سلام خدمت شما
من یه دختر 23 ساله هستم که دچار مشکل شدم.من یکسالونیم پیش بنا به یه اتفاق و به خاطر تشابه شماره با یک نفر آشنا شدم که بنظرم پسر خوبی اومد اویلش نمیخواستم این آشنایی ادامه پیدا کنه چون میترسیدم مثل بقیه دوستی هام(که کوتاه بودن و فقط از طریق تلفن و پیامک بودن) بشه.پیشنهاد داد که دوست بشیم ولی رد کردم یک روز گفت اگر بگی دوست میشم اینجا جشن میگیرم منم که تنها بودم و اصرارشو دیدم باهاش دوست شدم.اون اسمشو گفت و این که چند سالشه بعد هم از من سوال کرد منم با صداقت گفتم هم اسم و هم سنمو گفتم بعدش گفت منم 21 سالمه بعد تو حرفا گفت که اسمش چیز دیگس و سنشم همون 18 بوده.با اینکه حرفش دوتا شده بود و اینکه سنش ازم کمتر بود ولی قبول کردم که دوست بشم پیش خودم گفتم فقط باهاش دوستم دیگه بعد جدا میشم.حتی درموردش بمادرم هم گفته بودم تا در جریان دوستیمون قرار بگیره و در طی دوستی راهنمای ام کنه چون من دختری نبودم که آزاد و راحت باشم.روز به روز به او وابسته تر میشدم و اون هم بمن بیشتر واسه اینکه بهم گفته بود که پسر شهیده و پسره چشم و دل پاکیه و غیرتی.تا اینکه بهم گفت که میخواد منو ببینه ولی من مخالفت کردم و بهش گفتم چون شهرمون کوچیکه امکانش هست آشنایی منو با اون ببینه و اونم گفت اینکه نمیشه من تورو نبینم تو حداقل عکسمو داری ولی من تورو ندیدم آدم حداقل یبارم که شده دوستشو میبینه و این شد که قرار ملاقاتی تو خونه ما گذاشتیم و در حضور مادرم باهم روبرو شدیم که اون منو پسندید خلاصه کلام اینکه دوستیمون ادامه دار شد.و کم کم خودمونی شدیم و بهم ابراز علاقه کرد گفت دختری مثل من ندیده و تابحال هم با کسی نبوده من تنها کسی هستم که باهاش دوست شده اما بعضی حرفاش بنظر دروغ میاد ولی اون میگه که من هیچوقت بتو دروغ نمیگم یکی از کارهایی که باعث آزارم میشه کلاس گذاشتن اونه مثلا میگه رفتم کتاب خواهرمو فیزیکه هسته ایشو گرفتم هنگ کردم و مانند اینا جوری این جمکله رو پیامک میکنه که آدم احساس میکنه داره طاقچه بالا میزاره بارها بهش گفتم که من از کلاس گذاشتن متنفرم ولی اون اینا رو کلاس گذاشتن نمیبینه.بارها با خواهر و مادرش تلفنی صحبت کردم و حتی خانوادش داییش عموهاش هم باخبرن که میخواد بامن ازدواج کنه ولی من تردید دارم و بقولی از آیندم بیم دارم.بارها باهاش قهر کردم و بهش گفتم که ما بهم نمیخوریم ولی اون برعکس من فکر میکنه و میگه خیلیم بهم میخوریم.الان شماره مادرم جز مخاطبینشه و به محض خاموشی گوشیم بمادرم پیام میده و خطاب بمن میخواد که برگردم.خلاصه کلام 4 روزه که دوباره جدا شدم و اونم پیام میده که برگردم خواستار ادامه دوستیه.الان موندم چکار کنم!آیا به این جدایی ادامه بدم یا نه؟گیج شدم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)