به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چی کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه

    چه کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه

    سلام دوستان
    من حدود 10 ماه پیش با پسر عموم عقد کردم که دوسال هم از خودم کوچکتره،این وصیت مادربزرگمون بود برای همین هم خانواده هامون مارو مجبور کردن تا باه هم ازدواج کنیم .البته از طرف ما اجبار زیادی نبود ولی خوب طبق شرایط ایده آلی که شوهرم داشت منم قبول کرد ولی بعد از عقد بی محلی های اون شروع شد البته شهر ما از شهر اونا 1000 کیلومتر دورتره. نه زنگی میزد نه پیامی می داد برای اینکه ارتباطمون سرد نشه تماس فقط از طرفه من بود و وقتی هم که دلیل این کاراشو می پرسیدم می گفت شبا از سر کار میام خسته ام اوضاع مالیم جور نیست و این حرفا. تا اینکه سه ماه پیش سر این قضیه باهاش دعوام شد و سه ماه با هم رابطه ای نداشتیم ،تو این ده ماه هیچ خرجی هم برام نکرده حتی یه کارت شارژ هزارتومانی ، ولی خسیس هم نیست فقط قبل از عید مامانم با هاشون تماس گرفتن و گفتن حالا که خودتون نمی تونید بیایید عیدی دختر ما رو بریز به حسابش اونم فقط 300 هزار تومن ریخت البته من به همونم خوشحال شدم. تو اون سه ماه بابام زنگ زد و بهش گفت تو که تمایلی به خواستگاری نداشتی چرا اومدی ولی به بابام گفت من زنم رو دوست دارم ولی چون اوضاع مالیم خوب نیست اون به من طعنه می زنه با اینکه من حرفی نزده بودم که اون از اون به عنوان طعنه استفاده کنه، خلاصه اینکه طوری رفتار کرد که همه منو سرزنش کردن و گفتن تو داری زیادی ناز می کنی و روز اول عید شوهرم باهم تماس گرفت و گفت بیا این مسخره بازیا رو تموم کنیم و از اول شروع کنیم و هیچ حوصله ی دادوبیداد و گله شکایت رو ندارم منم قبول کردم چون تو اون سه ماه واقعا داشتم عذاب می کشیدم واسه همین هم از تماسش خیلی خوشحال شدم ولی بعد از اون سه ماه قطع رابطه احساس می کنم دیگه با هم صمیمی نیستیم و اصلا حرفی برای گفتن باهاش ندارم اونم همین جور و هنوز هم احساس می کنم دوستم نداره و بعد از تماس روز اول عیدش باز هم تماس فقط از طرفه منه همون یه بار فقط زنگ زد . خواهش می کنم راهنماییم کنید که چی کار کنم بتونم اعتمادشو و دلشو بدست بیارم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی نیست راهنماییم کنه

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,326
    سطح
    20
    Points: 1,326, Level: 20
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما به نظر من از یه مشاوره تخصصی چه در این سایت و چه در مراکز مشاوره موجود در سطح شهر استفاده کنید خیلی بهتر هستش. من نظرم رو به عنوان یه پسر مجرد 29 ساله میگم. چون به پدرتون گفته من زنم رو دوس دارم و توصیفاتی که گفتید، من به عنوان یه مرد احتمال میدم که حرفش درست باشه و یه موضوع مهم کاری یا مالی یا غیره ذهنش رو مشغول کرده، چون خیلی از مردا به خاطر مسائل و مشکلات مالی درونگرا و تودار میشن. البته موارد مختلف و متعددی میتونن باعث این رفتار ایشون شده باشن مثلا اینکه شاید احساس میکنن شما از ایشون سرتر هستید. در کل سعی کنید از "فرشته مهربان" در این سایت و دیگر مشاوران به صورت تخصصی مشاوره بگیرید.

  4. کاربر روبرو از پست مفید freemind تشکرکرده است .

