به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1392-3-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    298
    سطح
    5
    Points: 298, Level: 5
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عذاب وجدان به خاطر بر هم زن رابطه

    [سلام دوستاي خوبم.من يه موضوعي هست كه 4سال ميشه داره منو عذاب ميده.من تو دوران دانشجوييم براي كار اموزي رفتم بيش يكي از استادامون كه بقيه بچه ها اكثرا بيش ايشون ميرفتن البته من تو تكميل ظرفيت قبول شدم و به يه دانشكاه ديكه رفتم ولي براي كار اموزي بيش همون استاد دانشكاهي كه اول قبول شده بودم رفتم.من بعد از يك ماهيه روز يه سوال برسيدم ازشون راجع به كارم بود بعد يه دفعه ميخواستن توضيح بدن با اينكه اصلا ربطي به سوالم نداشت اينطوري توضيح دادن كفتن كه اكر به فرض سه نفر اينجا ايستاده باشن من اكر بخوام يه نفر و انتخاب كنم اون يه نفر تويي بعد بركه سوال و به من دادن و كفتن مباركه .من وقتي بيششون كار ميكرم خيلي صميمي بودم باهاشون ولي اون موقع من خيلي بچه بودم و ايشون يه مرد كامل32 ساله بودن و از لحاظ كاري تو موقعيت خيلي عالي وضعيت خانواكي خيلي عالي چهره خيلي عالي و جذاب و خيلي خوش برخورد و من دقيقا يه دختري بودم كه تو يه خانواده متوسط بودم و يه دختر كاملا معمولي ولي از لحاظ چهره به نظر خودم ادم جذابي هستم ..من وقتي بيش ايشون بودم يه درصد احتمال نميدادم كه ايشون بخواد به من پيشنهاد بده براي دوستي يا ازدواج به خاطر اينكه همه چيش خيلي از من بيشتر بود در ضمن تمام دخترايي كه اونجا بودن همشون خيلي جذب اين اقا ميشدن من با هاشون صميمي بودم ولي هركز فكر نميكردم پيشنهاد بدن بهم به خاطر مسايلي كه كفتم از يه طرف هم اون موقع اصلا دوست نداشتم ءتو اون سن وار د يه رابطه شم از عشق.و عاشقي بيزار بودم 0ون خيلي احساساتي بودم خودم خودم و ميشناختم سريع وابسته ميشم.به هر حال كذشت واين اقاءهر سري كارم و راه مينداخت به من ميكفت مباركه منم خودم و ميزدم به اون راه جيزي نميكفتم تا اينكه كار اموزيم تموم شد ميخواستم برم بركم و امضا كنه من وقتي ميخواستم از ايشون خدا حافظي انقد بد برخورد كر كه من فهميم ناراحت شده از اينكه همش خودم و ميزدم به اون راه... بعدش كه اومدم خونه واقعا عذاب وجدان ولم نميكرد كه اون طوري بدون هيج حرفي كذاشتم اومدم ميكفنتم خدا قهرش ميكيره من نبايد انقد بي محلي ميكردم بعد هفته بعدش رفتم بيششون واقعا نميدونستم جي بايد بكم كفتم اكه هر جي باشه خودش ميكه حر ف ميندازه ولي انقد مغرور بود همش منتظر بود من شروع كنم حرف بندازم منم مغرور بودم والبته يه كم خجالتي و كم رو دديدايشون جيزي نكفتن ولي وقتي نكاهم ميكردنءهزار تا حرف تو نكاهشون بود.خلاصه از اينكه جيزي نكفتن من خيلي بهم بر خورد احساس كردم يه جورايي طرد شدم و غرورم شكسته شده به هر حال قرار شد پروزم و سالي ديكه باهاشون بردارم سال بعد رفتم بيششون يع حكجوري حرف انداختم ايشون من سنم بالاي 30ساله و همشءحرفاشون غير مستقيم بود ميكفتن اكر علاقع باشه اينا مساله اي ايجاد نميكنه منم كفتم من يه سري شرط دارم شرطم هم روحيه خوب بود چون خودم خيلي شاد بودم دوست نداشتم بيش يه ادمي باشم كه زندكيش همش خلاصه شده تو كارش و هيج تفريحي نداره بعد وقتي من اين حرفءو زدم ايشون سر سنكين شده فكر ميكنم به خاطر غرورش بود حتي حاظر نشد شرطم بشنوه منم هيجي نكفتم بعدش كنكور ارشد داشتم هر روز به ايشون فكر ميكرم همش كارم كريه كردن بو با اينكه روزي 7ساعت درس ميخوندم رتبم نجومي شد ديكه فكرش از سرم بيرون نميرفت كه جرا هي مياد جلو و قتتي من ميخوام حرف بزنم پا پس ميكشه روانيم كرده بود نصف پروزم مونده بود بعد از كنكو ر بهش ايميل دادم جواب نداد بعد از چند ماه تو ف ي س ب و ك همش با يه اي دي ديكه ميامد ولي غير مسقيم بهم ميفهموند كه خودش بعد شماره ميداد من ادمي نبودم كه زنك بزنم ميكفتم اكر ةاقعا ميخواست مستقيم ميامد ميكفت اقايون اكر واقعا كسي رو بخوان غرورشون رو زير پا ميزارن....خلاصه باز من كنكور شركت كرم ولي چون همش اين اقا تو ذعنم بود تقريبا اعتماد به نفس و تو من كشته بود با كاراش هر جا ميرفتم يه نشوني ازش بود ولي هيج وقت مستقيم نميكفت من كه انقد شاد بودم و با روحيه شده بودم يه ادم افسرده كه فكر وذكرش اين اقاست نميدونستم بايد بهش فكر كنم يا نه اون سالم با اينكه درس خوندنم و كلاس رفتنام براي كنكور و دو برابر كردم بازم رتبم نجومي شد ديكه كاملا شكسته شدن به خاطر شكست هايي كه ميخوردم بعد از كنكور لنقد حالم بد بود رفتم بيشءيكي ازءدوستام اون موقع با هم بيش اين اقا بوديم
