به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    85
    Array

    Pencil خاک خورده های مفید

    نوشته اصلی توسط kamran2007 هر کسی‌ میتونه تعداد دانه‌های داخل یک سیب رو بشمره اما تنها خداست که میتونه تعداد سیب‌های داخل هر دانه رو بشمره...


    من فکر می‌کنم، مشکل اصلی‌ ما عموما، در عدم پذیرش خود واقعی‌ انسان هاست،

    یعنی‌ عدم پذیرش اینکه، هر انسانی‌ یک انسان هست، هم خصوصیات مثبت دارد، هم خصوصیات منفی‌...

    انسان کامل وجود ندارد،

    حداقل در میان انسان‌های دور و بر ما،

    در حقیقت مشکل اصلی‌ ما بر میگردد به تعمیم دادنی که من این را بت ساختن مینامم،

    در زندگی‌ شخصی‌ من، انسان‌های بزرگی‌ تاثیر گذار بوده اند، انسان‌های بزرگی‌ که من زمانی‌ از آنها برای خودم بت ساخته بودم، و زمانی‌ به نویی‌ غرق خصوصیات مثبت آنها شده بودم...

    نتیجه این میشد، که بالاخره زمانی‌ میرسید، که بت‌های من خود انسانی‌‌شان را نشان میدادند، اشتباهاتی میکردند و آنگاه در ذهن من خورد می‌شدند، میشکستند...

    بله انسان‌های بزرگی‌ که به واسطه خصوصیات مثبت انسانی‌‌شان در ذهن من بت شده بودند، اشتباهاتی داشتند چون انسان بودند...و این واقعیت به من ضربه‌های بزرگی‌ وارد کرد، چرا که بت‌های من و همه تصورات مثبتی که از آنها در ذهن خودم ساخته بودم یکباره به کنار میرفت و از نظر من، آنها می‌شدند، دروغگو،دو رو و ...
    این من را شوکه میکرد...

    اما امروز، من دیگر هیچ بتی نمیسازم، امروز خوب فهمیده ام، بتی که دیروز ساختم و خورد شد، یک انسان است و انسان جایز الخطاست...و یک اصل در زندگی‌ من وجود دارد، هیچ انسانی‌ کامل نیست،

    امروز خودم را به همه آن بت‌های خورد شده، مدیون می‌دانم، چرا که بسیاری از آنها، به من درس زندگی‌ دادند، درس دادند که چگونه تصمیم بگیرم یا چگونه دوست بدارم...اما هیچ کدام کامل نبودند،

    همه آنها را به خاطر آن بخش مثبت وجودشان که با من شریک میشوند یا شریک شده اند، دوست دارم...

    حالا، اگر، در شخصی‌ خصوصیات مثبتی میبینم یا چیزی برای آموختن، سعی‌ می‌کنم، تنها همین یک بعد شخصیتش را ببینم ، یاد بگیرم و دوست داشته باشم و تعمیمش ندهم به همه شخصیت او...

    چون او یک انسان هست، با خصوصیات مثبت و منفی‌، خصوصیات مثبتی که من دوست میدارم و از آن لذت می‌برم،

    درست مثل من که یک انسانم، با خصوصیات مثبت و منفی‌،


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط baran.68 نمایش پست ها


    ساختن بت چه یک بت مثبت و چه یک بت منفی بزرگترین ضربه به خود فرد هست . ما هرکدوم نکات منفی و مثبتی داریم و باید در کنار هم زندگی کنیم و همدیگر رو پذیرا باشیم با تمام خوبی و بدی هایی که داریم

    اگر کسی رو کاملا مثبت ببینیم انتظار دیدن هیچ بدیی نداریم

    و همینطور اگر کسی رو کاملا منفی ببینیم نمی خوایم بپذیریم که خصوصیات خوبی هم داره و همواره سعی می کنیم از اون دوری کنیم

    بهتر است هیچگاه یک پیش زمینه ذهنی مثبت و منفی یا خوب و بد برای خودمون نسازیم بلکه به دنبال شناخت هم مثبت های یک فرد هم منفی هاش باشیم و فرد رو با همون خصائص مثبت و منفی بپذیریم . و طبق خصوصیات منفی که باید در اونها با فرد محتاط برخورد کرد و همچنین خصوصیات مثبت یک الگوی رفتاری برای برخورد با فرد مورد نظر بسازیم و از اون بهره ببریم .

    شاید اگر بتونیم هرفردی رو همونطوری که هست (با خوبی ها و بدی هاش) بپذیریم و دوست بداریم خیلی از مشکلات حل بشه .


