تا بُوَد تابان ، شکوفه چون زِرِه / کی کند آن میوه ها پیدا گِره ؟
تا وقتی که شکوفه ها ، همانند زره ، بر اندامِ درختان ، می درخشند . میوه ها ، گره های خود را کی ظاهر می کنند ؟ یعنی ظاهر نمی کنند .

چون شکوفه ریخت ، میوه سَر کند / چونکه تن بشکست ، جان سر بر زند
اما وقتی که شکوفه ها از پیکر درختان ، بریزند . میوه ها سر می کشند و خود را نمایان می کنند . همینطور وقتی که کالبدِ خاکی و تن مادی آدمی شکست . جان ، سر بلند می کند و خود را ظاهر می سازد .
[ بنابراین تکاملِ روحی آدمی ، تدریجاََ صورت می گیرد . درست مانند تکامل و رویش درختان و گیاهان ]


تا که نان نشکست ، قوّت کی دهد ؟ / ناشکسته خوشه ها ، کَی می دهد ؟
برای مثال ، تا وقتی که نان خُرد نشود . کی می تواند نیرو بخش باشد و تا خوشه های انگور ، افشرده نشوند . کی شراب ناب حاصل می گردد ؟

تا هلیله نشکند با اَدوِیه / کَی شود خود ، صحت افزا اَدوِیه ؟
تا وقتی که هلیله با ادویه دیگر آمیخته و ممزوج نشود . کی موجب صحت و سلامتی بدن می گردد ؟
[ ای ابیات نیز مترتّب با بحث پیشین در باره قیامت و ظهور مراتب نیک روزان و تبه روزان است . بدین معنی که قیامت مانند بهار است که خاصیت هر درختی را ظاهر می سازد . لاجرم اجزای جهان همه از روی استعداد ، حشر خویش را خواهانند و منتظر آن روزند که خواص و آثار وجودی آنها آشکار شود .