    و كار ميكرديم همينطوري بهم كفت خبر داري فلاني عقد كرده من اصلا باورم نشد چون همش حضورش تو زندكيم بود چه عز طريق تلفن چه ف ي س ب و ك .من وقتي شنيدم يك هفته مريض شدم ..شده بودم يه كوشت متحرك...بعد از يه هفته بايه خط ديكه بهم اس ام اس داد كفت ريش و قيجي دست خودت شوخي كردم هر جي من كفتم شما جواب نداد عيد برام اس ام اس ميامد كه منو از ياد نبري و اينا من نميدونستم به خرف وستم اعتماد كنم كه ميكفت عقد كرده يا اس ام اساش رفتم پيشءمشاور بهم كفت تو شنيدي نديدي كه عقد كرده و اينا كسي كه ازدواج كنه جرات يه همچين كارايي رو نداره منم همش ميكفتم اكركااوقعا عزدواج نكره بعسه مستقيم ميكه تو اين مدت خواستكاراي خيلي عالي داشتم ولي چون احساس سر خوركي و طرد شدن ميكرم همش ميكفتم بايد خودش بياد من به غير از اين با هيج كس نميتونم باشم بعد عزا2ماه ديم دبيشتر با اسم خودش نزديك ميشد تا اينكه توي بهمن بهم اس ام اس داد وكفت من چند ساله شماره شمترامحفوظ نكه داشتم يك سال و نيمه كه ازدواج كردم من تالحظه اخر باورم نميشد همش فكر ميكردمدروغ ميكه چون تو دوران عقدشم به من اس ميداد كه شرطات قبول من وقعا كيج شده بودم .اون ادمي كه انقد مغرور انقد شكسته شده بود كه من باور نميكرم اين خودش باشه يه جوري با من حرف ميزد من واقعا دلم براش ميسوخت ميكفت وقتي يه ادم عاشقانه ازدواج ميكنه وقتي ارزو هاش و بر باد رفته ميبينه مرك رو مستحق خود ش ميدونه و در اين بين عطش محبت داره من دوست دارم با شما دوست باشم و عزاين حرفا ولي انقدر وقتي چهرش و ديدم دلم براش سوخت من بهش كفتم با ادم متاهل دوست نميشم اون موقع ميكفت زنم كذاشته رفته من خيلي تنهام واقعا از حرفاش معلوم بود از تنهايي داره عذاب ميكشه خلاصه اين قضيه طول كشيد اس ام اس ها تا يكماه بيش اون موقع من ازش برسيدم جدا زندكي ميكنيد كفت نه ولي ميخوام با يه زن يا دختر دوست بشم بهم معرفي كن من كفتم بهتره به جاي عين كارا رابطت و با خانومت بهتر كني بهم كفت خودت دوست نميشي من كفتم از ادم متاهلي كه چشمش به ديكرانه خوشم نمياد اونم بهش بر خورد ولي باز هفته بعد اس ام اس داد ديكه جواب ندادم الان باز هر روز كارم كريه اس نه ميتونم فراموشش كنم 3سال باهاش تو رو يا هام زندكي كرم از يه طرف به اين فكر ميكنم كه به راحتي ازواج كرد از يه طرف دلم براس ميسوزه كه الان تنهاست با كاراش باعث شد من به كسي فكر نكنم منم دارم از تنهايي رنج ميبر چه كيس هاي داشتم به خاطر اين از دست دادم از همه مهمتر اون شادي اون روحيم و ازم كرفت ديكه ذوق و شوق هيجي رو ندارم دلم مرده صبح با كريه از خواب بيدار ميشم راه زندكيم و كم كردم الان احساس ميكنم سنم رفته بالا خيلي ضربه خوردم به خاطر رويا بافي هام تو رو خدا كسي سرزنشم نكنه به اندازه كافي خود
    م و سرزنش كردم.فقط راه حل ميخوام الان وقتي فكر اينو ميكنم كهءتنهاست و داره عذاب ميكشه من اين همه سال تو فكرش بودم دلم براش ميسوزه كه يه ادم به اون مغروري تا كجا ميتونه شكسته بشه.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 اردیبهشت 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-15
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    781
    سطح
    14
    Points: 781, Level: 14
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.دوست خوبم.همون اول به شما ابراز علاقه کرده بود؟یا به صورت غیر مستقیم گفته بود.

