به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-14
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    7,807
    سطح
    59
    Points: 7,807, Level: 59
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 145 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array

    دیگه از همسرم خوشم نمیاد

    من ۲۷ و همسرم ۳۱ سالست.
    بی احساسه بی خیاله بی فکره .ما اصلا شبیه زن و شوهر نیستیم .توجهی که به خانوادش داره خیلی زیاده .حتی به ابزار و وسایل توجهش بیشتره تا من.برای مثال من برای تولد اخیرش گوشی خریدم با هزار بدبختی مدلی که میخواست .کلی برنامه چیدم و سورپرایزش کردم .اون حتی تولدمو یادش نبود .بعد هم تبریک نگفت.کار همیشه هست.
    کلا ازش خوشم نمیاد دیگه.مرد نیست .جربزه نداره .بار زندگی روی منه .مدریت مالی با منه.پول دستش باشه دو روزه تمومه.اصلا نمیگه ماه سی روزه .همون سه روز اول تمومه
    درسشو تموم نکرده هنوز سربازی نرفته و کار درست حسابی هم نداره.من یک ساله کار میکنم و از حقوقم یک هزار تومن به دهنم نرسیده همش خرج قسط و قرض شده .
    امروز از شدت بی خیالی هاش خودم رو زدم .برای اولین بار.انگار فشار زیادی روم اومد .خیلی هم بد خودمو زدم.
    مثل بستنی دارم اب میشم .نمیخوام به خونه پدری برگردم که اونجا هم عذابه برام
    موندم که چکار کنم .چی فکر میکردم و چی شد .
    اصلا باید بفکر چی باشم ؟چکار باید بکنم ؟
    مشاور هم رفتم میگه ادم حسابش کن .بگو تو خیلی قدرتمندی خیلی قوی هستی و از این چیزا
    وقتی هیچ کدوم از اینها نیست چی بگم.اینم شد راه حل؟
    باید از چی و کجا شروع کنم .کلافه ام

  2. کاربر روبرو از پست مفید ابی اسمان تشکرکرده است .

    MimiBahar (سه شنبه 04 مرداد 01)

  3. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 03 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,426
    امتیاز
    287,538
    سطح
    100
    Points: 287,538, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,593

    تشکرشده 37,095 در 7,008 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    خانواده یک سیستم هست.
    یعنی باید تمام اجزاء آن با هم درست عمل کنند.
    اگر چند بخش از آن درست کار نکنند ، نتیجه کار سیستم هم اشتباه میشه.

    اجازه بدهید در خانواده شما، نخست از شما که مراجع بنده هستید شروع کنم:
    من بخشی از مسائلی که شما خودتون در مورد خودتون مخصوصا قبل از ازدواج بیان کردید در ذیل گزینشی از منفی هایی که گفتید انتخاب کرده ام و مورد اشاره قرار می دهم.
    اینها نشان می دهد برای شروع تغییر در خانواده و بهتر کردن سیستم خانواده لازم است نخست از خودتون شروع کنید. این حق شماست که حالتون بهتر بشه.
    در واقع شما بخشی از حال بدتون را از مجردی به خانواده آورده اید.
    شما یک دنیا نیاز و یک انبوه مشکلاتی را که داشتید به خانواده آورید.
    (این بدین معنی نیست که شوهرتون بی عیب و نقص هست. بلکه به معنای آنست که وی دکتر شما نیست. و خودش نیاز به کمک دارد.)

    وقتی زن و شوهری هر دو در زندگی طلب کار هستند و نیاز به نوازش دارند. خانواده دچار مشکل می شود.

    همسر شما در بخش مردانه و مسئولیت ضعف داردو ....
    شما در بخش زنانه ، عاطفه ورزی، نشاط، انعطاف، شادی و اعتماد به نفس و آرامش...


    من طرح حل مشکل شما را شروع شما از خویشتن می دانم. نیاز به مشاوره خصوصی و تخصصی و حضوری هست تا گام به گام زندگیتون بازسازی شود.
    آنقدرها هم اوضاع خانواده شما بدنیست اگر این مفهوم سازی من از خانواده اتان را متوجه شوید.

