با سلام
دوستای خوبم من یک ساله که ازدواج کردم. شوهرم مردی است که فوق العاده دوسم داره و خیلی هم برام ارزش قاءله وخیلی هم وابستمه بیشتر به خاطر اینکه خیلی سخت بهم رسید و من از خیلی لحاظ ازش سرترم، البته نمی خوام از خودم تعریف کنم فقط گفتم تا شاید بهتر بتونید کمکم کنید. بعد از ازدواجمونم من باعث پیشرفتش شدم.مثلا تو درساش کمکش کردم تا اونم بتونه مثل من تحصیلات دانشگاهی داشته باشه وتونست دانشگاه قبول بشه. یا اینکه سیگار و مشروب وقلیونو دوستای بدشو به خاطره من 4 ساله که کنار گذاشته و کلا پسری پاک و خیلی خوب ومهربون شده .و مشکل اساسی هم باهاش ندارم فقط یه موضوعی هست که خیلی خیلی عصبی و داغونم کرده و استرس زیادی برام میاره و اونم اینه که هروقت سره موضوعی ناراحت میشم و ازش دلخورم دیوونه میشه وکارایی میکنه که من میترسم .مثلا می زنه رو پیشونیش و سرش ، پاهاشو می لرزونه و گریه میکنه ؛ داد میزنه ومن واقعا تو اون لحظات ازش می ترسم ونمیتونم نزدیکش بشم.در واقع ازش بدم می یاد. البته همه این کاراشو قبل از ازدواجم میدونستم ولی چون ما یه مدت طولانی (5 سال ) باهم دوست بودیم من هم به هیچ وجه نمی تونستم ازش دل بکنم و تن به ازدواج باهاش دادم .وقتی هم که اشتی میکنیم بارها باهاش صحبت کردم و بهم قول میده دیگه تو سرو صورتش نزنه ولی بازم تکرارش می کنه بخدا دیگه از دعواهامون خسته شدم منم کم کم دارم میشم مثله خودش داره دیوونم میکنه. وقتی دعوامون میشه میره تو اتاق میترسم خودکشی کنه فقط صدای زدنشو میشنومو صدای ناله. اونقدر می ترسم که می خوام فرار کنم . بخدا منم عصبی کرده نمی دونم باهاش چیکار کنم . خواهش میکنم شما دوستان بگید چیکار کنم. من دوست ندارم حتی به مادرم این موضوع رو بگم و یا حتی به دوستام . پس شما دوستان ناشناخته کمکم کنید .
علاقه مندی ها (Bookmarks)