سلام دوستای خوبم
یادتونه که چند وقت پیش در مورد اینکه شوهرم که 3 ماه عقد بودیم دست بزن داشت و بعد از 4 ماه دور بودن از هم دوباره به سرم زده بود که با گرفتن حق طلاق یه فرصت دیگه بهش بدم....اما خدا دوباره بهم نشون داد که اون عوض نشده و اینی که همش میگفت عوض شدم و میخوام واست جبران کنم وعده وعیدی بیش نبو.
بگذریم.....
الان اومدم اینجا که از شماها بخوام کمکم کنید که آرامش قبلیمو دوباره به دست بیارم.
خیلی اعتماد به نفسمو از دست دادم.ترجیح میدم تو خونه بمونم تا تو خیابون باهاش رو در رو نشم چون با دیدنش یه کوله باری از خاطره ها رو سرم میریزه و داغون میشم.
چیکار کنم که قدرت رو در رویی باهاشو پیدا کنم؟
من قبلا نمازمو میخوندم ولی یه چند وقته دلم خیلی پره و نمازمو نمیخونم.با خودم میگم آخه چرا خدا دوسم نداره.این همه آدم دور و برم ازدواج کردنو خوشبخت شدن حالا من......
روز رو شب میکنم و شب رو روز.
دوستام بهم میگن برو باشگاه یکم روحیت عوض شه اما بخاطر اینکه شوهرم همش طرفای خونه ماست که منو ببینه نمیشه برم یعنی خانوادمم اجازه نمیدن.چون ازش خیلی میترسن و میگن هر کاری از اون بر میاد.
همش باخودم میگم کاش اخلاق داشت!!!
داغونم م م م م م م م م م م م م م
علاقه مندی ها (Bookmarks)