به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اسفند 89 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1389-4-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    2,217
    سطح
    28
    Points: 2,217, Level: 28
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    سلام...
    راستش اول می خواستم با فکر خودم مشکل حل کنم..گفتم برای 1 بارم شده از اینرتنت استفاده درست بکنیم . ازش کمک بگیریم.
    در ابتدا از همه مسئولین سایت تشکر میکنم بابت طراحی این سایت.چون من به شخصه اطلاعات و مهارت های زیادی یاد گرقتم که هیچ جایی بهم نگفته بودند و دیدم در این بعد زندگی عوض شده..

    حالا مشکل من:
    راستش من در دانشگاه دولتی و در یک رشته مهندسی دارم درس میخونم.دوره لیسانس...مشکل از اونجایی شروع شد که وروردی های جدید اومدن!...موضوع خلاصش میکنم...بین وروردی های جدید یک خانمی وارد دانشگه شده بود که توجه همه رو به خودش جلب کرده بود...راستش من خیلی تو محیط دانشگاه نیستم.ولی بجه چیزای عجیب و غریبی تعریف میکردن.حدود 10 نفر فکر کنم عاشق شده بودن.20 نفری دوست داشتن باهاش ارتباط برقرار کنن و.... .من با شنیدن این حرف ها یاد عشق دوره اوایل جوانی و ...
    می افتادم که میگفتم عادیه و مشکلی نیست .بچه ها اکثرا سرشون تو کتاب بوده و تازه این جا با با دخترا اشنا شدن و این مشکلات عادیه.. (به خاطر سطح بالای دانشگاه 99 درصد بچه ها بسیار درس خون بودند که قبول شدند.معمولا افراد درس خون خیلی تو حاشیه نیستند.البته من رو جدا کنید .من طبق معمول با مطالعه عادی وارد دانشگاه شدم و بیشتر از استعداد خدادای استفاده کردم .نمیخوام بگم باهوشم.منظورم اینه که من تو دوره دبیرستان با دختر های زیادی اشنا بودم(دوست عادی) و هیچ محدودیت و... در این ضمینه نداشتم.پس من اولین بارم نبوده توی همچین محیطی قرار میگرفتم.همین!).نکته هم که هست ایشون بسیار سنگین راه میرن و تو چند باری که دیدمشون اصلا به پسر ها توجه نمیکنن و کاملا سر و سنگین میان و میرن.
    حالا یک از خودم:
    من برای 1 هدف اومدم دانشگاه و اونم اینه که معمولومات و سطح خودم رو بالا ببرم و در پایان این دوره یه چیزی بهم اضافه شده باشه..به همین خاطر تو محیط اموزشی دانشگاه بسیار بی حاشیه هستم .البته منظورم بچه مثبت بودن نیست ، اکثر شرارت های خوابگاه من برنامه ریزی میکنم ! پس فکر نکنید من از این ادمای ساکت که میاد و میره و هیچ کس اونو نمیشناسه و.... ام..من رو کل دانشگاه میشناسن و با همه سلام و الیک دارم..ولی خوب کاملا بدون حاشیه!
    توی دانشگاه هم اصلا رابطه دوستانه با دختر ها برقرار نکردم.از این بعد هم سالم هستم!...اما مشکل بعدی اینه که من قیافه ام هست!...چهره نسبتا جذاب (ولا خودم نمی فهمم کجام جذابه ولی خیلی بهم میگن!پس ایراد نگیرید که باز از خودش تعریف کرد!)
    دردسر ساز شده برام(تمام سعی ام میکنم با ساده کردن مدل موهام و پوشیدن لباس های ساده این موضوع رو رفع کنم ولی انگار جوال نمیده!)معمولا دخترا نگاه بدی به من دارند (تو سر کلاس و محیط دانشگاه و سر کلاس هایی که TA هستم و..).اما 100 این نگاه ها رو بی پاسخ میزارم و به سادگی از کنارش میگذرم.
    تا اینکه اون خانم که بالا ازش گفتم بعد از چندین بار ملاقات کاملا عادی (منظورم از ملاقات ،دیدن هم دیگه بدون صجبت سر کلاس های عمومی وسالن دانشگاه وعبور از کنار هم..هست) ،از اون نگاه های سنگین که دیگران به من میکنن به من کرد و من نا خود آگاه این نگاه رو ادامه دادم تا اینکه بعد چند ثانیه به خودم اومدم و مثل همیشه از کنارش گذشتم!!! دلیل این اتفاق هم چیزی نبود جز اینکه ایشون اون روز به شدت زیبا شده بودند و اون جور که من فهمیدم حدود 20 نفری از بچه های دانشگاه رو اون روز با اورژانس به دلیل غش و ضعف کردن بردن بیمارستان!
    حالا از شوخی بگذرین و زیاد حرف نزنیم باید بگم من بعد از این موضوع کاملا عادی رقتار میکردم اما ایشون نه!...من اصلا سعی میکردم با دیدنش عکس العملی نشون ندم(حتی سرم رو مینداختم پایین)اما بچه هایی که کنار من بودن همه از هیچی خبر نداشتن به دلیل نگاه های این خانم به من میگفتن خبریه؟!ای شیطون کاری کردی؟...حالا من با هزار قسم که نه به خدا...حالا واقعا نمیدونم چی کار کنم؟
    به نظر شما چی کار کنم؟من 1ماه هیچ عکس العملی نشون ندادم ولی ایشون بی خیال بشو نیست!.تغریبا با نگاهاشون تمام هم کلاسیامو متوجه این موضوع کرده...
    نظرتون چیه خودم تو فرصت مناسب بهش بگم موضوع چیه؟.چون احساس میکنم داره اذیت میشه و من هم دلم نمیاد کسی رو اذیت کنم...یا اینکه باهاشون ارتباط سالم برقرار کنم و سعی کنم مشکل رو حل بشه
    البته دوستان عزیز من کاملا به این موضوع که این نگاه ها در دوره دانشگاه عادیه و شما بی خیال شو ...اشنا ام.می دونم این ها همه رود گذره و بعد ها بهش میخوندیم و ..... . اما من احتیاج به راه حل دارم.البته راه حلتون اگه اینه که بعد یه مدت بی خیال میشه والا واقعیت اینو نشون میده که حداقل تا 1 سال من باید تحمل کنم تا فرضیه فراموشی شما درست از اب در بیاد..که تو این 1 سال من برام سخته که از این واون تیکه بشنوم ولی کار نکنم
    ممنون از کمک هاتون

