موضوع: حالا چطور جلو برم؟(من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمی خواد)

سلام دوستان
بازهم منم
من دقیقا یک ماه و نیم صبر کردم و همش گذاشتم خودش اس ام اس بده
گاهی وقتها اس ام اس جوک میداد اما زنگ زدنهاش همه واسه کار خودش بود آخه واسه کارش از من خواست که ضامنش بشم و البته این هم بگم که این یک ماه واقعا درگیر کاراش بود من هم به توصیه شما اصلا جوری رفتار نکردم که خانواده ها چیزی بفهمن اما... من تو درسهام افت شدیدی کردم طوری که مطمئنم مشروط میشم این ترم !
اینو وقتی نامزدم فهمید بهم اس داد که همین رفاقتی که داشتیم هم دیگه تموم شد
دوستان من امروز دیگه تاب نیوردم و این متن رو براش ایمیل کردم و بهش اس دادم که سر فرصت بره بخونه و خوب فکر کنه :

salam

nemidunam doroste k daram inaro barat minvisam ya na ...
vali bayad begam dg tahamol nadaram/ midunam goftam dg be paro pat nemipicham ama ....
miduni delam mikhast tekye gaham bashi / delam mikhast vaghte khoshimun ba ham khosh bashim / vaghte nakhoshi ba ham ghose bokhorim
khely be khoda goftam khoda age SALAH miduni mano behesh beresun va khoda mesle hamishe na omidam nakard- hajatamo ghabul kard , man shodam khoshbakht tarin dokhtare donya chon khoda bozorgtarin arezumo bar avorde karde bud..
miduni to 3vomin moejezeye khoda vase man budi , khub shodane marizie babam , estekhdam shodanam ham moejeze bud , vaghti baba mariz bud b khoda goftam khoda baba ro khub kon man taghat nadaram ghol midam yadam nare to khubesh kardi miduni kazem hichvaght yadam naraft k khoda babam ro khub kard ama khely vaghta khoda ro faramush kardam..
vase estekhdam ham khely nazro doa kardam ta khoda doa ham ro ghbul kard nemidunam fekr konam ghblan bht goftam sare kare ghblaim cheghad sakht bud unja k kar mikardam jaee nabud k ye dokhtar betune kar kone ama man in sakhtiha ro tahamol kardam vase inke be khoda omid var budam
belakhare khoda ghbul kard va man estekhdam shodam, ama bazam badesh zud khoda ro faramush kardam
vase dashtane to ham be khoda goftam hchvaght azat dur nemisham khoda ama shodam azash dur shodam , ama in bar khoda talafie in hame dur shodanam ro ye ja saram khali kard , bi mohabatio namehrabunie to bozorgtarin azabi bud k khoda mitunest baram nazel kone, chon midunest man bedune mohabate to na baba ro daram na kar na dars va na hchi.. midunest k dobare b khodsh panah miaramo das b damane nazro doa namaz misham
mibini khoda che khub midune ba bandehash chekar kone, ama in bar ye jor dg behesh ghol dadme in bar behesh goftam che komakam kone che nakone dg faramushesh nemikonam , chon faghat khodast k tu hame sakhtia ba man budeo tanham nazashte
ina k behet goftam dardo del bud halo ahvale in ruzaye azabam bud k be joz khoda hichkas hichi nemidune ama ba hame ina man b khodavand omidvaram
ama to... to k hamishe marde royaham budi to k hamishe tu fekrm kuhe ghmham budi , rasi mikhastam bduni man hamun maryam dokhtaar amutam k ye shab azat porsidam mano bishtar dust dari ya folani va to man esme harki ro k avordam gofti to to to ydt miad rassi kazem in ruza maryam hamun dokhtar amooei k gofti mikhay pishe dustat poz bdi k tahsilate alie dareo karesh.... hala az hame chi oftade na dars mikhune na kar mikone na tamarkoz dare na ... na hichi
nemidunam che deklamee bud akharesh migoft :
گریه سر دادم در دامان او ، های هائیکه هنوز تنم از خاطره اش می لرزد ، لیک می دانستم که دلش با دل من بیگانه ست
yue dusti dashtam esmsh sama bud yadete k .. hanuz ham bahash dustam cahand vaght pish yadam andakht be ye beit shear k avalaye refaghatemun hamishe be ham dg migoftim ta cheshmuno vase entekhbe rofaghamun khub baz konim migoftim :
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست / ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند
chand vaght pish raftam pishe ye moshavero moshkelamo az aval ta akhar behesh goftam , miduni chi goft?
goft marda tahamole mohabate bish az andaze ro nadaran goft nabayad b mard ziad baha bdi ta eshba nashe goft un sir shode , manam behesh goftam kasi behem yad nadade bud mehrabuni baram darde sar saze .. hichki khely chiza ro ta hala behem nagofte bud kazem , kheli sade budam am aman vagheiatesh in sade budan ro bishtar az gorg shodan dust daram chon tu zatam nist
azat mikham javabamo bdi man be joz dust dashtan chekar kardam k az cheshmet oftadam ? man faghat az to khastam hame kase man bashi mikhastam poshtam bashi k behet tekie konam , mese ruze ashura k raftim dasteha ro bebinim to poshtam vastadi k kasi behem nakhore k movazebam bashi , mesle vaghti omadam khoramshahr sarma khordam to sare moghe behem ghors midadio age zohr k nabudi ghorsamo nemikhordam sarzanesham mikardi cheghad az in mohabata hale khubi bem dast midad mesle un shabi k khab budam nesfe shab yeho bedune inke man entezar dashte basham baghalam kardio tu gusham harf zadi ...
gonahe man chi bud ? be man begu man bayad chekar konam ? begu ehsast be man chie ?
man emruz sare kar naraftam az avale sob labtabamo roshan kadam historie hame chataye in 2 sal ro khundam az aval az avalin ruz ina ro gozashte budam k ye rozi ba ham bekhonim chon ye bar bishtar nim histori nimide am a emruz hame ro khundam tana tahaye tanha faghat khoda ba man bud va ehsase man kazem

