RE: موردم با همه مطالبی که خوندم فرق می کنه نمیدونم کار درست الان چی
سلام باران عزیز
توی بد مخمصه ای گیر کردی می دونم.
برای اینکه در آینده افسوس نخوری که شاید اگه باهاش صحبت می کردم همه چیز درست می شد و یا اینکه به گفته خودت یکسری دلایل منطقی برای دل خودت بدست بیاری ، به نظر من بهش بگو بیاد همدیگرو ببینین ولی از قبل خودتو برای نیومدنش آماده کن. برای اینکه بیاد و باهات برخورد سرد داشته باشه آماده کن. برای اینکه بیاد و احساساتی بشه و یکسری قولهای الکی بده آماده کن. و سعی کن هیچکدوم از اینها اگه اتفاق افتاد برات مهم نباشه فقط حرفهای اصلی و سوالات اساسی که توی ذهنت هست و می خواهی بدونی رو برای خودت روشن کن تا پس از این ملاقات که ممکنه آخرین ملاقاتت باشه هیچ ابهامی برات باقی نمونه. توی این مدت (تا وقتی تکلیفت با این آم و دلت معلوم بشه) فقط وفقط با عقلت تصمیم بگیر و اصلا برای بدست آوردنش حالت عجز و لابه نداشته باش. بهش بفهمون که برات خیلی عزیزه ولی اینم بهش بفهمون که قرار نیست اگه تو برای اون عزیز نیستی از روی ترحم بخواد بیاد و پا پیش بذاره.
هیچ چیز بهتر از راستگویی نیست بهش بگو دوستش داری ولی برای رسیدن بهش اصرار نکن . همونطور که تو چند بار نه گفتی و بعد از 1 سال و ... او دوباره آمده و ول نکرده الان هم اگر او تو رو دوست داشته باشه باز هم میاد. اگر نیامد یعنی واقعا به این نتیجه رسیده که نمی تونین باهم خوشبخت بشین. پس به نفع هردوتونه که جلوی ضرر رو از همین جا بگیرین که البته می دونم برات خیلی سخته....
در مورد این که بچه های دانشگاه فهمیدن اصلا این موضوع نباید برات اهمیت داشته باشه به خاطر حرف مردم به زور خودتو توی یه زندگی ای ننداز که پایه هاش از الان سسته.
من این اشتباه رو کردم و هر مرحله که پیش رفتم بیشتر از قبل پشیمون شدم و حالا به اینجا رسیدم که یه بچه دارم که البته از جونم برام عزیزتره. ولی توصیه اکید بهت می کنم اصلا و ابدا به خاطر اینکه مردم یا بچه های دانشگاه یا هر کس دیگه ای از موضوع ازدواج شما خبر داشته فکر نکن حالا دیگه باید با این آدم ازدواج کنی. اصلا اینطور نیست . اینکارو نکن که بدجوری پشیمون می شی.
اتفاقا توهم برای خانوادت و مادرت سیر تا پیاز ماجرا رو تعریف کن و از اونها هم نظر بخواه. لازم نیست تو مواظب مادرت باشی فعلا این تویی که باید بهت کمک بشه و باید مواظب تو باشند که تصمیم از روی احساس نگیری. بعد از ازدواج دعواهاتو از پدر و مادرت قایم کن ولی الان که در مقام تصمیم گیری هستی خوبه که با پدر و مادرت راجع به مشکلاتی که بینتون بوده حرف بزنی تا اونها بتونن راجع به شخصیت این آدم قضاوت کنند . تو چون دوستش داری اشکالاتش یا چیزهایی که باعث اختلافتون میشه رو نمی خواهی ببینی ولی بعد از ازدواج تمام اینها به چشم میاد و باعث دعواتون میشه.
خوبه که با یه مشاور مشورت کنی و یا اگه دیدیش بهش پیشنهاد بدی باهم برین پیش مشاور تا اون کمکتون کنه و یا این که بهتون بگه شما دو نفر به درد هم می خورید یا نه البته اگه اونهم بخواد بیاد.
نهایتا اگه می بینی تصمیمشو گرفته و نمی خواد با هم باشید ولش کن و خودت از مشاور کمک بگیر برای این که راحت تر فراموشش کنی و آرامش زندگیت بهت برگرده و به درست بچسب. بگذار زمان همه چیزو حل می کنه.
از صمیم قلب برات آرزوی خوشبختی می کنم.
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
علاقه مندی ها (Bookmarks)