RE: من میترسم آخه حرفه دلمو بهشون گفتم(به خانواده شوهرم!!)
سلام دوست عزیز
این اخلاقت که میگی جونتو برای مظلوم به خطر میندازی خوبه.اما توجه کن که هر نکته و هر سخنی جا و مکانی داره.
اونم مظلومی که نتونه از خودش دفاع کنه.
خواهر شما که مشخصه باسیاسته که برای مادر شوهرش کادو میگیره و ..پس نیازی به حمایت شما نیست.
دوست عزیز تا میتونی با خانواده شوهر وارد اینجور بحث ها نشو.چون شدیدا تنش ایجاد میکنه.
خانواده همسر منم خیلی علاقه به بحث سیاست دارن و هربار که دور هم جمع میشن کلی باهم بحث و جنگ و دعوا میکنن سر همین سیاست.
اما من در این مواقع کنترل تلویزیون رو برمیدارم و کانالا رو بالا پایین میکنم.چون میدونم اگر وارد این بحثا بشم چیزی جز دلخوری و ناراحتی ایجاد نمیکنه.
فکر نمیکنی کارت غلط بوده؟حرفای دو سال رو در عرض 2 ساعت گفتی؟
خوب ادمایی بودن که نترکیدن !!!
نکته مهم اینکه دوست خوبم.اولا اینکه حمایت خواهرات به دلیلی که گفتم در اون جمع کار درستی نبود.
نکته بعدی اینکه اگر برای کسی کار خوبی میکنی به هیچ عنوان توقع جبران..تشکر و ...نداشته باش
چراکه مثل الان سرخورده و پشیمون میشی
آخه خیلی حساسی؟!
خوب خانومی حساسیتت رو کم کن.این حساسیت به زندگیت و روحیه ات ضرر زیادی میزنه
تبعیض همیشه بوده و هست.
شما هم مثل خواهرت زیرک باش.شما هم کادو بخر و دل مادر شوهرت رو بدست بیار.
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)