به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 26 , از مجموع 26
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: موردم با همه مطالبی که خوندم فرق می کنه نمیدونم کار درست الان چی

    سلام باران عزیز
    صبر کن بزار خودش به این نتیجه برسه که باید اقدام کنه با زور و فشار هیچی درست نمی شه اگرم بشه بعدا خودتون دوتا ضرر می کنین
    برای خودت یه زمانی رو مشخص کن و بهش فرصت بده تا خودشو پیدا کنه اینجوری توهم مطمئن می شی تصمیم قطعی گرفته نه به واسطه زور

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 89 [ 17:00]
    تاریخ عضویت
    1386-11-09
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    4,299
    سطح
    41
    Points: 4,299, Level: 41
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موردم با همه مطالبی که خوندم فرق می کنه نمیدونم کار درست الان چی

    دارم تا چند روز دیگه میرم همون شهر نمی دونم بهش بگم بیا همو ببینیم ( نه واسه اشتی!!) و واسم توضیح بده یا نه همین جور برم و برگردم ؟
    الان 1.5 ماه گذشته و من فقط صبر کردم . نمیدونم اگه بگم قبول می کنه یا نه؟
    خودم هم الان دیگه به فکر اشتی نیستم . دوس دارم یه سری دلایل منطقی واسه دل خودم برا جدایی داشته باشم . از طرفی ام هنوز ته دلم باهاشه و اذیت مشم . فکرم همش به این موضوع مشغوله...

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 آبان 89 [ 08:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-01
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موردم با همه مطالبی که خوندم فرق می کنه نمیدونم کار درست الان چی

    سلام دوست عزیز

    شما هر چقدر هم دلایل منطقی داشته باشید باز ته دلتون مخالف دلایل منطقی شما هست چون ته دلتون احساس پاک وجود داره و منطق همیشه مخالف احساس بوده و هست.
    خیلی از دختر خانوم های هم سن و سال شما حرف از عشق و عاشقی زدند و ازدواج کردند. منظورم اینه که با احساساتشون تصمیم به ازدواج گرفتند ولی بعد از ازدواج (پس از چند سال) به اشتباه خود پی بردند.
    دلیلش اینه که احساس فراز و نشیب داره و بر اساس عوامل بیرونی ممکنه تغییر بکنه ولی منطق و عقل کمتر تغییر میکنه و از سنی که شخصیت فرد شکل میگیره تقریبا تغییر نمیکنه و یا اگر هم تغییر بکنه سخت تغییر میکنه.

    پس هر چند سخته اما به نظرم با فکر و استدلال تصمیم بگیرید.

    امیدوارم خوشبخت باشید

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 89 [ 17:00]
    تاریخ عضویت
    1386-11-09
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    4,299
    سطح
    41
    Points: 4,299, Level: 41
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موردم با همه مطالبی که خوندم فرق می کنه نمیدونم کار درست الان چی

    نقل قول نوشته اصلی توسط rambod123
    سلام دوست عزیز

    شما هر چقدر هم دلایل منطقی داشته باشید باز ته دلتون مخالف دلایل منطقی شما هست چون ته دلتون احساس پاک وجود داره و منطق همیشه مخالف احساس بوده و هست.
    خیلی از دختر خانوم های هم سن و سال شما حرف از عشق و عاشقی زدند و ازدواج کردند. منظورم اینه که با احساساتشون تصمیم به ازدواج گرفتند ولی بعد از ازدواج (پس از چند سال) به اشتباه خود پی بردند.
    دلیلش اینه که احساس فراز و نشیب داره و بر اساس عوامل بیرونی ممکنه تغییر بکنه ولی منطق و عقل کمتر تغییر میکنه و از سنی که شخصیت فرد شکل میگیره تقریبا تغییر نمیکنه و یا اگر هم تغییر بکنه سخت تغییر میکنه.

    پس هر چند سخته اما به نظرم با فکر و استدلال تصمیم بگیرید.

    امیدوارم خوشبخت باشید
    سلام اقای رامبد.ممنون از راهنمایی هاتون ولی من اون قدر هام کم سن نیستم ها.!22 سالمه.. فکر کنم شما ارسال اول این تاپیک رو نخوندین.. از نظر خودم دختر محکم و اصولی هستم بقیه هم همین رو می گن. تازه من عاشق نبودم و نیستم به نظر من اسم این احساسات با این که خیلی پاک و دوس داشتنی هستن عشق نیست... نمیدونم اسمش چیه...
    من جواب سوالم رو نگرفتم هنوز...
    "
    دارم تا چند روز دیگه میرم همون شهر نمی دونم بهش بگم بیا همو ببینیم ( نه واسه اشتی!!) و واسم توضیح بده یا نه همین جور برم و برگردم ؟
    الان 1.5 ماه گذشته و من فقط صبر کردم . نمیدونم اگه بگم قبول می کنه یا نه؟
    خودم هم الان دیگه به فکر اشتی نیستم . دوس دارم یه سری دلایل منطقی واسه دل خودم برا جدایی داشته باشم . از طرفی ام هنوز ته دلم باهاشه و اذیت مشم . فکرم همش به این موضوع مشغوله... "

  5. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 88 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1387-9-16
    نوشته ها
    104
    امتیاز
    3,747
    سطح
    38
    Points: 3,747, Level: 38
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 15 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موردم با همه مطالبی که خوندم فرق می کنه نمیدونم کار درست الان چی

