موضوع: * با جاری خود شیرین و حسود چه طوری باشم؟

بدون مقدمه:
جاری ای دارم که از من کوچیکتره ولی عروس اول! این دائم میخواد منو پیش خونواده شوهرم بد جلوه بده!بگین من باهاش چه جوری برخورد کنم؟
عروسی خواهرش همه ی فامیلو با کارت و رسمی و همه قسمتای عروسی دعوت میکنه منو فقط با یه تلفن و میکه برای تو کارت تموم شد!
وقتی کاری داره حتی با من اول از همه زنگ میزنه به موبایل شوهرم! بعدش تلفن ثابت و در نهایت با اکراه به من!
خود شیرینه!

اعصاب برای من نذاشته!

از لحاظ مالی اونا از ما بالاترن موندم که به چی من حسودی میکنه!

سلام

صحبت هاي شما هم برام جالب بودن وهم خيلي خنده دار

پيشنهادي رو كه ميخوام براتون تايپ كنم اگه درست متوجه بشيد حتما جواب ميده

ببينيد شما دو راه پيش روتونه خيلي ساده بگم

1)شما بخوايد با اون خوب باشيد
2)شما نخوايد با اون خوب باشيد

راه دوم كه مسلمه; شما روز به روز بيشتر اعصابتون خورد ميشه ونتايج بد تر از اون كه ممكنه به زندگي با شوهرتون هم نفوذ كنه

بنابراين شما مجبور به انتخاب راه دوم هستيد

و براي اون من چن تا راه به شما پيشنهاد ميكنم البته براي اثر بخشي بيشتر قويا به شماتوصيه ميكنم به عنوان

مقدمه بدبيني خودتون رو نسبت به اون كلا كنار بگذاريد و بدي هاي گذشته اونو از ذهن خودتون بيرون كنيد

1)مثل خودش باهاش رفتار نكن چون باعث موضع گيري بيشتر اون ميشه وبيشتر با شما لج ميكنه

2)گفت و گو خودتونو با هاش بيشتر كنيد تا اون احساس نزديكتري با شما پيدا كنه مخصوصا اگه شوخ طبع هم باشيد

3)يه مدت بهش محبت كنيد

اگه ديديد تاثيري روش نداشت بدونيد كه خيلي مغروره

وديگه بعد از اون اصلا بهش محل نگذاريد حتي اگه بهتونم سلام گفت با اكراه جوابشو بديد و اگر كمكي خواست

قاطعانه بگيد وقتي براي اون نداريد

با ارزوي موفقيت

اگر كمك بيشتري خواستيد جزئيات بيشتري از اخلاقيات اون در نوشته هاي خودتون بياريد

ضمن اينكه شما هيچ اشاره اي نكرديد كه خودشيريني اون براي كيه ؟

براي شماست ؟ براي پدر يا مادر شوهر شماست؟و................

و در اخر اينكه اگر ميدونيد كه حسوده حتما يك مثال از اين رفتار اون رو بگيد

بهتره كه شما اول از رفتارهاي او چند تا مثال بزنيد تا معلوم شود واقعا درست مي گين و او مقصر است يا اين كه دارين حساسيت نشان ميدهيد؟
پس چند تا مثال به همراه واكنش خودتون در برابر رفتار او را بنويسين.

"(بگو پناه ميبرم به خدا) از شر هر حسودي هنگامي كه حسد ميورزد"(آيه 5 سوره فلق)

