به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: +تردید

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 87 [ 00:17]
    تاریخ عضویت
    1387-1-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,632
    سطح
    37
    Points: 3,632, Level: 37
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +تردید

    با سلام خدمت دوستان عزیزم و تشکر فراوان از مدیر گروه محترم این سایت جناب اقای سنگ تراشان
    من سعید 21 سالمه
    راستش من مدت یک سال و نیمه با یکی از تهران دوستم.اون اوایل اونقدر به من وابسته بود که بعضی وقتها از بس بهم زنگ می زد کلافه می شدم ولی برام تکراری نمی شد. مدت زیادی طول نکشید که رفتمو از نزدیک دیدمش اون با دوستش و پسر خالش اومدن دیدنم بعد از دیدن همدیگه علاقه مون روز به روز بیشتر می شد. تا این که یه روز تولد دوستش بود و قرار بود که برای بار دوم برم تهران ولی متاسفانه به خاطر مشکلات درسی نشد برم و همین کارم باعث شد که رابطمون سرد بشه از اون روز اون بی محلی می کردو اصلا مثل قدیم تحویل نمی گرفت.کم کم کار به جایی رسید که ازش چاره جویی کردم.اما با عصبانیت اون روبرو شدم.خیلی عوض شده بود.از طرفی خاطرات روزای اول اتیشم میزد.با هم بحثمون شد و گفت حوصله خودمم ندارم سعید.چند روزی قهر بودیم.نتونستم تحمل کنم و به پسرخاله اش زنگ زدم اون چیزی نمی دونست.رفتم سراغ دوستش و بهش زنگ زدم دیدم ناراحته ازش پرسیدم چرا اینطوری شده؟گفت ببین سعید دورطرفت رو خط بکش همین.گفتم چرا؟گفت:قسم بخور که بهش نمیگی!گفت ببین سعید یه چیزی هست منو پسر خاله اش می خواستیم بهت بگیم اما هر طور فکر می کنیم نمیشه بهش گفتم اگه سعید بفهمه چیکار می کنی؟گفتش حالا که نمی فهمه.ولی من سعید رو از هر کسی بیشتر دوست دارم. اون به غیر تو تازگیا با یکی دیگه هم ارتباط پیدا کرده. من بهش گفتم امکان نداره اصلا.اما برام دلیل اورد و گفت ببین درست روز تولد من اون با یکی به اسم مهدی اومده بود کافی شاپ و اصلا به هم نمی خوردند.اون 25 سالش بود
    .منم باور کردم.بعد از یک هفته دیگه داشتم اتیش می گرفتم.به دوستم زنگ زدمو نتونستم خودمو نگه دارم و قضیه رو گفتم.اونم با توپ پر.اصلا زیر بار نمی رفت و اینکه دیگه زدم سیم اخر.اعتراف کرد وگفت یه اشتباه بود.اره اون پسری که باهاش دوست بود رو فراموش کرده بود به خاطر یه جرو بحث .من این وسط مونده بودم.از طرفی اون فهمیده بود که دوستش به من قضیه رو گفته و کلی باهاش دعوا کرد.ودوستش هم دیگه حاضر نمیشد امار اونو به من بده چون می ترسید دوباره باز...
    ولی از اون روز خیلی عوض شد یه ادم دیگه.همیشه رد تماس.تماس هر روزه شده دو هفته ای یه بار.جواب اس ام اس هم هر وقت حوصله کنه میده.غرور برش داشته.به خدا دیگه بریدم.بهم میگه خونوادم بهم گیر دادن نمیتونم صحبت کنم یا بیام سر قرار...به خدا کلاسمم همیشه تو فکرشم و هیچی از درسم نمی فهمم.راستش از کاراش خسته شدم میخوام فراموشش کنم اما دوستش دارم هیچ جوره نمی تونم بدون اون واقعا کم میارم و هیچ کس برام نمی تونه جاشو پر کنه...حسرت روزای اول همیشه به دلمه...تورو خدا کمکم کنید چه جوری بتونم مثل روزای اولمون بشم؟
    ایا اون با کسی دیگه هم هست یا گرفتار درس و خونواده و...؟

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 مرداد 89 [ 09:41]
    تاریخ عضویت
    1386-12-02
    نوشته ها
    376
    امتیاز
    7,153
    سطح
    56
    Points: 7,153, Level: 56
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 197
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    263