    سلام باران عزیز
    توی بد مخمصه ای گیر کردی می دونم.
    برای اینکه در آینده افسوس نخوری که شاید اگه باهاش صحبت می کردم همه چیز درست می شد و یا اینکه به گفته خودت یکسری دلایل منطقی برای دل خودت بدست بیاری ، به نظر من بهش بگو بیاد همدیگرو ببینین ولی از قبل خودتو برای نیومدنش آماده کن. برای اینکه بیاد و باهات برخورد سرد داشته باشه آماده کن. برای اینکه بیاد و احساساتی بشه و یکسری قولهای الکی بده آماده کن. و سعی کن هیچکدوم از اینها اگه اتفاق افتاد برات مهم نباشه فقط حرفهای اصلی و سوالات اساسی که توی ذهنت هست و می خواهی بدونی رو برای خودت روشن کن تا پس از این ملاقات که ممکنه آخرین ملاقاتت باشه هیچ ابهامی برات باقی نمونه. توی این مدت (تا وقتی تکلیفت با این آم و دلت معلوم بشه) فقط وفقط با عقلت تصمیم بگیر و اصلا برای بدست آوردنش حالت عجز و لابه نداشته باش. بهش بفهمون که برات خیلی عزیزه ولی اینم بهش بفهمون که قرار نیست اگه تو برای اون عزیز نیستی از روی ترحم بخواد بیاد و پا پیش بذاره.
    هیچ چیز بهتر از راستگویی نیست بهش بگو دوستش داری ولی برای رسیدن بهش اصرار نکن . همونطور که تو چند بار نه گفتی و بعد از 1 سال و ... او دوباره آمده و ول نکرده الان هم اگر او تو رو دوست داشته باشه باز هم میاد. اگر نیامد یعنی واقعا به این نتیجه رسیده که نمی تونین باهم خوشبخت بشین. پس به نفع هردوتونه که جلوی ضرر رو از همین جا بگیرین که البته می دونم برات خیلی سخته....
    در مورد این که بچه های دانشگاه فهمیدن اصلا این موضوع نباید برات اهمیت داشته باشه به خاطر حرف مردم به زور خودتو توی یه زندگی ای ننداز که پایه هاش از الان سسته.
    من این اشتباه رو کردم و هر مرحله که پیش رفتم بیشتر از قبل پشیمون شدم و حالا به اینجا رسیدم که یه بچه دارم که البته از جونم برام عزیزتره. ولی توصیه اکید بهت می کنم اصلا و ابدا به خاطر اینکه مردم یا بچه های دانشگاه یا هر کس دیگه ای از موضوع ازدواج شما خبر داشته فکر نکن حالا دیگه باید با این آدم ازدواج کنی. اصلا اینطور نیست . اینکارو نکن که بدجوری پشیمون می شی.
    اتفاقا توهم برای خانوادت و مادرت سیر تا پیاز ماجرا رو تعریف کن و از اونها هم نظر بخواه. لازم نیست تو مواظب مادرت باشی فعلا این تویی که باید بهت کمک بشه و باید مواظب تو باشند که تصمیم از روی احساس نگیری. بعد از ازدواج دعواهاتو از پدر و مادرت قایم کن ولی الان که در مقام تصمیم گیری هستی خوبه که با پدر و مادرت راجع به مشکلاتی که بینتون بوده حرف بزنی تا اونها بتونن راجع به شخصیت این آدم قضاوت کنند . تو چون دوستش داری اشکالاتش یا چیزهایی که باعث اختلافتون میشه رو نمی خواهی ببینی ولی بعد از ازدواج تمام اینها به چشم میاد و باعث دعواتون میشه.
    خوبه که با یه مشاور مشورت کنی و یا اگه دیدیش بهش پیشنهاد بدی باهم برین پیش مشاور تا اون کمکتون کنه و یا این که بهتون بگه شما دو نفر به درد هم می خورید یا نه البته اگه اونهم بخواد بیاد.
    نهایتا اگه می بینی تصمیمشو گرفته و نمی خواد با هم باشید ولش کن و خودت از مشاور کمک بگیر برای این که راحت تر فراموشش کنی و آرامش زندگیت بهت برگرده و به درست بچسب. بگذار زمان همه چیزو حل می کنه.
    از صمیم قلب برات آرزوی خوشبختی می کنم.
    زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
    هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
    صحنه پیوسته بجاست
    خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

  6. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 مرداد 89 [ 17:00]
    تاریخ عضویت
    1386-11-09
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    4,299
    سطح
    41
    Points: 4,299, Level: 41
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: موردم با همه مطالبی که خوندم فرق می کنه نمیدونم کار درست الان چی

    نمیرم ببینمش اگه همونی بود که من فکر می کردم تاحالا باید خبری ازش می شد . خودش میدونه من پا پیش نمی گذارم تو دعواهای عادی ام همیشه اون میومد جلو. امیدوارم در آینده پشیمون نشم.و خدا خودش راه درست رو جلوم بگذاره...برام دعا کنین که خدا زودتر دلم رو به هر طریقی خودش صلاح میدونه شاد کنه...


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست حذف کاربری، خواهشمند است مدیران سایت توجه فرمایند
    توسط ترنم1 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 آبان 95, 17:13
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  4. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.