    اقای نجار (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    freemind عزیز ممنون از جوابتون
    من پیش مشاور هم رفتم ولی راهکارهایی که دادن اصلا مناسب نبود در کل بی فایده بود، درضمن نمیدونم چجوری میتونم از افراد این سایت مشاوره بگیرم (فرشته ی مهربان)

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    شما و همسرتون چند سالتون هست؟
    بخاطر وصیت مادربزرگتون مجبور به ازدواج با هم شدین!؟؟! خب خوبه که شما منفعلانه عمل نکردین در واقع! و ایشون مورد قبولت بوده که جواب + رو دادی.
    احتمالا همسر شما هم همینطور بوده، و واسش قابل قبول بودی. پس اجباری در کار نبوده
    این رو جلوی همسرتون هم بیان نکنید. که تو مجبور به ازدواج با من شدی
    تماس هاتون هم بیش از حد نباشه. حتی اگر او تماس نگرفت ،شما تنها نمیتونی با تماس های زیادت ،رابطه رو گرم نگه داری

    ولی تا به حال راجب این اخلاقش صحبت کردید؟گفتین که انتظاراتون ازش چیه؟
    چند وقت یکبار به شما سر میزنن؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید reihane_b تشکرکرده است .

    sasha (یکشنبه 16 فروردین 94)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ریحانه جان ممنون از اینکه بعد از خوندن پستم نظرتونو گذاشتین
    من 27 سالمه و اون 25 سالشه ،نه تا حالا بهش نگفتم که تو مجبور به ازدواج با من شدی و تا حال چند بار ازش درمورد این رفتارش پرسیدم ولی اون همیشه همون دلیل های قبلیشو میاره اوضاع مالی بد و کار و خستگی...
    می خواستم از بچه های این تالار می خواست بهم راهنمایی هایی بدن که بتونم باهاش صمیمی بشم

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    عزيزم مشكلى نيست، بالاخره قهر بوديد و مدتى طول مى كشه تا دوباره با هم صميمى بشين، فقط سعى كن زياد تماس و تلفن از جانب شما نباشه. بعضى آقايون متاسفانه زياد اهل تماس و صحبت نيستند، شما اجازه بده خودش دلش تنگ بشه تماس بگيره، وقتى شما يك طرفه بخواى رابطه را گرم كنى بدتر ميشه، نميدونم چرا ولى قانون طبيعته. تماس هم كه گرفت سعى كن حرفهاتو با شيرين زبونى و مهربونى بزنى نه با دلخورى و ناراحتى و دعوا، فعلا سعى كن روزى يكى دوتا اس ام اس زيبا و از ته دل براش بفرستى كه دلش رو به رابطه گرمتر كنى، راستى يه سوال! همسرى براى شما سيصد هزار تومن پول فرستاده، دستش درد نكنه به نظرم اصلا كم نبوده كه نوشتى فقط سيصد هزار تومن! اون هم با اين اوضاع اقتصادى كه خودش ميگه زياد هم خوب نيست، شما براى همسرت عيدى چى گرفتى عروس خانوم؟ خب اون هم تازه داماده، مخصوصا از خانواده خودتون، به نظرت شما هم نبايد تو مناسبت ها بهش كادو بدى و فقط اين هديه ها و رسم و رسومات جنبه توقع نداشته باشه؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید sasha تشکرکرده است .

    reihane_b (یکشنبه 16 فروردین 94)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ساشا جون
    راستش دارم همین کار رو می کنم هرشب براش یه اس ام اس معنا دار براش میفرستم ولی اون همیشه در جواب فقط یه جمله ی کوتاه می نویسه مثل : نه بابا، خسته نباشی، حالم بهم خورد،ممنون از محبتت ... این جمله هاش ناراحتم میکنه و احساس می کنم داره مسخره ام میکنه ولی خوب بازم به کارم ادامه میدم.
    درمورد کادو خریدن هم من براش تا حالا چند دفعه براش کادو خریدم و پست کردم ولی بعدا اونا را تن برادراش دیدم بدون اینکه حتی کوچکترین تشکری کنه ولی برای روز مرد باز هم خودم تصمیم داشتم براش یه چیزی بخرم و بفرستم

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نازنین جان این لینکو پیشنهاد میکنم گوش کنی
    http://www.hamdardi.net/thread-36735.html
    سعی کن از همین الان شروع کنی به یاد گرفتن مهارت ها
    مثلا وقتی بهش ازش در مورد رفتارش پرسیدی و او مشغله های کاری رو بهانه اآورد،بار بعد دیگه باز این سوالت رو تکرار نکن. اینجوری بهش بفهمون که من دوست دارم با تو صحبت کنم، با محبت درخواستت رو داشته باش . و بعدش دیگه ادامه نده
    سعی کن انتقاد نکنی ازش، خیلی غر نزنی
    خودت هم خیلی قانع نباش! منظورم مسائل مادی نیست، مثلا اینکه میگی بعد 3ماه زنگ زد و گفت از اول شروع کنیم، اجازه بده خودش تلاش کنه برای بازسازی رابطتون، وقتی خواسته یعنی میتونه ! تو همش مدیریت رابطتون رو تو دست نگیر .این فرصت رو به اونم بده
    وقتی بعد از 3ماه برگشت طرفت،خیلی راحت نشون نده که همینم خیلی خوشحالت کرده که بعد 3 ماه زنگ زده! هر چند میدونم خیلی خوشحال شدی! ولی نشون بده که انتظاراتی هم ازش داشتی و داری .