    با توجه به این که این سایت در زمینه مشاوره ازدواج و خانواده تخصصی هست شاید بی ربط نباشه که اینجا بگم به نظر من بسیاری از مشکلات در زندگی مشترک هم به دلیل ساختن بت های ذهنی از شریک زندگی است و وقتی در واقعیت شخصیت فرد با بت موجود در ذهن ما هم خوانی ندارد دچار سرخوردگی و دلخوری می شویم و این زمینه اصلی ناسازگاری و مشکلات دیگر در زندگی مشترک است .
    ...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    راههای خوشبختی و آرامش ماندگار و با ثبات برای من و تو..... (خطبه متقین، همام)
    بسيار شده است که من و تو سرگشته و حيران دنبال راهکاري مي گرديم که چگونه از دردسري نجات يابيم؟ يا چگونه از مشکلي پيشگيري کنيم؟ يا با مصيبتي کناربيائيم؟ يا زمينه رشدي پيدا کنيم؟ يا کمالي را تجربه کنيم ؟ يا آرامشي را به آغوش بکشيم؟ يا لذتي را تجربه کنيم؟ و در کل چگونه خوشبختي و رضايت از زندگي را جزء تجارب دائم خود کنيم؟
    اما هر کس راهي را نشان مي دهد، هرکس شمعي در دست و مسيري را اشاره می کند. فلسفه ، جامعه شناسي، روانشناسي و ....، هر يک با هزاران سئوال و فرضيه و تئوري هر کدام در دل خود مسيرهاي متفاوت و گاها مخالفي را نشان مي دهند. غافل از آنيم که جواب اساسي ترين سئوالها و پرسش هاي کلي زندگي همه و همه ، با لطف و کرم يگانه آفريننده بي همتاي ما، و آن يگانه حکيم مهربان، بر ما روشن شده است و از پاکترين واسطه ها و زبانها ، مکررا پاسخ گفته شده است.
    در ذيل نمونه اي از اين پاسخها که در مورد پرهيزکاران ( که همانا انسانهاي کامل و سعادتمندی هستند) را از زبان شيرين حضرت علي عليه السلام همو او که سراسر زندگي، رفتار، اعمال و سخنانش اسوه همه انسانها بود. چه آن هنگام که مشکي پير زني را به دوش مي کشيد، چه آن هنگام که شجاعانه غضب خود را کنترل مي کرد، چه آن هنگام که عادلانه در مورد قاتلش حکم مي داد، چه آن هنگام که فروتنانه تسليم قانون مي شد، چه آن هنگام که مهربانانه در خانه به همسر گراميش کمک مي کرد، چه آن هنگام که سخنورانه مردم را به راه راست رهنمون بود، چه آن هنگام که عالمان پاسخ شبهه افکنان را مي داد، چه آن هنگام که عاشقانه با حضرت حق راز و نياز مي کرد، چه آن هنگام که شجاعانه بر جاي پيامبر خوابيد ، چه آ« هنگام که صبورانه در شعب ابيطالب ، سختي ها را تحمل کرد، چه آن هنگام که عادلانه و سخت گيرانه شمع بيت المال را خاموش کرد، و هزاران هزار از این دست....

    و از نشانه‏هاى پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مى‏بينى:


    • در ديندارى نيرومند، نرمخو و دور انديش است.
    • داراى ايمانى پر از يقين
    • حريص در كسب دانش
    • با داشتن علم بردبار
    • در توانگرى ميانه رو
    • در عبادت فروتن
    • در تهيدستى آراسته
    • در سختى‏ها بردبار
    • در جستجوى كسب حلال
    • در راه هدايت شادمان
    • پرهيز كننده از طمع ورزى
    • اعمال نيكو انجام مى‏دهد و ترسان است
    • روز را به شب مى‏رساند با سپاسگزارى
    • شب را به روز مى‏آورد با ياد خدا
    • شب مى‏خوابد اما ترسان
    • بر مى‏خيزد شادمان
    • ترس براى اينكه دچار غفلت نشود
    • شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده است.
    • بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مى‏آميزد.
    • آرزويش نزديك
    • لغزش‏هايش اندك
    • قلبش فروتن
    • نفسش قانع
    • خوراكش كم
    • كارش آسان
    • دينش حفظ شده
    • شهوتش در حرام مرده
    • خشمش فرو خورده است
    • مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند
    • اگر در جمع بى‏خبران باشد نامش در گروه ياد آوران خدا ثبت مى‏گردد
    • اگر در گروه ياد آوران باشد نامش در گروه بى‏خبران نوشته نمى‏شود.
    • ديگران را مورد عفو قرار مي دهد
    • به آن كه محرومش ساخته مى‏بخشد
    • به آن كس كه با او بريده مى‏پيوندد
    • از سخن زشت دور،
    • گفتارش نرم
    • بدى‏هاى او پنهان و كار نيكش آشكار است
    • نيكى‏هاى او به همه رسيده
    • آزار او به كسى نمى‏رسد
    • در سختى‏ها آرام
    • در ناگواريها بردبار
    • در خوشى‏ها سپاسگزار است
    • به آن كه دشمن دارد ستم نكند
    • نسبت به آن كه دوست دارد به گناه آلوده نشود
    • پيش از آن كه بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مى‏كند
    • آنچه را به او سپرده‏اند ضايع نمى‏سازد
    • آنچه را به او تذكّر دادند فراموش نمى‏كند
    • مردم را با لقب‏هاى زشت نمى‏خواند
    • همسايگان را آزار نمى‏رساند
    • در مصيبت‏هاى ديگران شاد نمى‏شود
    • در كار ناروا دخالت نمى‏كند
    • از محدوده حق خارج نمى‏شود.
    • اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمى‏كند
    • اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى‏شود
    • اگر به او ستمى روا دارند صبر مى‏كند تا خدا انتقام او را بگيرد.
    • نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسايشند.
    • براى قيامت خود را به زحمت مى‏افكند، ولى مردم را به رفاه و آسايش مى‏رساند.
    • دورى او از تكبّر و خود پسندى، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست.
    • اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى‏كند.
    • روشنى چشم پرهيزكار در چيزى قرار دارد كه جاودانه است، و آن را ترك مى‏كند كه پايدار نيست،
    • دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسايى، و نزديك شدنش با بعضى ديگر از روى مهربانى و نرمى است.
    ...
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  2. 5 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 08 خرداد 92), taraneh89 (پنجشنبه 09 خرداد 92), ویدا@ (چهارشنبه 08 خرداد 92), مدیرهمدردی (پنجشنبه 09 خرداد 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 09 خرداد 92)