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    نقل قول نوشته اصلی توسط shariati_1989
    البته دوستان عزیز من کاملا به این موضوع که این نگاه ها در دوره دانشگاه عادیه و شما بی خیال شو ...اشنا ام.می دونم این ها همه رود گذره و بعد ها بهش میخوندیم و ..... . اما من احتیاج به راه حل دارم.البته راه حلتون اگه اینه که بعد یه مدت بی خیال میشه والا واقعیت اینو نشون میده که حداقل تا 1 سال من باید تحمل کنم تا فرضیه فراموشی شما درست از اب در بیاد..که تو این 1 سال من برام سخته که از این واون تیکه بشنوم ولی کار نکنم
    ممنون از کمک هاتون
    مگه نگاههائی که بهتون میکنه ، باعث آزارتون میشه؟ شما چه چیزی رو باید تحمل کنید؟
    فکر می کنید چه کاری باید انجام بدید که سخته براتون تیکه از این و اون بشنوید و کاری انجام ندید؟
    پاسخ این پرسشها می تونه تو یافتن راه حل بهتون کمک کنه

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اسفند 89 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1389-4-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    2,217
    سطح
    28
    Points: 2,217, Level: 28
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    راستش من خودم هم موندم...ممنون میشم دقیق تر جوابمو بدید...اگر نظر شمابی اعتنایی به موضوع به من حق بدید که با وجود حدود 2 سال که برای ادامه تحصیلم مونده سخته همش این نگاه روی من باشه و من......

