به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    من حدود دو هفته پیش از عشقم جدا شدم چون اون می خواست ازدواج کنه و منو بعد از 6 سال نادیده گرفت. 6 سال بهش فقط محبت کردم هر چی داشتم و نداشتم و به پاش ریختم . خیلی دوسش داشتم خیلی . وقتی می خواستیم جدا شیم منو خیلی رنجوند ومنم بهش گفتم خدا جواب کارایی که کرده بهش میده و من همیشه آخر دعاهام از خدا بد بختیشو میخوام . دیروز سحر موقع نماز خواستم نفرینش کنم ولی نتونستم و امشب بهش گفتم که اونو بخشیدم و همیشه واسش آرزوی خوشبختی می کنم ، اونم گفت دعا می کنه همیشه بهترینها مال من باشه و ازم تشکر کرد که بخشیدمش .
    خیلی دل کندن سخته ولی چاره ای نیست جز توکل به خدا . بغض راه گلومو گرفته بدجور . الان که دارم اینا رو می نویسم نمی تونم جلوی اشکامو بگیرم . 6 سال رابطه فقط یه بغض واسم گذاشته . چطور می تونم عشق به این بزرگی رو تو دلم بکشم . من چطور می تونم در آینده با کسی زندگی مشترک آغاز کنم در حالیکه مطمئنم این عشق یه عشق حقیقی بوده و هرگز نمی تونم فراموشش کنم ؟
    به نظر شما اصلاً من می تونم ازدواج کنم؟ لطفاً کمکم کنید بچه ها داغونم .

  2. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    خیلی ممنون دوستان که با حوصله به من جواب دادین
    و البته گرد آفرید عزیز به نظر من مستحق مرگ است نه غم . نه من رابطه ی جنسی نداشتم
    ولی خیلی به هم نزدیک بودیم حتی این اواخر هر روز همو می دیدیم . صد البته واکنش من به پایان این رابطه درست نبود و اصلاحش کردم . آیا من موقع ازدواج باید وجود این رابطه رو به کسی که قراره شریکم بشه اطلاع بدم و یا می تونم کس دیگری رو تا این اندازه دوست داشته باشم ؟
    بازم منتظر همراهیتون هستم
    خیلی خوشحالم که دوستای خوبی مث شما دارم

  3. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    هر جا که باشی خوبه
    روشن و بی غروبه
    غمی نداره تا هی
    به قلب تو بکوبه

    تو اوج هر بی کسی
    همیشه سبز و زنده
    بدون دلواپسی
    پر بزن ای پرنده

    شب وروز پیش منی
    تو هنوز پیش منی
    تو هنوز تو سفره ی
    دل درویش من


    بچه ها هر روز که میگذره دلتنگ تر میشم . خیلی از بودن تو این وضعیت می ترسم . می ترسم واسه خودم و اون مشکل ساز شم واصلاً نمی خوام اینطوری شه . واسم دعا کنین خدا کمکم کنه . من تو زندگیم هیچ مشکلی ندارم خونواده ی خوب ، دوستای خوب، رشته ی تحصیلی م خوبه ، از نظر مالی خانوادم در سطح نسبتاً بالایی هستن و چون تک دخترم بهم زیاد توجه می کنن ، مامان بابام به عقایدم احترام میذارن و من آزاد و مستقلم . از نظر ظاهری هم مشکل ندارم و به نظر بقیه قشنگم. 3 تا داداش دارم که فرشته ان ، فوق العاده دوسم دارن و همه چیزای خوبو اول برای من میخوان بعد واسه خودشون . خیلیا میخواستن با من باشن ولی من تمام این سالها فقط و فقط با اون بودم و همه چیزو واسه اون خواستم . حاضرم هیچی نداشته باشم ولی عشقم برگرده . به خدا فقط حرف زدن در موردش آسونه ، دیگه ذره ای بهم علاقه نداره . روز به روز دارم لاغرتر میشم . نمی تونم به دوستامم دردمو بگم چون راهیه که خودم انتخابش کرده بودم واونا هم نمیتونن درکم کنن چون هیچکدوم تجربه ی یه عشق بزرگ رو نداشتن و به همه گفتم دیگه واسم مهم نیست هر چند اونا هم باور نکردن . شما ها واقعاً به من کمک کردید ولی الان چیکار کنم ازین وضع در بیام ؟ آقای مدیر شما تا حالا به هیچکدوم از پستای من سر نزدید خواهش می کنم کمکم کنید