  3. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,046 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام

    از roozaneh گرامی به خاطر ایجاد این تاپیک بسیار مفید که موجب بازآموزی و استفاده بهتر از پتانسیل های تالار همدردی می شود کمال تشکر را دارم. بسیاری از موضوعات و مطالبی در تالار از سالهای قبل هست که به حق همیشه تازه هستند و می تواند برای همه بازدیدکنندگان به ویژه اعضاء جدید مورد بهره برداری قرار بگیرد و ممکن است به خاطر کثرت آنها و ته نشین شدن آنها در معرض دید افراد نباشد.


    بنده ضمن قدردانی و تشکر ویژه از roozaneh گرامی، به خاطر این ابتکارشان (و همچنین تاپیک دیگری که در مورد بازخورد اعضاء به یکدیگر هست )، مدت 30 روز شارژ رایگان به ایشون از طرف همدردی هدیه می کنم. امیدورام با فعالیت های سازنده مستمر و هدایت اینگونه تاپیک های محتوایی بر غنا و بازدهی این تالار بیفزایند.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  4. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    reihane_b (جمعه 10 خرداد 92), rozaneh (پنجشنبه 09 خرداد 92), taraneh89 (پنجشنبه 09 خرداد 92), ویدا@ (پنجشنبه 09 خرداد 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 09 خرداد 92), جوانه؟؟؟ (پنجشنبه 09 خرداد 92), شیدا. (پنجشنبه 09 خرداد 92)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام

    از roozaneh گرامی به خاطر ایجاد این تاپیک بسیار مفید که موجب بازآموزی و استفاده بهتر از پتانسیل های تالار همدردی می شود کمال تشکر را دارم. بسیاری از موضوعات و مطالبی در تالار از سالهای قبل هست که به حق همیشه تازه هستند و می تواند برای همه بازدیدکنندگان به ویژه اعضاء جدید مورد بهره برداری قرار بگیرد و ممکن است به خاطر کثرت آنها و ته نشین شدن آنها در معرض دید افراد نباشد.


    بنده ضمن قدردانی و تشکر ویژه از roozaneh گرامی، به خاطر این ابتکارشان (و همچنین تاپیک دیگری که در مورد بازخورد اعضاء به یکدیگر هست )، مدت 30 روز شارژ رایگان به ایشون از طرف همدردی هدیه می کنم. امیدورام با فعالیت های سازنده مستمر و هدایت اینگونه تاپیک های محتوایی بر غنا و بازدهی این تالار بیفزایند.
    از مدیر همدردی عزیز ، بابت این دید ژرف و عمیقشون در تالار سپاسگذارم و از بابت هدیه همدردی هم تشکر میکنم. امیدوارم غنای مطالب و اثر بخشی این تالار برای حل مشکلات اعضا و یا لااقل همدردی با اونها هر روز بیشتر و بیشتر بشه.




    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    (( مقايسه را رها كن، حسادت در تو ناپديد مي شود ))


    حسادت چيست و چرا اين ‌قدر دردآور است؟

    حسادت سنجيدن است و مقايسه و ما نسبت به مقايسه شرطي شده‌ايم؛ به گونه‌‌اي كه هميشه در حال مقايسه كردن هستيم. ديگري خانه‌ي بهتري دارد, ديگري بدن زيباتري دارد, ديگري پول بيشتري دارد, ديگري شخصيت پرجذبه‌تري دارد. تداوم مقايسه‌ي خويش با هر آن كس كه از كنارتان مي‌گذرد پيامدي ندارد جز حسادت! در حقيقت حسادت محصول جانبي شرطي شدن نسبت به مقايسه است.