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اسفند 89 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1389-4-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    2,217
    سطح
    28
    Points: 2,217, Level: 28
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    راستش من نمیخواستم این چیزی که در ادامه می نویسم رو هم بکم..چون تو محیط عادی باعث سوء تفاهم میشه چه برسه تو نوشتار اونم در محیط مجازی!
    خوب میدونید چرا با این روش که میگید توجه نکن و خودش یادش میره مشکل دارم؟چون این روش رو من قبلا امتجان کردم و متاسفانه شکست خورده...
    راستش من یه قضیه ای شبیه همین مورد رو توی همون سال وروردی خودمون با یک خانم همکلاسی(دقت کنید یک فرد جدید نه اونی که توی پستی قبلی نوشتم!) داشتم که متاسفانه شدت بیشتر بود و به طوری که یکی از اساتید به من گفت :خانم فلانی به نظر میرسه نسبت به شما علاقه مند شده!(تو سر کلاس و به خاطر هیره شدن ها فهمیده بود)...البته این استاد بیشتر از اینکه استادم باشه دوستمه...بگذریم اما من بعضی اوقات یه جورایی بی احترامی هم کردم و مثلا سر کلاس میدیدم بچه دارن به این نگاه ها میخندن و...که من مجبور میشدم جامو عوض کنم تا در راستای نگاه های ایشون نباشم!!شاید شما بگید خب بزار نگاه کنه!..منم گذاشتم نگاه مرد تا جایی که یک روز کاملا بدون دلیل با دوستش جلومو گرفت و.....که من مجبور شدم کاملا لا ادب و رک بگم که لطفا این احساس کاذب رو به من بی خیال بشید که تازه 100 درصد ماجرا درست نشد و من هنوز گاهی که به صورت اتفاقی ایشون رو میبینم باز شروع میکنه به ادامه دادن و....

    البته من هیچ هدفی جز بیان دلیل برای حرفم موضوع جدید رو مطرح نکردم..سوء برداشت نشنه.ممنون
    نتیجه گیری:
    پس میبینید این روش شکست میخوره؟...حالا شما اگر میگید همین راه رو ادامه بدم باشه..ادامه میدم

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 89 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1389-2-28
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    خوب در مورد اون خانمی که توی کلاس بهتون خیره میشدن و استادم فهمیده و شده سوتی کلاس و ... اصلا نظری ندارم چون همچین خانمی در چارچوب ذهنی من نمیگنجه

    ولی راجع به خانم اولی:
    همه خانم های جذاب متوجه زوم شدن پسرها روشون هستن و وقتی از جذابیت خودشون آگاهن این جذابیتشون چند برابر میشه.... من توی دانشگاه همچین کیسی رو پیدا نکردم ... آخه میدونی؟ توی این دانشگاههای به قول خودت سطح بالا اصولا همیچین کیسهائی قبول نمیشن به قول انگلیسیا:
    some girls are beautiful and other go to university!!

    من فکر میکنم اکثر آقایون تجربه های مشابهی رو دارن توی مهمونیا...محل کار و.... اینو بارها حس کردم و دیدم که خانمهائی با این ویژگی ها جذب آقایونی با اعتماد به نفس و رام نشدنی میشن ... دقیقا توجهشون سمت پسر یا مردی میره که برخلاف بقیه نشون میده چندان مجذوب پرنسس نشدن! اینو واسه این گفتم که برداشت من ازین پروسه این جوریه و لزوما این توجه برخلاف ذهن مردانه شما ممکنه عشق نباشه...شاید فقط میخواد خودشو توی آینه شما هم ببینه و دنبال اینه نه لزوما عشق...به نظر من دم به تله نده و راه خودتو برو...سعی کن عادی باهاش برخورد کنی...اگر هم عاشقت شد خوب مبارکه ولی نهایتش اینه که به طور خصوصی بهش میگین که علاقه ای به رابطه و ... ندارین ...مطمئن باشین دخترا برخلاف پسرا پاشنه درو از لنگه نمیکنن....(البته از دخترای این دوره و زمونه هیچ چیزی بعید نیست) یه نکته: نامردی نکنین و این مطالبو که اینجا گفتین توی دانشگاه جار نزنین...چون هیچ تضمینی نیست که قضیه اینی باشه که شما میگین هنوز نمود خارجی پیدا نکرده و جریانی هست که فعلا در ذهن شما جاریه....