    ما تو این مدتمشکلات زیادی داشتیم .من ادم بداخلاقی هستم .عصبی ام .از اینکه میدیدم همچنان باید تو زندگیم لنگ بمونم هر روز عصبی تر میشدم .
    من احساس میکنم مریضم .خیلی حال روحیم بده .هر روز ارزوی مرگ دارم
    من نمیخوام طلاق بگیرم چون خونه بابام عذابه برام .محیط پر از تنشه
    من خیلی بد صحبت میکنم
    از پدرم بدم میاد

    از مادرم دلخورم

    از شوهرم خوشم نمیاد بارها بهش گفتم ازت متنفرم .خودش میگه همیشه از موصع قدرت صحبت میکنی .راست میگه

    واقعا .من خیلی سطحی نگرم

    شما مطلبی دارید: در خصوص
    قد بلند و اعتماد به نفس پایین! خودتون
    با این اخلاق بابام و شرایط خواهرم چکار کنم؟

    کاش یک دختر زیبا بودم
    این روزها حال خوشی ندارم.وقتی تنها میشم ناخوداگاه گریم میگیره.همیشه دلم گرفته انگار غمی توی دلمه .اوضاع درسیم هم که خیلی خیلی افتضاحه.حوصله یک کلام درس خوندن ندارم.تمرکز ندارم.تحمل کوچکترین پرخاش و بگومگو ندارم .خیلی احساس تنهایی میکنم.حس میکنم همه ازم دورن.
    یک بار رفتم مشاور گفتن هروقت تو تنهایی هات گریت گرفت حتما به روانپزشک مراجعه کن!
    انگار هرچی تلاش میکنم نمیتونم کنار بیام با خودم.
    مدام خودمو سرزنش میکنم

    واقعا درمونده شدم.
    اما شب که میشه با وجود خستگی زیاد،احساس تنهایی شدیدی دارم.احساس کمبود محبت.گاهی گریم میگیره.انگار کل انرژیمو میگیره.
    با تموم وجودم احساس میکنم دوست دارم جنس مخالفی بهم محبت کنه.شاید خیلی خنده دار باشه اما دنبال یک محبت پدرانه ام.

  4. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    MimiBahar (سه شنبه 04 مرداد 01), Mvaz (دوشنبه 03 مرداد 01), سحر بهاری (دوشنبه 03 مرداد 01)

  5. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    منم یک مورد مهم دیگری رو که در تاپیک قبلی شما خوندم، سربسته اشاره میکنم .

    بعضی از ما درگیر یکسری تفکرات اشتباه هستیم. فرضا نسبت به شخصی یا رابطه عاطفی شناخت و آگاهی ناقصی داریم و با همین درک ناقص پیش میریم و آسیب میبینیم. در حالی که تفکراتمون با واقعیت های دنیای بیرون کمترین تطابق رو داره.

    لازمه بدونیم، ما نمیتونیم تا وقتی که به شناخت خوبی از خودمون نرسیدیم، بلد نیستیم کسی رو بشناسیم ، آگاهی ها و مهارت های خودمونو افزایش ندادیم، قبل از ازدواج خودمونو تعمیر نکردیم و... فکر کنیم اگر جای دیگری بودیم احتمالا خوشبخت میشدیم.

    همین موضوعی که مدیریت برای شما جدا کردن رو دقت بفرمایین؛

    »»» کاش یه دختر زیبا بودم.

    یعنی اگر من بینی بزرگی دارم، چشم ریزی دارم، یا چاقم و ... اینو تعمیم میدم به کل وجودم. من هیچ استعدادی ،دستاوردی، زیبایی دیگری، آگاهی و ... ندارم! فقط میدونم زشتم، کل وجودم بده، به درد نمیخوره!
    این مشکل سازه، چون هر جایی برم با همین تفکر پا میذارم، همین یک مشکلی که دارم و حلش نمیکنم میتونه هر جایی، هر ارتباطی رو تحت تاثیر خودش قرار بده.

    شما همسرتون رو همینطور که هست پذیرفتین، قبوله که اون هم مواردی در موردش مطرحه، اما نپرداختن جدی شما به مشکلات فردی خودتون، سبب شده رنج بیشتری بکشین. شاید بپرسین مثلا من چه اشتباهی کردم؟!

    خوبه که در مورد مسئله ی درآمد و هزینه هاتون آینده نگر هستین، ولی با کمک مشاوره جداگانه برنامه ریزی و مدیریت داشته باشین.
    نکته‌ی مهم این مسئله اینجاست که لطفا دقت کنین جاتون با همسرتون عوض نشه، یعنی شما به مشکلات فردی همسرتون دامن نزنین. هر کسی سر جای خودش و در نقش خودش باشه، یعنی همونطور که اشاره کردین همسرتون احساس مرد بودنش بشما منتقل نمیشه، اون هم ممکنه در آینده زن بودن شما رو ضعیف تشخیص بده و درگیر مشکلات دیگری جز شاغل بودن و مدیریت هزینه ها بشین.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.