    ساشا جان درست میگه،300 تومن عیدی خوبه، ولی خب بهتر بود جور دیگه ای ازش میخواستی عیدیت رو بده
    مثلا تو تماسی که داشتی بهش میگفتی منم دوست داشتم امسال که متاهل بودم با همسرم میرفتم خرید عیدم رو انجام بدم،حیف که نشد
    و یا اینکه تو تماست میگفتی عیدی ایشون رو نگه داشتی تا ببینیش.
    اون موقع اونم به خودش میومد و واست یه چیزی میخرید

    در کل من یه چیزی رو فهمیدم،خیلی نباید به مردها مستقیم گفت چیکار کنن چیکار نکنن، باید تو رفتارمون بهشون نشون بدیم!

    زیاد بهش زنگ نزنید،ولی تو زنگ های کوتاه و پیاماتون هم نشون بدید که دوست دارین باهاش صحبت کنید
    ازش نخواید که زیاد بیاد دیدنت، بگید مثلا فلانی امروز ازم پرسید شوهرت عید نیومده پیشت؟ منم فکر کردم چقدر دوست داشتم تو پیشم باشی...

    به موقعش هم انتقاداتتون رو با لحن مناسب ازش کنید.
    همیشه فداکاری شما جواب نمیده، گاهی نباید بیش از حد فداکاری کرد و از حق و حقوق خودت بگذری ،اون موقع اونم به همین رفتاراش عادت میکنه و همین روند ادامه پیدا میکنه

    - - - Updated - - -

    پستت رو تازه دیدم،
    هدیه های بخرید که میدونید بهش احتیاج داره،مثلا ببینید تو چه زمینه ای فعالیت داره،به چی علاقه داره،هدیه های مرتبط با همونا بگیرید
    ولی به نظرم تو این مورد هم زیاده روی نکنید. مثلا اگه عیدی خریدین دیگه روز مرد چیزی نخرید!

    اما وقتی تو جواب پیاماتون می نویسه خسته نباشی و حالم بهم خورد، پس پیامای خیلی رمانتیک و غیرواقعی ننویسید، از علاقتون زیاد چیزی نگید، زیاد به قولا التماسش نکنید برای محبت کردن!
    همونجوری که گفتم غیرمستقیم بگین
    و مدتی شما هم به کارهای شخصی خودت برس، و از موفقیت هات لذت ببر! اعتماد به نفست رو بالا ببر ،و محکم باش
    بذار حالا که اونم خسته شده از این وضعیت،خودش درخواست صحبت و درست کردن رابطه رو بده .چند روزی صبر کن ببین خودش تماسی نمیگیره،چیزی نمیگه

    - - - Updated - - -

    هر شب براش اسمس نفرست!
    اگه احساس میکنی داره مسخره ات میکنه،کاری کن که دیگه اجازه نداشته باش شما رو مسخره کنه! پیامای واقعی بفرست

  13. کاربر روبرو از پست مفید reihane_b تشکرکرده است .

    بارن (یکشنبه 16 فروردین 94)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 آبان 96 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-26
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    3,009
    سطح
    33
    Points: 3,009, Level: 33
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ریحانه جان
    ممنون از اینکه مثل یه خواهر داری راهنماییم می کنی
    راستش می ترسم که اگه من بهش زنگ نزنم حتی یه ماه هم بگذره هیچ زنگی نزنه که این قبلا هم سابقه داشته این وسط من نگران زندگی خودمم می ترسم رابطمون سردتر از این بشه در مورد پیامها هم شما درست میگید خودم هم به این نتیجه رسیده بودم
    اما واقعا گیج شدم نمی دونم چه درسته چی غلط


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  3. چه کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه
    توسط نازنین 2 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 02 اردیبهشت 94, 10:58
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. چطور از عشقم دل بکنم ؟ (به خاطر دوستم)
    توسط Hamdardi2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.