    راجع به نگاه کردن خانمها و ناراحت شدن ما آقایون....یه رابطه کاملا خطی با قیافه خانم داره
    در موارد دیگه کاملا قابل تحمله و بعضا سبب سرافرازیه......البته تا وقتی که از چشم نیافته و نشه مصداق مورد بالا....
    اما مشکل این دوستمون مثل اینکه این قضیه است که فکر میکنن این خانم عاشق شدن ... ما آقایون علاوه بر کودک و والد و بالغ که در مورد همه انسانها هست یه مولفه دیگه هم به اسم فردین داریم که گاهی گل میکنه...این دوست عزیزمون هم نگران عاشق شدن این خانم هستن و اینکه دوست ندارن ایشون (خانم) اذیت بشن و این از جنتلمن بودنشونه...البته این برداشت من از صحبتهای آقای شریعتی بود امیدوارم منظورشون همین بوده باشه...

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اسفند 89 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1389-4-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    2,217
    سطح
    28
    Points: 2,217, Level: 28
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    خوب اول از همه دوستان به ویژه اقایان و خانم ها:
    lvlahtab
    BABY
    gh.sana
    rroogg
    که به من لطف داشتند و کمکم کردن تشکر میکنم..اما پاسخ دوستان و نظر من:
    اول از همه بگم که من به هیچ کس به جز 1 نفر در این مورد نگفتم و پرس و جو ها دوستان پیرامون مساله رو هم خنده دار میدونم و میگم توهمه!اخه این خانم با این وجنات (امیدوارم املاش درست باشه!)به ما چیکار داره!...کلی منکر همه چی میشم.به خاطر همون قضیه بی حاشیه و...
    ا

    در مورد gh.sana:
    راستش خودم هم میدونم دارم خلاف جهت اقایان دیگه شنا می کنم.مثلا 1 از دوستان صمیمی که ازم واقعیت رو پرسید ومن تایید کردم به من میگفت تو دیوانه ای و... .خوب وقتی طرف خودش میخواد و... چرا کاری نمیکنی!(البته من معمولا زیاد به این جوور جرف ها گوش نمیکنم)...دلیل دیگه این خلاف جهت بودن هم اینه که وقتی وارد این موضوع ها می شدم(دوره نوجوانی)،وقت زیادی ازم تلف می شد و در اخر هم هیچی.به خاطر همین موضوع هم هست که سعی میکنم از اینکارا نکنم وبه خاطر این ناراحت میشم چون انگار نمیزارن!

    rroogg:

    در مورد کیس و..این حرف ها والا چی بگم..البته با نظر شما مخالفم(همون جمله انگلیسی):
    چون الان دیگه اکثر بچه پولدار ها با رفتن به کلاس ها کنکور معجزه اسا وارد دانشگاه های خوب میشن و دیگه خیلی این طوری نیست که ادم ها با استعدادشون واز خانواده های معمولی بیان البته همچنان میشه همچین افرادی رو پیدا کرد.کلکسیون بهرتین مواد ارایشی رو میشه توی کیف خانم ها دانشگاه ما پیدا کرد(البته با عرض عذرت از خانم ها سایت!)
    اما در مورد اینکه عاشق شدن!..نه من هیچ وقت اینو ننوشتم.من واقعا نمیدونم برای اون داره چی میگذره...فقط میدونم یه خبر هایی هست:حالا اسمشو بزاریم علاقه یا هر چیز دیگه ای.
    در مورد لنگه در و کنده نشدنش هم امیدوارم درست باشه!!
    در مورد تیکه اخر حرفاتون هم باید بگم:شاید توضیحی که در بالاتر بهgh.sana دادم نظرتون رو در مورد فردین بودن و...من عوض کنه...
    من چون یادمه چند سال پیش تو دوره دبیرستان که عاشق میشدم چقدر داغونم میکرد و کلی افسردگی و.... دوست ندار برای دیگران این اتفاق بیفته ..(انگار باز شد فردین بازی!!)...جنابrroogg: ممنون که وقت گذاشتید و این همه تایپ کردید!