  4. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    مرسی بچه ها از اینکه کمکم می کنید ، می دونین می ترسم از اینکه هیچ وقت فراموش نشه همچنان که تا الان سعی کردم و بعد از یک ماه و نیم هنوز عاشقشم با اینکه بهم بد کرده .می دونم باید فراموشش کنم و حسم اگه از بین نره کمرنگ میشه اما یه احساس بدی دارم . فک می کنم به اون آدمی که شوهرم می شه خیانت کردم چون دیگه نمی تونم اونجوری دوسش داشته باشم . حتی هنوز هیچ کدوم از اطرافیانم باور نکردن . چند شب پیش از دور دیدمش ، 4 ستون بدنم به لرزه افتاد . اینقدر حالم بد شد که احساس می کردم جون داره از بدنم میره . من در زمانی که تو اوج احساس خوشبختی بودم طرد شدم . نمی دونم کسی می تونه درکم کنه یا نه. یک ماه ونیمه دارم می زنم تو سر احساسم ، احساس خفگی می کنم .
    6 سال کم نیست یک عمره به خدااااا .

  5. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    یه خبر خوب واسه خودم :
    عشق من هنوز ازدواج نکرده


    هر چند که دیگه ازدواج کردن یا نکردنش به من ربطی نداره !!!!

  6. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohajer
    به نظر من این عاشق پیشه ی سرگردون این قصه هنوز تکلیفشو نمی دونه...
    هنوز نمی دونه می خواد با این بحثا و ادامه اش کلید رهایی از این معشوق به ظاهر بی وفای گذشته اش رو پیدا کنه و چنتا پله بالاتر بره و یه دستی به سر و روی عاشق پیشگیش بکشه ،
    یا ایکه می خواد با وقت گذاشتن و فکر کردن به او معشوق از دست رفته ی در ظاهر بی معرفت راهکاری برای برگشت اون پیدا کنه؟؟؟
    آره شاید اینجوری باشه که شما میگین :D
    ولی یه چیزی هست من تو این مدت خیلی سختی کشیدم و همه راه ها رو هم بررسی کردم اگه فقط خودم بودم برمی گشتم ، ولی من عاشقشم واسم خیلی مهمه که اون چی می خواد .
    نمی خوام با خودخواهیم فکرشو مشغول کنم حتماً اونم همه جوانب رو سنجیده که این تصمیم رو گرفته ، راستش به خودم این اجازه رو نمی دم که یک بار دیگه به خاطر احساساتمون ضربه بخوریم .
    من هر کار از دستم بر میومد واسه حفظ رابطمون کردم و اگه خدا می خواست و صلاحمون بود الان پیش هم بودیم پس حتماً یه حکمتی داشته .

    عشق واسه رسیدن نیست ، عشق حسرت رسیدنه ...

    وقتی تواین تاپیک پست ارسال می کنم احساس می کنم یه باری از رو دوشم برداشته شده ، حرفایی که دیگه به هیچ کس نمی زنم رو به شماها می تونم بگم ، یه جورایی سبک میشم .

    مهاجر عزیز
    تکلیفمو می دونم ولی حق بدین ، یه کم واسم سخته با این وضع کنار بیام .

  7. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohajer
    محکم و مقاوم باش و امیدوار
    زمان ثابت کرده که خورشید به طلوع خویش ادامه میده.

    درد انسان...

    درد انسان متعالی

    تنهایی و عشق است.
    (شریعتی)
    خیلی زیبا بود مرسی . ارسال های شما منو تو راهی که دارم میرم مصمم تر می کنه و امیدوارتر. از شما هم ممنون الینا جان