    تشکرشده 275 در 140 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تردید

    سلام به سایت همدردی خوش آمدی

    من میگم واسه کسی ارزش قائل شو که برات ارزش قائل بشه. نه بهش زنگ بزن نه sms بده نه قرار بزار. این عمل دو نوع عکس العمل رو پیش میاره:
    1-یا از خر شیطون میادش پایین و مشخص میشه تو رو دوست داره و اون غرور لعنتی رو ول میکنه. آخه دخترها از نادیده شدن بیزارند.
    2-یا همین رویه رو پیش میگیره که نتیجتا شما هم تکلیف خودتونو خواهید دانست.

    ولی من اگر توی موقعیت شما بودم همین الان برای همیشه فراموشش میکردم. چون به نظر من کار اون خانوم خیانت بوده و کسی هم که یکبار خیانت کرد، مطمئنا دوباره خیانت میکنه.

    موفق باشی

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 88 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1386-11-05
    نوشته ها
    375
    امتیاز
    8,632
    سطح
    62
    Points: 8,632, Level: 62
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 715 در 251 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: تردید

    فقط یه جمله بگم :واسه کسی بمیر که برات تب کنه!!
    کمی برای خودتون و احساستون ارزش قایل باشین. برای چی به چنین رابطه ای پایبندین. اگر اون غرور داره شما هم باید داشته باشین. اون برای شما ارزشی قایل نشده وگرنه به عشقتون خیانت نمی کرد. چرا همچنان می خواین به این رابطه بی فرجام ادامه بدین. به نظر من خودتونو بیشتر تحویل بگیرین و اینقدر از قدر و منزلت خودتون پایین نیاین.
    این یه جمله بودش...!:P

  4. کاربر روبرو از پست مفید آتنا تشکرکرده است .

    آتنا (پنجشنبه 22 فروردین 87)

  5. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,046 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: تردید

    سلام senator
    اصلا برای چی دوست داری...
    برای دوستی...
    برای ازدواج...
    برای سرگرمی....
    برای اینکه دلت می خواد....
    برای اینکه وابستش شدی....

    ما آدمها اگر خودمون را مسئولیت پذیر ندانیم، و بالغانه تصمیم نگیریم و برای خود حق یک انتخاب دوراندیشانه را لحاظ نکنیم، طبیعی است که باید تاوان تصمیمات لحظه ای و احساسی خود را بپردازیم...
    نمیشه بدون هیچ فکری و دقتی ، دست خودمان را در آتش بگذاریم و گریه کنیم که وای سوختم....

    شما نیاز هست که بالغانه به موضوع نگاه کنید. یعنی اینکه وقتی ما مسیری را درست می توانیم انتخاب کنیم که هدفمان مشخص باشه...
    شما به خاطر این میان زمین و آسمونی که هدفت فقط یک احساس لذت بخش کوتاه مدت هست... اگر پا بدهد، نشاط پیدا می کنی، اگر سد بشه، به هم می ریزی...
    چنین شتابان به کجا می روی؟!

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 87 [ 13:41]
    تاریخ عضویت
    1386-11-24
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    5,050
    سطح
    45
    Points: 5,050, Level: 45
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    99

    تشکرشده 99 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تردید

    سلام
    من این عشق پا ک شما را تحسین میکنم
    عشق یه نظر من یه کلام مقدسه و هیچ وقت نباید دست بازی یک عده بشه .
    به نظر من خودت را اسیر اون نکن
    از شما که پسرید واقعا بعیده پسرا هیچ وقت غرورشون راخورد نمی کنند چرا شما ؟
    اگه اون دختر شما را واقعا دوست داشت هیچ وقت حاضر نبود با کسی دیگه رابطه داشته باشه؟ یه ادم عاشق هیچ وقت به عشقش خیانت نمی کنه ؟ حتی در بدترین شرایط .
    یه ادم عاشق هیچ وقت حاضر نیست حتی نگاهش برای دیگران باشه پس عاشق نبوده و نیست
    عاقلانه فکر کن دخترا اگر واقعا عاشق باشند هیچ وقت اجازه خیانت به عشقشون را نمی دن پس عشقی در کار نیست در این موضوع عشق تبدیل شده به یک سرگرمی برای اون دختر البته ببخشیدا


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.