موضوع: من مجردم ولی میخواهم با یک فرد متاهل ازدواج کنم.

تاپیک قبلم شاید عنوانش واضح نبود و یا شاید چون آن روز خیلی ناراخت بودم،درهم و برهم نوشتم و اسه همین کسی رغبت به راهنمایی پیدا نمیکرد

به شدت فکرم درگیر است ، خیلی بازدهی در سرکارم اومده پپایین ، مخصوصا اینکه این آقا خصوصیات خاص و منحصر به فردی داره.
کسی جای من نیست تا عمق دردم رو بدونه. من تو خونه چ کاری ااز دستم بر میاد که بکنم؟ به بابام بگه که مستقیما با اون آقا حرف بزنه ،چون ایشان پدرم رو خیلی دوست دارن و ممکنه از این طریق متوجه بشه که من خیلی خسته و ملولم.
هر دو خانواده در جریان هستند و موافقند،پدر من هم موافقه. همسرشون با ازدواج مجددش مشکلی ندارد فقط این خانم با شخص من مشکل دارند.
البته اون روز که اون تاپیک رو نوشتم کمی تحت تاثیر بودم، منظورم از این که ما رو از هم جدا کردند این بود که میخوان منو به همسری کسایی در بیارند که من دوست ندارم.

من با پدرم پیش روان شناس و اینها هم رفتیم ولی خب اونجا رو خیلی ادامه ندادم چون آن روان شناس به نوعی آشنا بود و من نمی خواستم خیلی مسادلم رو بهش بگم.همسرشون با شخص من مشکل دارند چون به نوعی من و ایشان همدگیر را خیلی دوست داریم و شاید دلشان میخواهد که همسرشان با کسی ازدواج کند که خودشان تعیین می کنند. دلیلشان را به طر کامل نمی دانم فقط اینرو میدونم که این خانم من رو خیلی دوست دارند اما به عنوان یک دوست و نه به عنوان یک هوو.. اینو بارها بهم گفتند و حتی میخاستن خواستگاری یک دختر خانم دیگه برند واسه همسرشون

آخه چطور میشه که منو خیلی دوست دارند ولی راضی نمیشن که همسرشون با من ازدواج کنه؟ اینجا یک فضای عمومی است و میخوام از این زاویه هم مسدله ام رو بررسی کنم .

چرا فکر می کنین اون خانم به همین راحتی از زندگیشون دست میکشن و شوهرشون رو تقدیمتون می کنن؟!

پدرتون راضی میشن غرورشون رو زیر پا بزارن و به اون آقا بگن شما خیلی خسته و ملول هستید؛ تا شــاید، دلشون بسوزه و به شما ترحم کنن؟!

در مورد خط آخر، شما تصور میکنید اگر کسی از کسی بدش نیاد؛ باید تمام زندگیش رو فداش کنه؟!

دیگه چه دوستی ای؟ شما شوهر اون خانمو داری ازش می گیری. دوستت داره؟؟ اگه قبل از عاشق شدن دوست اون خانم بودی که خیلی دلشو شکستی. واسه چی راضیه شوهرش ازدواج کنه؟ شما که می گی خسته و ملولی. تازه زن دوم نشدی هنوز. بعدش که خسته تر میشی. فکر بعدانتو هم بکن.

شما و اون آقا الان با هم در ارتباط هستيد؟
چه دليلى داره ک ايشون به فکر ازدواج مجدد افتادن؟
مشکل اصلى شما همسر اون آقاست؟ ميخواى بدونى چجورى راضيش کنى؟

از نوشته هات معلومه ک افکار پراکنده اى دارى.ابتدا روى آرامش خودت کمى کار کن تا بتونى با کمک دوستان و کارشناسان تالار مشکلت رو هم حل کنى...

توى تاپيک هاى قبلى لىنک هايى رو ک بهت معرفى شده مطالعه کن.
موفق باشى

شما اصلا دقیقا مشکلتون رو توضیح ندادین .... یه جورایی مبهم صحبت میکنین.. اخه اینجوری که نمیشه راهنمایی کرد؟ همه تاپیک های قبلی تون هم که ناتمام مونده.... اینجوری که به نتیجه نمیرسین!

سلام شما در مورد خودتون و مشکلتون خیلی مبهم و سر پوشیده صحبت میکنید چون خودتون هم میدونید که راهی رو که در پیش گرفتید به بیراهه است . اینو با اطمینان بهتون میگم بر خلاف تصور شما اون اقا یه مرد هوسرانه که داره از شما سو استفاده میکنه . و همسرش هم نه تنها دوستتون نداره بلکه ازتون متنفره . یه زن هر مشکلی هم داشته باشه حاضر نمیشه برای همسرش زن دوم بگیره ! مگر توی فیلمها

سلام

سرکار خانم فارهه،
اینجا کسانی که در مناطقی زندگی بکنند که چندهمسری آقایان رواج داشته باشد، کمتر پیدا می شود و کمتر جواب می دهند.
اینجا اکثر قریب به اتفاق کاربران - آقا یا خانم، معتقد به دین یا غیر معتقد- چند همسری آقایان را خیانت می دانند.
اینجا تقریبا کسی نیست که بتواند درک کند که چگونه یک زن با رضایت قلبی برای شوهر خود همسری را می یابد.
پس راهنمایی مناسب برای شما جز توسط مشاورین محترم صورت نمی گیرد.

فقط یک نکته:
بنا به تجربه در مناطقی که زنان با چند همسری مرد خود مشکلی ندارند و حتی همگی زیر یک سقف زندگی می کنند، معمولا آن زندگی هایی بهتر پیش می رود که همسران بعدی را همسر اول مرد انتخاب کند.

در مورد شما وقتی همسر اول -به هر دلیلی که هست- با ازدواج شما مشکل دارد، در آینده به مشکلات متعددی برخواهید خورد که نتیجه امر این می شود که نهایتا مرد یا باید بین شما کاملا جدایی ایجاد کند یا اینکه از زندگی با یکی از شما صرف نظر کند که نتیجتا آه فروپاشی یک خانواده، خانواده دیگر را می گیرد.

یا امام حسن مجتبی علیه السلام