بعد از 4 ساعت ایشون اس داد که با اینکه کار داشتم اما خیلی به حرفهات فکر کردم دیدم نه تو چیز زیادی از من میخواستی نه من از تو درخواستهای تو رو نمیگم خودت بگی بهتره ولی منم یه چیز ازت خواستم که بهم گیر ندی اما تو نتونستی راستی امتحانات چی شد همش به مشزوطیت فکر میکنم خدا کنه که نشی
منم گفتم: نمیدونم حتی میترسم ازت بپرسم اینکه حرفهامو بهت گفتم گیر دادنه؟ میترسم الان هم که دارم اینها رو ازت میپرسم و میگم بگی داری گیر میدی، نمیدونم تعریفت از گیر دادن چیه / شاید منظورت از گیر ندادن همین رابطه سزدتر از یحیه که این مدت داشتیم؟ من از با تو حرف زدن میترسم از زندگیم میترسم از این جور بی هدف بودن میترسم حتی از جوابی که الان میخوای بهم بدی هم میترسم
ایشون در جواب گفتن : نمیدونم تو چرا از یک محبتی که خدا بهت داده رو به کار نمی گیری( فراموشی) یه بار زنگ زدم واسه گوشی گفتیم خندیدیم من فکر کردم دیگه دلخوریات تمام شده اما فرداش دیدم نه روز از نو روزی از نو
من : چون منم مثل همه دخترای دنیا دل دارم احساس دارم / به خدا میترسم جواب بدم بگی گیره من فرداش هیچ کاری نکردم 2-3 شب بعدش چت کردیم گفتیم خندیدیم اما تو بعدش ... نمیدونم باید چکار کنم بهم بگو باید چکار کنم یه راه بزار جلو پام چون دیگه نمیتونم جلو برم / گند زدم به همه چیم کارم درسم زندگیم همه چیم
ایشون : یعنی همین که میگفتی چرا امروز صبح بهم اس صبح بخیر ندادی چرا بهم نمیگی دوستت دارم من به این حرفها نیاز دارم یا 4 روزه زنگ نردی بهم یا ... حالا اینارو که بگذریم ازش اگه یکم بهت حق بدیمو و بگذریم مبری سراغ یه قضیه دیگه که چرا با قاشق دهنیه داداشم میخوری اما از من نه / دیگه حوصله آدمو سر میبری و همش دنبال سوژه ای که بحث کنی و ناراحتیو ...
من: فقط همینا رو توی من دیدی؟ذهنتو کفه کن ببین اینا سنگین تره ؟ اصلا چیزه خوبی نداشتم که اونور بزاری ؟من یه بار ازت اینو پرسیدم واسه قاشق دهنی تو اگه ناراحت شدی در مقابل من هیچ چیز خوبی نداشتم که تو جاش بزاری؟ ممنون واسه اون خواسته های قبلیم که یکم بهم حق دادی شرمنده کردی/ راسی چه سوژه ای گرفتم که بحث کنم ؟ این من بودم که با بی رحمی گفتم نمیخوامت؟ حوصلمو سر میری؟ خسته شدم باهات راحت نیستم ؟ منم که گذشت واسه هیچ حرف و هیچیو ندارم مگه نه ؟ ببخشید
بعد از این حرف من یهو در مورد امتحاناتم حرف زد و گفت همش به فکر اینم که نکنه مشروط بشی خدا کنه نمره هات خوب بشن منم بهش گفتم مطمئنم مشروط میشم ایشون هم گفت حتما قسمت بوده بی خیال
بعدش گفت حالا آشتی کردی یا نه ؟ منم گفتم از اول آشتی بودم ایشون هم گفت اگه راست میگی بگو دوست دارم خلاصه یکم شوخی کرد و آخرش مجبور شد خودش اول و من هم نگفتم ولی خدا رو شکر همه چی بخیر گذشت
حالا دوستای خوبم باید چکار کنم از این به بعد باید چکار کنم دوستان من واسه پا بر جا بودن زندگیم همه کار انجام میدم ممنون از اینکه حوصله کردین و همه متن رو خوندین