    پس مسلماً اگر شما مقايسه كردن را رها كنيد, حسادت نيز ناپديد مي‌شود. آن‌گاه براحتي مي‌فهميد كه خودتان هستيد و هيچ‌كس ديگري نيستيد, و نيازي هم نيست كه كس ديگري باشيد. اين خوب است كه شما خودتان را با درختان مقايسه نمي‌كنيد, و اگر نه شروع به احساس حسادتي عظيم مي‌كرديد: چرا سبز نيستيد؟ چرا خداوند اين‌قدر نسبت به شما سخت‌گير بوده است … و چرا گل نمي‌دهيد؟ حتي شانس آورده‌ايد كه خود را با پرندگان نمي‌سنجيد, با رودخانه‌ها, با كوه‌ها؛ چرا كه در آن صورت رنج بسياري مي‌برديد. شما فقط خود را با بني نوع انسان مقايسه مي‌كنيد؛ چون شرطي شده‌ايد كه خود را فقط با انسان‌ها مقايسه كنيد؛ شما خود را با طاووس‌ها و با طوطي‌ها نمي‌سنجيد و اگر‌نه حسادت شما قطعاً بيشتر و بيشتر مي‌شد. شخص حسود چنان بار سنگيني از حسادت را متحمل مي‌شود كه اصلاً ديگر قادر به زندگي كردن نيست.

    مقايسه, نگرشي بسيار احمقانه است, چون , هر فردي يگانه و يكتاست و غير‌قابل‌ مقايسه است. اگر يك بار فهم اين نكته در شما جا بيفتد احساس حسادت نيز ناپديد مي‌شود. هر فردي يگانه و غير‌قابل ‌مقايسه است. شما فقط خودتان هستيد: هيچ كس هرگز شبيه شما نبوده است, و هيچ كس هرگز شبيه شما نخواهد بود. و نيازي هم نيست كه شما شبيه هيچ كس ديگري باشيد. اصولاً خداوند فقط نسخي اصيل مي‌آفريند, و به كپي اعتقادي ندارد.

    يك دسته جوجه داخل حياط بودند كه يك توپ فوتبال پرواز كنان از فراز پرچين گذشت و وسط آنها فرود آمد. خروس تاتي تاتي كرد و به طرف توپ رفت, آن را بررسي كرد, و سپس گفت: «من گله نمي‌كنم دخترها, اما ببينيد, اين تخم‌ها از در بغلي بيرون مي‌آيند.»

    در خانه‌ي همسايه‌ي بغلي چيزهاي بزرگي اتفاق مي‌افتد؛ علف سبزتر است؛ گل سرخ, سرخ‌تر است. به نظر مي‌رسد كه همه خوشحالند. جز خود شما. شما دائماً در حال مقايسه‌ايد. در مورد ديگران نيز قضيه همين‌طور است, آنها نيز در حال مقايسه‌اند. شايد آنها فكر مي‌كنند علف‌هاي زمين شما سبزتر است _ مسلماً چمن شما هميشه از دور سبزتر به نظر مي‌رسد. شما همسر زيباتري داريد و همين طور تا آخر. اين در حالي است كه شما شديداً خسته‌ايد, نمي‌توانيد بفهميد كه چه‌طور به خودتان اجازه داديد به دام اين زن بيفتيد, نمي‌دانيد چه‌طور از شر او خلاص شويد _ ولي همسايه ممكن است به شما حسادت كند كه چنين همسر زيبايي داريد! و شما نيز ممكن است به او حسادت كنيد كه‌…

    مي‌بينيم كه همه نسبت به هم حسادت مي‌كنند و اين ماجرا همچنان ادامه دارد. بله, به سبب حسادت است كه ما چنين جهنمي خلق كرده‌ايم و اين همه بدجنس و شرور شده‌ايم.
    كشاورز سالخورده‌‌اي داشت با بدخلقي به ويراني‌هاي سيل مي‌نگريست. همسايه‌اش فرياد زد: «هي! آب تمام خوك‌هايت را به پايين خليج برده است.»


    كشاورز پرسيد: «خوك‌هاي تامپسن چه شده‌‌اند؟»

    «آنها را هم آب برده»

    «و خوك‌هاي لارسن؟»

    «آنها را هم.»


    كشاورز سالخورده با خوشحالي فرياد زد: «خب, پس به آن بدي هم كه من فكر مي‌كردم نيست.»
    اگر همه در بدبختي باشند, اين احساس خوبي است؛ اگر همه متضرر باشند, اين احساس خوبي است ولي اگر همه شادمان و كامياب باشند, به مذاق آدمي تلخ مي‌آيد.


    اما در درجه‌ي اول بايد ديد كه چرا ايده‌ي غير به سر شما خطور مي‌كند؟ چون شما اجازه نداده‌ايد كه جوهر خودتان جاري شود؛ اجازه نداده‌ايد كه سعادت و خوشبختي خودتان رشد كند؛ اجازه نداده‌ايد وجود خودتان شكوفا شود و چون از درون احساس تهي بودن مي‌كنيد به بيرون ديگران نگاه مي‌كنيد. چون اين فقط بيرون است كه ديده مي‌شود.

    شما درون خود و بيرون ديگران را مي‌شناسيد؛ همين حسادت مي‌آفريند. آنها نيز بيرون شما و درون خود را مي‌شناسند و باز حسادت خلق مي‌شود. هيچ كس درون شما را نمي‌شناسد. اينجاست كه خود را هيچ و بي‌ارزش مي‌دانيد ولي ديگران از بيرون شاد و خندان به نظر مي‌رسند. لبخند آنها ممكن است ساختگي باشد, اما شما از كجا بدانيد كه ساختگي است يا نه؟ ممكن است قلب‌هايشان نيز خندان باشد. تنها چيزي كه شما مي‌دانيد اين است كه لبخند خودتان ساختگي است, چون قلب شما خندان نيست.