سلام . دوست خوبم حسادت ريشه هاي عميقي در ذهن خيلي از افراد داره... در حقيقت كسي كه حسادت ميورزه ، خودش هم بر اين امر آگاهي نداره.... بايد انسان خيلي نسبت به رفتارش دقيق باشه تا درك كنه كه حسادت ميورزه...
جاري شما از شما كوچكتره و شما هم كه عروس جديدين! طبيعيه كه ايشون به خاطر سنشون دركشون از شما كمتره و در نتيجه خويشتن داريشون از شما كمتره! (البته درك به سن نيست ولي در مورد ايشون با توصيفاتي كه شما دادين اينجوري به نظر ميرسه) از طرفي شما عروس جديدين و ايشون به مدتي زمان نياز داره تا با كمبود توجهي كه يكدفعه بعد از اومدن شما بهشون عارض شده كنار بيان، همونطور كه ميدونيد احساس محروميت يكي از دلايل مهم حسادته...
توصيه ميكنم شما بزرگواري كنيد و بر ايشون سخت نگيريد تا زماني كه بتونن اين شرايط رو بپذيرن.
همچنين چندين بار با خوبي هاتون مديونش كنيد تا با شما كنار بيان. اگر كنار نيان هم شما ضرري نكرديد، بلكه بر كمالات خودتون افزودين و خوب بودن رو در خودتون پرورش دادين. در اين مورد هم همونطور كه خداوند مهربان در قرآن گوشزد كردند، به خدا پناه ببريد و دفع دسيسه ها رو از خداوند بخواين و بر او توكل كنيد.
پيشنهاد ميكنم به حرفاشون و كاراشون اهميتي ندين و همواره خوب بودن خودتونو حفظ كنيد. البته منظورم اين نيست كه خودتونو واسش حقير كنيد، هرگز! بلكه سعي كنيد با بزرگواريتون اخلاق نادرستش رو بهشون تذكر بدين. سعي كنيد براي كنار اومدن با اين موضوع مطالعتون رو در مورد حسادت و علل اون بيشتر كنيد تا ضمن اينكه افكار جاريتونو مد نظر داشته باشين ، اعمال بچگانشون رو راحت تر درك كنيد و از كار هاشون خشمگين نشيد.
پيروز باشين.

سلام.
بجاي اينکه ذهنت رو روي جاريت متمرکز کني(که مثلا چي گفت-چکار کرد-اول به کي زنگ زد و ....)
ذهنت را روي خودت-شوهرت-خانواده شوهرت متمرکز کن.
اگر همسر خوبي براي شوهر و عروس خوبي براي خانواده باشي رقيب خودبخود حذف ميشه.

به اميد موفقيت هاي هر چه بيشتر در زندگي.

از همتون ممنونم که وقت گذاشتید:

خود شیرینه برای مادرشوهر پدرشوهر و حتی شوهر من!

مثلآ شوهر من یه وسیله ای رو از داداشش خواسته بود و من هم گفتم که من واست خریدم و همونجا موضوع تموم شد!تقریبآ چند وقت دیگه میاد همون وسیله رو برای شوهر من میاره که آره من به فکرتم!
منو اگه تفنگ بیصدا باشه حتمآ میزنه! همش شوهرمو میخواد سمت خودش بکشه!تو محبت کردن با من مسابقه میده انگار من هووشم!

کلآ فامیل شوهرم خونواده ی مردسالاری هستن و حرف حرف مرداست منجمله همین برادرشوهرم! ولی همسر من همه چیو با مشورت با من انجام میده والبته منم همینطور!خیلی زیاد بهم احترام میذاره و چش نداره ببینه وقتی شوهرم از من هم میخواد که نظر بدم!

خیلی زیادن و من الان اونایی که یادم میاد مینویسم!
میخواد دعوتمون کنه یا قرار رفتن به جایی رو بذاره زنگ میزنه موبایل شوهرم!بعد اگر گیرش نیاورد زنگ میزنه به تلفن ثابت و اگر اونو هم جواب ندادیم زنگ میزنه به موبایل من!

من بهش اس ام اس میزنم جوابشو به موبایل شوهرم میفرسته!
با همه ی این کاراش شوهرم به من میگه تو حساسی!ولی باور کنید موضوع سر یکی دو بار و حساسیت نیست همیشه اینجوریه!

اونروز مهمونی داد خونه ش! بر حسب اتفاق اون روز همسرم خونه نبود!البته این رو خودش میدونست که نیست و برا چزوندن من اینجوری میگه: امروز فلانی و فلانی و فلانی رو دعوت کردم و اسم شوهرشو میاره میگه گفتش که (اسم شوهر منو میاره) فلانیو هم دعوت کن ،بعد میگه شوهرت هست دیگه ؟منم گفتم نه متاسفانه امروز نیست!حالا منتظر بودم که به خودم بگه و منم بگم ان شالله حتمآ مزاحم میشم!جالب اینجاست که مجلس بیشتر زنونه ست تا مردونه!میگه:اااا پس حیف شد که نیست ونمیشه پس!کاری نداری؟خداحافظ! خیلیییییییییییی موذیه!

من جدیدترین ها موضوعا رو گفتم و اگه بخوام همشو بنویسم فقط باس تایپ کنم.

ای خدا من از دست این چیکار کنم! دوس ندارم مث زن شوهرم برخورد کنه

چشم ! من خیلی خواستم بی تفاوت باشم ولی نشد که نشد!

تست میکنم و دو سه هفته دیگه شایدم دو سه ماه دیگه حتمآ نتیجه رو میام مینویسم!که بدتر میشه یا بهتر!