  8. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    بهار عزيز من تو اون لحظه كه اون حرفا رو بهش زدم خيلي داغون بودم و شوكه ، كنترلمو از دست داده بودم چون اصلاً نمي تونستم زندگيمو بدون اون تصور كنم . ولي وقتي مي خواستم از خدا بخوام كه جواب اين كارايي كه كرده رو بگيره واقعاً نتونستم . تو اون لحظه كه ميخواستم واسش دعا كنم به جز واسه خوشبختيش نتونستم دعا كنم. به خاطر همينم بهش گفتم بخشيدمش تا اونم بدونه چون نمي خواستم يه عمر با عذاب حرفايي كه بهش زدم زندگي كنه و فكر كنه نفرين من پشت سرشه ( به دعاهاي من اعتقاد داشت مي گفت هر وقت واسم دعا مي كني خدا كمكم مي كنه واسه همين از نفرينم مي ترسيد ) . هر كس جاي من بود نمي تونست ببخشدش ، تو فكر كن بعد اين همه وقت كه با هم بوديم روز آخر حتي نمي خواست ديگه منو بيبنه (كاش من يه كاري كرده بودم كه مستحق جدايي باشم) ، نمي دونم چه جوري تو فاصله يه روز از اين رو به اون رو شد . يعني خوب خوب بوديم . اون نمي خواست منو ببينه ولي من رفتم پيشش ، بهش گفتم ازت نمي خوام پيشم بموني چون تو حق داري واسه زندگيت تصميم بگيري ، ولي يه فرصت چند روزه بهم بده كه بهتر بتونم با اين شرايط كنار بيام ، زار ميزدم، اينقدر گريه كرده بودم چشام باز نمي شد، گفتم تو نمي توني نسبت به من اينقدر بي تفاوت باشي اينجوري يهو ولم كني ؟ ( البته اون موقع خر بودم خدايي كه اينقدر تونسته عشق اونو تو دلم بندازه حتماً قدرت فراموش كردنشم ميده ) فكر مي كني در جوابم چي گفت ؟
    گفت چرا نمي تونم ولت كنم مي بيني كه مي تونم ، من ازدواج مي كنم توام مي ري دنبال زندگيت .

    به خدا حرف زدن در موردش راحته ولي اميدوارم هيچ وقت در شرايطش قرار نگيري كسي رو كه تا سر حد مرگ دوسش داري اينجوري و يك دفعه بذاره بره . به خدا من 3 شبانه روز يك لحظه پلكام رو هم نرفت اصلاً نخوابيدم ، نمي دونم مي توني تصور كني تا چه حد روم فشار بود كه 3 روز نخوابيدم ؟؟

    اگه عاشقش نبودم هيچ وقت نمي بخشيدمش ...

  9. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    نقل قول نوشته اصلی توسط kral_rose
    سلام پرمييس عزيز
    متونم كاملا دركت كنم و بهتر از همه ميدونم كه چقدر داري زجر ميكشي .من با صفورا موافق نيستم كه نوشتهعزیزم از روز اول اشتباه کردی باید اول از عشق اون نسبت به خودت مطمئن می شدی بعد بهش دل می بستی.مطمئنم كه از روز اول يا ماههاي اول عاشق نشدي چون ميدونم دختر عاقلي هستي و تو اين شش سال كه مدت زيادي هست طول كشيده كه عاشقش شدي.يعني عشقشو سنجيدي و مطمئن شدي بعد ولي از كجا ميدونستي كه ميخواد يه روز نامردي كنه.پسره خيلي بي وجدان بوده و مطمئنم كه حتما شكست خواهد خورد و تاوان اينو كه باعثشده اشكاي يه دختر بي گناهو بريزه رو ميده.واينكه ايا ازدواج كني يا نه ؟چرا كه نه چون رابطه ي جنسي با اون نداشتي و هيچ مشكلي نميبينم كه ازدواج نكني.و چون دل پاكي داري و هميشه با خدا هستي ان شالله كه خوشبخت ميشي حتما
    مرسی از اینکه منو درک می کنی . از اینکه احساس می کنم حرفمو می فهمی خوشحالم . وقتی میام اینجا می بینم هنوز هستن کسایی که واسه عشق و عاطفه ی یه آدم ارزش قائلن هیچ وقت احساس تنهایی نمی کنم .

  10. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 مرداد 90 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-6-10
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    6,299
    سطح
    51
    Points: 6,299, Level: 51
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 85 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: کمک کنید بچه ها ، داغونم!

    مرسی بهار مهربون . توام واسه من دعا کن . من فهمیدم که این اتفاق خواست و اراده ی خدا بوده و من هم تمام تلاشمو واسه حفظ رابطه م کردم پس دلیلی نداره غصه بخورم . الانم با کمک خدا خدا به آرامشی رسیدم که خیلی بهتر از قبل هستش . خیلی حالم خوبه ، خیلی ....


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با این ازدواج غلط افسرده و داغونم
    توسط raha69 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 خرداد 95, 22:49
  2. یک هفته از طلاقم میگذره خیلی داغون شدم
    توسط مینا 66 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 13 تیر 94, 22:36
  3. افکاری که از ذهنم بیرون نمیره و داره داغونم می کنه!
    توسط tonio_m2000 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 23 اردیبهشت 93, 13:44
  4. چی جوری با غول بدخوابی مبارزه کنم؟
    توسط سپیده سحر در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 91, 19:19
  5. داغونم کمکم نمی کنید؟
    توسط من تنهام در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 دی 91, 23:21

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.