    شما تنها كسي هستيد كه مركزيت درون خود را مي‌شناسيد و نه هيچ كس ديگر. در مورد ديگران شما فقط ظاهر را مي‌بينيد و ظاهر مردم زيبا و هنرنما و فريبنده است.

    حكايت كهن از اهل تصوف وجود دارد

    مردي از تحمل بار سنگين رنج و مرارت خود سرگردان بود و هر روز به درگاه پروردگار دعا مي‌كرد كه: «چرا من؟ همه شادمان به نظر مي‌رسند, چرا فقط من در چنين عذاب اليمي هستم؟» يك روز, به سبب درماندگي بسيار, به درگاه خداوند چنين دعا كرد: «پروردگارا, تو مي‌تواني رنج‌هاي هر كس ديگري را به من بدهي, من براي پذيرش آن آماده‌ام, اما رنج مرا از دوشم بردار كه ديگر بيش از اين تاب تحملش را ندارم.»

    آن شب, وي خواب زيبايي ديد _ زيبا و افشا كننده. خوابي كه در آن پروردگار در آسمان ظاهر شد و خطاب به او و ديگران فرمود «همگي رنج‌هاي خود را به معبد بياوريد.» همه از رنج‌هاي خود خسته بودند. و جملگي دعا كرده بودند كه: «من براي پذيرفتن رنج‌هاي هر كس ديگري آماده‌ام, اما رنج مرا از من دور كنيد؛ رنج من غير‌قابل تحمل است.»

    بنابراين, هر كسي رنج‌هايش را در سبدي جمع كرد, و همه به معبد رسيدند. همه بسيار خوشحال به نظر مي‌رسيدند كه سرانجام دعاهاي‌شان مستجاب شده بود.
    و آنگاه خداوند فرمود: «سبدهايتان را كنار ديوار بگذاريد.» همه سبدهايشان را كنار ديوار گذاشتند. سپس خداوند فرمود: «حالا مي‌توانيد انتخاب كنيد. هر كسي مي‌تواند هر سبدي را كه مي‌خواهد بردارد.»

    صحنه‌ي شگفت‌انگيزي بود؛ مردي كه هميشه در حال دعا كردن و زاري بود, به سوي سبد خود شتافت, و پيش از آنكه هر كس ديگري بتواند آن را برگزيند, سبد را برداشت! اما او نيز شگفت‌زده بود, چون ديگران نيز به سوي سبدهاي خودشان شتافتند. همگي از انتخاب مجدد رنج خويش شادمان بودند. موضوع از چه قرار بود؟ براي نخستين بار, هر كس توانسته بود واقعيت بدبختي‌ها و رنج‌هاي ديگران را ببيند. _ سبدهاي ديگران نيز به همان بزرگي و يا حتي بزرگ‌تر از سبد خودشان بود!

    علاوه بر اين هر كس به رنج‌هاي خودش خو گرفته بود. كسي چه مي‌داند كه چگونه رنجي درون سبد ديگران است‌؟ دردسر چرا؟ حداقل رنج خودتان با شما آشناست, و شما به يكديگر عادت كرده‌ايد. ساليان بسيار اين رنج‌ها را تاب آورده‌ايد _ چرا چيزي ناشناخته را برگزينيد؟
    و همگي خوشحال و شادمان به خانه رفتند. هيچ چيزي تغيير نكرده بود, همه همان رنج‌ها را با خود برگردانده بودند, اما جملگي شاد بودند و لبخند مي‌زدند و از اين كه توانسته بودند سبد خود را باز آورند, لذت مي‌بردند.

    صبح آن شب, مرد ناراضي بار ديگر به درگاه خداوند دعا كرد و اين بار چنين گفت: «براي اين رويا سپاسگزارم؛ ديگر هرگز درخواستي نخواهم كرد. هر آنچه را كه به من داده‌‌اي, براي من خوب است, بايد برايم خوب باشد و به همين سبب است كه آن را به من داده‌اي.»


    شما به خاطر حسادت به طور مداوم رنج مي‌بريد و نسبت به ديگران بدجنس و شرور مي‌شويد. شروع مي‌كنيد به دروغين شدن, به ساختگي شدن, و تظاهر كردن. به خاطر حسادت‌هاي خود شروع به تظاهر چيزهايي مي‌كنيد كه نداريد, شروع به تظاهر چيزهايي مي‌كنيد كه نمي‌توانيد داشته باشيد, چيزهايي كه براي شما طبيعي نيستند. پس شما بيشتر و بيشتر غير‌طبيعي و تصنعي مي‌شويد. تقليد كردن از ديگران, رقابت كردن با ديگران, چه كار ديگري مي‌توانيد بكنيد؟ اگر كسي چيزي دارد و شما نداريد, و امكان طبيعي داشتن آن را نيز در وجود شما نيست, تنها راه ممكن صرفاً داشتن جايگزيني بنجل و سطحي براي آن چيز است.