    خوب مثل اینکه نظر همه دوستان اینه که من تا جایی که جا داره ازش دور بشم:چشم این کارو میکنم.حتی فردا ترم تابسونی خودم رو بی خیال میشم و کنسل میکنم چون شانس ما کلاسامون یک روزه انگار.اگه برم افتضاح میشه چون کسی تو دانشگاه نیست.منم با تیپ بیرونی میرم دانشگاه.کلا سلف هم قاطی میشه و همین جوری اوضاع خراب و خراب تر میشه..این جوری فکر کنم 3 ماهی منو نبینه و بتونه بی خیال بشه...اگر راه حل انتخابی مشکل داره دوستان متذکر بشن

    در پایان به نظر دوستان اصلا روالی کلی که من گرفتم در این موارد(ارتباط با دختر ها و..)کار درستی توی این سن هست؟...یعنی من در اینده به مشکل تجربه کم و... برنمیخورم؟

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    65
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    دوست گرامی
    از نظر من راه درستی رو انتخاب کردید
    حتی بعد از شروع ترم بعدی هم ادامه بدین این بی اعتنایی رو.هر دختری اینقدر رو نداره که مثل مثالی که زدین بچسبه.
    در مورد سوال آخرتون
    بازم بنظر من کم تجربه بودن بهانه ای نیست برای ایجاد رابطه با جنس مخالف
    اتفاقا این رابطه نه تنها کمکی نمیکنه،میتونه به زندگی آینده شما لطمه وارد کنه
    مگه اینکه بخواین با همون کسی که باهاش رابطه دارین(دوست دختر فرضی) ازدواج کنید که این هم از طرف روانشناسها و مشاورین خانواده توصیه نمیشه.چون اکثر قریب به اتفاق به طلاق منجر خواهد شد
    افرادی مثل همسر من که قبلا رابطه ای با کسی نداشته زندگیشون ایرادی نداره
    چه بسا زندگی شیرین تری هم دارن
    چون هم همسرشون با اعتماد به اینکه اون عشق اول و آخر شوهرشه از صمیم قلب دوستش خواهد داشت
    و خود شوهر هم اگه انسان با وجدانی باشه به عذاب وجدان دچار نمیشه و دلش همیشه پیش همسرشه.
    موفق باشید

  8. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مهر 89 [ 16:09]
    تاریخ عضویت
    1388-5-18
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    2,616
    سطح
    31
    Points: 2,616, Level: 31
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    نقل قول نوشته اصلی توسط rroogg
    دقیقا توجهشون سمت پسر یا مردی میره که برخلاف بقیه نشون میده چندان مجذوب پرنسس نشدن! اینو واسه این گفتم که برداشت من ازین پروسه این جوریه و لزوما این توجه برخلاف ذهن مردانه شما ممکنه عشق نباشه...شاید فقط میخواد خودشو توی آینه شما هم ببینه و دنبال اینه نه لزوما عشق...به نظر من دم به تله نده و راه خودتو برو...سعی کن عادی باهاش برخورد کنی...
    ضمن تایید، توی اینجور موارد هدف ایجاد احساس و تمایل در شماس، و نه رسیدن به شما و اگر مثلا به قصد ایجاد رابطه ای جلو بری، همه چیز تموم میشه

    بعضی اوقات هم مسابقه ای برای عاشق کردن در حال برگذاریه...

    کلا از همچین تیپ آدمی باید بترسی...

  9. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اسفند 89 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1389-4-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    2,217
    سطح
    28
    Points: 2,217, Level: 28
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    سلام و باز هم ممنون از راهنمایی ها دوستان

