفتین ریشه در خود بینی داره

    قبول دارم این چیزهایی که گفتین مسلما وجود داره ولی تا حالا رابطه ای پیدا نشده که توش مشکل نباشه
    در مقابل رابطه هایی هم هست که دوطرف یا حداقل یک طرف مهارت بالایی داره برای رسوندن زندگی اش به حد مطلوب...

    به نظر من کسی که ازدواج میکنه دیگه با خود خواهی باید خداحافطی کنه خودم ازدواج رو بیشتر برای همین میخواستم نیاز دارم عاشق یکی باشم
    از خواسته های خودم خسته شده بودم این که خواسته هام حول خودم بگرده ...
    ازدواج یه تمرین بزرگه برای بزرگ شدن البته هیچ وقت منظورم نادیده گرفتن خودت نیست .این ها تضاد هایی هستن که به یه نقطه وحدت میرسن
    از خودت میگذری ولی خیلی به خودت اهمیت میدی اولویتت شوهرته ولی خودت در اولویتی از خیلی چیزها میگذری ولی خیلی شادی ...

    این ها جز با عشق و خواستن بوجود نمیاد تا وقتی که دست از منافع خودت نکشی
    (بازهم منظورم ندید گرفتن خودت نیست )

    قضیه همین بیته :

    در خلاف آمد عادت به طلب کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم


    برای چیزی که میخواستم بگم این تاپیک رو بخونید

    http://www.hamdardi.net/thread-11160.html


    وقتی بچه میاد روحت باید بیشتر کش بیاد حالا خودت شدی یک سوم داستان .

    این مشکلاتی که شما گفتین نیاز به مهارت داره نه جدایی عزیزم
    به نظر من راحت بودن افتخار نیست ساختن یه خانواده و حفظ اون بزرگترین نعمتیه که میتونی داشته باشم .
    یعنی اساس افرینش همینه .

    حالا شما بجای اینکه این همه توانایی و قدرت ذهنتون رو صرف فکر درباره جدایی و اینکه راحتی تون رو ازدست دادین بکنین برین تمرین جرات مندی کنین
    یاد بگیرین چطور با همسرتون تعامل کنین

    محبت و ناز بزرگترین ابزاری هست که خانم ها دارن و قوی ترین و لجوج ترین مردها رو هم میتونن نرم کنن
    ابراز قدرت جلوی مرد جواب نمیده شاید موقتا بتونی مجبورش کنی خواسته ات رو انجام بده اما به تدریج اون اساس رابطه مرد قدرت مند و زن لطیف بهم میریزه و اینجاست که دیگه هیچ حسی بینشون نیست .
    البته این ها نیاز به تعادل داره گاهی تو زندگی این ها جواب نمیده و باید جدی پی حقت رو بگیری اما بازهم نه جدایی !


    کاش این طلاق نبود اون موقع چقدر ذهن هامون خلاق تر بودند و چه راه حل هایی که به ذهنمون نمیرسید .


    این تاپیک رو هم مطالعه کنید ببیند چقدر به زن مورد نظر نزدیکین؟
    http://www.hamdardi.net/thread-23419.html

    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : یکشنبه 18 مهر 95 در ساعت 15:36

  12. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    saeeded (یکشنبه 18 مهر 95)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مهر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1395-7-17
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    47
    سطح
    1
    Points: 47, Level: 1
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 34.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    باز هم از صمیم قلب از لطفتون سپاسگزارم

    من تمام حرفای شما رو قبول دارم. برای تک تک نظراتتون ارزش قایلم.
    ولی من چند سال دیگه وقت بذارم و تلاش کنم که آیا بتونم رابطه ای که یخ زده رو گرما ببخشم یا نتونم...
    اگه نشد چی؟ اگه یه روز به عقب برگشتم و برای لحظه های قشنگ زندگیم که به بیهودگی گذشت افسوس خوردم چی؟

    من نگفتم نمیشه این زندگی رو تحمل میکرد...میشه ادامش داد...سالهای سال...طوری زندگی کنم که مثل الان همه فکر کنن من تو بهشتم.

    کسی که از دل من خبر نداره...همسرم هم که تو دنیای خودش غرقه.
    همین که شبا بیاد خونه من بهش گیر ندم و ازش پذیرایی کنم و زندگی و بچش در بهترین شرایط باشن براش کافیه. اون با شغلش ازدواج کرده. اینکه من خوشحال باشم یا نباشم اصلا مسیله ای نیست که بخواد بهش فکر کنه.

    بهم کمک کنین از این شرایط خلاص شم. واقعا بستمه. من 12 سال جنگیدم درستش کنم 2 بار رو دست خوردم. دیگه انگیزه ای برای ادامه ندارم. حالا بهتره اون منو از دست بده. بفهمه وقتی التماسش میکردم که من عشق تو زندگی میخوام و از من دریغش کرد چه مزه ای داره.
    دلم نمیخواد از من بیشتر از این سواستفاده بشه. من تجربه زندگی بدون اون رو داشتم و میدونم بدون اون راحتتر و بهتر زندگی میکنم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 مهر 92, 00:43
  2. معرفی ودانلودكتب روانشناسی کاربردی درحوزه تغییرات فردی،خودشناسی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 دی 89, 14:43
  3. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 31 فروردین 87, 09:08
  4. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 بهمن 86, 15:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.