سلام دوست عزیزم

میشه یه لطفی کنی و اونا رو فارسی بنویسی؟

بعدش هم یه کم کم تیکه تیکه بنویس که راحت تر بشه خوندش

مرسی

مریم الان دیدم که قبلا یه تاپیک داشتی که خیلی از دوستان راهنمایی کردن

آیا به اون حرف هایی که گفته شد عمل کردی؟؟؟

خیلی سخت میگیری

یه کم رها کن

یه کوچولو به خودت ارامش بده

چرا این قدر میپیچونی؟؟؟این قدر ازش از این سوالا نپرس

من نظر شخصیمو میگم مریم جان یه کم صبر داشته باش

سلام شوکا جان
عزیزم لب تاب من کیبورد فارسی نداره و به سختی فارسی تایپ می کنم شرمنده
اما از مطالب بعدش که فارسیه میتونی متوجه بشی که چی شده و اینکه من میخوام بدونم از این به بعد چطور باید رفتار کنم که همه چی درست و بهتر بشه
ممنونم

maryam65

مریم جان من متنت رو خوندم ولی خیلی سخت بود واسم و خیلی طولانی بود به همین دلیل فکر می کنم به خاطر طولانی بودن و متن انگلیسی که پست کردی خیلی ها تاپیکت رو نخونن
یعنی حوصله نکنن بخونن
به خاطر همین بهت پیشنهاد می کنم این تاپیک رو تو پست بعدی خلاصه کنی
تا بقیه کارشناسا و دوستان بتونن راحت تر راهنماییت کن و از راهنمایی هاشون بهر بگیری

با چیزی که من خوندم به نظرم این جوری می نوشتی تاپیک کامل بود و نیازی نیست متن کامل ایمیل تو و اس ام اس هایی که بین شما و نامزدتون رد و بدل شده نوشته بشه

