نوشته اصلی توسط
دختر بهار
ممنونم. خیلی خیلی ممنونم.
آره در اون موقعیت با مشورت و نظر مشاوران به اون نتیجه می رسم اما بعدش باز هم...
دو تا مثال میزنم:
یه کتاب خیلی خوب میخونم. یه سری چیزا توش میگه که روش هم کلی فکر میکنم و با منطق میپذیرم که این درستشه! حالم خیلی خوب میشه. روحیه ام عالی. پر از تصمیم ها و ایده های جدید میشم. اما... چندروزی که میگذره همه چی انگار یادم میره. دوباره...
تازگیا تو فکر خرید خونه ایم. کلی سرش حرص می خوردم. هرچی حساب کردم دیدم هنوز نمیتونم با این پولا خونه بخرم اما اگه بخوام اجاره بدم هم مشکلی ندارم. دیدم اینهمه غصه خوردن واقعا فایده نداره. کاری هم که از دستم بر نمیاد. پس نشستم تصمیم گرفتم از زندگی لذت ببرم و اجاره بدم. یکی دو روزی خوش و آروم بودم. اما تا یکی از دوستانم رو دیدم که خونه خریده بود داغ دلم تازه شد و دوباره...! انگار نه انگار اون من بودم که اونهمه فکر کردم ومشورت کردم و پذیرفتم!
علاقه مندی ها (Bookmarks)