    «جيم» و «نانسي اسميت», تابستان خوبي را در اروپا داشته‌اند. اين بسيار عالي است كه سرانجام يك زوج اين فرصت را داشته باشند كه واقعاً خوش بگذرانند و داد خود را از زندگي بگيرند. آنها همه جا رفتند و همه كار كردند, پاريس, رم … و تا مي‌توانستند خوش گذراندند.


    اما اين بسيار عذاب آور بود كه دوباره به خانه بازگردند و به ميان عادات قديم فرو‌روند. شما بهتر مي‌دانيد كه چه‌گونه مأمورين عالي رتبه‌ي رسوم و سنن, درون متعلقات شخصي شما فضولي و كنجكاوي مي‌كنند. آنها كيف شما را باز مي‌كنند و كلاه گيس, زيرپوش ابريشمي, عطر, رنگ مو و … را بيرون مي‌آورند, واقعاً عذاب آور است. و اين فقط كيف جيم است!
    بد نيست شما هم نگاهي به درون سبد خود بياندازيد, چيزهاي تصنعي, ساختگي, ظاهري و دروغين بسياري در آن خواهيد يافت _ براي چه؟ چرا نمي‌توانيد طبيعي و خودجوش باشيد؟ به سبب حسادت.

    انسان حسود در جهنم زندگي مي‌كند. مقايسه كردن را رها كنيد تا حسادت ناپديد ‌شود, شرارت و كذب ناپديد ‌شود. اما رها كردن حسادت تنها در صورتي ممكن است كه به رشد و شكوفايي گنجينه‌ها و نعمت‌هاي دروني خود توجه كنيد؛ هيچ راه ديگري وجود ندارد.
    رشد كنيد, بباليد, فردي اصيل‌تر و اصيل‌تر شويد. خود را دوست داشته باشيد؛ و به خودتان, بدان گونه كه خداوند شما را ساخته است, احترام بگذاريد, و آنگاه ناگهان درهاي بهشت به روي شما گشوده مي‌شود. اگر چه درهاي بهشت هميشه باز بوده‌اند, ولي شما به آنها نگاه نكرده‌ايد!


    توجه:
    این مقاله از مجله روانشناسی و جامعه تهیه شده است.
    shamisapsy.com
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  6. 3 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    ویدا@ (پنجشنبه 09 خرداد 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 09 خرداد 92), شوکا (شنبه 18 خرداد 92)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    85
    Array
    آیا در زندگی زناشویی بایستی از یک سری نیازها گذشت؟

    نوشته اصلی توسط reihaneh

    پس این ها معیار ازدواج من نیستند. اما من هم نمی تونم (واقعا نمی تونم) از این نیازم بگذرم.
    از اینکه بشنوم و ببینم.
    مثلا از همین الان مطمعنم هیچ وقت حاضر نیستم دوست خوبی مثل آقای .... رو که حرف هاشون هر دفعه دری رو برای من باز می کنه از دست بدم.

    من تمام حرف های شما رو شنیدم و قبول دارم و هیچ منافاتی هم با حرف هایی که الان زدم نمی بینم.
    مسلما اگر روزی، این نیاز من باعث بشه در خانواده من تزلزلی ایجاد بشه، نیاز رو ساکتش می کنم. چون من خودم، با تعهد، زندگی مشترک رو شروع کردم. مگر اینکه اون قدر این فراموش کردن نیازها ادامه پیدا کنه، که به مرگ روانی برسم.

    اما الان که هنوز ازدواج نکردم، و نیاز خودم رو خوب می شناسم، بنابراین یکی از معیارهای من اینه که این حدود آزادی رو طرف مقابل من، قبول داشته باشه. و البته به صورت متقابل من هم قبول دارم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط baran.68 نمایش پست ها




    سلام ریحانه عزیز

    ریحانه جان شما الان که مجرد هستید حق انتخاب دارید و می تونید معیارهاتون رو بسنجید و سپس طرف مقابل رو انتخاب کنید اما از اونجایی که هیچگاه تمام انتظارات شما در یک فرد جمع نخواهد شد پس باید اولویت بندی کنید . یک آدم نمی تواند همه چیزهایی را که ما می خواهیم داشته باشد و چنین بینشی در انتخاب مشکل ایجاد می کند .
    اگر شما به این دید نگاه کنید که هر روز با نیازهای جدیدی رو به رو هستید و باید حتما به اون پاسخ بدید نتیجش این خواهد بود که هیچگاه از زندگی احساس رضایت نخواهید کرد چرا که احساس نیاز در شما وجود دارد و از برآورده نشدن آنها احساس نا رضایتی می کنید.
    نیاز اساسی منظور نیازهایی است که در زندگی برای من نقش مبنایی دارند و اگر نباشند یا برآورده نشده باشند زندگی مرا دچار اختلال می کنند نه اینکه اگر برآورده شدند پس دیگر اساسی نیستند . باید در نظر گرفت که چه چیزهایی مهم اند که اگر نبودند مشکل آفرین می شد و در کنار آن نیازهای دیگر در حد تعادل تامین شوند..........