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array
    دوست عزیز

    فکر و ذهنتون رو از فکر کردن به ایشون رها کنید !

    اگر ازدواج نکرده بودند هم به خاطر این همه غرور فرد مناسبی برای شما که این همه احساساتی و لطیف هستید مناسب نبودند دیگه چه برسه به الان که متاهل هم هستند ...

    پس تا می تونید از چیزهایی که شما رو یاد ایشون می اندازه دوری کنید! فیس بوک کم تر برید، پیامک هاشون رو نخونده و باز نکرده پاک کنید، آخه چرا دختری مثل شما که موقعیت مناسبی داره بخواد با

    فکر به یک مرد متاهل که نتونسته زندگی خودش رو مدبراانه اداره کنه و به دختر یا خانم دیگه می خاد پناه ببره فکر کنید ؟

  4. 3 کاربر از پست مفید دلپذیراد تشکرکرده اند .

    paria_22 (پنجشنبه 16 خرداد 92), tamanaye man (پنجشنبه 16 خرداد 92), شیدا. (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1392-3-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    298
    سطح
    5
    Points: 298, Level: 5
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزيزم .تو ضيح دادم كه چطور كفتن ما سه نفر بوديم اونجا بيش ايشون كار ميكرديم با من خيلي صميمي بود منم همينطور خيلي خوب جوابم و ميداد دوستم ميكفت با هيج كدوم از ما اينطوري برخورد نميكرده كه با تو برخورد ميكنه كلا خيلي به هم نزديك بوديم يه روز كفت اكر 3نفر تو اين اتاق حضور داشته باشن من بخوام كسي رو انتحاب كنم تو رو انتخاب ميكنم بعد بركه رو داد دستم كفت مباركه با يه نكاه خيلي طولاني منتظر جواب بود نميدونم .بعد از اون هر سري كارم و راه مينداخت ميكفت مباركه.حالا الان بعد از اينكه شكست خورده دوباره اومده سمت من اين داره اذيتم ميكنه

