من نظریندارم
من نظریندارم
روح الله (یکشنبه 11 تیر 91)
تشکرشده 3,584 در 906 پست
سلام
چه جالب!:rolleyes:
جناب روح الله گرامی پس حتما در قسمت "شوهران از زنان چه می خواهند؟ "نظر ارائه بدید !و مارا مستفیض گردانید . لطفا !
مرسی!
setareh (یکشنبه 11 تیر 91)
تشکرشده 502 در 230 پست
اگه مرده بي پول باشه شما مي ري بهش عشق بورزي؟!!!نوشته اصلی توسط taravat
sorena_arman (سه شنبه 25 آبان 89)
تشکرشده 502 در 230 پست
خانوم علي محمدي شما چه تلاشي كرده ايد؟ تذكر دادنتون تلاش قابل تحسيني محسوب مي شه!!!
گاهی اوقات دیده شده آقایون آشپزی ، بچه داری و خونه داری رو وظیفه همسرشون و زنشون می دونن مثل یکی از دوستان من که دانشجوی سال آخر حسابداری و میگه من وقتی بر می گردم زنم باید بو قورمه سبزی بده ! یه عده دیگری که حتی از تشک یه آدم بابت نها ر که از همسر یا مادرشون می کنن ایراد میگیرن
اما واقعا زن فقط باید بچه داری کنه ؟ غذا بپزه ؟ و ......
زن هم حق داره گاهی با خودش تنها باشه ! گاهی استراحت کنه و .........
بیائید تو کاهای خونه بهش کمک کنیم . حتی گاهی آشپزی کنیم و بذاریم اون ماهی حداقل یک روز غذا نپزه و آشپزخونه رو واسش ورود ممنوع کنیم حالا هر طور که میخوائین یا غذا از بیرون بگیریم یا تو خونه خودمون درست کنیم اما من غذایی که تو خونه طبخ میشرو بهتون پیشنهاد می کنم باور کنید اون خیلی خوشحال میشه و می فهمه به فکرش هستین
سلام
دوست دارم وقتي دارم مطالعه ميكنم يا پاي تلوزيون هستم يا تو نتم يا يه كار شخصي انجام ميدم
شوهر عزيز ترازجانم هي نپره وسط و مثل ني ني ها قرقر نكنه كه تو ديگه منو دوست نداري
حواست به من نيست و هي سوالاي جور واجور از من نپرسه
اخه منم دلم ميخواد يه ساعتهايي مال خودم باشم .
دلم ميخواد اينقدر به من نگه اينو بخور اونو نخور ،اينوبپوش اونو نپوش .
همسر عزيزم من بخدا دوستت دارم
تشکرشده 502 در 230 پست
جالبه خانوم پری 30 یا این مشکل بیشتر آقایونه تا خانومها!!! مشکل شما بیشتر شبیه مشکل آقایونه
تشکرشده 16,567 در 3,447 پست
تفاهم و درک متقابل این چیزی است که به نظرم هر زن و مردی از هم طلب می کنند . دست روی نقاط ضعف همدیگر نگذاشتن . احترام متقابل . آرامش . امنیت . و یک زمانی هم برای نشان دادن توجه به همدیگر برای اثبات باشکوهی این رابطه که تنها و تنها مال این دو نفراست .
ani (سه شنبه 25 آبان 89)
با عرض سلام
من تنها چیزی که از شوهرم میخوام عشقه. چیزی که درمدت 2 سالی که ازدواج کردیم حتی یکبار هم احساس نکردم.نمی خوام تنها به قاضی برم خودم هم بی تقصیر نبودم بزرگترین گناهم این بود که یکبار در دوران نامزدی گفتم که من با عقل انتخابش کردم نه با عشق.وتصورمن بر این بود که اگر انتخاب درست باشد عشق هم بعد از ازدواج حتما ایجاد خواهد شد اما اینطور نبود و نشد. من انتخابم درست بود همسر من مرد خوب مومن صادق و مهربانی است زندگی با او را دوست دارم اما چون او دوست داشته با عشق اتشین ازدواج کند حرف من ضربه بزرگی بر ارتباط عاطفی ما وارد کرده وهرگونه تلاشی از طرف من برای ابرازعشق و علاقه بی نتیجه بوده است او باور نمی کند وخود نیز کوچکترین تلاشی در این مورد نمی کند. از طرفی هیچکدام جرات جدایی و... نداریم. داریم زندگی می کنیم و یک بچه هم داریم به ظاهر خوشبخت و شاد و راحت طوریکه خیلی ها حسرت زندگی ما را دارند اما در واقع شاید شبی نباشد که من آهسته در رختخواب اشک نریزم به خاطر خیلی چیزها که انتظار دارم و همسرم اهمیتی نمی دهد خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید
sanazrd (چهارشنبه 10 فروردین 90)
تشکرشده 16,567 در 3,447 پست
عزیزم باید کمی بیشتر توضیح بدهی ، خواستهای خودت از همسرت چی هست؟!. شاید خواستهای شما خواستهای عینی باشد و برای همسر شما این نوع خواست معنا نداشته باشد و بیشتر به جنبه های عملی می پردازد و شما هم نمی خواهید آنها را ببینید!
ani (چهارشنبه 10 فروردین 90)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)