    خانم lvlahtab
    ممنون که تجربه شوهرتون رو گفتید..مرسی

    rroogg
    ترم تابستونی رو که لازم دارم.ولی اگه برم یه جورایی بیشتر از قبل به هم میخوریم و هم یگه رو می بینیم.چون توی یک دانشکده هستیم و محیط کوجیک میشه و ساعت شروع و اتمام کلاسامون یکی هست..که همه این ها ماهیت ترم تابستونی دانشگاه ما هست.
    راستش منظورم من اصلا و ابدا داشتن رابطه جنسی نبود!...منظورم از تجربه برخورد با جنس مخالف و شناخت بیشتر اون ها و ... بود...
    البته این خلا عاطفی هم که گفتید واقعا بعضی اوقات حس میکنم (با اینکه رابطه های عاطفی مادری و پدری و...بسیار خوبی دارم و این ابعاد کمبودی نیست).احساس میکنم میکنم یه تیکه از احساساتم نیست!..البته طبق معمول و باشیوه های که دارم از روی این موارد میگذرم!سعی یمیکنم وقتم رو بیشتر پر کنم.اما واقعیت اینه که این خلا در بیشتر افراد هست و تا رسیدن به مرحله ازدواج میگن باید کنترل بشه...
    خوب به نظر دوستان چیکار کنم که به واسطه این خلا به مشکلاتی بر نخورم؟
    در حال حاضر 99 درصد دوستانم با یک خانم دوست و ارتباط تنگا تنگی دارند و من هم خیلی باهاشون هستم.راه حل اون ها برای این خلا ایحاد ازتباط بوده.در حالی که من اگر میخواستم بسیار بیشتر میتونستم این کار رو بکنم اما خوب با تجربه ها میگن درست نیست و....
    بعضی اوقات احساس میکنم اون ها دارنکار درست رو انجام میدن،...به قول خودشون دارن از زندگی استفاده میکنن و حال میکنن...
    بازم ممنون از دوستان بابت کمک

    کورش خان شما در زمان تایپ کردن پست قبلی من ،پست فرستادی.ممنون از حضور شما...

    البته اون مورد که گفتید در حال برگزاری مسابقه ای هست رو اولین باری میشنوم:
    خانم های تالار تایید میکنند؟
    یعنی واقعا دختر ها از این کارا میکنن؟!...

  10. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 89 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1389-2-28
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,646
    سطح
    31
    Points: 2,646, Level: 31
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 190 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با یک دختر در دانشکاه!(برادر ها و خواهران عزیز کمک کنید)

    نه لزوما مسابقه...ولی به شکل به چالش کشوندتون و نه عشق میتونن...
    راجع به ترم تابستونی به نظر من ترم بگیرید...شما نگران چی هستید؟! شما در وهله اول مسئول خودتون هستین..در وهله دوم مسئول اعمالتون در رابطه با دیگران که حقشون ضایع نشه....وهله سوم هم نداریم
    راجع به خلاء عاطفی هم من خودم هم این مشکلو دارم...اما این خلاء عاطفی فرصت خوبی هست واسه کار کردن روی خودمون و پرورش بی نیازیمون...مطمئن هستم اینجوری زنان و مردان بهتری میشیم...
    گاهی اوقات سناریوهای دیگه هم به ذهنم میاد که مثلا در اول رابطه گفته بشه که قصد ازدواج نداریم (خانم هم حتما قبول میکنن و در مورد شما جدی و متعهد میمونن!!! خیلی خوشبینم ها؟) یا اینکه مواظب وابستگی باشیم و ... مسئله تعهد مشخص شه....بتونیم با خونواده ها کنار بیایم.......خلاصه از راه پستی و دروغ نگذریم.........و خوب میبینی که خیلی عملی نیست.......سبک خیابونی رو که من دون شان خودم میبینم....توی دانشگاه و محل کار هم اینو بگی.... ...خلاصه میبینی که نمیشه...
    میدونی یه بخشی ازین مشکل مقصر ما نیستیم....نیاز به زمان داریم...
    یه مسئله دیگه هم هست وقتی اون عشق و علاقه نیست ... خیلی از وقتی که میزاری عملا از دیدت تلف شده است...دخترا خیلی زود وابسته میشن (حالا هرچند هم بهشون بگی که قصد ازدواج نیست و تازه متعهد هم بمونن...خلاصه شتر در خواب بیند پنه دانه...)...بهت فشار میاره و نیاز داره کلی وقت بزارین وقتی که در این حالات از نظرت عملا وقت تلف کردن و چرت و پرته و صرف مسائل سطحی میشه چون رابطه ت با طرف از روی حفظ رابطه و دلبستگی و تعهد عاطفی پایدار نیست بنابراین همه اون چیزائی که لازم هستن که واسه حفظ یه رابطه مثل ازدواج لازم میشه و هدفدار و شیرینه اینجا تبدیل به بطالتی و هرزگی وقت میشه....