    ریحانه جان شما یک زن هستید . و اگر یک زن در کنار همسر یک دوست آقا داشته باشد ناخودآگاه او را با همسرش مقایسه می کند و ایدا آل هایی که همسرش ندارد را در او جست و جو می کند و سپس برایش پر رنگ و با اهمیت می شود و در چنین حالتی اول ممکن است بگوید کاش همسر من هم اینگونه بود اما مقایسه ادامه دارد تا جایی که او را واقعا ایده آل تر می بیند و از همسرش احساس نارضایتی می کند ............

    اگر شما این را یک نیاز بدانید و این آزادی را به خود و همسرتان بدهید ، زمینه تزلزل خانواده را خود فراهم کردید پس شما که الان ازدواج نکردید از عواقب آن آگاهی کمتری دارید پس همانطور که به این نیاز (البته از نظر شما) اهمیت می دهید و به آن فکر می کنید به عواقب آن در زندگی مشترک هم فکر کنید .

    پس شک نکن چنین آزادیی برای هر دو طرف زمینه عدم تعهد و تزلزل خانواده را ایجاد می کند و قطعا این آزادی رشد کرده و در غالب نیازهای دیگر که باید برآورده شوند که جزء همان آزادی مدنظر شماست جلوه گر خواهد شد .
    مثلا همسر شما با یک خانم در ارتباط است (همانطور که گفتید دوست است)
    و شما این آزادی را به او میدهید
    بعد همسر شما به او احساس تعهد می کند
    بعد علاقه مند می شود
    بعد نیاز دارد که به او عشق بورزد
    بعد نیاز دارد که گاهی با او باشد
    و...........

    که در این صورت شما چون خودتان زمینه ساز این آزادی بودید همسرتان توقع دارد که در ادامه نیز آزادی های دیگر را بپذیرید .

    پس تزلزل ایجاد خواهد شد و تعهد را از بین می برد پس بهتر است چنین نیازی پیش از شروع زندگی مشترک ساکت شود...

    .
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم

    ویرایش توسط rozaneh : شنبه 11 خرداد 92 در ساعت 09:20

  8. 4 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    reihane_b (شنبه 11 خرداد 92), ویدا@ (شنبه 11 خرداد 92), شیدا. (شنبه 11 خرداد 92), شوکا (شنبه 18 خرداد 92)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    85
    Array
    تزویر و دورویی

    نقل قول نوشته اصلی توسط termeh نمایش پست ها
    دلم میخواد داد بزنم .
    دلم میخواد بتونم ساده وپاک باشم.
    دلم میخواد با کسایی که دو رو و مکار هستند مثل خودشون باهاشون رفتار نکنم.
    دلم میخواد وقتی با کسی صادق هستم و خالص با اونها حرف میزنم اونها هم ماجرا رو 180 درجه به نفع خودشون بر نگردونند واز ادم سو استفاده نکنند .
    چرا هر کسی دنبال یه لحافی می گرده تا سر خودش بکشه.
    چرا همش کنایه ،متلک ،مکر وحیله و زرنگی.
    چرا ذات پاکی رو که خدا به ما داده باید به خاطر وجود چنین افرادی تغییر بدیم که اگه این
    کار رو نکنیم چنان ضربه محکمی به ما میزنند که تا سالها نمی تونی جبرانش کنیم وقتی بر می گردی به گذشته نگاه می کنی می گی چقدر من ساده بودم وهزار ای کاش و اما و اگرهاو...
    می بینی در طی چندسال که به خوابی فرو رفته بودی چطور تونستند ریشه های درخت زندگیتو قطع کنند .(به اصطلاح خودشون برای رضای خداما این.... را میگیم)راحت به زندگیت دخالت میکنند .
    وای خدای من چه جور با تمام سادگیهام حالا که کم کم پی به حقایق می برم با این انسانها رفتار کنم .مثل خودشون با تزویر و دو رویی بهشون لبخند بزنم (که اگه نزنم بازم ازشون ضربه میخورم)
    چه کار هایی که می کردم(پاک وصادق)اما انها چی تعبیر میکردن و من چی فکر میکردم حالا بعد از چند سال دارم به انها پی می برم .
    چیزهاو حرفهایی که دربین انها گفته میشه که تو عمرم با چنین افکاری رو به رو نبودم
    اما حیف که اینها رو دیر فهمیدم .
    جرات اینکه حرفی بزنی ندارم چون بالاخره یه چیزی از لابه لای حرفها می کشند و همان را بر نوک انگشتشان می زارن و اونو می چرخانندو با زیرکی خاص باز تعبیری(طبق ذهن خودشون)میکنند و بر علیهت استفاده میکنند.
    اما من چی اگه چیزی ازشون ببینم سکوت می کنم و توی دل میریزم اما حالا که فهمیدم که باید بگم نه سرکوب کنم .
    اما من نمی تونم مثل اونها با زیرکی(یا حتی وجود یک انسان رو زیر پاهام له کنم تا به خواسته هام برسم) بگم .
    خدایا کمکم کن تا این مهارتها رو کسب کنم اما برای رضای واقعی تو نه رضایی که استغفر الله منتش رو سر خدا بزارم.و ان طور که تو میپسندی باشم .
    خدایا کمکم کن تا از پس حق خودم برایم.
    خدایا هیچ وقت روح پاک رو که خودت در وجود بنده هات میزاری از بنده هات(ومن) نگیر.
    خدای من دوستت دارم و می پرستمت.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    سلام ترمه
    دوستان صحبتهای قشنگی داشتند.
    من احساس شما را می فهمم.
    غالبا این احساسات و این رنجش ها هزینه خوب بودن و درست زندگی کردنه.
    اگر بنا بود بدون هزینه و به سادگی همه مسیر آرامش و رشد را می یافتند، که وضع این دنیا به مانند بهشت بود.
    اما می توان این احساسات آزارنده را کاهش داد و این هزینه های رنجش آور را کم کرد، البته این به معنای بی رنجی و بی دردی نخواهد بود.
    در کنار صحبت های قشنگ طاهره مبتنی بر آموختن مهارتهای رفتاری، نیاز است که ما نسبت به بینش و نگرشهای بینادین خود نیز توجه کافی کنیم. من برای جلوگیری از اطاله کلام، رابطه نگرش و مهارتهای ارتباطی را قبلا در مقالات خانواده قرار داده ام.( لطفا اینجا را کلیک فرمائید و مطالعه فرمائید )