کافیه بنویسی
نامزدم قبلا من رو خیلی دوست داشت ولی بعد از مدتی سرد شده بود.
بعد از سرد شدن رابطهو بعد از اینکه نامزدم گفت من رو نمی خو من به راهنمایی های دوستان عمل کردم و نزاشتم خانواده ها چیزی بفهمن و با یک مشاور صحبت کردم و مشاور بهم گفت از محبت زیادی این جوری شده...
امروز براش یک ایمیل فرستادم که تو ایمیل بهش احساسم رو گفتم و اینکه چقدر بهش نیاز دارم و اون مرد زندگیم و بدون اون از درسم و کارم افتادم .....
بهم اس ام زد و گفت نگران درسامه و اینکه مشروط نشم
چندتا اس ام اس بین مون رد و بدل شد و تو اس ام اس ها گفت از اینکه خیلی بهش گیر می دن ناراحته و گفت نباید انقدر بهش گیر بدم (گفت همش میگی چرا نمیگی دوستم داری؟چرا با قاشق دهنی داداشم می خوری یبا قاشق دهنی من نه !......حوصله آدم رو با گیرهات سر می بری........،
و بعدش شوخی و
بعدش به هم گفت آشتی منم گفتم از اول بودم
حالا چیکار کنم که رابطه مون خوب بمونه و به سرذی نره؟

همین رو بنویسی اصل مطلب رو ادا کردی و خیلی بیشتر می تونی به کمک دوستان اینجا امیدوار باشی عزیزم
تو پست بعدی به صورت خلاصه با زبون خودت بنویس .

مريم عزيز
من كمي شرايط شما رو درك مي كنم . توصيه من با تجربه اي كه دارم اينه
1- به خودت آرامش بده. هرجور كه آرام ميشي. كمي خودتو مشغول كن. ورزش,مطالعه,تفريح با دوستان. بگذار از فشاري كه بروي خودت مياري و تحليلهاي مدام رفتار خودت و رفتار همسرت رها بشي.
2- روي ابراز علاقه كردن كمتر ولخرجي كن! بيشتر آقايون با ابراز علاقه هاي زياد و هميشگي و بي دليل و ابراز دلتنگيهاي مدام حالت تدافعي مي گيرند ! (بعضي خانومها هم اينجورن )چيزي كه زياد ميشه ارزش خودش رو از دست ميده. نمي دونم متوجه منظورم ميشي؟! شما با ابراز علاقه زياد خودتو هم تحت فشار ميگذاري.اينكه چرا همون قدر كه من ميگم اون نميگه و...بگذار هر وقت مي خواد بگه و نپرس و اصرار نكن.

سلام دوست عزیز. اولا این که یه جورایی با همسرت موافقم، ما خانم ها ریزبین و حساس هستیم و متأسفانه گاهی اونقدر سر جزئیات به همسرمون گیر میدیم که کار به جاهای باریک میکشه. پس با مشغول کردن خودت به ورزش و کتاب و ...روی حرفات و رفتارهات کنترل داشته باش و ازین گیرها کم کن. نیازهات رو هم مداوم تکرار نکن و خیلی هم رک و التماس گونه نگو مثلا وقتی یه بار صبح بخیر گفت با خوشحالیت بهش نشون بده کارش خوب بوده و تشویقش کن اما باز نگو چرا همیشه نمیگی و ...چون میشه گیر
و باور کن که محبت زیادی دوری میاره. سرد نباش اما افراط هم نکن. ماهرانه و با سیاست بازی کن. گاهی نوش باش گاهی نیش(البته منظورم دعوا نیست یا گیر دادن). بذار دلش برات تنگ شه وقتی تو دائم پیش قدمی واسه احوال پرسی یا به محض زنگ زدنش اول گیر میدی که چرا دیروز زنگ نزدی، چرا.... اون رو از خودت دور میکنی.