    من تا حالا خیلی راجع به این قضیه عمیق فکر نکردم و تا حالا این خلاء رو زیرسبیلی رد کردم...ولی یه چیز خوب در عوضش گرفتم و اون اینکه کلا راضیم ... از خودم راضیم...خیلی فرصت پیدا کردم که فکر کنم...خیلی فرصت پیدا کردم که بخونم....من فکر میکنم خیلی جلوتر از همسالام هستم....من حس میکنم بی نیاز ترم....خیلی از تابوها و باورهای محدوکننده رو از جامعه توی تمام سالهای زندگیت بهت خورانده میشه رو کنار زدم....خیلی خیلی آزادترم و باید بگم هیچ چیز به اندازه آزادی لذت بخش تر و مقدس تر نیست....همه چیزو بازنگری کردم....من توی این تقریبا 10 سال خیلی تغییر کردم....خیلی بیشتر از حد عادی...حس میکنم سرمایه ی گرانبهائی دارم که به عنوان یه انسان هیچوقت شکست نخواهم خورد...البته گرانبهائی این سرمایه فقط و فقط واسه خودمه...و ارزشش فقط و فقط واسه منه که ارزش داره...این سرمایه چیزی نیست که بخوای بفروشیش یا کسی دیگه واسه ت ارزیابی کنه...یه چیز خیلی درونیه....توی این پروسه این خلاء عاطفی یکی از مهمترین عوامل درونیش شاید بوده باشه وقتی کسی رو نداری که تکمیلت کنه...این خودتی که خودتو تکمیل میکنی...خیلی حرفها با خودم دارم....
    آشنائی من با این فروم از طریق حس وابستگی ای بود که واسه م پیش اومد ولی فقط ظرف سه روز و در کل یه هفته ازین حس خلاص شدم....بعدا هم فقط واسه کسب راهنمائی و .. تاپیک رو ادامه میدادم...اونجا این درون زیبا و بی انتهای خودم خیلی به من کمک کرد...من خودمو واسه خودم دارم که بهتر از هر کس دیگه به من کمک میکنه این درون زیبا و بینهایت رو همه دارن فقط بعضی کمتر وقت میکنن بهش بپردازن...بعضی ها بیرون دنبالش میگردن و اصولا خودشون فراموش میکنن....غرق دیگران و روابط با دیگران میشن...به نظر من هر کسی من جمله تو میتونه تا بینهایت در خودش عمیق شه...بهرحال یکی از کارها همینه...
    من به شدت مخالف عرفان ایرانی (میترائیسم) و فلسفه های بودیسم و بعضی از انگاره های هندوئیسم هستم که روی این مسائل خیلی بحث کردن...چون اعتقاد دارم که اینا تخدیر میارن...اینا هر چند بخشی از واقعیت رو پیدا کردن ولی باعث دور شدن انسان از همون انسانیتش میشن...یعنی دور شدن از چیزی که دنبالشن....چرا که چیستی انسانی با همین دنیا گره خورده و کاملا دنیائیه برخلاف نظر خیلیا...
    بهرحال من اگه چندتا چیز بخوام دنبال اینام:
    آزادی (پایه).....شادی(معیار).....مهر(ر ش)

    بازم کلی تایپ کردم ولی این گلای بالا هم خوشگلن!

    عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
    پای آزادی چه بندی گر به جائی رفت، رفت


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مادرم عزیز دلم
    توسط زیبا. در انجمن آرامش
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 فروردین 95, 10:38
  2. چگونه میشه عزیز شد ؟
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 29 تیر 93, 15:18
  3. she عزیز جراتمندی من دماغمو شکوند و راهی کلانتریم کرد
    توسط mah naz در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 مهر 92, 22:27
  4. مادر شوهر عزیز من با نظرت مخالفم
    توسط رایحه عشق در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 مرداد 90, 18:05

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1402 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.