من شکست خودم را دوست دارم...
شکست، شکست من، تنهایی من ، و دوری من...
تو پیش من از هزار پیروزی عزیزتری،
و در دل من از همه افتخارهای این جهان شیرین تری..
شکست، شکست من،خودشناسی من و سرپیچی من،
از توست که میدانم هنوز جوانم و پای چابک دارم..
و به دام تاج شمشاد پژمرده نمی افتم.
در توست که به تنهایی رسیده ام و لذت دشنام شنیدن را چشیده ام.
شکست، شکست من، شمشیر و سپر درخشان من،
در چشمان تو خوانده ام که بر تخت نشستن یعنی برده شدن ،
و فهمیده شدن یعنی هموار شدن،
و دریافته شدن یعنی به نهایت خود رسیدن و مانند میوه رسیده ای به زمین افتادن و خورده شدن..
شکست، شکست من،دلیری بی مرگ من ،
من وتو با طوفان خواهیم خندید،
و با هم گور همه آنها را که در ما می میرند خواهیم کند،
و با اراده در آفتاب خواهیم ایستاد
و خطرناک خواهیم بود.....
بر گرفته از کتاب دیوانه.جبران خلیل جبران
ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفش های او راه بروم.(دکتر شریعتی)
علاقه مندی ها (Bookmarks)