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    عزيز من به فكر زندگيت باش.
    به فكر خودت
    اون اگه واقعا دوستت داشت.صادقانه ازت خواستگاري ميكرد نه اينكه همش با كنايه باهات حرف بزنه
    اون از اولم قصدش دوستي بوده.مطمئن باش مطمئن باش زنش بخاطر رفتارش ولشش كرده.
    دلت برا خودت و بخت واقبالهايي كه بخاطر اين مرد ازخ ودت دور كردي بسوزه.
    اون الان زن و زندگي داره به دنبال تنوعه. هنوزم برا دوستي امتحانت نكرده
    بازم ميگم
    اگه عاشقت بود و ميخواستت الان تو جاي اون دختر بودي
    واقعا نميدونم خودتو ميزني به گيجي يا تو خيالاتي. سنتم كم نيست كه بگم يه دختر15 ساله و باكلي خيالاتي
    برو پي زندگي خودت و همه راهاهي ارتباطي با اون رو ببيند

  7. 3 کاربر از پست مفید paria_22 تشکرکرده اند .

    asemani (پنجشنبه 16 خرداد 92), tamanaye man (پنجشنبه 16 خرداد 92), شیدا. (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 اردیبهشت 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-15
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    781
    سطح
    14
    Points: 781, Level: 14
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من هم شما باید فراموششون کنید و اصلا عذاب وجدان نداشته باشید چون مقصر شما نبودید.ایشون بایستس غرورشون رو زیر پا میگداشتن. اصلا چرا یک سال و نیم ازدواج کردند و از شما مخفی کردند.بدون عذاب وجدان فراموشش کنید.به کلاس یوگا بروید.شما لیاقتتون بیشتر از اینهاست دیگر وقتتان را هدر ندهید به فوق لیسانس فکر کنید.وقت فکر کردن را از خود به ایشان بگیرید.

    - - - Updated - - -

    اگر واقعا شمارو دوست میداشت خواستگاری میکرد نه اینکه با این حرفا منتظر باشه شما بروی جلو.تازه بعدم برتون قیافه بگیره.شما لیاقت بهتر از ایتهارو دارید.اگر الان ازدواج کرده بودید الان شما جای ان دختر بودید.خدا رو شکر .نگذارید الان که شکست خورده به سمت شما بیاید.شما تلاش کنید فراموشش کنید میدونم سخته ولی مطمین باشید شدنیه.به اس ام اساش جواب ندیداگر میتوانید خط هم عوض کنید یوگا رو فراموش نکنید.

  9. 2 کاربر از پست مفید کاربر1535 تشکرکرده اند .

    tamanaye man (پنجشنبه 16 خرداد 92), شیدا. (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1392-3-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    298
    سطح
    5
    Points: 298, Level: 5
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فيس بوكم و خيلي وقته بستم شماره و ادرس خونمون هم داره من از اين ناراحتم كه روحيم و باختم من خيلي شاد بودم اغونم كرد با كاراش دوست دارم روحيم بركره ولي هر كاري ميكنم شادي سابق و ندارم

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 اردیبهشت 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-15
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    781
    سطح
    14
    Points: 781, Level: 14
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانواده تون اطلاع دارن؟

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1392-3-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    298
    سطح
    5
    Points: 298, Level: 5
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تا قبل از بركشتتون خبر داشتن تا حدودي ولي الان نه .نذاشتم بفهمن با اينكه هر روز كريه ميكنم ولي نميزارم بفهمن.

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 اردیبهشت 93 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1392-3-15
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    781
    سطح
    14
    Points: 781, Level: 14
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم فراموش کردن کسی که سه سال شب و روز باش زندگی کردی سخته ولی باید یکم واقع بین باشی اون ادمی نبود که بتونه شمارو خوشبخت کنه باید بجنگی .اولین وبهترین کسی که میتونه بهتون کمک کنه بعد از خدا خودتونیین.بشینین سنگاتونو با خودتون واکنید.یه برگه بذارید جلوتون راههای شاد کردن خودتون رو بنویسید چی خوشحالتون میکنه اگر یه روزم زودتر فراموشش کنید یه روزه ولی بخواید از ته دل .خدا رو هم فراموش نکنید.با وجود قران و دعا ادم میتونه حرفاشو بکسی غیر از خودش بگه حتی خصوصی ترینها رو .او یاری دهنده ماست.

  14. کاربر روبرو از پست مفید کاربر1535 تشکرکرده است .

    sanjab (پنجشنبه 16 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.