    termeh
    نخست نیاز است که 2 بحث را از هم تفکیک کنیم.
    1 - اعتقاد به یک روش و درستی آن از درون ذهن و روان خود و به کار گیری آن بر اساس یقین قلبی خودمون.
    2 - استفاده از یک روش، صرفا برای نتایج آن بدون اینکه ماهیت آن برای ما درونی شده باشه.

    در روشی که شما در مورد اطرافیان خود پیش گرفته اید، اگر روی اعتقاد بند یک متمرکز هستید، پس کار و مسیر درستی که باور دارید ادامه می دهید، و این مسیر ممکن است با موانع و یا قدرناشناسی ها و ... روبرو باشد. در این صورت به خاطر خود انگیختگی های شما و عدم توقع از آنها و استقلال شما، وضعیت برایتان قابل تحمل است. ( چنین الگوهایی در دین ما فراوان است)
    اما اگر روی بند 2 متمرکز هستید، اینجا یک ضعف در وجود شماست و باز ربطی به دیگران ندارد.
    یعنی عدم قاطعیت از ترس اینکه مبادا امکانات یا شرایطی را از دست بدهیم.
    در واقع در بند 2 ما یک رنجهایی را به زعم خود می کشیم تا نتایج پربارتری را درو کنیم.
    حالا اگر بررسی کردیم و دیدیم رنجهای زیادی را به خاطر عدم قاطعیت و اعتماد به نفس تحمل کردیم و هیچ منفعتی نیز به دست نیاوردیم و از همه بدتر به این کارهایی که نیز می کنیم ایمان نداریم، پس ضرورت دارد روی اعتماد به نفس خود سرمایه گذاری کنیم.

    اما یک قانون کلی در اینجا وجود دارد.
    معمولا انتظارات و توقعات ایده آل ما نسبت به محیط در عالم واقع تحقق نمی یابد.
    فرض کنید ما در این تالار فعالیت می کنیم و انتظار داشته باشیم دیگران همه از ما تشکر کنند و یا لااقل ما را متهم به ....، نکنند.
    این انتظار ایده آل و قشنگ است و «بایدی» هست که ذهن تصدیق می کند، اما در محیط واقعی می بینیم که اینطور نیست. خیلی ها ممکن است خودتون ، اهدافتون ، شخصیتتون و ... را زیر سئوال ببرند، یا حتی اهانت کنند.
    واکنش به هر کدام از اینها بسته به اهداف ما در مسیری که انتخاب کرده ایم متفاوت است.
    یعنی ما باید روش صحیحی که اعتقاد داریم به کار گیریم، لیکن این را هم که بدانیم در دنیایی زندگی می کنیم که شاید صفات نکوهیده در آن بیشتر باشد. این به ما بستگی دارد، که اهداف ، روشها و شخصیتمون را در قبال آنها چگونه پرورش داده ایم و چگونه با آنها تعامل ایجاد می کنیم.

    اول باید گنجایش ها و ظرفیت های خود را بسنجیم....
    اگر خیلی قوی هستیم... ممکن است خیلی این مشکلات را حتی نبینیم یا از دیدن آنها خنده امان بگیرد ، یا لااقل بی تفاوت باشیم، بدون اینکه احساس آسیب کنیم.

    اما اگر هنوز چنین مرحله را تجربه نکرده ایم. بهتر است در پی کسب اعتماد به نفس و آموختن روش های مقابله ای باشیم.
    .

    .
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم

    ویرایش توسط rozaneh : سه شنبه 25 تیر 92 در ساعت 12:24

  10. 2 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    reihane_b (سه شنبه 25 تیر 92), ویدا@ (سه شنبه 25 تیر 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.